کیهان:قانون فصلالخطاب است
«قانون فصلالخطاب است»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛اطلاعیه وزارت علوم درباره پرونده پر سر و صدا و جنجالی بورسیهها، بسیاری از گمانهزنیها و هشدارهای دلسوزان در این ماجرا را عینیت بخشید و ثابت کرد که ماجرا، نه یک دغدغه علمی و آکادمیک، که یک بازی سیاسی و هیاهوی رسانهای برای دور کردن توجهات از اصلیترین مسائل است. اینکه مسئله اصلی چیست که اینقدر تلاش میشود کسی به آن توجه نکند و اینکه اطلاعیه وزارت علوم چگونه این امر را اثبات میکند، چیزی است که در این یادداشت به آن خواهیم پرداخت.
1- از ماههای نخستین شروع بکار دولت یازدهم، بحث و جنجال درباره بورسیههای غیرقانونی بالا گرفت و بارها و بارها اعلام شد و در رسانههای حامی دولت نوشته شد که 3772 بورسیه غیرقانونی در دانشگاهها مشغول به تحصیلند. طبیعتاً این انتظار منطقی در جامعه پدید آمد که مرجعی قانونی و بیطرف به موضوع رسیدگی کرده و صحت این تهمت سنگین و ادعای بزرگ را ارزیابی کند. اما وزارت علوم پس از یکسال ادعا و شکایت، ناگهان لباس قاضی پوشید و حکم صادر کرد! امر بیسابقهای که تعجب همگان را برانگیخت و این پرسش را در ذهن تداعی کرد که براساس کدام منطق و متن قانونی، یک دستگاه هم مدعی باشد، هم سناریوساز، هم شاکی و بالاخره هم قاضی!؟ اما به هرحال چنین شد و اعلام شد که از جمع 3772 نفر، 36 نفر مستحق ادامه تحصیل در مقطع دکترا نیستند! یعنی حدود 9 دهم درصد! طبیعتاً اعلام چنین رقمی پس از آن همه جنجال، یک رسوایی بزرگ برای دروغگویان و یک فضاحت تاریخی بود. پس باید بازی با اعداد آغاز میشد. پس براساس چند عملیات ریاضی، اعلام شد که 840 نفر دیگر مستحق ادامه تحصیل هستند اما هزینه تحصیل آنها از محل بورس پرداخت نمیشود بلکه شخصاً باید این هزینه را تأمین کنند!
مسئولان راستگویی که این اطلاعیه را تنظیم کرده بودند و همه را جز خودشان به دروغگویی و تخلف متهم میکردند، فراموش کردند که ممکن است در مقابل پرسشی اساسی قرار بگیرند و جوابی برای آن نداشته باشند. آن پرسش این است که براساس ادعای شما، کل این افراد در فرآیندی غیرقانونی (یعنی بدون آزمون) بورس شدهاند، پس چگونه و براساس چه قانونی اجازه ادامه تحصیل آنها را میدهید؟! اگر اصلاً استحقاقی ندارند، چه کسی و کدام قانون به شما چنین اجازهای را داده که شخص غیرمستحق را بر صندلی تحصیلی دکترا بنشانید و اگر دارند- که اسناد محکم از این گزاره حکایت دارد- چرا به دروغ آنها را متهم کردید؟!
2- حتی اگر درباره این گروه هیچ حرف و بحثی نداشته باشیم، این عدد نسبت به کل، حدود 20درصد را دربر میگیرد و باید پرسید جبران آبروی رفته 80درصد باقی مانده را چه کسی میکند؟ و چرا اول همه را متهم کردید و بعد به این عدد رسیدید (البته اگر درست باشد) این محاسبه ساده را باید به سرپرست وزارت علوم گوشزد کرد که در مصاحبه توجیهی و اطلاعیه مذکور، گفته بود: «از چه کسی باید عذرخواهی کنیم»!؟ باید از هشتاد درصد بورسیهها و نخبگانی که یکسال توسط شما و بوقهای تبلیغاتی شما مورد هجمه و حمله قرار گرفتند عذرخواهی کنید و فرصت را به روز واپسین نگذارید که پاسخگویی سختتر میشود.
3- درحالی که دانشگاههای کشور همه ساله در اردیبهشت ماه فراخوان جذب میدهند، به عده کثیری که بورس آنها مشکل نداشته اعلام شده تا بهمن فرصت دارید از یکی از دانشگاههای کشور، اعلام جذب اخذ کنید! یعنی عملاً و محترمانه به آنها گفته میشود: «پرونده شما را زیر و رو کردیم، هیچ مشکلی نداشتید که بتوانیم شما را به خاطر آن از تحصیل محروم کنیم، پس ناچاراً به تحصیل ادامه بدهید، اما کاری میکنیم که نتوانید در هیچ دانشگاهی جذب شوید و پس از چند سال تحصیل، با یک مدرک دکترا مرخص شوید! شما نباید استاد هیچ دانشگاهی بشوید!» آیا این جملات ترجمان محتوم و حقیقی اتفاقی که هماکنون بر سر فرزندان نخبه کشور آورده میشود، نیست؟
4- اما چرا اینها، که نسل جوان، پر انرژی و مؤمن و وطندوست هستند نباید در دانشگاه جایی داشته باشند و به کرسی استادی تکیه بزنند؟ مگر قرار است دانشگاه جای چه کسانی باشد؟ و اینها قرار است جای چه کسی را تنگ کنند؟ این، همان بزنگاهی است که ثابت میکند، ماجرای بورسیهها، جنجالی بیش نبود. سالها قبل حمیدرضا جلاییپور نوشته بود: «بدنه اصلی جریان اصلاحطلب همان 2500 نفری بودند که در دوره سازندگی برای ادامه تحصیل با بورس وزارت علوم به کانادا، انگلیس و استرالیا اعزام شدند» طبیعی است که در بین آنها هم افراد وطندوست و انقلابی کم نیستند، اما همه چیز حکایت از آن دارد که سران آن جریان برای بقاء و تأثیرگذاری سیاسی در دانشگاههای کشور دست به هر کاری میزند حتی اگر به قیمت نابودی و ناامیدی هزاران نخبه جوان تمام شود. و بعد برای پنهان ماندن اصل ماجرا، شیپور دروغین بورسیهها را در دست میگیرد و آنقدر در آن میدمد که کسی متوجه بازگشت بیسر و صدای خائنین به ناموس و میهن این مردم و دانشجویان آنها نشود! به این دو نمونه تلخ توجه کنید:
الف: نیمه سال 87، خودرویی با سرعت غیرمجاز در حال عبور از بزرگراه قزوین-زنجان است، راننده به اخطار ایست پلیس برای توقف توجهی نمیکند، پس از اندکی تعقیب و گریز، خودرو متوقف و به پاسگاه پلیس راه هدایت میشود. بررسیها نشان میدهد که راننده، استاد یکی از دانشگاههای مهم کشور است و سرنشین دیگر، خانم جوانی است که دانشجوی وی است. در جریان تحقیق برای تصدیق هویت راننده، چندین شکایت توسط دانشجویان و برخی کارمندان دیگر کشف میشود و لاجرم آنها به مرجع قضایی معرفی میشوند. پس از بررسیهای فراوان و تشکیل پروندهای مفصل و صرف زمان بسیار و تحقیقات طولانی و کشف حقایقی تکاندهنده (که جزئیات آن نزد کیهان محفوظ است و شرح آن جز تلخی و تکدر حاصل دیگری ندارد) دادگاه کیفری با صدور دادنامهای مفصل، استاد خاطی و خائن را به اتهام رابطه نامشروع و... به مجازاتهایی از قبیل شلاق، تبعید و... محکوم میکند. همزمان هیئت رسیدگی به تخلفات اعضای هیئت علمی دانشگاهها نیز آن استاد را که آبروی اساتید متعهد و مومن را برده بود، از دانشگاه اخراج میکند.
او به دیوان عدالت اداری شکایت میکند و دیوان حکم دانشگاه مبنی بر اخراج را تائید میکند. احکام قضایی اجرا میشود و آن مرد سالهای تبعید را هم سپری میکند اما ناگهان و در آغازین ماههای شروع بکار دولت یازدهم همان مرد - که البته رئیس شاخه استانی یکی از احزاب منحله هم بوده- به تکاپوی بازگشت به دانشگاه میافتد! با مسئولان مختلف دیدار میکند، وعدههایی میگیرد و نامههای حمایتی صادر میشود و با ادعای کشف اسناد و ادله جدید دوباره در دیوان عدالت اداری طرح دعوی میکند! یکی دو نامه حمایتی هم برای او صادر میشود. حتی یک کارمند وزارت علوم، خارج از صلاحیت اداری و شغلیاش برای آنکه کار را یکسره کند، طی نامهای، هویت و صلاحیت صادرکنندگان حکم اخراج آن استادنما به جرم دستدرازی به دختران بیپناه مردم را زیر سؤال میبرد و جالب آنکه این نامه (که یک مکاتبه داخلی بود) در جهت حمایت از استاد خاطی، از پرونده قضایی وی سردرمیآورد و... ظاهرا باید به زودی شاهد بازگشت پیروزمندانه این استاد به دانشگاه باشیم. هرچند هماکنون نیز او به صورت غیر رسمی حضورش را آغاز کرده است!
ب: در کوران فتنه سال 88 بسیاری تحت تاثیر القائات مسموم، سخنانی گفتند و حرکاتی کردند که با فروافتادن پردهها، به باطل بودن ادعاها پی بردند و به صف فشرده انبوه مردم بازگشتند. بسیاری از آنها را دوش به دوش خود در 9 دی تاریخی انقلاب دیدیم. اما دکتر «ع.م» حساب شده و فعال از مدتها قبل از فتنه در جلسات براندازی شرکت کرد و برای لحظه لحظه حادثه برنامه ریخت.
در کوران فتنه هم از هیچ تلاشی برای براندازی کوتاهی نکرد و نصیحت مشفقان در وی اثری نکرد. دادگاه انقلاب پرونده او را به اتهامات گوناگون مورد بررسی قرار داد و پس از چندین و چند جلسه و مطالعه همه اسناد و شواهد غیرقابل انکار، او را به پنج سال حبس و... محکوم کرد. وی نیز از سوی هیئت رسیدگی به تخلفات اعضاء هیئت علمی دانشگاهها، از دانشگاه اخراج شد. اما او هم با آغاز کار دولت یازدهم، سودای بازگشت ساز کرد و به طرح دعوی در دیوان عدالت اداری پرداخت. عوامل پردهنشینی که هزینه اعمال آنها را فرجیدانا داد، حمایت از او را آغاز کردند و در حالیکه طرف شکایت «ع.م» وزارت علوم بود، در اقدامی عجیب و بیسابقه، معاون حقوقی وزیر نامه محرمانهای خطاب به قاضی پرونده و با محتوای حمایت از شاکی ارسال کرد! حتی رئیس دانشگاه هم نامه حمایتآمیز از وی تنظیم و ارسال کرد و باز هم همان مقام غیرمسئول و فاقد صلاحیت اداری، صلاحیت و شایستگی صادرکنندگان رأی اخراج را زیرسؤال برد تا همه چیز برای بازگشت این شخص خائن و وطنفروش و عنصر فعال در فتنه آماده شود...
این دو نمونه و دهها نمونه مشابه دیگر که نزد کیهان محفوظ است و همچنین موارد تلخ انضباطی دانشجویی، جملگی حکایت از یک روند خطرناک دارد و به نظر میرسد با توضیح بسیار مختصر آن، تحلیل آغازین این نوشتار مبنی بر ساختگیبودن جنجال بورسیهها برای رسیدن به هدفی مهمتر، بر همگان آشکار شده باشد.
از سوی دیگر آشکار است وقتی روش و منش مسئولان وزارت علوم و حلقههای پنهان چنبرهزده در آن به گونهای است که از مفسدین اخلاقی و متجاوزین تا مفسدین سیاسی و فتنهانگیز به سادگی به واسطه آنها به دانشگاهها باز میگردند، سرنوشت علمی و پیشرفت کشور به چه سویی میرود. یقینا این امر نمیتواند مورد تائید و رضایت رئیسجمهور محترم باشد و ایشان هم از افت علمی و جولان مفسدان سیاسی و اخلاقی و سردمداری آنها استقبال نمیکند اما عدهای عامدانه گزارشهای جهتدار و غلطی به رئیسجمهور میدهند تا ایشان را به موضعگیریهای خاص و تند وادارند.
نکته مهمی که نباید فراموش کرد آن است که تخطی از قانون در هر دولتی با هر گرایشی مذموم و ناپسند است و چه خوب است مراجع رسمی و قانونی تخلفات احتمالی همه دولتهای گذشته و کنونی را به دور از جنجال و هیاهو رسیدگی کنند و گزارش دقیق و قاطعی به مردم ارائه دهند تا همگان بپذیرند که قانون فصلالخطاب است و جنجال رسانهای تاثیری ندارد.
خراسان:ما هم بمب های ساعتی هستیم؟
«ما هم بمب های ساعتی هستیم؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛
1- در فیلم «The siege» (محاصره) ساخته سال 1998 هالیوود (3 سال قبل از حادثه 11 سپتامبر) که از جمله فیلم هایی است که در زمره آثار با کارکرد «اسلام هراسی» (Islamophobia) قرار می گیرد، صحنه هایی وجود دارد که بر فراز شهری در یکی از کشورهای عربی وقتی نوای اذان از مناره های مساجد پخش می شود، دوربین با حرکتی آرام با نوعی موسیقی تعلیقی، تلفیق می شود. این موضوع در چندین صحنه تکرار می شود تاجایی که هرجا اذان پخش می شود ناخودآگاه به عنوان مخاطب انتظار داری همان حرکت دوربین و همان نوای موسیقی معلق را بشنوی. اما نکته اصلی این جاست که کارگردان از این موسیقی و حرکت دوربین درجاهای دیگر هم استفاده می کند.
صحنه هایی که عملیات تروریستی انجام شده یا شخصیت اصلی فیلم که یک پلیس آمریکایی است به دنبال مقصر برخی انفجارها و ناامنی در آمریکا می گردد. به بیان دیگر کارگردان در این صحنه ها نوعی شرطی سازی برای مخاطب ایجاد می کند که در نتیجه آن هربار مخاطب آن موسیقی را می شنود انتظار دارد اذان که نماد اسلام است پخش شود و از آن پس، این نمادسازی در جایی استفاده می شود که به اسلام هراسی دامن می زند و یک مسلمان مقصر ناامنی در غرب آسیا و شهرهای آمریکا معرفی می شود.
2- درست در آستانه اربعین حسینی سال گذشته شبکه بی بی سی درباره مداحان گزارشی پخش کرد و در آن به تخریب این قشر پرداخت.این گزارش همزمان با حاشیه سازی های یک حادثه درباره یکی از مداحان مشهور بود که چند روز پیش از آن در یک برنامه تلویزیونی در تبیین قیام امام حسین(ع) و نیز انقلاب اسلامی نکات صریحی را مطرح کرده و به دفاع از حریم ولایت پرداخته بود. این حاشیه سازی ها به سرعت به صفحه اول برخی روزنامه ها آمد و بی بی سی نیز همین خط خبری و تحلیلی را برای تخریب مداحان در پیش گرفت و صدالبته در لابه لای محتوایی که ارائه می کرد به تخریب عزاداری ایام محرم و عاشورای حسینی پرداخت.
حجم گزارش هایی که پخش می شد به نحوی بود که به سختی می شد باور کرد که در فاصله ای اندک این گزارش ها تولید شده باشد. عمده آن چه در این گزارش ها دنبال می شد نیز نهادینه کردن این مفهوم در اذهان مخاطبان بود که قشر مداحان قابل اعتماد نیستند و در پس این هدف نیز تضعیف عزاداری سیدالشهدا(ع) به عنوان عالی ترین تجلی ایستادگی در مقابل ظلم و نیز یکی از مهم ترین خاستگاه های نهضت امام خمینی(ره) دنبال می شد تا از آن پس وقتی مردم نام یکی از مطرح ترین و پرطرفدارترین مداحان را می شنوند ناخودآگاه حواشی ساخته شده درباره او در ذهن متبادر شود.
3- تقریبا همه ما می دانیم که امر به معروف و نهی از منکر یکی از اصلی ترین اهداف قیام امام حسین(ع) است. با آغاز دهه محرم نیز تبیین این اصل مهم از سوی واعظان و سخنرانان در هیئت ها و رسانه ها و ... دنبال می شود. حالا فرض کنیم کسی بخواهد این موضوع را مخدوش کند به نحوی که هرجا در هر هیئتی عبارت «امربه معروف و نهی از منکر» را شنید ناخودآگاه مفهومی تخریبی در ذهنش جای بگیرد. به نظر شما باید چه کند؟ بگذارید این روند را با هم مرور کنیم. هفته ها مانده به آغاز محرم، طرحی با عنوان حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر در مجلس در حال بررسی است این طرح به درستی با برخی انتقادات همراه است که البته باید توسط تصمیم گیران بررسی شود.
ناگهان جنایت هولناک اسیدپاشی برای یک بانوی ایرانی در اصفهان رخ می دهد. این جنایت دردناک دل همه ایرانی ها را به درد می آورد اما همزمان برخی رسانه ها عبارت «امر به معروف و نهی از منکر» را به این فاجعه دردناک مرتبط می کنند. حالا دیگر برنامه های زنده بی بی سی نیز به این موضوع اختصاص دارد و اگر تحلیل کمی درباره تکرار عبارت «امر به معروف و نهی از منکر» انجام شود خواهیم دید که این عبارت یکی از پرکاربردترین عباراتی است که در کنار خبر اسیدپاشی استفاده شده است.
به بیان دیگر حالا اگر در یک هیئت کوچک در روستایی دور افتاده نیز از «امر به معروف و نهی از منکر» سخن به میان بیاید آن چه در ذهن مخاطب تداعی می شود، کارکرد همان شرطی سازی انجام شده در فیلم «The siege» را دارد و متاسفانه اسید پاشی در کنارش متبادر می شود، آن جوان یا نوجوان هیئتی را دچار «وحشت» می کند، به دلش «غم» می اندازد و حس «ناامیدی» برایش ایجاد می کند. «القای غم و یأس و ناامیدی» و «ایجاد رعب و وحشت» ازمهم ترین اهداف در جنگ های روانی است. درباره فاجعه اسید پاشی طی هفته های گذشته تحلیل های متفاوتی نوشته شده است و در این جا نمی خواهم به تحلیل این موضوع بپردازم.
اما صرفا همین را به یاد داشته باشیم که برای ایجاد جنگ روانی و تخریب یک مفهوم مهم و سازنده مانند عاشورا و قیام حسینی نه تانک کارآیی دارد و نه بمب های هدایت شونده یا ساعتی، گاهی خود ما با کپی پیست های بدون فکر یک شایعه در شبکه های مجازی و سایت های خبری و ... تبدیل به خطرناک ترین بمب های ساعتی می شویم و مصداق این که «فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون الیک باقاویل السوء -از نقل مطالبی که درباره آن اطلاع کافی ندارید پرهیز کن، زیرا اهل شر، مطالب بی اساس یعنی شایعات را علیه من به گوش شما می رسانند.» (نهج البلاغه- خطبه 78)
جمهوری اسلامی:سیاستهای آمریکا و فروپاشی ساختار امنیت جهانی
«سیاستهای آمریکا و فروپاشی ساختار امنیت جهانی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛پوتین رئیس جمهوری روسیه در سخنانی درباره تحولات جهانی گفت: آمریکا و متحدان غربیاش ساختار امنیتی جهان را از بین بردهاند.
این، سخن درستی است اگرچه این شائبه را در برداشته باشد که این اظهارنظر را رهبر یک کشور رقیب غرب مطرح میکند.
واقعیت این است که زمامداران غرب به سرکردگی آمریکا در جهت تحقق اهداف استعماری خود، دنیا را به پرتگاهی مخوف و تاریک میبرند و در این مسیر، خود را به هیچ قید و بندی مقید نمیدانند.
جهان، امروزه برخلاف ادعاها و شعارهای غرب، ناامنتر از گذشته شده و گواه آشکار آن بروز متعدد کانونهای بحران است که روز به روز نیز بر شمار آنها افزوده میشود.
ریشه اصلی و وقوع این شرایط بغرنج، سیاستهای دولتمردان آمریکائی است که تلاش میکنند با همدستی سایر متحدین زیادهطلب و منفعت پرست خود آنرا به پیش ببرند و اراده و خواست خود را بر سایر کشورها تحمیل کنند.
با مروری اجمالی بر روند تحولات در دو دهه گذشته و به دنبال فروپاشی ابرقدرت شرق و حاکم شدن استعمار غرب، به روشنی مشخص میشود نه تنها بحرانهای بینالمللی کمتر نشده است بلکه به وجود آمدن اشکال مختلف بحران در قالب اختلافات و دشمنیهای گسترده در میان کشورها، جهان را به انبار باروت تبدیل ساخته است که هر لحظه میتواند انفجارهای مهیبی ایجاد کند و صلح و امنیت را در معرض نابودی قرار دهد.
امروزه کاملاً درک میشود که وجود جهان دو قطبی که پس از جنگ جهانی دوم پدید آمده، دست کم این امتیاز را داشت که نوعی توازن بر معادلات بینالمللی حاکم کرده بود و این توازن به طور قابل ملاحظهای مانع ماجراجوییها و تنش زایی طرفین بود. ولی حاکمیت بلامنازع استعمار غرب به سرکردگی آمریکا بر صحنه بینالمللی، دنیا را به میدان یکه تازی غرب تبدیل کرد که غرب در آن هیچ مانعی سر راه خود نمیبیند و نتیجه آن را درحال حاضر، در قالب بروز جنگهای خونین، دشمنیهای فرقهای، ظهور پدیده افراطی گری و فروپاشی مرزهای رسمی مشاهده میکنیم:
از دید غرب متکبر، سیاستهایی که آنها طرح میکنند باید بدون چون و چرا به اجرا گذاشته شود.
برپایه این تفکر زشت و خودخواهانه، جهان به دو گروه تقسیم میشود. دولتها یا باید در کنار آمریکا و موافق سیاستهای آن قرار بگیرند و یا اینکه دشمن تلقی میشوند.
این تفکر کاملاً تداعی کننده قانون جنگل است. در این پدیده، حق با کسی است که قدرت زیادتری دارد و متأسفانه جهان امروز با این سیاست غرب که اهانت بزرگ به شعور و حقوق بینالمللی است کنار آمده است.
متأسفانه مجامع بینالمللی و سازمانهای جهانی که قاعدتاً باید متولی اعاده صلح و امنیت و استقرار منطق و عدالت در جهان باشند به دلیل اینکه تحت سیطره این قدرتهای بزرگ و استعمارگر قرار گرفتهاند به مراکزی بیخاصیت و سرسپرده تبدیل شدهاند که تنها به دستور قدرتهای بزرگ عمل میکنند و ابزار تأمین اهداف منفعت جویانه این قدرتها قرار گرفتهاند.
این مجامع، به دلیل همین خصوصیتها، از حل بحرانهای بینالمللی و مقابله با جنگ افروزان عاجز میباشند.
در سایه بیخاصیتی و بیکفایتی این مجامع است که غرب گستاخانه در امور کشورهای دیگر مداخله میکند و دامنه این دخالتها را به ابعاد نظامی گسترش میدهد. دو مقوله دفاع از دموکراسی و حقوق بشر و همچنین مبارزه با تروریسم، ابزار دست دولتهای غربی به ریاست آمریکا، بوده که در دو دهه گذشته مورد استفاده قرار گرفته است. واقع امر این است که غرب در هیچ یک از این موارد صداقت ندارد و آنها را پوششی برای تحقق نقشههای خود قرار داده است.
واشنگتن با استفاده از حوادث مشکوک 20 شهریور 1380 که طی آن چند مرکز آمریکا هدف حملات انفجاری قرار گرفت به خاک دو کشور مستقل افغانستان و عراق لشکرکشی کرد زیرا مدعی بود که این دو کشور پایگاه تروریسم هستند.
ولی پس از دو دهه از آن لشکرکشیها که به کشتار هزاران نفر منجر شد نه تنها تروریسم از بین نرفت بلکه به مراتب بیشتر شد به گونهای که هم اکنون دلیل نگرانی اصلی جهان شده است.
واقعیت این است که تروریسم ساخته و پرداخته خود همین دولتهای استعمارگر است. همه میدانند که گروه تروریستی القاعده را خود آمریکاییها پدید آوردهاند تا با این دستاویز، به مقابله شوروی در زمان اشغال افغانستان بپردازند هر چند بعدها مشکلاتی نیز برای خود آمریکا ایجاد کردند.
غربیها امروزه نیز همین صحنه سازی را با ایجاد گروههای تروریستی داعش، النصره و سایر تکفیریها بازسازی کردهاند. داعش که امروز آمریکا مدعی مبارزه با آن است در فضایی به وجود آمد که آمریکا و متحدینش در سوریه ایجاد کردند و با ارسال کمکهای نظامی و مالی، این گونه گروهها را فربه ساختند تا به جان کشورهای منطقه بیفتند.
مداخله غرب به رهبری آمریکا در سوریه، نمونه روشنی است برای تأیید این موضوع که غرب برخلاف ادعاهایش، تنها به منافع خود میاندیشد و دلسوزی و سینه چاک کردن غربیها برای دموکراسی و اعاده حقوق ملت سوریه دروغی بیش نبوده است.
در سوریه، تمامی هدف آمریکا و دنبالهروهایش ساقط کردن دولت حاکم بر این کشور بود چرا که این حکومت را مخل سیاستهای منطقهای میدانند. حکومت سوریه به دلیل اینکه در جبهه عدم سازش با رژیم صهیونیستی قرار داشته مورد کینه آمریکا و دولتهای مرتجع متحد واشنگتن بوده است. از اینرو وقوع انقلابها در منطقه فرصتی پدید آورد تا دولتمردان آمریکا به تحقق هدف خود در ساقط نمودن دولت دمشق برآیند و این سیاست، ریشه اصلی بروز گروههای تروریستی و جنایتکار کنونی در منطقه میباشد.
دخالت غیرقانونی و تجاوزکارانه آمریکا و همدستان منطقهایش در سوریه، علاوه بر ایجاد گروههای تروریستی، موجب ریخته شدن خون صدها هزار نفر و فروپاشی زیرساختهای کشور سوریه نیز بوده است.
آمریکا و متحدانش که عامدانه از تروریستها در سوریه حمایت کردند اکنون بیشرمانه خود را در صف جنگ با این گروهها قرار دادهاند ولی افکار عمومی بینالمللی اعتمادی به این ادعاها ندارند.
ملتهای جهان متفق القول هستند که گروههای تروریستی داعش و سایر تکفیریها نتیجه مستقیم سیاستهای آمریکا در سوریه بوده است، واقعیتی که دولتمردان آمریکائی نمیتوانند منکر آن شوند.
در یک جمع بندی باید گفت سیاستهای آمریکا و دنبالهروهای غربی و منطقهای آن، جهان را با بحرانهای متعددی روبرو ساخته و آینده تاریکی را در مقابل جهان قرار داده است.
متأسفانه مجامع بینالمللی نیز که باید مرجمع اداره بینالمللی و اجماع جهانی در مسائل باشند و از صلح و امنیت صیانت کنند از رسالت خود کاملاً فاصله گرفتهاند.
ادامه یکه تازی آمریکا جهان را با فجایع بزرگی مواجه خواهد کرد و جلوگیری از بروز این فجایع، یک خیزش بینالمللی را میطلبد که اعتبار و جایگاه این فجایع جهانی و در رأس آن، سازمان ملل را به آنها باز گرداند، بازتاب اراده ملتهای جهان باشد و موجب شود قدرتهای زیاده طلب و استعمارگر ملزم به تبعیت از تصمیمات، مصوبات و خواست این سازمانها باشند. در آن صورت است که میتوان به چشم انداز صلح و امنیت در جهان امیدوار بود.
رسالت:نظارت همگانی و نگرانی دشمن!
«نظارت همگانی و نگرانی دشمن!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛نظام اسلامی مبتنی بر الگویی از حاکمیت و مدیریت است که طراح آن، خداوند تبارک و تعالی است و هرچند کشف ابعاد پیچیده و گوناگون این الگو، نیاز به تلاش مستمر دارد اما هر دستاوردی در این راه، سرمایه عظیم و گرانبهایی فراروی بشریت قرار میدهد
چنان که نظام جمهوری اسلامی در کمتر از چهار دهه دوران حاکمیت خویش برای حل مشکلات جامعه، به راهکارهای شگفتانگیز و کارآمدی از این طریق دست یافته که مورد توجه و بهرهبرداری دیگر کشورها نیز قرار گرفته است و تازهترین ارمغان اسلام در عرصه مدیریت جامعه، قانونمند شدن اصل امر به معروف و نهی از منکر میباشد که این روزها در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار دارد.
در قرآن و احادیث، اصل امر به معروف و نهی از منکر از جایگاهی بیبدیل و والا برخوردار است چندان که تاکید شده با این اصل میتوان واجبات و فرایض دین را برپا داشت. امام خمینی(ره) نیز در تحریرالوسیله آن را ضروری دین برشمردهاند. با توجه به این اهمیت، اصل هشتم قانون اساسی هم آن را وظیفه همگانی دانسته است یعنی چه دولت به معنای مجموعه حکومت و چه عموم مردم، در اجرای این اصل مسئولیت دارند و تصویب این اصل توسط نویسندگان قانون اساسی با پنجاه رای موافق در برابر تنها سه رای مخالف و دو رای ممتنع، حکایت از نقش کلیدی آن دارد.
فداکاریهای افراد و مظلومیت شهدایی که براساس باور راسخ دینی، خود را ملزم به عمل به واجب دینی امر به معروف و نهی از منکر میدانستند، نهایتا موجب شد نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای قانونمند شدن آن طرحی را ارائه دهند که این روزها در صحن علنی در حال بررسی است.
اما اگر بخواهیم از نقش کلیدی و کارکرد موثر قانونمند شدن امر به معروف و نهی از منکر آگاهی بیشتری پیدا کنیم، کافی است حساسیت رسانههای نظام سلطه جهانی در این زمینه را مورد توجه و دقت قرار دهیم زیرا براساس رهنمود بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی(ره)، مخالفت با خواستههای دشمن باید یکی از شاخصهای ما در تشخیص حقیقت و درستی راهمان باشد و لذا نگرانی این روزهای دشمنان ما از تاثیر عمیق و فراگیر اجرای این اصل و قانونمند شدن آن در تحکیم نظام مردمسالاری دینی است و قیل و قال ارتباط دادن فاجعه اسیدپاشی به تصویب این قانون در مجلس را میبایست از همین منظر مورد تحلیل قرار داد و حجم عظیم کار رسانهای جهتدار روی این فاجعه، این شبهه را به ذهن متبادر میسازد که نکند حتی در پیدایش این فاجعه نیز دست عوامل بیگانه، باواسطه و بیواسطه، دخالت داشته است.
در دموکراسی غربی، نقش و حضور و مشارکت مردم در حاکمیت، از طریق داشتن حق رای تقریبا خلاصه شده است، البته این حق رای هم در محدودهای است که چند حزب انگشتشمار برای آنان تعیین تکلیف میکنند، اما در الگوی حکومتی اسلام، راهکارهای متعددی برای حضور و مشارکت مردم در حاکمیت پیشبینی شده است و همه در برابر یکدیگر و حاکمیت مسئولیت دارند و فردگرایی غربی جایگاهی ندارد.
براساس همین باور عمیق از نقش مردم در حاکمیت است که مقام معظم رهبری، بارها تاکید فرمودهاند که هرجا توانستهایم راهکاری برای نقشآفرینی و حضور مردم بیابیم، موفق شدهایم که مشکلات را برطرف نماییم.
اینک با قانونمند شدن اصل امر به معروف و نهیاز منکر، نظام مردمسالاری دینی در تدارک برداشتن گامی بلند و طراحی بستری جدید و گسترده برای نظارت و حضور قانونمند مردم در عرصه سیاست، فرهنگ، اقتصاد و دیگر مسائل جامعه میباشد و با قانونمند شدن این اصل، زمینه نظارت همگانی مردم بر روند امور جامعه و عملکرد مسئولین و دولتمردان بیش از پیش فراهم خواهد شد و در کنار دستگاههای قانونی نظارتی، یکایک افراد دلسوز جامعه نیز میتوانند براساس موارد پیشبینی شده در قانون، یکدیگر و کارگزاران حکومت را به کار نیک دعوت کنند و از اقدامات زشت و ناپسند برحذر دارند.
در شرایط کنونی که مشکلاتی نظیر امتیازطلبیها، سوءاستفادههای مالی، حرمتشکنیهای فرهنگی و تشنجآفرینیهای سیاسی و امثال آن موجبات رنجش خاطر مردم عزیز ما را فراهم آورده است، تصویب این قانون موجب خواهد شد که سرمایه عظیم مردم برای رفع این کاستیها به صحنه بیاید و طبعا تمام دولتمردان مردمسالار و مردم دوست از حضور این سرمایه الهی و بیپایان استقبال خواهند کرد و صد البته نظارت همگانی مردم، داعیهداران دروغین مردمسالاری را نگران خواهد ساخت.
قدس:تجربه تازه سیاسی در افغانستان
«تجربه تازه سیاسی در افغانستان»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم پیر محمد ملازهی است که در آن میخوانید؛اشرف غنی احمد زی، رئیس جمهور افغانستان همان طور که در مبارزات انتخاباتی اش وعده داده بود، پس از پیروزی برای حج عمره به عربستان رفت. ...
تا اینجا در مسأله به جا آوردن فریضه حج از سوی وی هیچ حرف و حدیثی نیست، اما پرسش این است که آیا واقعاً هدف اصلی رئیس جمهور افغانستان تنها همین است؟
برای فهم این موضوع بناچار باید شرایط افغانستان امروز و تناسب نیروهای تأثیرگذار در روند تحولات این کشور را در نظر گرفت و به سفر اشرف غنی احمدزی افزون بر ادای یک فریضه مذهبی بار سیاسی هم قایل شد. در نگاه سیاسی به سفر رئیس جمهور افغانستان به عربستان میتوان نکات نسبتاً مهمی را شناسایی کرد. نکاتی که کم و بیش با شرایط جاری در این کشور در ارتباط قرار میگیرند و عربستان میتواند در آنها تأثیرگذار فرض شود؛ ولی پیش از این بحث نیاز خواهد بود که از سه نیروی تأثیرگذار در تحولات جاری افغانستان یاد شود.
نیروهای جهادی، نیروهای تکنوکرات لیبرال و نیروی روحانیت، نیروهای جهادی و روحانیت در افغانستان از دوران جهاد در افغانستان علیه ارتش سرخ شوروی سابق به نوعی در ارتباط با عربستان قرار داشته اند. اما نیروهای تکنوکرات که از قضا اشرف غنی احمدزی هم از آنهاست، به هر حال به لحاظ فکری نباید با سیاستهای بنیادگرایانه حکومت عربستان رابطه خوبی داشته باشد؛ ولی واقعیت آن است که انتخاب اولین سفر وی پس از چین به یک کشور مهم منطقه ای در حوزه اسلامی نمی تواند در هدف حج عمره قابل توضیح باشد.
ظن غالب آن است که رئیس جمهور افغانستان محاسبات سیاسی خاص خود را دارد و بدرستی میداند که چگونه میتواند اولاً خود را از اتهام خالص نبودن در اعتقادات مذهبی اش در جامعه بشدت مذهبی و سنت گرای افغانستان خلاص کند و ثانیاً در معادله قدرت هوای کدام جناح قدرتمند در درون کشور را با پیوندهای خارجی داشته باشد تا به سرنوشت حاکمانی در افغانستان دچار نشود که مناسبات قدرت را بدرستی درک نکردند و خود و کشورشان را درگیر بحران و در معرض قربانی شدن قرار دادند.
او میخواهد نیروهای جهادی و نیروهای روحانی قدرت گرا را در کنار نیروهای لیبرال- تکنوکرات قرار دهد و از این طریق تجربه جدیدی از سازگار کردن اندیشه های رقیب و متضاد را به دست آورد.
سیاست روز:چهره واقعی اردوغان
«چهره واقعی اردوغان»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم مانی الوند است که در آن میخوانید؛در دنیای سیاست گاه سالها وقت لازم است تا چهره واقعی یک سیاستمدار و اهداف پنهانش آشکار شود. در واقع برخی سیاستمداران بخاطر تبحرشان در نقش بازی کردن، این توانایی را دارند که نیات واقعیشان را پشت نقابی از تظاهر مخفی کنند، ولی از آنجا که نیات واقعی به هر حال دیر یا زود باید ابراز شوند، چهره این سیاستمداران هم دیر یا زود افشا میشود.
رجب طیب اردوغان مثالی کمنظیر یا شاید بینظیر از این نوع سیاستمداران است. اردوغان (متولد ۱۹۵۴) در سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴ نخستوزیر ترکیه بود و هماکنون هم رئیسجمهور این کشور آسیایی - اروپایی است. در طول این سالها رفتارهای او بویژه در عرصه سیاست خارجی بسیار متلون و گاه متناقض بوده است.
او در آغاز روی کار آمدنش، پس از آنکه نتوانست توفیقی در کسب کرسی اتحادیه اروپا به دست بیاورد، سیاست دوستی با کشورهای همسایه را پیش گرفت، ولی در سه چهار سال اخیر سیاستی بسیار عنادآمیز را با سوریه در پیش گرفته که این طبیعتا بر روابط آنکارا - تهران هم تاثیر منفی گذاشته است.
اردوغان که زمانی (۲۰۰۹) گریبان شیمون پرز را در اجلاس جهانی اقتصاد گرفت و علنا اسرائیل را کودککش نامید و بر سر ماجرای کشتار ملوانان ترک بر عرصه کشتی مرمره، قهرمان مسلمین شده و تحسین آزادگان جهان را برانگیخته بود، نزدیک سه سال است که همداستان با اسرائیل برای سرنگونی دولت بشار اسد تلاش میکند و بر آتش جنگ مذهبی شیعه و سنی که توسط اسرائیل شعلهور شده، نفت میریزد... اردوغان که در سال ۲۰۰۴ در ترکیه میزبان بشار اسد بود و او را برادر نامید و به همراه دمشق یک منطقه آزاد تجاری تاسیس کرد و به حذف ویزا برای مسافران دو کشور دستور داد، در سال ۲۰۱۱، به همراه عربستان و قطر و ارباب کل، امریکا، جنگ داخلی در سوریه را کلید زد... اردوغان که در سالهای آغازین نشستن بر مسند قدرت، خود را طرفدار دموکراسی معرفی میکرد و این نوید را به ملت ترکیه و به جهان میداد که از این پس با ترکیه دموکراتیک و آزاد روبرو خواهند بود، مردمی را که (در سال ۲۰۱۳) در اعتراض به سیاستها و رفتارهای مستبدانه او به خیابان آمده بودند به شدت سرکوب و دستور انسداد شبکههای اجتماعی اینترنتی را صادر کرد.
اردوغان که در سالهای قبل مدام از اراده جدیاش برای صلح با کردها صحبت میکرد (عاملی که باعث شد وی در آن سالها نزد کردهای ترکیه نسبتا محبوب شود)، در ادامه همان سیاست سرکوبی را که سالها دولت ترکیه بر ضد کردها پی گرفته بود، ادامه داد و به قول رهبران کردها، از جمله عبدالله اوجالان، کردها را بازی داد و اکنون هم با داعش در حمله به کوبانی همداستان شده و علنا خواهان سقوط این شهر است.
بله، اردوغان که سعی داشت چنین وانمود کند که در جنگ داخلی سوریه که با نیروهای معتدل نظیر ارتش آزاد هم پیمان است، در ماههای اخیر چهره واقعیاش را کاملا آشکار کرد و مشخص شد با وحشیترینِ گروههای افراطی و تکفیری یعنی داعش پیمان بسته از این گروه برای جنگ بر ضد اسد و بر ضد کردها استفاده میکند.
واقعیت این است که جاهطلبیهای اردوغان و تیمش تاکنون ترکیه را با چالشهای جدی مواجه کرده. مثلا حمایت بیحساب و کتاب آنکارا از اخوانالمسلمین مصر، باعث شد تا برکناری اخوان از قدرت، نه فقط برای این گروه بلکه برای ترکیه هم یک شکست جدی محسوب شود. همچنین، سرپا ماندن اسد پس از چیزی حدود سه سال و نیم و با وجودی که آنکارا همه تلاشش را برای سرنگونی او انجام داد. اکنون برای جهان آشکار شده که اردوغان در اساس ضدیتی با اسرائیل ندارد و اتحادی استراتژیک بین تلآویو و آنکارا در جریان است...
واقعیت این است که چهره اردوغان اکنون کاملا مخدوش شده؛ هم در عرصه داخلی و هم خارجی. در داخل، بخش بزرگی از او منزجرند و در خارج، وی را ریاکار و دغلباز مینامند. فعالان سیاسی در ترکیه معتقدند که سیاستهای اردوغان این کشور را به شدت دو قطبی کرده؛ عدهای شیفتهوار طرفدار او هستند و عدهای از او نفرت دارند، و این برای یک کشور یعنی فاجعه؛ یعنی نواخته شدن زنگ جنگهای داخلی و برادرکشی؛ و بیشک مسئول این وضع شخص اردوغان است.
وطن امروز:برزیلیترین رویداد سال
«برزیلیترین رویداد سال»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم شروین طاهری است که در آن میخوانید؛برخلاف باور عمومی، بزرگترین رویداد برزیلی امسال ربطی به فوتبال نداشت. اتفاقا میزبانی جام جهانی 2014 با آن پایانبندی کابوسوارش که شکست تاریخی 7گله از آلمان را مقابل چشمان اشکبار یکی از خندانترین ملتهای دنیا رقم زد، رویدادی کاملا «ضد برزیلی» بود اما انتخابات ریاست جمهوری یکشنبه چطور؟ آیا انتخاباتی که فشردهترین رقابت دموکراتیک در کتاب تاریخ نهچندان پربرگ سرزمین فوتبال و سامبا و قهوه نام گرفت، سرنوشتسازترین لحظه برزیل در سال 2014 بود؟ باز هم نه! با اینکه پیروزی نزدیک «دیلما روسف» بر «آئسیو نِوِس»، نامزد مورد حمایت آمریکا و بانکدارهای لاشخورش چون جورج سوروس، بزرگترین کشور لاتین را موقتا از خطر بلعیده شدن توسط جنایتکاران اقتصادی والاستریت نجات داد اما با همه دخالتهایی که آنها در ماههای منتهی به رایگیریهای دومرحلهای 6 و 25 اکتبر در برزیل کردند، باز هم پیروزی چپها بهخاطر پایگاه مردمیشان که اکثریت محروم و فقیر این جامعه 220 میلیونی را تشکیل میدهند، قابل پیشبینی به نظر میرسید.
با این همه نمیتوان حضور خانم رئیسجمهور را در متن برزیلیترین رویداد سال منکر شد که البته نه ربطی به بغض او هنگام تماشای سلاخی «ژوگو بونیتو» در ریودوژانیرو دارد و نه شادمانی کودکانه پریشب بانوی سیاستمدار 66 ساله در جشن پیروزی انتخاباتیاش در برازیلیا.
برزیلیترین اتفاق سال اتفاقی ورای سیاست و فوتبال است و حتی ورای غرور و عواطف و سرنوشت برزیلیها چراکه سرنوشت تمام جهان را تحت تاثیر قرار میدهد. برزیلی بودن آن اما استعارهای است از دریبلی بهیادماندنی به سبک دریبلهای برزیلی که آمریکاییها روز 15 ژوئن در فورتالزا خوردند. 4 ماه و نیم پیش رؤسای جمهوری 5 قدرت اقتصادی نوظهور جهان موسوم به«بریکز» در این شهر استوایی سواحل شمالی برزیل پیمان بستند بانکی بینالمللی را جایگزین «بانک جهانی» صددرصد آمریکایی کنند؛ بانک جهانی نه یک نهاد حقوقی بینالمللی بلکه یک موسسه مالی خصوصی است و هیأتمدیره آن را کارگزاران خاندانهای بانکدار یهودی حاکم بر همتای آمریکایی آن یعنی صندوق فدرال (بانک مرکزی ایالات متحده) تشکیل میدهند.
با این وصف اگر «پایان آمریکا» و « سقوط دلار» تا 15 ژوئن 2014 تنها تیترهای احتمالات نظم جهانی نوینتر از نظم نوین جهانی بوش و اربابان صهیونیستش بودند، امضای رؤسای جمهوری برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقایجنوبی برای تاسیس یک بانک مشترک بینالمللی بر مبنای سبدی از ارزهای کشورهای بریکز به جای دلار، حکم تایید تیترهای مزبور را داشت. در برزیلیترین لحظه سال و درجریان ششمین اجلاس بریکز، دیلما روسف، رئیسجمهور برزیل میاندار جمع ولادیمیر پوتین، نارندرا مودی، شی جینگپینگ و جاکوب زوما برای عقد پیمانی بود که در صورت محقق شدن میتواند پس از انقلاب اسلامی 1979 ایران، بیشترین انحراف معیار را در منحنی رو به افول «پارادایم پایان آمریکا» پدید آورد و منحنی پارادایم نوین «قرن بدون آمریکا» را شیبی صعودی بخشد.
حتی سازمان همکاری شانگهای که در بهترین حالت حدود 40درصد جمعیت جهان را دربرمیگیرد، نمیتواند همانند اتحادیه بریکز در مقابل سلطه اقتصادی بلوک دلار ایستادگی کند چرا که این اتحادیه در هر 5 قاره کره خاکی ریشه دوانیده و بویژه با همراه کردن محرومترین ملل آسیایی، آفریقایی و لاتین، به رویای همیشگی خیزش جنوب فقیر در برابر شمال غنی پروبال میدهد چرا که هر یک از 5 قطب نوظهور بریکز، گروهی از متحدان قارهای و جهانیشان را نمایندگی میکنند و در نهایت راه را برای عضویت دیگران فراهم میسازند. اگر روزهای نخست تشکیل سازمان ملل متحد را به یاد آوریم که چطور آمریکا و انگلیس و متفقین آنها در جنگ دوم جهانی به عنوان ملل پیروز از برتری موقتشان در معادلات جنگی برای بسط هژمونی خود در قالبی جهانی سود بردند، آنگاه درخواهیم یافت که اتحادیه بریکز نیز میتواند با استفاده از فرصتی که افول اقتصادی آمریکا و اروپا در اختیارش نهاده، به اتحادیهای فرااقتصادی در سراسرجهان بدل شود.
این امکان را بیش از هر چیز میشد از احساس خطر آمریکا و اتحادیه اروپایی و راه انداختن موجی از جنگهای تروریستی نیابتی (نظیر داعش و القاعده) و تهدیدهای منطقهای (مثل بحرانهای اوکراین، پاکستان و دریای چین) پیرامون روسیه، چین و هند و متحدان استراتژیکشان حس کرد. حال با بحرانآفرینیهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در برزیل و آمریکای جنوبی، برزیل تحت هدایت سوسیالیستها هم چارهای نخواهد داشت جز اینکه در مقابل خصم خود بایستد. برزیل تنها کشور در میان این 5قدرت نوظهور بود که هیچگاه یک انقلاب تمامعیار علیه استثمار و استعمار را تجربه نکرده بود. حتی آفریقای جنوبی با رهبری نلسون ماندلا در آخرین سالهای قرن بیستم، طعم شیرین خیزش اکثریت محروم سیاهان را چشیده بود اما برزیل هرگز! اما با توطئههای اخیر سیا و سوروس در برزیل برای به حاشیه راندن دیلما روسف و حزبش که حتی تا ترور رهبر حزب رقیب او و زمینهچینی شورشهای خیابانی به سبک انقلابهای رنگی هم پیش رفت، اکثریت محروم جامعه برزیل روز یکشنبه حقیقتا طعم نخستین پیروزی انقلابی را با رای دادن به دشمن بالقوه منافع آمریکای شمالی در آمریکای جنوبی چشیدند و این پیروزی پیوندهای آنها با ملل انقلابی دیگر را محکمتر خواهد کرد و هسته مرکزی بریکز را قدرتمندتر میکند.
جوان:موج جدید شارلاتانیزم زنجیرهایها
«موج جدید شارلاتانیزم زنجیرهایها»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که در آن میخوانید؛جنجالسازی اخیر روزنامه زنجیرهای که در امتداد خط القای رسانههای بیگانه در مورد پروژه اسیدپاشی انجام گرفت، بار دیگر آسیبهای موجود در فضای رسانهای کشور را نمایان ساخت. پیشینه این روند را باید در دورهای جستوجو کرد که بر پایه تئوریهای غلط و تصمیمات شتابزده، تصمیم به گسترش فعالیت مطبوعاتی بدون رعایت چارچوبهای قانونی گرفته شد. در این دوره که مصادف با سالهای پس از دوم خرداد 1376، بر مبنای راهبرد سیاسی جریان حاکم وقت، تلاش بر این بود تا از گشایش بیضابطه فضای رسانهای، مقاصد سیاسی و جناحی خاصی دنبال شود و عملاً روزنامههای زنجیرهای آتشبیار معرکههایی همچون «فشار از پایین، چانهزنی در بالا» و «فتح سنگر به سنگر» شدند.
نتیجه طبیعی سیاست فرهنگی دولت وقت، شکلگیری طیفی از روزنامههای زنجیرهای و به طبع آن روزنامهنگارانی بود که یک رسالت و مأموریت بیشتر برای خود متصور نبودند جز تأمین مقاصد سیاسی جریان متبوع. غوغازی و غوغازا بودن جریان پشتیبان این روزنامهها ایجاب میکرد تا این طیف فرصتطلبانه مترصد اوضاع جاری کشور باشد تا به هر بهانهای حاشیهسازی و به دنبال آن جنجالسازی و غوغاسالاری رخ دهد. توجه به مفاهیمی همچون «منافع ملی»، «امنیت ملی» و «آرامش مردم» کالای نایاب بازار مکارهای بود که طیف مذکور آنرا به راه انداخته بودند.
حوادثی همچون قتلهای زنجیرهای، کوی دانشگاه تهران و. . . تنها بهانههایی برای عرضاندام این جریان در مقابل نظام و منافع ملت بود آنهایی که به اقتضای سن یا مطالعه از حوادث آن دوره اطلاع دارند، بهخوبی به یاد دارند که در پروژه جنجالسازی به بهانه قتلها، طراحان اتاق جنگ روانی تجدیدنظرطلبان چه اتهاماتی را متوجه نظام و دلسوزان انقلاب کردند و کار بهجایی رسید که در کنار کشته سازیهای دروغین، بخشی از آمار تلفات جادهای و مقتولین حوادث شخصی نیز بهحساب این پرونده گذارده شد.
فتنه تیرماه 1378 نیز نتیجه ترفند همین جریان برای جلوگیری از تصویب اصلاحیه قانون مطبوعات در مجلس پنجم بود که در خلال حوادث پس از هجدهم تیرماه نیز باز همین روزنامه آتشبیار معرکه شدند و با آمار سازیهای دروغین تلاش کردند افکار عمومی را جریحهدار و نسبت به جریان مؤمن انقلابی بدبین کنند.
در چنین شرایطی بود که رهبر حکیم انقلاب اسلامی نسبت به این جریان که نقش پایگاههای دشمن در داخل خاک خودی را بازی میکردند هشدار دادند: «متأسفانه امروز میبینم همان دشمنی که بهوسیله تبلیغات خود، همتش این بود که افکار عمومی یک کشور را به سمتی متوجه کند، بهجای رادیوها آمده در داخل کشور ما پایگاه زده است! بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاههای دشمناند؛ همان کاری را میکنند که رادیو و تلویزیونهای بی. بی. سی و امریکا و رژیم صهیونیستی میخواهند بکنند!... اما امروز مطبوعاتی پیدا میشوند که همه همتشان، تشویش افکار عمومی و ایجاد اختلاف و بدبینی در مردم و خوانندگانشان نسبت به نظام است! 10 عنوان، 15 عنوانروزنامه، گویا از یک مرکز هدایت میشوند؛ با تیترهای شبیه به هم در قضایای مختلف.
قضایای کوچک را بزرگ میکنند و تیترهایی میزنند که هرکس این تیترها را میبیند، خیال میکند که همهچیز در کشور ازدسترفته است! اینها امید را در جوانان میمیرانند؛ روح اعتماد به مسئولان را در آحاد مردم کشور تضعیف میکنند و نهادهای اصلی کشور را مورد اهانت و توهین قرار میدهند!. . . در هر حادثهای، جو تهمت فضا را پر میکند! تروری اتفاق میافتد. هنوز هیچ اطلاعی در دست نیست؛ هنوز از اینکه این حادثه را چه کسی انجام داده، هیچکس سرنخی ندارد؛ اما میبینید که در روزنامه تیتر میزنند؛ سپاه را متهم میکنند؛ بسیج را متهم میکنند؛ روحانیت را متهم میکنند! هدف از این کارها چیست؟! چرا با بسیج اینقدر بدند؟! من در بخش اولِ صحبتم به شما عرض کردم که جوان سرشار از انرژی است؛ جوان هیجانطلب است. روزی که کشور دچار یک جنگ مسلحانه باشد، جوانان با میل و رغبت به میدان میروند.
وقتیکه کشور در آرامش و صلح است، برای ارضای سالم هیجانطلبی جوانان، چه چیزی بهتر از بسیج؟ این ابتکار امام بود. روح هیجانطلب جوان، اگر بنا باشد در راه سازنده، در راه ایمانی، در راه سالم، در راهی که میتواند برای کشور مفید واقع شود، بهکار بیفتد، چه سازمانی مهمتر و مطمئنتر از سازمان بسیج است؟ چرا اینقدر با بسیج دشمنی میکنند؟! با چه دشمناند؟! چرا اینقدر بسیج را زیر سؤال میبرند؟! اینهاست که آن انگیزههای باطنی را برملا میکند.»
ایشان همچنین تأکید کردند: «من بارها به مسئولان دولتی تذکر دادهام و بهطور جدی از آنها خواستهام که جلوی این وضعیت را بگیرند. این اسمش محدود کردن مطبوعات نیست. این اسمش جلوگیری از انتقال آزاد اطلاعات نیست - انتقال سالم اطلاعات مورد تأیید ماست. این معنایش جلوگیری از نفوذ دشمن است. جلوگیری از به ثمر رسیدن توطئه تبلیغاتی دشمن است. من وجود این جریان تبلیغاتی و مطبوعاتی را به حال کشور، به حال جوانان، به حال آینده، به حال انقلاب و به حال ایمان مردم مضر میدانم. این جریان، دائم درصدد قداستشکنی از مسائل اساسی اسلامی است. مباحث اسلامی را زیر سؤال میبرند؛ انقلاب را زیر سؤال میبرند؛ نه با بیان منطقی، با روشهای بسیار غلط که جز در مطبوعات ناسالم در دورههایی که بوده، انسان نمیتواند نظیر و شبیهش را پیدا کند!. . . یکی از هدفهای دشمن این است که با تحریک احساسات، در کشور ایجاد ناامنی کند.»
حال بار دیگر به آنچه در روزهای اخیر رخداده است مروری گذرا داشته باشیم. چند حادثه مشکوک ابزار رسانههای بیگانه و روزنامههای زنجیرهای میشود تا هم آرامش عمومی مردم را بر هم بزنند، موج نگرانی در افکار عمومی ایجاد کنند و به اینها اکتفا نکرده و فریضه الهی امربهمعروف و چهره جریان مؤمن انقلابی را مخدوش نمایند. شباهتهایی غیرقابلانکار را میتوان در هر دو مقطع مشاهده کرد. گویی سناریویی یکسان در حال تکرار است. در هر دو در جامعه اضطراب افکنی شده، جریان مؤمن متهم شده و تلاش میشود از تصویب یک قانون مؤثر و مفید جلوگیری کند.
در چنین شرایطی به نظر میرسد، لازم است تدابیر قانونی و مدیریتی مناسبی از سوی مسئولان مربوط اتخاذ گردد تا از تکرار این سناریو جلوگیری شود، چراکه موفقیت مجدد این سناریو میتواند خسارتهای جبرانناپذیری برای منافع ملی و امنیت کشور داشته باشند.
حمایت:حج، محشر امت اسلامی
«حج، محشر امت اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم حسین شیخ الاسلام است که در آن میخوانید؛روز گذشته رهبر انقلاب در دیدار با دست اندکاران حج امسال نکاتی را درباره استفاده از فرصت طلایی موسوم حج بیان فرمودند. از جمله فرمایشات ایشان تعبیری بدیع و در عین حال عمیق از حج با عنوان «محشر امت اسلامی» است. همه امت اسلامی با هر زبان، نژاد، قومیت و رنگی در سرزمین وحی حضور دارند و مانند روز محشر که به تعبیر قرآن، انسان با آشنایان خود هم احساس غربت می کند و هر کسی به فکر کار خود و سرگرم انجام وظایف خویش است. از آیات و تفاسیر مربوط به قیامت می توان این برداشت را داشت که اجتماع حاجیان در صحرای حجاز، شبیه ترین واقعه به یوم الحساب است.همانگونه که هر کسی در روز حشر هر آنچه از اعمال خود را داشته، با خود آورده به همان ترتیب هم در موسم حج، حاجیان تمام توانایی ها، استعدادها و دستاوردهای فکری و معنوی خود را به این عرصه آورده اند.
نکته قابل توجه فرمایشات ایشان استفاده از موسم حج در جهت پیشبرد منافع امت اسلامی و استفاده از قابلیت های مسلمانان است. رهبر فرزانه انقلاب در بخشی از سخنانشان به درستی و با فراست، استفاده دشمن از شیوههای جدید و متکثر ارتباطی برای ایجاد شبهه جدا بودن تشیع و انقلاب اسلامی از جهان اسلام را مورد توجه قرار دادند. با عنایت به این مطلب باید متذکر شد که بهره گیری دشمن از روش های جدید مانند ارتباطات سایبری و شبکه های اجتماعی در ایجاد این شبهات باطل بسیار نقش دارد. نوشتن کتاب و یا سراییدن شعر در جهان امروز دیگر رفع نیاز نمی کند و بهره گیری از ابزارهای پیشرفته را می طلبد.
فیلم، انیمیشن، شبکه های اجتماعی مخصوص تلفن همراه از روش های نوین برای تحقق بخشیدن و جامه عمل پوشاندن به خواسته های ایشان است. شاید بتوان از هنر به عنوان شاه بیت فعالیت های دفاعی و تبلیغی نام برد؛ عاملی که با نگاه به اهمیت زیبایی شناسی در هر حوزه تبلیغاتی، خودنمایی کرده و استفاده از شکل ها و ابعاد مختلف آن برای چشاندن طعم شیرین آموزه های تشیع و انقلاب به مخاطب ناآشنا، غیرقابل گریز می باشد. مسئله بعدی اهمیت وحدت از زاویه عدم دشمنی مسلمانان با یکدیگراست که رهبری انقلاب برآن تاکید داشته اند؛ باید اذعان کرد وحدت، اکسیر گمشده جهان امروز اسلام است که متاسفانه کشورهای غربی بیشترین سوء استفاده از عدم اتحاد مسلمانان را می کنند.
آنان را به جان یکدیگر انداخته، کشتار، جنایت و برادر کشی را به شکل مستقیم و غیر مستقیم تحریک و تهییج می نمایند. وقایع اخیر منطقه نشان می دهد که بعضی غافلان خواسته یا ناخواسته در دام نقشه های دشمن افتاده و کشورهای منطقه به هماوردگاه جنایت، ناامنی و خونریزی مبدل گشته است. حقیقتا انقلاب اسلامی و به ویژه حضرت امام (ره) پرچمدار اتحاد مسلمین در برابر استکبار جهانی بوده اند و ابتکاراتی تاریخی و جهانی مانند هفته وحدت نشان دهنده اهتمام جدی و ویژه ایشان به این موضوع است.
علت این همه تاکید جمهوری اسلامی بر مقوله وحدت هم این است که راه سوء استفاده دشمنان را برآمده از اختلافات مسلمانان می داند. در شرایط فعلی هم آسیب پذیرترین نقطه مسلمین و پاشنه آشیل جهان اسلام دشمنی و اختلافات قومی و مذهبی است. وحدت علی الخصوص در مقابل این توطئه بزرگ، توطئه ای که برای همه اعم از شیعه، سنی طراحی شده، مهمترین محصول نورانی و بابرکت حج است. نکته آخر که باید بدان اشاره کرد یادآوری هوشمندانه ایشان برای کشف عوامل موثر در باورپذیری تبلیغات غیر واقعی دشمن است.
باید توجه داشت که روش های دشمن در این زمینه مدرن، جدید، ابتکاری و در عین حال شیطانی است و از ابزارهای آن به خوبی بهره می برد. معاندین با مطالعه و شناخت کامل از ما هجمه می کنند، مخاطب محورند و با تحلیل و آنالیز دقیق بر شیوه های تاثیرگذاری عمیق تبلیغاتشان، اشراف دارند. از ویژگی های دیگر این سیاه نمایی می توان به چند جانبه و جهانی بودن آن اشاره کرد؛ بدین ترتیب که تمام توانایی خود را به رهبری فرماندهی واحد شبیه رهبری یک گروه ارکستر، به سمت هدف هدایت می نمایند.
قسمتی را به شبکه های اجتماعی واگذار کرده، بخشی را به نشریات محول نموده، گوشه ای را به صنعت سینما خود تفویض کرده اند و با استفاده از آنان به قامت باطل لباس حق پوشانده و آن را با ظاهری آراسته باورپذیر کرده اند. اینجاست که باید تامل کرد کشورهایی که برای متعادل نگه داشتن قیمت جهانی غلات، مازاد آن را به دریا ریخته و حاضر نیستند فقیران را در سراسر جهان سیر کنند به کدام دلیل بشردوستانه به فکر تفریح، سرگرمی و آینده سیاسی مردم ما افتاده و ماهواره های فارسی زبان را به ده ها عدد افزایش داده اند. عده ای ساده دل هم در داخل با توجیه جهانی شدن، نسخه استفاده از محتوای مجرمانه آنها را صادر کرده و از عواقب خطرناک آن غفلت می کنند.
شرق:چشمها به بهارستان
«چشمها به بهارستان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم غلامرضا تاجگردون است که در آن میخوانید؛فضای مجلس، فضایی سیال است و جریانسازی در آن، باید مرحلهبهمرحله صورت گیرد. به نظر میرسد فرصت کافی برای معرفی دکتر نیلیاحمدآبادی به همه 290 نماینده وجود نداشت و اگر اواسط هفته گذشته این معرفی صورت میگرفت؛ میتوانست فرصت گفتوگوی ایشان با طیفهای مختلف مجلس را هرچهبهتر فراهم کند. رییسجمهور روز یکشنبه، گزینه پیشنهادی وزارت علوم را معرفی کرد و تاریخ جلسه رایاعتماد نیز با هماهنگی دولت، امروز تعیین شد که فاصله زمانی کوتاهی است.
دکتر نیلیاحمدآبادی را از اوایل دهه80 میشناسم. ایشان چهرهای علمی، کاردان و دارای تخصص و توانمندی مدیریت دانشگاهی است. اگرچه رزومه این استاد دانشگاه منتشر شده است و سوابق علمی و مدیریت دانشگاهی در آن مشهود است اما گفتوگو با نمایندگان مجلس میتوانست فضای بهتری برای تعامل میان دو قوه فراهم کند. با وجود این، با توجه به اهمیت ایجاد ثبات در آموزشعالی کشور، امیدوارم نمایندگان محترم به ایشان رای دهند.
البته نمایندگانی که اصطلاحا مخالف هستند، همچنان بر همان موضع ایستادهاند اما همهچیز بستگی به توضیحات و برنامههای ارایهشده توسط دکتر نیلی و ریاست محترم جمهور دارد. اگر آنها بتوانند با ارایه شفاف اهداف و رئوس برنامههای وزیر محترم پیشنهادی برای مدیریت فضای علمی کشور، اکثریت نمایندگان را مجاب کنند آنگاه خروجی جلسه فردا، میتواند رایاعتماد به دکتر نیلیاحمدآبادی باشد.
مردم سالاری:امام حسین(ع) اصلاحگر حقیقی
«امام حسین(ع) اصلاحگر حقیقی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمد علی خالق نژاد است که در آن میخوانید؛یکی از جلوههای بارز فلسفه عاشورا در کلام امام حسین (ع) قیام آن حضرت در راستای انجام اصلاحات بود که هنوز هم شاید بتوان گفت این بعد فلسفه نهضت عاشورا به درستی واکاوی نگردیده و حق مطلب آنچنان که باید ادا نمیشود لذا با توجه و امعان نظر به وضعیت جامعه کنونی لازم است خطبا و علما و حتی مداحان این بعد از قیام خونین ابا عبدالله (ع) را در بین اقشار مختلف و آحاد مردم علی الخصوص نسل جوان تبیین و نهادینه نمایند. ماهیت قیام عاشورا مبتنی بر رشد و آگاهی بخشیدن و بیدار کردن مردم بود. قیام عاشورا بشریت و تاریخ را سر افراز کرد و بهترین پیامها و اندرزها و حتی جاودانه ترین مؤلفههای انسانیت و آزادگی در فرهنگ عاشورا نهفته است.
امام حسین (ع) فلسفه و علت قیام خودشان را اصلاح امت جدش و امر به معروف و نهی از منکر ذکر کرده و میفرمایند: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی محمد (ص) ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر و اسیرو لسیرت جدی لسیرت علی ابن ابیطالب (ع) .من برای اصلاح امت جدم قیام کردهام و میخواهم در جامعه امر به معروف و نهی از منکر نموده و بر سیره و سنت جدم رسول خدا (ص) و پدرم علی (ع) گام بردارم» . آیا واقعاً و به درستی این پیام گهر بار در جامعه علی الخصوص بلاد اسلامی نهادینه میشود؟
حسین ابن علی (ع) مظهر عدالت جویی و آزادی خواهی و آرمان طلبی تا مرز جان فشانی در راه تحقق این ایده خویش بودند عاشورای حسینی واقعهای نبود که تنها در وجود حسین ابن علی (ع) در کربلا و در مقطع خاصی خلاصه گردد . بلکه تحولات و تأثیرهای آن در وجود شخصیتهای بسیاری چه آنان که در کربلا حضور داشتند یا نداشتند، به شهادت رسیدند یا به اسارت رفتند ... در سدهها و اعصار تجلی یافته است و حرکت ارزشمدارانه حضرت امام حسین (ع) که به انگیزه احیای سنت نبوی و علوی و نیز امر به معروف و نهی از منکر صورت پذیرفته بود بایستی به عنوان الگویی الهی و قابل پیروی و عمل برای دیگران باشد.
به راستی باید این پیام نواده رسول گرامی اسلام را همچون چراغی پر فروغ، فرا راه خویش قرار داده و اصلاحات واقعی را از آن وجود مبارک بیاموزیم و در ساختن جامعه ای ایدهآل و نیز زندگی شخصی برنامه عمل قرار دهیم، امام حسین (ع) اسلام راستین جدش پیامبر اکرم (ص) را با تقدیم خون خود احیا کرد و بزرگترین مبارزه را با ظلم و استبداد و فساد و جهالت انجام داد . نبرد امام حسین (ع) در واقعه کربلا با شکوهترین و با عظمت ترین جنگ تاریخ بشر است که زیباترین تراژدی بشری را رقم زده است.
باید اذعان داشت که رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) با الهام گرفتن از این پیام ماندگار و مکتبساز امام حسین (ع) قدم در وادی پر فراز و نشیب نهاده و با تحمل سختیها و رنجهای فراوان، انقلاب اسلامی ایران را پایهگذاری نموده و با بذل مال و فرزندان آن را به ثمر رسانیده و برای ما به ودیعت نهادند و در اهمیت این حماسه تاریخساز فرمودند « ما هر چه داریم از محرم و صفر است و محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. »
بدون شک فهم درست و شناخت و معرفت صحیح فرهنگ عاشورا و شخصیت واقعی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و آگاهی عمیق از رویه سیاسی و اجتماعی ایشان در حفظ و نگهداری و انتقال فرهنگ عاشورا به آیندگان مفید و مؤثر خواهد بود.
لکن اکنون بر ماست که این حرکت اصلاحی را پاس داشته و به عنوان رهروان حضرت اباعبدالله (ع) در جهت اصلاحات حقیقی و احیای راستین وواقعی سنت امر به معروف و نهی از منکردر متن سیاسی واجتماعی جامعه قدم برداریم.
ابتکار:با مکتب امام حسین(ع) سیاسی بازی نکنیم
«با مکتب امام حسین(ع) سیاسی بازی نکنیم»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مصطفی داننده است که در آن میخوانید؛این روزها برخی از اهالی قلم که اتفاقا جایگاهی حقوقی سیاسی نیز دارند به نقد سخنان رئیس جمهور روحانی در مورد درسهای عاشورا به جهانیان پرداختند. رئیس جمهور در این سخنان به دو درس بزرگ اشاره کرد که اولی در باب سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین و دومی در باب قبول توبه. بیان همین سخنان از سوی رئیس دولت کافی بود تا کسانی که سالها در قبال سخنان دینی رئیس جمهور مکلای آن روزهای ایران سکوت کردند، قلم بدست گرفتند و گفتند آقای روحانی از شما بعید بود!
طبق رسمی دیرین در ایام محرم بعد از مراسم سخنرانی و سینه زنی به مراسم مقتل خوانی میرویم تا تاریخ کربلا را به دور از تمثیلها و اشعار گوش کنیم و بتوانیم قضاوتی درست در باب تاریخ کربلا داشته باشیم. با مرور روزهایی که اباعبدالله الحسین وارد کربلا شدند تا زمان شهادتشان ما بارها شاهد مذاکرات حضرت با سپاه یزیدیان هستیم.
حضرت حسین (ع) در جا جای تاریخ حوادث کربلا در حال مذاکره برای تغییر وضع موجود هستند. این درحالی است که ایشان به سرانجام کار بر اساس علم امامت آگاه بودند و میدانستند که این مذاکرات به جایی نخواهد رسید اما تمام تلاش خود را انجام دادند تا از باب مذاکره، مسیری به غیر از جنگ را در برابر دشمنان خود قرار دهند.
امام حسین (ع) در اولین گام با حر به مذاکره مینشیند و از او میخواهد که اجازه بدهد کاروان مسیر به غیر از کوفه را انتخابات کند، مثلا به سوی ایران برود که این امر با مخالفت حر روبرو شد. یا در جاهای دیگر این حادثه عظیم میبینیم که اباعبدالله حضرت عباس را به عنوان فرمانده سپاه عازم مذاکره با سپاه دشمن میکند تا ضمن مذاکره با آنها در مورد شرایط جنگ، از آنها وقت بگیرد. تعویق یک روزه جنگ از روز تاسوعا به روز عاشورا، خواندن نماز در ظهر عاشورا نمونههای بارز مذاکرات اباعبدالله در حادثه کربلا است. ایشان حتی در لحظات آخر عمر و وقتی هیچکس از یاران برایشان نمانده بود، خطاب به سپاه دشمن میفرمایند که شما با من دشمنی دارید و من در اختیار شما هستم و اجازه بدهید زنان و کودکان از همین راهی که آمدهاند به مدینه بازگردند.
مسئله بعدی که رئیس جمهور روحانی به آن اشاره کرد مسئله توبه بود و اینکه امام حسین به ما آموختند که گذشت کنیم و ببخشیم. بازهم وقتی روزهای منتهی به حادثه عاشورا را نگاه میکنیم میبینیم که اباعبدالله الحسین تمام تلاش خود را برای بخشیدن افراد انجام دادند. از حر تا شمر طعم بخشش حسین (ع) را چشیدهاند که یکی با آغوش باز آن را قبول کرد و دیگری بر جهل خود باقی ماند.
حر با لشگری عظیم رودروی امام ایستاد و اجازه نداد که ایشان نه مسیر دیگری را برای خود انتخاب کند، نه به مدینه بازگردد و نه مسیر کوفه را در پیش بگیرد و زمینه مستقر شدن امام حسین را در کربلا فراهم کرد. حر اولین گام را برای شهادت امام برداشت اما زمانی که صبح روز عاشورا به امام پناهنده شد و از او درخواست بخشش کرد، امام با آغوش باز پذیرفت و حتی اتفاقات گذشته را نیز به روی او نیاورد تا حر تبدیل به اولین شهید در راه امام حسین در کربلا شود. این معنا خود نشان میدهد حضرت حتی بعد از بزرگ ترین ظلمهایی که به او و خانوادهاش شد، بازهم در رحمت و توبه را باز گذشت تا کسان بتوانند در مسیر حق و عدالت قرار بگیرند.
به راستی اگرچه درس حسین (ع) در واقعه عاشورا ایستادن در برابر ظلم بود، اما هیچ گاه مذاکره را به عنوان امکانی برای هدایت و اتمام حجت فراموش نکرد.
دنیای اقتصاد:دستاورد تورمی متوقف میشود؟
«دستاورد تورمی متوقف میشود؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبلعاملی است که در آن میخوانید؛آقای رئیسجمهور، دستاورد تورمی شما سه ماهی است متوقف شده است. این امر حداقل برای این روزنامه قابلپیشبینی بود و بارها و بارها نسبت به سیاستهای اتخاذی دستگاههای ذیربط و آثار تورمی آن، هشدار دادهایم. نرخ تورم نقطهبهنقطه حتی کمی بالاتر از انتظار و در کانال 14 درصد در حال درجا زدن است و هیچ یک از شاخصهای پولی نشانی از قول دولت مبنیبر تداوم روند کاهشی تورم را در خود ندارند و بهزودی تورم متوسط نیز از نفس خواهد افتاد. مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که شما برای عبور از این دیواره نفوذناپذیر و رسیدن به تورم تکرقمی نیازمند بازهای پولی (Monetary Hawks) هستید؛ آنانی که بزرگترین دشمن اقتصاد را تورم میدانند.
آنانی که میتوانند بر فراز اقتصاد ایران پرواز کنند و در هر نقطه با چشمان تیزشان نشانههای تورم را دریابند و به آن حملهور شوند. نیاز به آن دارید که در شورای پول و اعتبارتان بازها را رها کنید و درها را ببندید و تنها چیزی که به آنان گزارش میکنید، آمار قیمتی باشد نه اینکه آمار دهید فلان کارخانه با چقدر ظرفیت کار میکند و فلان شرکت بزرگ در حال ورشکستگی است و فلان دستگاه نیازمند وام است و فلان گروه تسهیلات میخواهد. شما با این روند دیگر قادر نخواهید بود تورم را کنترل کنید.
ساختار قانونی سیاستگذاری پولی بهگونهای است که هر باز ایرانی را تبدیل به فاخته پولی (Monetary Dove) میکند. آنان که چنان سر به زیر دارند که خیال میکنند مشکل تولید در اقتصاد ایران کمبود نقدینگی است. آنان که نمیدانند که هر فاختهای از بانکهای مرکزی دنیا اگر به شورای پول و اعتبار ما بیاید و تورم دورقمی را ببیند، خودبهخود چون یک باز قدرتمند عمل خواهد کرد و تا زمانی که تورم به سطوح نازل جهانی نرسد، همچنان ضدتورمی باقی خواهد ماند؛ اما ساختار فعلی از هیچ بازی حمایت
نمیکند.
راهحل مشخص است. تنها کافی است دولت نشان دهد به دنبال تغییر ساختار نهاد پولی است، همین کافی است تا تورم انتظاری کاهش یابد و بار دیگر روند افت تورم ادامه یابد. هرچند تحقق تغییر میتواند طولانیمدت باشد؛ اما پیشرفت در این مسیر خود برای اقتصاد ایران میتواند کافی باشد تا در نهایت ساختار تغییر کند.
آقای رئیسجمهور، تا زمانی که این تغییرات صورت نگیرد، تورم بهطور پایدار کنترل نمیشود. تا ترکیب شورای پول و اعتبار که ذاتا با تورم همراهی میکنند و اصولا کار و توجهشان، تقسیم اعتبارات است همین است، تورم تکرقمی نمیشود. اصلاحات پولی گریزناپذیر است و تا زمانی که قانون از بازها حمایت کند، شما خود باید چنین کنید. ایمان داشته باشید در اقتصادی که تورم 14 درصدی دارد، نااطمینانی در اقتصاد قابلمقایسه با زمانی که تورم مثلا 4 درصد باشد نیست. تورم 4 درصدی یعنی اقتصاد پایداری که آماده هر نوع سرمایهگذاری است و آن زمان است که چنان رشد اقتصادی حاصل میشود که شاید هیچکدام از فاختههای ترسوی امروز در خواب هم آن را نبینند. آقای رئیسجمهور، برای تحقق قول خودتان هم که شده: «بازها را رها کنید.»
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد