بازپرس پس از مشاهده اجساد ناگهان متوجه شیار باریکی روی گردن زن جوان شد. به این ترتیب فرضیه قتل قوت گرفت. از سوی دیگر ماموران آتشنشانی در بررسیهای بیشتر دریافتند آتشسوزی عمدی بوده است. در ادامه تحقیقات، کارآگاهان از حضور مرد ناشناسی در خانه زن جوان باخبر شدند، یکی از همسایهها گفت: دقایقی قبل از انفجار مرد جوانی که موهای بلندی داشت از خانه بیرون رفت. اما هیچکس مرد جوان را نمیشناخت.
در حالی که اجساد برای کشف علت مرگ در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفته بود تلاش برای شناسایی مرد ناشناس آغاز شد. ساعتی بعد پزشکان علت مرگ مادر و دختر را خفگی براثر فشار به شریانهای گردن اعلام کردند و به این ترتیب وقوع قتل محرز شد.
در ادامه تحقیقات تیم ویژه جنایی با بررسی تماسهای تلفنی زن جوان دریافتند که وی آخرین بار با شمارهای که متعلق به مردی به نام مجتبی بوده تماس داشته است. بلافاصله خانه وی در ورامین شناسایی و در عملیاتی شبانه دستگیر شد. در حالی که وی منکر هرگونه آشنایی با مقتول بود اما کارآگاهان در بازرسی از خانه متهم و از لانه کبوترها که روی پشت بام بود تلفن همراه مقتول را همراه کارت بانکی وی کشف کردند. مجتبی پس از انتقال به اداره آگاهی بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت. وی این بار گفت: من همسر موقت سیما بودم اما از ماجرای قتل او و دخترش بیاطلاعم.
اما وقتی عکس مجتبی به مرد همسایه نشان داده شد وی بلافاصله او را شناخت و گفت: خودش است، این مرد دقایقی قبل از آتشسوزی از خانه خارج شد. بازپرس که با توجه به شواهد و مدارک بهدست آمده از ارتکاب قتل سیما و دخترش به دست مجتبی اطمینان داشت به بازجویی از وی پرداخت. سرانجام پس از چهار ساعت متهم لب به اعتراف گشود.
«شش ماه قبل در ایستگاه مترو با سیما آشنا شدم. گفت شوهرش سه سال قبل مرده و با تنها دخترش در یک خانه اجارهای زندگی میکند. میخواستم کمکش کنم. دلم برایش میسوخت، زن تنها و بیپناهی بود و بسختی خرج زندگی خود و دخترش را تامین میکرد. کمکم به او علاقهمند شدم و او را به عقد موقت خودم درآوردم. اوایل زندگی خوبی داشتیم. اغلب به خانهاش میرفتم. او هم چند باری به خانه ما آمد، اما نمیدانم چه شد که کمکم از من فاصله گرفت. وقتی میخواستم به خانهاش بروم دعوا میکرد و میگفت بدون اجازه و بیخبر به خانهام نیا! به رفتارش شک کرده بودم تا اینکه متوجه روابط پنهانیاش با چند مرد شدم. وقتی اعتراض کردم. گفت به تو ربطی ندارد. تو نمیتوانی زندگی مرا تامین کنی. از شنیدن این حرف بشدت عصبی شدم. ناخودآگاه دستم دور گردنش گره خورد. نمیفهمیدم چه کار میکنم. چشمانش از حدقه بیرون زده بود. دست و پا میزد و من بیتوجه گردنش را میفشردم تا اینکه سنگین شد و افتاد. به خودم که آمدم دیگر سیما نفس نمیکشید. ترسیده بودم. میخواستم فرار کنم که یاد دخترش افتادم. اگر از مدرسه به خانه میآمد و جسد مادرش را میدید به همه میگفت کار من است. چون من از شب قبل آنجا بودم و با مادرش درگیری داشتم. صبر کردم تا سمیرا هم از مدرسه برگشت. به محض ورود به اتاق از پشت گرفتمش و با پیچیدن مقنعه به دور گردنش او را هم خفه کردم. سپس مقداری بنزین ریختم و خانه را آتش زدم. از آنجا که آنها در زیرزمین و کنار شوفاژخانه زندگی میکردند، میخواستم کاری کنم آتشسوزی اتفاقی جلوه کند. بعد از این کار فرار کردم، فکر نمیکردم کسی متوجه حضورم شده باشد.»
پس از اعترافات هولناک مرد جنایتکار، وی به جرم قتل دو نفر بازداشت و روانه زندان شد. مرد جنایتکار در دادگاه هم این اعترافات را تکرار کرد و به دو بار قصاص محکوم شد.
نگاه کارشناس
فریبا همتی، روانشناس خانواده: مهمترین دلیل گرایش زنان بیوه به ازدواج موقت مشکلات اقتصادی است و باید توجه داشت این زنان بیش از نیاز عاطفی نیاز مالی دارند. بنابراین هرگاه احساس کنند همسر موقتشان توانایی برآورده کردن نیاز مالی آنان را ندارد ترجیح میدهند به فرد دیگری پناه ببرند. اما در مردان این موضوع برعکس است، یعنی مردان برای رفع نیازهای عاطفی و روحی خود به زن دیگری پناه میبرند و از وی انتظار دارند که به خواستههایشان پاسخ دهد، غافل از اینکه زنان بیوهای که دنبال ازدواج موقت هستند بیشتر بهدنبال رفع نیازهای مادی هستند و در صورتی که مرد نتواند آن را تامین کند بسرعت دنبال جایگزین خواهند رفت.
اما در مورد این پرونده کنترل خشم میتوانست از وقوع جنایتی هولناک جلوگیری کند. شخصیت قاتل نشان میدهد او فردی است که هیچ کنترلی بر رفتارش در مواقع بحرانی ندارد و اگر میتوانست این مشکل را مدیریت کند و پس از اطلاع از خیانت زن مورد علاقهاش به رابطه پایان میداد، نه مادر و دختر کشته میشدند و نه خودش پای چوبهدار میرفت. از سوی دیگر باید دید آیا این زن در واقع مرتکب خیانت شده یا نه. افرادی که بدبین هستند همیشه اعتقادات خود را باور دارند و تصور میکنند تفکرات آنها درست است. این دسته از افراد در صورتی که رفتار سردی در طرف مقابل ببینند تصور میکنند او خیانت کرده و دیگر علاقهای به ادامه زندگی با او ندارد. شک و بدبینی مانند ریشه درختی است که هر روز در ذهن فرد گستردهتر میشود و تمام ذهن و مغز او را در بر میگیرد.
مهبد طباطبایی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه