امام حسن عسکری (ع) چگونه به شهادت رسید

معتمد عباسی که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوی امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز بروز بیشتر می‏شود و زندان و اختناق و مراقبت تاثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد و امام را پنهانی مسموم ساخت.
کد خبر: ۷۵۴۵۵۲
امام حسن عسکری (ع) چگونه به شهادت رسید

دانشمند نامدار جهان تشیع، «طبرسی‏» ، می‏ نویسد:«بسیاری از دانشمندان ما گفته‏ اند: امام عسکری (علیه السلام) بر اثر مسمومیت‏ به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته‏ اند.[1]

«کفعمی‏»، دانشمند معروف شیعه، می‏ گوید:

او را «معتمد» مسموم ساخت[2]و «محمد بن جریر بن رستم‏» ، از دانشمندان شیعی در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکری(علیه السلام)در اثر مسمومیت ‏به درجه شهادت رسید. [3]

یکی از نشانه‏ های شهادت امام توسط دربار عباسی، تحرک ها و تلاش های فوق العاده‏ ای بود که معتمد عباسی در روزهای مسمومیت و شهادت امام، برای عادی جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد.
«ابن صباغ مالکی‏» ، یکی از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خاقان‏» ، یکی از درباریان عباسی می‏ نویسد:

«...هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن علی عسکری-علیه السلام- معتمد، خلیفه عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن‏ شگفت زده شدیم و فکر نمی‏ کردیم چنین حالی در او (که خلیفه وقت‏ بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی «ابو محمد» (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانه او گسیل شدند.

معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هر چه روی می‏دهد به او گزارش کنند، نیز عده‏ ای را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به «قاضی بن بختیار» فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سخت‏ تر شده و بعید است ‏بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت فرمود. وقتی خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازه‏ ها بسته شد. بنی هاشم، دیوانیان، امرای لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم برای شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند، سامراء در آن روز یادآور صحنه قیامت ‏بود!

و روز هشتم ربیع الاوّل سال ۲۶۰ هجری، روز درد آلودی در شهرسامراء بود خبر شهادت امام عسکری‏ علیه السلام در عنفوان شباب همه جا را فراگرفت. بازارها تعطیل شدند و مردم شتابان و گریان به سوی خانه امام رفتند. مورخان این روز غمبار را به روز قیامت تشبیه کرده‏ اند، چرا؟ چون ‏توده‏ های محرومی که مهر و محبت خود را نسبت به امام، از ترس‏ سرکوب نظام همیشه در خود نهان می‏ داشتند، آنروز عنان عواطف‏ خروشان خویش را از کف دادند. آه که اهل بیت نبوّت در راه تحکیم شالوده‏ های دین و نشر ارزشهای‏ توحید چه رنجها که متحمّل نشدند. چه خونها که از آنان نریختند و چه حرمتها که ندریدند و حقوق‏ وقرابت آنان را به رسول خدا رعایت نکردند.

براستی محنت اولیای خدا در طول اعصار چه بی شمار بوده و پایگاه‏ و پاداش آنان در پیشگاه پروردگار چه بزرگ است! این امام بزرگواری که اینک از دنیای آنان رخت بر می‏ بندد در حالی که‏ هنوز از عمر مبارکش ۲۸ سال نگذشته، با انواع محنت ها دست و پنجه نرم‏ کرد، از عهد متوکّل ستمکار و فرو مایه که دشمنی علیه اهل بیت رسالت ‏را سر لوحه کار خویش قرار داد و مزار ابی عبد الله الحسین‏ (علیه السلام) را ویران‏ کرد تا دوران مستعین که به خاطر کینه ورزیدن به خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله آن‏ حضرت را نزد یکی از سر سخت ترین مردانش زندانی کرد. ( این مرد اوتاش نام داشت که بعداً پس از دیدن پاره‏ ای از کرامت های امام، به امامت‏ آن حضرت ایمان آورد).

همین خلیفه، در دوران خویش نزدیک بود امام‏ را بکشد امّا خداوند او را فرصت نداد و وی از خلافت بر کنار شد. همچنین معتز در روزگار خویش می‏ کوشید امام را دربند کند لیکن آن‏ حضرت به درگاه خداوند تضرّع کرد تا آنکه معتز نیز از دنیا رفت. حتّی در روزگار مهتدی امام از آزار وی در امان نبود، او می‏ کوشید امام را در تنگنا قرار دهد تا آنجا که زندانی‏اش کرد و قصد کشتنش را نمود. لیکن امام به یکی از اصحابش به نام ابو هاشم اطلاع داد که: "ابو هاشم! این ستمگر، قصد کرده مرا امشب بکشد، امّا خداوند عمر او را کوتاه گرداند. مرا فرزندی نیست و خداوند بزودی مرا فرزندی‏ عطا خواهد فرمود".[4]بالاخره آنکه آن حضرت در دوره معتمد همواره تحت آزار و اذیت‏ قرار داشت تا آنکه به دست وی به زندان افتاد.

امام عسکری‏ علیه السلام بیشتر مدّت رهبری خویش را در دشواری ‏وسختی گذارند و اکنون زمان وفات آن حضرت رسیده است: آیا امام به‏ مرگ طبیعی وفات یافت؟ یا آنکه توسط زهر به شهادت رسید؟ زهر یکی از مشهورترین ابزارهای ترور در نزد زمامداران آن عهد بوده‏ و ترس آنان نسبت به وجود رهبران دینی محبوبی مثل امام آنها را وا می‏ داشته که با اتخاذ این روش ایشان را تصفیه کنند. دلیل دیگر ما بر اتخاذ این شیوه از سوی خلیفه، طرز بر خورد آنان باامام به هنگام بیماری‏اش می‏ باشد. خلیفه به پنج تن از افراد مورد و ثوق‏ خویش گفته بود که در طول مدّت بیماری حضرت، همواره با او باشند. وی همچنین عدّه‏ ای پزشک به خاطر آن حضرت طلبیده بود تا وی را شبانه ‏روز همراه باشند.[5]

علّت این امر چه بود؟ دو علّت می‏ توان برای چنین رفتار شگفت آوری‏ پیدا کرد: نخست: برائت جستن از مسئولیت ترور امام در برابر توده‏ ها برحسب ضرب المثلی که در میان سیاستمداران معروف است: او را بکش‏ و زیر جنازه‏ اش گریه کن. دوم: همه مردم و بویژه زمامداران می‏ دانستند که ائمه اهل بیت‏ علیهم السلام‏ همواره از احترام بسیار توده‏ های مردم بر خوردارند و شیعه بر این باوراست که امامت در میان آنان یکی پس از دیگری منتقل می‏ شود.

و اینک ‏این امام یازدهم است که می‏ خواهد از دنیا رخت بربندد. بنابر این باید حتماً او را جانشینی باشد، امّا این جانشین چه کسی است؟ خلفای عبّاسی پیوسته می‏ کوشیدند به هنگام شهادت یکی از ائمه پی‏ ببرند که جانشین او کیست؟ به همین علّت ائمه‏ علیهم السلام نیز به هنگام احساس‏ خطر بر جانشین خود او را پنهان می‏ کردند تا وقتی که خطر از بین برود.

از دیگر سو احادیثی که در باره حضرت مهدی (عج) وارد شده، از خاور تا باختر را فرا گرفته است و دانشمندان می‏ دانند که مهدی ‏دوازدهمین جانشین است و اگر بگوییم که زمامداران عبّاسی چیزی از این‏ احادیث نمی‏ دانستند، نامعقول می‏ نماید. از همین روست که می‏ بینیم‏ آنان پیوسته و با هر وسیله‏ ای می‏ کوشند تا نور الهی را فرو نشانند امّا هیهات. به این دلیل است که معتمد عبّاسی، به هنگام شدت گرفتن بیماری امام‏ تدابیری استثنایی می‏ اندیشد. پس از آنکه امام چشم از جهان فرو می‏ بندد، معتمد دستور می‏ دهد خانه او را بازرسی کنند و کنیزانش را زیر نظر بگیرند. او نمی‏ دانست‏ خداوند خود رساننده فرمان و کار خویش است و امام منتظر بیشتر از پنج‏ سال است که به دنیا آمده و از دید جاسوسان مخفی شده است و برگزیدگان‏ شیعه با وی بیعت کرده‏ اند. بدین گونه امام بواسطه زهر معتمد شهید شد.[6]

پس از وفات و غسل و تکفین آن حضرت، ابو عیسی بن متوکّل ازجانب حکومت و به نیابت از خلیفه بر آن حضرت نماز گزارد و پس ازفراغت از نماز، صورت امام را نمایان ساخت و آن را بویژه به هاشمی ها وعلوی ها و مسئولان بلند مرتبه و قاضیان و پزشکان نشان داد و گفت: این‏ حسن پسر علی پسر محمّد پسر رضاست که به مرگ طبیعی، در بسترخویش مرده است و به هنگام رحلتش فلانی و فلانی از خادمان ومحرمان‏ امیرالمؤمنین و فلانی و فلانی از قاضیان و فلانی از پزشکان بر بالین اوحضور داشته‏ اند آن گاه چهره مبارک آن حضرت را پوشاند.[7] این اقدامات برای این بود که مبادا پای حکومت در قتل امام به میان‏ آید، و همین امر نشانگر آن است که حکومت از جانب مردم متّهم به‏ کشتن امام بوده است. بدینسان امام عسکری‏ علیه السلام رحلت کرد و از پس خویش راهی درخشان‏ بر جای نهاد تا نسلها از روشنی آن هدایت گردند.

آن حضرت را در همان اقامتگاه شریفش در شهر سامرا، در کنار مزار پدر بزرگوارش، به خاک سپردند که تا امروز نیز زیارتگاه مسلمانان‏ است. درود خدا بر او باد روزی که زاده شد و روزی که به شهادت رسید وروزی که زنده بر انگیخته خواهد شد. و درود خدا بر هواخواهان‏ و پیروان او تا روز رستاخیز.

آخرین وصیت امام:‏

آفتاب امامت غروب می‏ کرد زیرا خداوند این گونه مقدّر کرده بود که‏ این آفتاب از پس پرده غیبت صغرا و سپس غیبت کبرا پرتو افشانی کند. ازاین رو امام حسن عسکری ‏علیه السلام بر دو بینش بسیار مهم تأکید کرد: نخست: تأکید بر شناخت غیبت و گرفتن بیعت برای ولی الله اعظم ‏امام منتظر (عج) . دوم: تحکیم شالوده‏ های مرجعیت دینی.

الف - گرفتن بیعت برای امام منتظر احادیث فراوانی در باره امام حجّت منتظرعلیه السلام وجود دارد که ازپیامبر وتمام ائمه‏ علیهم السلام صادر شده امّا تأکید امام عسکری بر این امر تأثیر رساتری داشت. چون آن حضرت، شخصاً امام را برای خواص از یاران‏ خویش مشخص کرد. همچنین روایتهای فراوانی در این باره وارد شده که ‏به ذکر یکی از آنها اکتفا می ‏ورزیم.

احمد بن اسحاق بن سعید اشعری روایت کرده است که: بر امام حسن‏ عسکری وارد شدم و خواستم در باره جانشینش از وی بپرسم. امّا آن‏ حضرت خود بدون مقدّمه فرمود: "احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالی از زمانی که آدم را آفرید زمین را از حجّت خدا بر خلقش خالی نگذاشته و تا روز قیامت هم خالی‏ نخواهد گذارد به برکت وجود او است که بلا از مردم زمین دور می‏ شود و باران فرو می‏ بارد وبرکات زمین برون می‏ آیند". گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه کیست؟

پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّه ‏ای روی دوش گرفته ‏بود صورتش گویی ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش می‏ گذشت. سپس امام فرمود: "احمد! اگر کرامت تو بر خدای عزّ و جل و بر حجّت هایش نمی‏ بود، این‏ کودکم را به تو نشان نمی‏ دادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا و کسی است‏ که زمین را از عدل و داد پر می‏ کند پس از آنکه ستم و بیداد پر شده باشد. احمد! حکایت او در این امّت همچون حکایت خضر و همان ندداستان ذو القرنین است. به خدا سوگند چنان غیبت درازی کند که هیچ‏کس از هلاکت در آن رهایی نیابد مگر آنکه خداوند او را بر اعتقاد به‏ امامتش استوار کرده و در طول این مدّت با دعا برای تعجیل فرجش‏ همراهی نموده باشد".[8]

ب - مرجعیت خردمندانه دینی‏ برای این امامت که امتداد رسالت الهی است باید کیان و موجودیت‏ اجتماعی در جهان وجود داشته باشد. این کیان شیعیان مخلص و فداکارند.

از طرفی اینان نیز باید از نظامی اجتماعی و استواری بر خوردار شوند تا بتوانند در برابر رخدادها و مبارزه‏ جوئی ها توانا باشند. این نظام در رهبری‏ مرجعیت تبلور می‏ یابد. بدین معنی که شیعیان به گرد محور عالمان الهی ‏و اُمَنای وی بر حلال وحرام، جمع شوند. از این رو در دوران امام‏ عسکری‏ علیه السلام شالوده نظام مرجعیت تحکیم یافت و نقش دانشمندان ‏شیعه، بدین اعتبار که آنان وکلا و نوّاب و سفیران امام معصوم‏ علیه السلام‏ هستند، برجستگی ویژه‏ ای پیدا کرد و روایتهای فراوانی از امام‏ عسکری‏ علیه السلام درباره نقش علمای دینی در بین مردم منتشر شد که یکی ازآنها همان روایت معروفی است که امام عسکری‏ علیه السلام از جدّ خویش امام‏ صادق‏ علیه السلام روایت کرده است و در آن آمده: «آن که از فقیهان خویشتندار است و دین خویش را پاسدار و با هوا و هوس‏ خود ستیزه کار و امر مولای خویش را فرمانبردار، پس بر عوام است که از اوتقلید کنند».

از همین رو دانشمندان هدایت یافته، به نور اهل بیت‏ علیهم السلام امور امّت‏ را در دوران امام عهده دار شدند و با امام در باره مسائل مشکلّی که با آنهابر خورد می‏ کردند، نامه می‏ نگاشتند و امام هم پاسخهای به آنها می‏ نوشت‏ و نامه‏ ها را به امضای (توقیع) خویش مهر می‏ کرد. این نامه‏ ها پیش علما به تواقیع معروف شد و برخی از آنها از سوی امام عسکری‏ علیه السلام شهرت‏ خاصّی کسب کردند.


[1]- اعلام الوری، دار الکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ص ۳۶۷.

[2]- حاج شیخ عباس قمی، الانوار البهیه، مشهد، کتابفروشی جعفری، ص ۱۶۲.

[3]-دلائل الامامه، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ ه. ق، ص ۲۲۳.

[4]- حیاه الامام العسکری، ص‏۲۵۴، به نقل از مهج الدعوات، ص‏۲۷۴.

[5]- حیاه الامام العسکری، ص‏۲۶۷ به نقل از ارشاد، شیخ مفید، ص‏۳۸۳.

[6]- حیاه الامام العسکری، ص‏۲۶۷ به نقل از ارشاد ص‏۳۸۳.

[7]- همان، ص‏۲۶۸ به نقل از ارشاد، همان.

[8]- حیاه الامام العسکری، ص‏۲۶۳.

منبع: مقاله حجت الاسلام پیشوایی، سایت سخن تاریخ

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها