مجموعه شعر «باغ در حصار مصائب» سروده علیرضا رجبعلی‌زاده است

معاصری در گذشته

زبان در طی مسیر از نوشتار به گفتار همچون سنگ ناسفته در طول رودخانه، بتدریج سفته و نرم می‌شود، تلفظی راحت‌تر می‌یابد، به تخفیف آواها رضایت می‌دهد و کوتاه و مختصر می‌شود.
کد خبر: ۷۳۶۰۱۸
معاصری در گذشته

با این همه این معبر سنگلاخ است و پر پیچ و خم و طولانی. به عبارت دیگر تبدیل زبان نوشتاری به زبان گفتاری و در نهایت زبان محاوره‌ای، یک پروسه زمانبر و دشوار است.

بر اساس توصیه‌ای فرمالیستی زبان در اثری ادبی چون شعر غالبا از زبان گفتاری و محاوره‌ای که ماهیتی روزمره و آشنا یافته‌اند، فاصله‌گیری می‌کند. به کارگیری وزن و قافیه و ردیف، استفاده از عناصر موسیقایی و بهره بردن از صنایع لفظی و معنوی در راستای همین فاصله‌گیری است. در اشعار موسوم به محاوره‌ای این فاصله‌‌گیری با به کار بردن صنایع معنوی اجرا می‌شود.

این فاصله‌گیری اما گاهی با استفاده از زبان آرکاییک و کهن که سبک متفاوتی با زبان رایج روزگار سرایش شعر دارد، اعمال می‌شود. با این قاعده‌افزایی، فیزیک زبان جلب توجه ‌کرده و در افاده معنا تاخیر ایجاد می‌کند. تاخیر معنا همان هدف شعر است، چرا که افاده بی‌تاخیر معنا کار نثر است. شعر شاملو و اخوان از این نوع قاعده‌افزایی بهره می‌برد تا از صورت عادی زبان فرآروی کند و برجسته گردد. در قوالب سنتی نیز این فرآروی رخ دادنی است. به طور مثال علی معلم از همین شیوه برای قاعده‌افزایی بر متن موزونش بهره می‌برد و علیرضا رجبعلی‌زاده هم همین طور!

شعرهای مجموعه «باغ در حصار مصائب» با زبانی چنان برجسته با آرکاییسم زبانی سروده شده‌اند که گاه گمان می‌کنی با شاعری خفته در غبار قرون گذشته روبه‌رو شده‌ای، اما ناگهان با اشارات متعددی از او مواجه می‌شوی که شعر او را نه‌تنها در زبان که در محتوا این زمانی ساخته است. به طور مثال تلمیحات و بینامتن‌های بی‌شماری که نسبت با آثار اخوان در این شعرها یافت می‌شود نه‌تنها تعلق خاطر رجبعلی‌زاده را به آن شاعر بزرگ نشان می‌دهد، بلکه تاثیرپذیری آشکار او را هم از زبان و تفکر اخوان آشکار می‌سازد.

«سلامم را سر پاسخ ندارد شهر

[سرها در گریبان است]

صدایی از نمی‌دانم که

سر بر می‌کند:

ـ آری، زمستان است...»

همانقدر تلخ و نومید که می‌توان «در حیاط کوچک پاییز در زندان» تلخ و نومید بود!

«حیاط کوچک پاییز بود و ما که در زندان

صدا کردیم باغی را که در او رنگ و بو گم شد

هیاهویی نبود و‌‌ های های گریه ما بود

که هر شب گوشه‌ای بر دوش هم بی‌ های‌و‌هو گم شد»

این اجرای زبانی البته فقط به موارد مربوط به تلمیحات و بینامتن‌ها محدود نمی‌ماند و تمامیت زبان و بیان شاعر را دربرمی‌گیرد. انگار جز در دو سه غزل و چهارپاره، رجبعلی‌زاده دنیا را از افق گذشته می‌نگرد و همین امر، زبان شعرش را به طرز بارزی به سمت الگوهای کلاسیک زبان شاعرانه سوق می‌دهد.

به طور مثال در شعر زیر، شاعر از الگوی قصیده‌سرایی (به کارگیری قوافی آسان در زبانی مطنطن و سخته) در غزل بهره می‌برد تا با مرگ، این دغدغه ازلی و ابدی انسان به گفت‌وگو بپردازد بی‌آن که نشانی از انسان امروزین در بین باشد. این بیان کلی و معناگرا در همنوازی با زبان کهن شعر و در ناهمسازی با شعر جزءنگر و عینی‌گرای امروز قرار می‌گیرد.

«شهرم اما شهر ویران‌تر زمین و آسمانش

مانده با او خاک و خاکستر به جای خان و مانش

«باغ بی‌برگی» است، با ساز و سرودش، باد و باران

کاینچنین پوشیده با شولای عریانی خزانش...

با سرانجام خوشت خامم نکن ای مرگ! وقتی

زندگی را دیده‌ام با طعم تلخ داستانش»

در عین حال رجبعلی‌زاده حتی در چارچوب‌های پولادین این زبان و بیان از پیشنهاداتی مدرن برای نگارش غزل روگردان نیست و بخوبی از این نوع پیشنهادات بهره می‌برد. تقطیع مصاریع بخصوص هنگامی که شاعر به ذکر دیالوگ‌ها می‌پردازد، غالبا کارکرد درستی دارد و ما را نیز به یاد نیما و دیالوگ‌های معروفش در منظومه «افسانه» می‌اندازد.

« ـ کجا و کی؟

ـ صدا از کیست؟

ـ از ما؟

ـ روز و شب؟

ـ آه، گشودم پلک، می‌پیچد صداها رو به تاریکی»

ملاحظه می‌شود که حتی مصرع‌بندی سنتی رعایت نمی‌شود و آخرین کلمه مصرع اول در ابتدای مصرع دوم به عنوان یک صدای مستقل نوشته می‌شود. همین طور در مثال زیر:

«ـ نصیب از نوبر باغ خزانم چیست؟

ـ یک دامن گلابی‌های نارس،غم

انار کال، تنهایی!»

به این ترتیب شاعر با رعایت اصلی مدرن ملاک سطربندی را به توصیه اخوان در «بدعت‌ها و بدایع نیما» همانند شعر نیمایی، ابتدا و انتهای جملات در نقل قول‌ها قرار می‌دهد و نه نظم ارکان افاعیلی.

برای خواننده مجموعه شعر باغ در حصار مصائب مطالعه چند غزل و چهارپاره با زبان و بیانی خیلی نوتر از کلیت مجموعه، راهگشای رسیدن به این نتیجه است که کهن‌گرایی شاعر شگردی خودخواسته است وگرنه او توانایی سرایش در حال و فضای امروزین را دارد. این امر می‌تواند برای مخاطبانی چون من که مشتاق روزآمدشدن زبان و بیان در شعر رجبعلی‌زاده هستند، روزنه امیدی باشد.

«شیشه عطر و چفیه‌ای خونین، گوشه‌ای مهر و گوشه‌ای پوتین

سوت خمپاره در سرت پیچید... خواب دیدی اتاق سنگر شد...

قرص‌های تو بی‌اثر بودند، اتوبوس بهشت در کوچه ست

کاسه‌ای آب ریخت پشت سرت، گوشه چشم پیرزن تر شد»

***

با وجود چند شعر که در مورد جنگ و تبعاتش، فلسطین و معضلاتش و عاشورا و حکایت جانسوزش در این مجموعه آمده‌اند، رجبعلی‌زاده در کل شاعری درونگرا به نظر می‌رسد که جهان او را اتاق کارش می‌سازد.

آیا این به خاطر یاس او از جهان بشری و روگردانی از آن است یا به قول نیما به خاطر تبعیت از زبان و بیان کلاسیک است که زمینه را برای این بیان سوبژکتیو فراهم کرده است؟ در هر صورت اما باغ در حصار مصائب را می‌توان تلاش زبان آرکاییک برای انعکاس جهان معاصر دانست.

لذت خواندن این مجموعه شعر، لذتی ناشی از رویارویی با جهان معاصر که لباس شعر پوشیده نیست، بلکه ناشی از رویارویی با زبانی برجسته است که تلاش می‌کند وجهی از زبان را که مطرود و واگذاشته شده دوباره احیا کند و مخاطب را با تاخیر معنا، متوجه خود زبان کند.

هرچند این زبان امروزه درگذشته باشد. با این همه اگر شعر را بدون فرمول‌های مستبد، در هر نوعی یک فرآروی تخیلی از واقعیت‌های خشک جهان بدانیم، رجبعلی‌زاده با شیوه خود بخوبی از پس این فرآروی برآمده است:

«یکی است نامه اندوه و در دلم چون آه

سیاکبوترک نامه‌بر» هزار و یکی

حمیدرضا شکارسری ‌/‌ منتقد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
سفر اربعین به سلامت

ضروری‌ترین نکات بهداشتی را که زائران اربعین باید رعایت کنند در گفت‌وگو با یک متخصص بیماری‌های عفونی بررسی کرده‌ایم

سفر اربعین به سلامت

وقتی دل جنگل سوخت

«جام‌جم» در گفت‌وگو با جانشین فرمانده یگان حفاظت سازمان منابع طبیعی کشور بررسی کرد

وقتی دل جنگل سوخت

نیازمندی ها