پرفروش‌های سینما در بازار جهانی

زنان کنترل گیشه را به دست گرفتند

برخی تولیدات این روزهای سینمای غرب اصل وجود خدا را هم زیر سوال برده‌اند

انـــکار...

فیلم «لوسی» ساخته آخر کارگردان خوشنامی ا‌ست (لوک بسون) که فیلم‌هایی چون لئون حرفه‌ای و عنصر پنجم را به دنیا عرضه کرده است.
کد خبر: ۷۶۶۴۱۸
انـــکار...

لوسی با بازی اسکارلت یوهانسن، ناخواسته حامل کیفی حاوی چهار بسته از مواد مخدر جدیدی به نام cph4 می‌شود. گیرنده کیف با بازی چویی مین سیک، سردسته یک باند خلافکار است که یک بسته از آن را در شکم پیک (لوسی) جاسازی می‌کند و او را به همراه سه نفر دیگر به کشورهای اروپایی گسیل می‌دارد. برحسب یک اتفاق، بسته مواد در شکم لوسی پاره شده و مقدار زیادی از آن (حدود 500 گرم) به بدنش وارد می‌شود. مواد جدیدی که عواقب آن هنوز ناشناخته است، قدرت فراوان مغزی به لوسی می‌دهد که او را قادر به کارهای محیرالعقولی می‌کند.

فیلم اکشن، علمی - تخیلی و مهیجی که صحنه‌های آن شما را میخکوب می‌کند. تدوین فیلم قوی‌ترین نکته آن است، به‌طوری که شما گذر زمان را احساس نمی‌کنید. این یکی از مشخصه‌های فیلم‌های اکشن است که البته همه فیلم‌ها موفق به انجام این مهم نمی‌شوند. جامپ کات‌های (برش‌های پرشی) فیلم علاوه بر ریتم‌دهی تندی که به فیلم می‌دهند و در سراسر آن هم ادامه می‌یابد، دارای زیبایی‌های بصری فوق‌العاده و پیش‌بری جذاب و استعاره‌ای روایت نیز هستند.

لوک بسون برای نقش‌های اصلی‌اش از کادر حرفه‌ای بازیگران استفاده کرده که به بازی‌گیری از آنها نیازی نداشته است و هرکس کار خود را بخوبی انجام داده است. بازی اسکارلت یوهانسن عالی و درگیر‌کننده است و چویی مین‌سیک هم که با بازی در فیلم oldboy خود را در تاریخ سینما جاودانه کرد، در این فیلم هم شخصیت مرد عمل (کم‌حرف، خشن و انتقامجو) را بخوبی ایفا نموده و ستاره سالخورده سیاهپوست سینما، مورگان فریمن هم با کارنامه‌ای بی‌نظیر در این فیلم باز هم بازی قابل قبولی ارائه کرده است.

فیلم همزمان با اتفاقاتی که برای لوسی می‌افتد، جا‌به‌جا به سخنرانی پروفسور نورمن با بازی مورگان فریمن در مورد توانایی مغز انسان و مقایسه آن با دیگر جانداران، برش می‌خورد. به گفته او انسان فقط از 10 درصد مغزش استفاده می‌کند و دلفین (که از 40 درصد مغزش استفاده می‌کند) تنها جانداری ا‌ست که کارایی مغزش از انسان بیشتر است! پروفسور که تمام عمرش را صرف تحقیقات در مورد مغز کرده، هیچ نظری ندارد که اگر انسان توانایی استفاده از 100 درصد توانایی مغزش را داشته باشد، چه اتفاقی امکان دارد برایش بیفتد؟

فیلم به این پرسش پاسخ می‌دهد. لوسی که متوجه قدرت تازه‌ یافته‌اش شده است در‌می‌یابد که دیرزمانی زنده نیست. تمام علوم جهان را مطالعه و از بر می‌کند و بقیه مواد را که در سه نفر دیگر جاسازی شده، به دست می‌آورد و با کمک پروفسور آنها را استفاده می‌کند و با این کار مغزش را به 100 درصد بازدهی می‌رساند و تمام علوم جهان را در یک فلش به دست پروفسور می‌سپارد و به خدا تبدیل می‌شود، نیست می‌شود، اما نمی‌میرد و در جواب افسر پلیسی که از دکترها و پروفسور می‌پرسد که او کجاست، خود لوسی توسط یک پیامک به او می‌گوید من همه جا هستم! یعنی گفته می‌شود خدا جز خرد ناب نیست.

فیلم باوجود خوش‌ساختی و صحنه‌های جذاب از اشتباهات تهی نیست. بیشترین اشتباهات در منطقی بودن روایت رخ می‌نماید که به گردن فیلمنامه است. مثلا چگونه دختری که نمی‌شناسند و بسیار ترسو نشان می‌دهد را مامور حمل محموله‌ای با این حساسیت می‌کنند یا حالا که این کار را کرده‌اند دست کم به زندانبان‌ها اطلاع می‌دادند که او را شکنجه نکنند تا کیسه در دل او پاره نشود یا آنان که به قدرت این مواد پی برده‌اند آیا دوباره از آن تهیه نمی‌کنند؟ فیلم همان‌طور که گفته شد از غیرمنطقی بودن فیلمنامه رنج می‌برد. اما یک شعار وجود دارد که می‌گوید: هنگام دیدن فیلم‌های اکشن و تخیلی دائم با خود تکرار کن که داری یک فیلم می‌بینی.

اگر فیلم‌های تخیلی (حالا تخیلی ترسناک، تخیلی - اکشن و هر نمونه دیگر از این نوع) را برحسب کمپانی فیلمسازی آن تقسیم‌بندی کنید متوجه می‌شوید هر کدام از آنها صاحب چند ابرقهرمان هستند که عموما در فیلم‌های دنباله‌دار از آنها سود می‌جویند و به تعبیری بازار تجاری این قبیل فیلم‌ها را بین خود تقسیم کرده‌اند. فیلم‌های زیادی از زامبی‌ها (مردگانی که زنده می‌شوند)، خون‌آشامان، داستان‌های جن و پری و... هر بار در شکل تازه‌ای بیان شده و به نسبت موفق هم بوده‌اند و این هم قابل کتمان نیست که فیلم‌های تخیلی به خاطر رازآلود بودن و توسل به رویاپردازی و همچنین معمایی بودنشان، کشش خاصی برای دنبال کردن داشته‌اند.

اما در این دو سه سال اخیر انگار سیل این همه خیال و فانتزی، فیلمسازان را بس نبوده که بعد از فیلم‌هایی درباره فرشته‌ها و جن‌ها و قیامت و چیستی آنان به دنبال چیستی خداوندند تا جایی که یادم می‌آید به غیر از لوسی یک فیلم دیگر را یکی دو سال پیش دیدم که حاوی این مضمون بود؛ «پرومته» ساخته ریدلی اسکات. داستان آن از این قرار بود که زوجی دانشمند ادعا می‌کنند، سیاره‌ای را که خداوند در آن زندگی می‌کند، یافته‌اند! به آنجا می‌روند و خدا را که دیگر خدایان را به خاطر مخالفت با خودش کشته می‌یابند و او را که قصد دارد جهان را نابود کند، نابود می‌کنند. البته در پایان فیلم آنانی که زنده مانده‌اند معما را حل نشده می‌انگارند و کشف مخلوقی که خدایان را آفریده به‌عنوان ماموریت بعدیشان معرفی می‌کنند؛ این در حالی ا‌ست که در صحنه اول فیلم، خدایی را می‌بینیم که عده‌ای را با سفینه‌ای راهی می‌کند (که همین خدایان باشند) و بعد خودش با دارویی خودکشی کرده و در چرخه زیستی (آب و هوا و خاک) حل می‌شود. این یعنی تائید همان چیزی که نیچه می‌گفت؛ کفری با تمام ابعاد و وضوح. ما سرگرم پیدا کردن اهانت‌ها به دین و اعتقاداتمان در فرآورده‌های غربی هستیم در حالی که آنها اصل وجود خدا را هم زیر سوال برده‌اند.

در دین ما و سایر ادیان توصیه شده به دنبال فهمیدن ذات خداوند نباشید که چیزی جز گمراهی نصیبتان نخواهد شد و به وجود و بزرگی خدا از روی آفریده‌هایش پی ببرید. بسیاری از دانشمندان، فلاسفه، علما و صوفیان در این مورد غور کرده‌اند و دست‌نیافتنی بودن کنه خداوند بارها به اثبات رسیده است.

با این حال هدف از این فیلم‌ها چه می‌تواند باشد؟

یک نظریه به نام تئوری توطئه وجود دارد که معتقد است تفکرات و ایدئولوژی‌ها، اتفاقات و راهی که بشر می‌پیماید همه از قبل توسط افرادی نخبه و دسیسه گر طراحی شده‌اند. به خاطر بزرگی دنیا و ازدیاد اذهان اینچنین رویکردی حداقل در ابعاد وسیع (و نه موردی) بعید به نظر می‌رسد تا جایی که خیلی‌ها این نظریه را توهم توطئه می‌نامند.

به هر حال باید منتظر بود و دید آیا این حرکت لاک‌پشتی و قدرت هنرمندانه یک حرکت هدفمند است و آیا باز تکرار خواهد شد یا صرفا ایده‌ای برای پولسازی است و تفکری پشتش نهفته نیست یا شاید چیزی بیش از توهمات ذهن یک منتقد فیلم نباشد!

میلاد حاتمی‌‌/‌‌جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها