در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
به عنوان نمونه، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی دو عملیات اتمی بود که در زمان جنگ جهانی دوم به دستور هری ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام گرفت. در این دو عملیات، دو بمب اتمی به فاصله سه روزروی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد که باعث ویرانی و کشتار گسترده شهروندان این دو شهر گردید. حدود 220 هزار نفر بر اثر این دو بمباران اتمی جان باختند که بیشتر آنان را شهروندان غیرنظامی تشکیل میدادند. بیش از نیمی از قربانیان بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال ۱۹۴۵ براثر آثار مخرب تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند. بمباران هستهای هیروشیما و ناکازاکی تا به امروز تنها موارد استفاده جنگی از سلاح اتمی در جهان است. چگونه است که این «تنها مورد استفاده جنگی از سلاح اتمی» درست از جانب مدعیترین کشور جهان در زمینه تمدن و حقوق بشر بر شهروندان بیگناه ژاپنی تحمیل شده و این اختلاف فاحش میان نظر و عمل دولتمردان آمریکایی نه تنها پایان نپذیرفته، بلکه همچنان ادامه دارد.
نمونه دیگرجنگ ویتنام است و به طور خاص واقعهای که با نام «کشتار مای لای» شهرت دارد. کشتار مایلای، واقعهای در روز شانزدهم مارس ۱۹۶۸ میلادی، در جریان جنگ ویتنام بود که طی آن ۳۴۷ تا ۵۰۴ شهروند غیرنظامی جمهوری ویتنامجنوبی توسط سربازان واحد گردان سوم تجسسی ارتش آمریکا به قتل رسیدند. بیشتر قربانیان، غیرنظامیان زن و کودک بودند. قبل از قتل، برخی قربانیان مورد شکنجه و قطع عضو نیز قرار گرفته بودند. برخی اجساد نیز در جریان کشتار توسط سربازان قطعهقطعه شده بودند. کشتار در دهکدههای می لای و می خه و سون می در جریان جنگ ویتنام رخ داد. تمام کسانی که در این ماجرا متهم شده بودند، به این استدلال که به آنان دستور انجام آن کارها داده شده بود (یا حتی صادقانه میپنداشتند که به آنان این اعمال دستور داده شده بود) تبرئه شدند؛ جز ستوان کالی، فرمانده دسته که به جرم دستور قتل محکوم به حبس ابد با اعمال شاقه شد. این حکم، رویهای را که متفقین جنگ جهانی دوم در دادگاه نورنبرگ و دادگاه توکیو ایجاد کردند، نقض میکرد. در آن دادگاهها استدلال شده بود متهمان جنایت جنگی نمیتوانند از عذر «مامور و معذور» استفاده کنند و چند ژنرال ژاپنی و آلمانی با همین استدلال اعدام شدند. دادگاههای می لای توسط کسانی که در این ماجرا سعی در اجرای عدالت داشتند، متهم به سرپوش گذاردن بر کل ماجرا شدند. در این مورد دوم نه فقط با عمل بر خلاف مدعا مواجهیم که از آن مهمتر پای دروغ و دغل در راه توجیه اعمال در میان است و از این طریق سرپوش نهادن بر رفتارهای ظالمانهای که با هیچ عذر و بهانهای قابل رفع و رجوع نیست . این در حالی است که پذیرفتن عواقب اعمال از جمله مهمترین ارزشهای مورد تکیه و تأکید جهان مدرن است که آمریکا سردمدار نخست آن به شمار میآید.
اما جنگ افغانستان این جنگ، هفتم اکتبر ۲۰۰۱ توسط نیروهای ایالات متحده آمریکا با نام رسمی عملیات بلندمدت آزادی (Operation Enduring Freedom) در پی حمله القاعده به رهبری اسامه بن لادن به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و هشدار جورج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا به گروه طالبان مبنی بر اخراج گروه تروریستی القاعده از افغانستان و رد این درخواست از سوی طالبان آغاز شد. بهدنبال خودداری طالبان از پذیرش خواست آمریکا، فرمان حمله به افغانستان روز هفتم اکتبر ۲۰۰۱ صادر گردید. در پایان سال ۲۰۰۹ تعداد غیرنظامیان کشته شده در این جنگ بیش از ۹۵۰۰ نفر برآوردشد. سازمان ملل متحد تعداد کشتههای سال ۲۰۰۹ را ۲۴۰۰ نفر اعلام کرد، که تعداد ۱۴۰۰ نفر از آنها به دست طالبان و ۴۶۵ نفر به دست نیروهای نظامی بینالمللی کشته شدهاند.
جنگ افغانستان گرچه به سقوط طالبان انجامید اما در عین حال آسیبهای جبرانناپذیری را نیز به غیرنظامیان بیگناه این کشور وارد نمود که این لطمات سخت شاید وقتی خودخواسته و انتخاب شده و آنهم از جانب ملتهای تحت سلطه باشد بهایی قابل قبول برای وصول به آزادی محسوب میشود اما زمانی که محصول بازی سیاسی سیاستمداران باشد دیگر نمیتوان آن را بهای آزادی نامید، بلکه به قربانی شدن در معرکه نزاع سیاسیون سودجو شبیهتر است.
جنگ عراق هم که با نامهای اشغال عراق و عملیات آزادسازی عراق شناخته میشود وضعی اینچنین دارد. این جنگ بیستم مارس ۲۰۰۳ با حمله یک ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا و بریتانیا به عراق آغاز شد. برخی شرکتهای پیمانکار تامین نیروی نظامی و امنیتی با فرستادن دهها هزار نفر از مزدوران خود که دارای تابعیت کشورهای مختلف دنیا بودند، مسئولیت تامین امنیت بخشهای وسیعی از مراکز مهم تجاری عراق از جمله چاهها و مراکز پالایش نفت را بر عهده داشتند. دو توضیح عمده برای آغاز این جنگ توسط جورج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا مطرح شد که یکی از آنها رابطه صدامحسین با القاعده و دیگری نابودکردن سلاحهای کشتار جمعی عراق بنابر توافقنامه ۱۹۹۱ بود. نتایج این جنگ را تصرف عراق، سرنگونی حزب بعث عراق و اعدام صدامحسین، بحران انسانی و نقض حقوق بشر، کشتار غیرنظامیان، پناهندگان فراوان، شورش در عراق و آغاز جنگ داخلی، تخریب گسترده ساختمانها و انتخاب دولت دموکراتیک دانستهاند.
اینکه جنگهای به ظاهر آزادیطلبانه اینچنین، بیشتر به سود ملتها است یا به زیان آنها یک مساله است، بحث مشروعیت یا عدم مشروعیت آغاز جنگ و تهاجم، مسالهای دیگر. تفکری که اخلاق را تنها در ترازوی نادقیق سود و زیان میسنجد، وقعی به نیک و بد ذاتی گزارهها نمیگذارد و در نتیجه همه چیز را فقط با معادلات آماری مبتنی بر منفعت و مضرت محاسبه میکند. آمریکا در زمانهای دارد اقدام به رفتارهای قیممآبانه در قبال دیگر کشورهای جهان میکند که دیگر مدتهاست تاریخ انقضای قیمومیت سیاسی به سرآمده و حتی در حیطه مناسبات فردی نیز انسانها میل به انتخاب دارند ، نه تمایل به رهایی به هر قیمت ممکن. حتی زمانی که بها اندک باشد باز هم صرف اجبار به انتخاب کافی است برای سرباززدن انسانها از زیر بار زور رفتن. این از معدود دستاوردهای قابل اعتنای مدرنیته است که با انسانیت انسان سازگاری کامل دارد. بهشت آدمی اختیار اوست نه برخورداریاش از هرچیز دیگری مخصوصا آزادی تحمیلی ،آنهم نه به شکلی ایمن و مطمئن که قسطی و وامدارانه!
صدرا حقجو/ جام جم
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد