با اقدامات قوه قضاییه، کارخانه‌های رشت الکتریک، ایران‌پوشش و ارج در حال بازگشت به مدار تولید هستند

بازگشت امیدبه کارخانه‌های متروکه

روزنامه خندان

تره به تخمش می‌ره و حسنی به باباش!

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۰۲۲۳۸
تره به تخمش می‌ره و حسنی به باباش!

سیاست روز : تره به تخمش می‌ره و حسنی به باباش!
جراید: آقای ... پشت‌پرده ماجرای برکناری مدیرعامل بانک ملی است.
به نظر شما سه نقطه فوق کدام یک از گزینه‌های زیر است؟
الف) سفیر موزامبیک در کره جنوبی
ب) آبدارچی اداره آبخیزداری توابع ملارد
ج) ننجون من
د) ننجون یکی دیگه!

"عذرخواهی" زیر از کدام یک از گزینه‌های چهارگانه است؟
بابت ترافیک سنگین دور رفت که به دلیل افزایش حجم تردد و ظرفیت کم بعضی از جاده‌ها ایجاد شد از مردم عذرخواهی می‌کنم.
الف) خلبان هواپیمای توپولوف
ب) آقوی همساده
ج) محمد‌جواد ظریف
د) هیچکدام

بیل کلینتون – رئیس‌جمهور اسبق آمریکا: می‌توانستم "بن لادن" را بکشم.
به نظر شما آقای "بیل" چرا "ّبن لادن" را نکشت؟ زیرا ...
الف) سگ زرد برادر شغال است.
ب) تره به تخمش می‌رود و حسنی به باباش!
ج) چاقو دسته‌اش را نمی‌برد.
د) هر سه گزینه فوق صحیح است.

نماینده ساری: بازار مسکن از "بگیر و ببند" فاصله گرفته است.
به نظر شما بازار مسکن به جای فاصله گرفتن از "بگیر و ببند" باید از کدام یک از گزینه‌های زیر فاصله می‌گرفت؟
الف) بساز و بفروش
ب) بزن و در رو
ج) بخور و بخور
د) بگیر بخواب

شرق : مساله طناب و ارزن و باد و کلاه و استیضاح
برخلاف نظر شاعر اندیشمند که یک‌بوم و دوهوا نمیشه، بی‌وفا که یار نمیشه، واسه عاشقا هیچ دردی، درد انتظار نمیشه، به‌نظر ما یک‌بام و دوهوا می‌شود و بی‌وفا که یار می‌شود و برای عاشقان هیچ‌ دردی درد استیضاح نمی‌شود. اینطور که ما متوجه شدیم بام مجلس ایران دوآفتابی است؛ یعنی دو آفتاب مختلف برش می‌تابد.

یک‌طرفش آفتابی، یک‌طرفش سایه. یک طرف بام مجلس طرف را سه‌سوته می‌شورند و سه‌سوته پهن می‌کنند روی بند و سه‌سوته خشک می‌کنند و طرف که خشک شد سه‌سوته جمعش می‌کنند و می‌فرستندش خانه. طرف دیگر نه می‌شورند، نه پهن می‌کنند، نه خشک می‌کنند، نه جمع می‌کنند.

اگر هم بگویی آقا چرا کاری نمی‌کنید؟ چرا طرف را استیضاح نمی‌کنید؟ می‌گویند دستشان بند است و به مصلحت نیست. به آن بابایی که رفت پیش دکترنصری و گفت طناب داری؟ گفت دارم اما روش ارزن پهن کردم.

آن بابا گفت دکتر مگر روی طناب ارزن پهن می‌کنند؟ دکتر مربوطه گفت همین بهانه برای اینکه طناب را به تو ندهم بس است. دقیقا مثل طناب استیضاح در مجلس. که در دولت پیش هرچی ما می‌گفتیم آقا استیضاح کنید، می‌گفتند نچ، ارزن پهن کرده‌اند. اما حالا تقی به توقی بخورد وزرای دولت را استیضاح می‌کنند، وقتی هم بپرسیم چرا؟ می‌گویند چون... . حالا همان مساله طناب و ارزن که در دولت پیش می‌گفتند مصلحت است و دولت را نباید ضعیف کرد، کلی پرونده فساد اقتصادی‌شان را قوه‌قضاییه مطرح کرده و قدرتی خدا، چیزی هم تضعیف نشده.

پس ما ثابت کردیم بام مجلس دوآفتابی است و دوهوا دارد. در یک هوا اگر باد بیاید کلاه از سر بعضی‌ها برمی‌دارد و می‌برد و در هوای دیگر باد با خودش کلاه بادآورده می‌آورد و می‌گذارد سر بعضی‌ها. این وسط سر آمبولانس‌چی و شما بی‌کلاه می‌ماند و تمام.

اعتماد : تاریکخانه نگو، آجیل مشکل گشا بگو
امروز تاریکخانه قصد کرده برای برخی مشکلات راهکار ارائه کند. از این پس همه خوانندگان می توانند با ایمیل کردن مشکلات خود و کشور راهکار تاریکخانه یی ما که عینهو رهنمود مسوولان گره گشا و سازنده است را دریافت کنند. بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است.
- اتابکی هستم از قلعه حسن خان. حتما شنیدید تیم فوتبال ذوب آهن اصفهان، گاندو، نوعی تمساح پوزه کوتاه که نسلش در ایران در خطر انقراض قرار گرفته را به عنوان نماد خود برگزیده است. به نظر شما ما که داریم یک تیم فوتبال تشکیل می دهیم چه نمادی برای تیم مان انتخاب کنیم که بشود از محیط زیست دفاع کرد.
راهکار تاریکخانه یی: با توجه به اعلام دکتر راغفر به عنوان استاد اقتصاد کشور مبنی بر رسیدن خط فقر در تهران به مرز حقوق دو میلیون و سیصد هزار تومانی به نظر ما اهالی تاریکخانه بهتر است شما نماد شهروند تهرانی را روی پیراهن تیم تان نقاشی کنید چون به نظرم با این حقوق ها و این خط فقر، به زودی کلانسل این نمونه شهروند منقرض می شود.
- بابا گوریو هستم از ژنو و حین اعتراض نرم به سیاست های ددمنشانه اسراییل زنگ زدم بگویم شنیده ام «دانیل اورتگا» رییس جمهوری نیکاراگوئه از پاپ فرانسیس خواسته شیطانی را که در «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی حلول کرده، از وجود وی خارج کند. به نظر شما با این روش بحران خاورمیانه حل می شود:
راهکار تاریکخانه یی: نه که حل نمی شود. چون به نظر می رسد باید روح نتانیاهو را از کالبد شیطان خارج کرد. فکر کنم مسیر حلول چپکی بوده.
- فدوی از ارومیه تماس می گیرم افندی. حتما شنیدید وزیر نیرو گفته شیرین سازی آب دریا در دستور کار است. همین یکی دو قلپ آب باقی مانده دریاچه ارومیه را هم نمی توانند به ما ببینند؟ اصلااین کار شدنی است؟
راهکار تاریکخانه یی: کار نشد ندارد. کلی راهکار برای شیرین کردن وجود دارد. الان چند تایش را برایتان می شمرم کیف کنید.

1- بگویند احمدی نژاد در آب دریا آب تنی کند. خود به خود آب دریا شیرین می شود.

2- چند تن از طنزنویسان مزاحم را که هی شر درست می کنند. در آب دریا غرق کنند. می توانند مثل پروسه اعتراف گرفتن از چای کیسه یی هم سرشان را عینهو تی بک بکنند توی آب که از نشت تراوشات آنها آب دریا شیرین شود.

3- شکرهای کارخانه هفت تپه را بریزند توی آب دریا هم بزنند

4- حتما دیده اید مردم مدام توی حرف هم می پرند و می گویند شکر میان کلامتان. کافی است حین آبتنی بپرند تو حرف هم که شکرهای حواله شده صرف شیرین سازی شود.

5- سه نفر وزیر بنشینند دور هم و به سبک و سیاق تاریخی اساطیری و البته کهن این مرز و بوم با هم دست سه انگشتی که مخالف شوونات هم نباشد بزنند و با هم بخوانند ماشالاماشالاماشالا... شیرین میشه دریا ایشالا

کیهان :بلانسبت !
گفت: تعدادی از صهیونیست‌ها در پارلمان رژیم اشغالگر قدس به نتانیاهو و کابینه او اعتراض کرده‌اند که چرا بدون بررسی قدرت نیروهای مقاومت و حمایت یک کشور مقتدر مثل ایران به غزه حمله کرده است؟
گفتم: حالا که تیرشان به سنگ خورده و بعد از آنهمه رجزخوانی و هارت و پورت و کودک‌کشی نتوانسته‌اند هیچ غلطی بکنند به فکر اعتراض افتاده‌اند؟!
گفت: ها‌آرتص نوشته است بسیاری از متحدان اسرائیل اقدام نتانیاهو در حمله به غزه را جنون‌آمیز و احمقانه می‌دانند.
گفتم: بلانسبت خر، دور از جون خر! دور از جون خر! که حیوان مفید و بی‌آزاری است، یارو به رفیقش می‌گفت؛ خریتی که تو کرده‌ای تا به حال از خود خر هم سر نزده است!

فرهیختگان: بوی خوش گاز
تحریریه روزنامه فرهیختگان، مورخ 12 مرداد
دختر جوان سیاسی: بوی گاز میاد.
ورزشی‌نویس جوان: بوی گاز؟ اینجا؟ مگه آشپزخونه‌‌ست اینجا؟
(از آن سوی تحریریه صدای سرفه می‌آید.)
ورزشی‌نویس جوان سرفه می‌کند: نکنه ابولا گرفتم. ‌ای وای همه‌مون ابولا گرفتیم.
معاون رئیس: چرا همه دارین سرفه می‌کنید؟ (سرفه‌اش می‌گیرد)
حادثه‌خورده: واقعا بوی گاز میاد. ساختمون رو باید خالی کنیم. زنگ بزنید آتش‌نشانی.
(همه در حال دویدن در راه پله‌ها هستند.)
ورزشی‌نویس جوان: آخیش، گفتم نکنه یه وقت ابولا گرفته باشم.
حادثه‌خورده: خبر مال صفحه حوادثه دست نزنید بهش. ببخشید در مورد مصرف گاز نمی‌خوایم صحبت کنیم. صحبت از آتیش و زخم و کباب شدنه.
ورزشی‌نویس جوان: یعنی ممکنه الان کباب بشیم؟
حادثه‌خورده: آره دیگه فقط کافیه یکی هوس کنه قبل از بیرون رفتن از ساختمون چراغ‌ها را خاموش کنه.
ورزشی‌نویس جوان: آخیش خیابون. دوستان من گزارشم رو که نوشتم. بقیه‌اش رو هم مرخصی ساعتی رد می‌کنم با مرخصی هم موافقت نشد اشکالی نداره، از کسر حقوق استقبال می‌کنم ولی کار واجبی پیش اومده که باید برم. متوجه‌اید که باید برم.
(حالا همه تحریریه در خیابان ایستاده‌اند.)
دبیر برومند ورزشی: فساد داره بیداد می‌کنه؟ می‌دونستم در مقابل افشاگری‌های من ساکت نمی‌شینند. دارند خرابکاری می‌کنند. چرا زنگ زدین به آتش‌نشانی باید زنگ می‌زدین به نیروی انتظامی.
یک عابر: چه خبره اینجا. کسی قراره خودکشی کنه؟
معاون رئیس: نه آقا جان. یه مشکلی پیش اومده به خاطر همین آتش‌نشانی اومده.
عابر: یعنی هیچ‌کس نمی‌خواد خودکشی کنه؟ پس چرا همه دارند بالا رو نگاه می‌کنند.
معاون رئیس: اینجا هر لحظه ممکنه آتیش بگیره. درست نیست شما اینجا واستین.
عابر: آهان فهمیدم دوربین مخفیه.
یک عابر دیگر: اینجا بازار موبایله؟
پیگیر عرصه‌های سیاسی: نه خانم.
عابر: پس چرا این همه آدم اینجا واستاده.
پیگیر عرصه‌های سیاسی: خانم شما ماشین آتش‌نشانی رو نمی‌بینید؟ یه مشکلی برای ساختمون پیش اومده.
عابر: به من درس زندگی یاد نده. خب گفتم حتما بازار موبایله که یه مشکلی پیش اومده!
پیگیر عرصه‌های سیاسی: نه خانم اینجا روزنامه ‌است.
عابر: روزنامه؟ مگه برای روزنامه‌ها هم مشکل پیش میاد، اصلا رئیست کجاست؟
واسه چی اینها رو برداشتی آوردی تو خیابون. چرا نمی‌ذاری سرکارشون باشند؟ به جای اینکه بشینند درد مردم رو بنویسند اومدن تو خیابون دارند عکس یادگاری می‌گیرند. پسرم مشکلات مردم رو بنویس.
رئیس: چشم.
عابر: آفرین. الان دست این بچه‌ها رو بگیر ببر سرکارشون، گوش‌شون‌رو هم بگیر و بگو فقط مشکلات مردم.
رئیس: چشم ولی باور کنید الان مامور‌های آتش‌نشانی نمی‌ذارند بریم بالا.
عابر: بعد می‌گند چرا مردم روزنامه نمی‌خونند. (می‌رود)
رئیس: شما اونجا دارید چی کار می‌کنید؟
جوان برومند ورزشی: داریم کار می‌کنیم یعنی داریم سلفی می‌گیریم. باید همه بفهمند ما روزنامه‌نگاران ایرانی در شرایط سختی کار می‌کنیم، چه خطر‌هایی را به جان می‌خریم و با مافیای فوتبال در می‌افتیم.
رئیس: خب عکس گرفتین، بسه دیگه.
حادثه‌خورده: نه کجا گرفتیم یه عکس سلفی می‌خوایم که پشت سرمون ساختمون آتیش گرفته باشه. الان منتظریم. من با همین عکس جهانی میشم. آقای رئیس شما نمیاین تو عکس؟
رئیس: نخیر!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها