رویای ​50 میلیونی گروگانگیران بر باد رفت

مرد نمایشگاه‌دار وقتی نتوانست بدهی خود را پرداخت کند، سناریوی گروگانگیری مرد ساختمان‌ساز را طراحی و اجرا کرد.
کد خبر: ۷۳۰۲۷۰
رویای ​50 میلیونی گروگانگیران بر باد رفت

به گزارش جام‌جم، نهم مهر امسال مرد پزشکی با حضور درکلانتری 46 دهقان ویلای کرج با طرح شکایتی گفت: برادر میانسالم به نام یوسف از بعدازظهر روز گذشته خانه را به مقصد بازدید از پروژه ساختمانی در حال احداث خود ترک کرده و دیگر بازنگشته است و در این مدت نیز پاسخگوی تلفنش نبود تا این‌که امروز مرد ناشناسی با خانه ما تماس گرفت و مدعی شد برادرم را ربوده و برای آزادی او باید 50 میلیون تومان بدهیم.

پس از تشکیل پرونده قضایی، تحقیقات برای شناسایی مخفیگاه آدم‌ربایان و نجات گروگان میانسال آغاز شد. مرد ناشناس در تماس بعدی با برادر گروگان، تهدید کرد اگر پای پلیس به ماجرا کشیده شود، برادرش را به قتل می‌رساند.

به دلیل این‌که جان گروگان در خطر بود، تحقیقات گسترده شد و پنــــج گروه عملیاتی به سرپرستی سروان محمدزاده جستجو برای یافتن ردی از آدم‌ربایان را آغاز کردند.

در مرحله بعدی ماموران افرادی را که با مرد ربوده شده روابط مالی یا ملاقات داشتند، زیرنظر گرفتند تا این‌که متوجه شدند او روز حادثه همراه مرد جوانی که از ناحیه دست مصدوم بود، در محل ساختمان در حال احداث خود حاضر شده و ساعاتی بعد همراه او آنجا را ترک کرده است. با مشخص شدن موضوع مرد جوان به عنوان تنها مظنون پرونده تحت‌تعقیب پلیس قرار گرفت تا این‌که معلوم شد نام وی مهدی است و چند بار دیگر نیز با مرد ربوده شده قرار ملاقات داشته است.

تحقیقات ادامه داشت تا سرانجام دو روز بعد کارآگاهان متوجه شدند خودروی یوسف مقابل خانه‌ای در غرب کرج دیده شده است.

ماموران با ورود به آن خانه که خالی از سکنه بود، مرد ربوده شده را در حالی که زخمی بود، با دست و پای بسته پیدا کردند. ماموران گروگان را تحویل خانواده‌اش دادند و به عملیات پلیسی برای دستگیری متهمان ادامه دادند.

در ادامه تحقیقات از یوسف مشخص شد، گروگانگیران عابربانک و رمز آن را از او گرفته‌اند.

سرهنگ حمیدرضا گل‌صباحی، رییس پلیس آگاهی استان البرز در این باره گفت: پاتوق‌های احتمالی متهمان فراری زیرنظر گرفته شد تا این که ردپای آنها پس از فرار به چند شهر و بازگشت به خانه‌ای در شهر قدس (قلعه حسن‌خان) در غرب استان تهران شناسایی شد.

کارآگاهان سرانجام بیست و دوم مهر، مهدی را همراه برادرش کیوان در خانه‌ای دستگیر کردند و با انتقال آنها به پلیس آگاهی متهمان به ربودن مرد میانسال و انگیزه اخاذی اعتراف کردند و گفتند برادرزاده‌‌شان نیز با آنها همراه بوده که این متهم نیز دستگیر شد.

به خاطر برادرم گروگان را رها کردم

در پلیس آگاهی فرصتی پیش آمد تا گفت‌وگویی با سرکرده باند گروگانگیر داشته باشیم:

چه شد که در نخستین جرم خود دست به گروگانگیری زدی؟

همه چیز از بدهی مالی شروع شد. من ابتدا صاحب یک نمایشگاه خودرو بودم، اما از مدتی پیش ورشکسته شدم و هر آنچه داشتم، فروختم و بدهی‌ها را پرداختم، اما هنوز 35 میلیون تومان مانده بود. از هر کسی کمک خواستم بی‌نتیجه بود و نتوانستم این مبلغ را فراهم کنم. به همین دلیل تصمیم به گروگانگیری گرفتم تا از این طریق بدهی خود را بدهم.

چگونه با گروگان آشنا شدی؟

برای یافتن گروگان موردنظرم چند هفته‌ای را در خیابان‌های کرج می‌گشتم. سرانجام تبلیغاتی را در سطح شهر مشاهده کردم که در آن نوشته شده بود فردی در زمینه احداث مجتمع مسکونی فعالیت دارد و به دنبال شریک است. پس از مشاهده این تبلیغات تصمیم به ربودن همین فرد گرفتم. با شماره وی تماس گرفتم و با این ادعا که خودم نیز در این زمینه فعالیت دارم فریبش دادم. با او چند مرتبه ملاقات کردم و یک بار هم به محل ساختمانش رفتم. بعد ادعا کردم آپارتمانی در محله دیگری دارم و می‌خواهم آن را به وی نشان دهم که به این شیوه او را به مخفیگاهم کشاندم.

یوسف به رفتارت شک نکرد؟

چند روز پیش از ماجرا خانه خالی از سکنه را با مدارک جعلی و به این بهانه که می‌خواهیم جشن خانگی در آنجا برگزار کنیم، اجاره کردم. روز حادثه قبل از حضور ما به آن آپارتمان برادرزاده‌ام به آنجا رفت و در کمد دیواری مخفی شد. بعدازظهر وارد ساختمان شدیم و به محض این‌که او وارد شد در را قفل کردم.

ترسید و خواست فرار کند که با فریاد من برادرزاده‌ام از درون کمد بیرون آمد و با چاقویی که همراه داشت وی را زخمی کرد و دو نفری با چسب دست و پای او را بستیم. سپس گوشی و کارت بانکی‌اش را همراه رمز گرفتیم و تماس با خانواده‌اش را شروع کردیم. روز بعد به طلافروشی‌های متعددی رفتم و با کارت بانکی گروگان طلا و سکه خریدم که ارزش آنها 17 میلیون تومان شد. می‌خواستیم از خانواده‌اش 50 میلیون تومان نیز اخاذی کنیم که نشد.

برادرت چه نقشی در این گروگانگیری داشت؟

او وقتی برای دیدن من و برادرزاده‌ام به این خانه آمد متوجه شد من دست به گروگانگیری زده‌ام. از من خواست گروگان را رها کنم که خیلی دیر شده بود. او خودش 14 سال پیش به قصد میانجیگری در دعوای یکی از اقوام ناخواسته مرتکب جنایت شده بود و همراه دامادمان دستگیر و هر دو به زندان افتاده و به قصاص محکوم شده بودند.

چرا می‌خواست گروگان را رها کنی؟

او 14 سال از بهترین روزهای زندگی‌اش را در زندان سپری کرد و آینده‌اش تباه شد. اما دو ماه پیش توانست رضایت بگیرد و از زندان بیرون بیاید. نمی‌خواست من هم مانند او روزهای تلخی داشته باشم. با حرف‌های او گروگان را رها کرده و گریختیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها