با گروه «زرد یواش» از خیابان تا آلبوم رسمی

موسیقی خیابانی بیشتر از 165 سال قدمت دارد

حاشیه نگاری بر یک کنسرت خیابانی

جام جم نوا: بهرام، زمانی نه چندان دور، تک نواز صدا و سیما بوده و تجربه حضور روی سن در کنسرت ها را داشته است. اما به یک باره تصمیم می‌گیرد که برای دل خودش کار کند. به خیابان می‌آید که هنرش را ارائه دهد.
کد خبر: ۷۶۱۹۱۹
حاشیه نگاری بر یک کنسرت خیابانی

اخم ها را در هم کرده ای و خیابان را بدون توجه به اطراف طی می‌کنی. تمام دغدغه هایت، همان لحظه به تو هجوم می‌آورد. در فکر فرار از تمامی آنها هستی. اما... یک لحظه مکث می‌کنی. ذهنت خالی می‌شود از هر آنچه تو را مشوش می‌کند. نزدیک تر می‌روی، خود را پایین استیج تصور می‌کنی. اینجا جایی است که تو رایگان می‌توانی کنسرتی را ببینی. یاد این جمله از فیثاغورث می‌افتی که کواکب و افلاک دارای صدا و نوا و نغمه اند و اصول موسیقی بر اساس همین نغمات گرفته شده است. کنارشان می‌نشینی... هراسان تو را نگاه می‌کنند. اما...

دوست دارم «کولی» باشم

بهرام فارغ التحصیل رشته کارگردانی سینماست. سازهای نی، بادی و کوبه ای را خوب می‌نوازد. به قول خودش گروه کوچکی را تشکیل داده و می‌نوازند. چه چیز بهتر از اینکه کاری را عاشقانه انجام دهد و به گفته خودش به صورت «کولی» زندگی کند. می‌گوید: «من موزیسین هستم و دوست دارم هنر خودم را ادامه بدهم. شاید اگر ریشه این هنر در ایران را بگیرید، به دوره‌گردهایی برسد که در اتوبوس به صورت محدود می‌آمدند و تعدادشان کم بود. رفته رفته موج جدیدی راه افتاد. نوازنده ها به خیابان آمدند. در طول این سال ها من هم به خیابان آمدم. سه یا چهار سال پیش بود. به هر حال کسانی هم بودند که ما را تشویق می‌کردند. اگر کسی یک ذره به این هنر فکر کند، می‌فهمد که این مسیر مسئولیت دارد. هنر خیابانی، هنر پیشرو است. مخصوصا در جامعه ای که رو به پیشرفت است. کسی که پول ندارد، نمی‌تواند به کنسرت یا گالری برود. ولی خود به خود با صدای ساز ما درگیر می‌شود.»

می خواهم شنیده شوم

بهرام، زمانی نه چندان دور، تک نواز صدا و سیما بوده، تجربه حضور روی سن در کنسرت ها را داشته است. اما به یک باره تصمیم می‌گیرد که برای دل خودش کار کند. به خیابان می‌آید که هنرش را ارائه دهد. «از کودکی دوست داشتم موسیقی ام را همه بشنوند. البته من کنسرت هایی را در کشورهای مختلف با گروه های حرفه ای اجرا می‌کنم.» می‌گوید، درابتدا به تنهایی ساز می‌زده و بعد افراد دیگر هم آمدند. در خیابان، مخاطب دارد. ولی مخاطبی که دایمی نیست. مخاطب غیر دایمی به شما اجازه می‌دهد که تجربه کنید. فرصت آزمون و خطا را به شما می‌دهد.

خواهی... نخواهی

اینجا جایی است که گلایه ها در قامت شاعرانه ای متجلی می‌شود. در واژه به واژه اش می‌توانی فریاد شنیده نشدن ها، دیده نشدن ها و... را بشنوی. بغضی راه گلوی سازش را می‌بندد و در ترانه هایی که می‌خوانند می‌توانی به خوبی حس کنی این غم غریب بودن و نبودن ها را. بهرام می‌گوید: «این هنر، یک آوانگارد پیشرو است. خواهی نخواهی، یک صدای اعتراض است. طرف هنر خود را به خیابان می‌آورد که اعتراض خود را نشان دهد. اگر هم ما را جمع می‌کنند، برای جلوگیری از اعتراض است. نه بیمه داریم و نه امنیت ولی آنقدر دلگرمی داریم که به اینها فکر نمی‌کنیم. وقتی که جلوی کار ما را می‌گیرند، همه مردم ناراحت می‌شوند و ابراز همدردی می‌کنند.

نوازندگان گمنام را از یاد نبرید

اما انگار کورسوی امیدی در نزدیکی جشنواره موسیقی فجر روشن می‌شود. سید جمال هادیان طبایی زواره، از کارشناسان حوزه فرهنگ و هنر دست به قلم می‌شود و یادداشتی را خطاب به معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌نویسد. اشاره ای می‌کند به نوازندگان گمنام کوچه و خیابان و درخواست این را دارد که این هنرمندان را نیز در دل این رخداد مهم هنری درنظر آورند.

وی در یادداشتی خطاب به علی مرادخانی، معاون هنری وزارت ارشاد چنین می‌نویسد: «گفته‌اند روزی بهرام، پادشاه ساسانی هنگام مراجعت از شکار جمعی را دید بر چمنی گرد آمده‌اند و اوقاتشان را به بطالت می‌گذرانند و از داشتن موسیقی که مفرح روح است محروم‌اند. شاه آنان را مواخذه کرد و آنان گفتند شاهنشاها ما در صدد برآمدیم که نوازنده‌ای یافته و پولی نیز به او بدهیم ولی یافت نگردید. بهرام گفت ما برای شما تهیه خواهیم کرد و امر کرد شرحی به شَنگل(شاه هند) بنویسند که چندهزار رامشگر زبردست و خواننده خوش‌الحان به دربار او بفرستد. چون شنگل فرستاد بهرام همه را بین ولایات تقسیم کرد و امر کرد برایشان مقرّری ثابتی در نظر گیرند و این لوریان که شغلشان نواختن عود و نی است از نسل همانانند.»

زخمه بر تار دل می‌زنند

وی در این یادداشت ادامه می‌دهد: «آنچه مسلم است بسیاری از گوشه‌ها و پرده‌های موسیقیایی که از اجزای موسیقی غنی ایرانی بوده‌اند با گذشت زمان به بوته فراموشی سپرده شده‌اند و آنچه امروز در دست ماست تنها بخشی از گوشه‌ها و پرده‌های موسیقیایی است که اگر نگوییم در دنیا بی‌نظیر است بلکه کم‌نظیر است. جناب آقای مرادخانی؛ کسی را سراغ ندارم که در طول سه دهه گذشته به اندازه جناب‌عالی به حوزه مدیریت موسیقی اهتمام ورزیده و به اندازه شما در میان اهالی موسیقی محبوبیت داشته باشد. بدیهی است که پیشینه اعتقادی و قرآنی شما نیز حامی این موضوع بوده است. همه اینها را گفتم که از شما خواهشی کنم و آن اینکه همان گونه که می‌دانید و احتمالاً بارها دیده‌اید عده‌ای از هنرمندان گمنام، از نوجوانان کم سن و سال گرفته تا پیرمردان تکیده، با اهداف مختلف، از تأمین معیشت گرفته تا نمایاندن استعدادها و خلاقیت‌های هنری، در گوشه و کنار محلات، میادین و خیاباهای شلوغ یا در نزدیکی مراکز خرید به صورت انفرادی یا گروهی با نواختن ساز و سر دادن آواز، رهگذران را شاد می‌کنند. آنان که اهل موسیقی هستند بهتر می‌دانند اجرای به قاعده در فضای آزاد و در شرایط آب و هوایی متفاوت چقدر مشکل است. این پدیده در تهران، اصفهان و شیراز به وضوح قابل مشاهده و احتمالاً در بسیاری از شهرهای دیگر نیز دیده می‌شود اما آمار دقیقی درباره این استعدادها وجود ندارد. متاسفانه گاهی به این هنرمندان خود‌آموخته و آزاد توهین می‌شود. این شکل موسیقی سال‌هاست در جای جای دنیا مورد احترام است و نوازندگان و خوانندگان خیابانی در گوشه و کنار شهرها و روستاها برای شادی مردم زخمه بر تار دل می‌زنند.»

بخشی را به گمنامان اختصاص دهید

اما درخواست در اینجا مطرح می‌شود. هادیان می‌نویسد: «اینک که جنابعالی سکاندار معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستید و مورد وثوق و اعتماد اهل هنر، به ویژه اهالی موسیقی، قرار دارید این طیف از اهالی موسیقی را نیز در نظر آورید تا علاوه بر موسیقی مجلسی و متأثر از شهرت و تبلیغ، موسیقی مردمی و خیابانی نیز در جشنواره سی‌ام محل و مأوایی پیدا کند و غبار فراموشی از چهره این هنرمندان گمنام بزداید و زمینه‌ معرفی استعدادهای خودآموخته فراهم آید. برخی از این استعدادها همان‌گونه که قابلیت تبدیل شدن به پدیده‌های موسیقی اصیل و ارزشی را دارند در صورت رها شدن می‌توانند به جرگه گروه‌های موسیقی زیرزمینی نیز بپیوندند. پیشنهاد می‌کنم در سی‌امین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر که در هفته‌های آتی برگزار می‌شود بخش ویژه‌ای برای این طیف از هنرمندان موسیقی در نظر گیرید و شرایط شرکت آنها در این رویداد هنری را فراهم کنید. باشد که این نیت خیر شما انگیزه این هنرمندان را صدچندان کند و به شناسایی استعدادهای پنهان در این حوزه بینجامد.»

در میان تشویق هزاران نفر

اینها سالهاست، به گفته خودشان پشت درهای بسته ارشاد مانده اند. تحصیلات خود را به اتمام رسانده اند برای رسیدن به حداقل جایگاهی در جایی که دوست دارند و از دل آن برآمده اند. ولی تلاش ها بی نتیجه مانده است. اینها را تمام کسانی که سر به زیر انداخته اند و در کنار پیاده رو، آنجایی که من و شما پیاده قدم برمی داریم برای رسیدن به مقصدی که انتظارمان را می‌کشد، می‌گویند. می‌نوازند، گلایه ای هم ندارند. اما غم شان در نگاه ترحم آمیز ما می‌شکند و تمام قصه های غصه ها را بر تار سازشان تندتر و تندتر می‌نوازند. به امید روزی که روی استیج، در میان همهمه هزاران نفر مشتاق موسیقی بزنند و بخوانند. اینجا شهر پرآشوب است، صدای ما را از کنسرتی خیابانی می‌شنوید. (تابناک)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها