هنوز عملیات مرصاد آغاز نشده بود، اما قطعنامه را ایران پذیرفته بود و به همین خاطر هم یک فضای سنگین در میان بچههای جبهه و جنگ درست شده بود. مردم هم دست کمی از رزمندهها نداشتند.
بهت و حیرت و غم همه جا را گرفته بود. اما جنگ که هنوز پایان نگرفته بود. جنگ بود فقط نه جنگ نه صلح برقرار بود. آتش بین دو طرف سبک بود.
چند روز پیش از عملیات مرصاد ارتش عراق اما نامردی کرد و دوباره از جنوب حمله گستردهای را آغاز کرد. این حمله زمانی بود که ایران قطعنامه را پذیرفته بود. نیرو در منطقه کم بود به همین خاطر همینطور جلو آمد، تا نزدیکیهای اهواز هم رسیده بود.
برای تهیه گزارش، خودمان را به اهواز رساندیم. اولش من نبودم. چند نفر دیگر از همکاران روزنامه راهی شده بودند. هر چه اصرار کرده بودم نپذیرفتند که من هم با آنها بروم. اما انگار تقدیر بر آن بود که باشم.
ماشینشان که خراب شد، برادرم از اراک زنگ زد که لوازم یدکی مورد نیاز را از فلان جا بخرم و به اراک بروم. خیلی زود این کار را کردم و راهی اراک شدم. از همانجا یک همسفر دیگر برای رفتن به اهواز به گروه افزوده شد.
هوای گرم و راه طولانی تهران اهواز پایان نمییافت که. هر چقدر میرفتیم باز هم جاده بود. پیش از این مسیر تهران اهواز را رفته بودم آن هم با قطار.
در یک کوپه لوکس همراه با چند ده نفری از همرزمان، جای نشستن که نبود. میایستادیم، نوبتی جا عوض میکردیم و مینشستیم. خواب که اصلاً و ابداً! لوکس بود دیگر!؟
آن داستانش چیز دیگری است. فعلاً به همین موضوع بپردازم.
پس از گذشتن از چندین شهر به اهواز رسیدیم. گرم و شرجی. نفس به سختی بالا میآمد. شرایط دشواری بود. رزمندهها چه میکردند در این هوای وحشتناک؟
چند روز در خوزستان بودیم و حال و هوای جبهه را رصد میکردیم. عکس میگرفتیم و گزارش مینوشتیم. اهواز، خرمشهر، آبادان شهرهایی بود که به آنها رفت و آمد میکردیم. ارتش عراق حمله سنگینی را برای اشغال دوباره خرمشهر انجام داده بود. بخشی از خرمشهر را دوباره گرفته بود و تا آبادان هم پیش رفته بود و عزم اهواز را داشت.
جاده اهواز خرمشهر را که رفتیم چند تانک عراقی که با آر پی جی بچهها هدف قرار گرفته بود در گوشهای از جاده هنوز دود از کلهاش بلند میشد.
پیش از این، نیروها و تانکهای عراقی تا این اندازه به اهواز نزدیک نشده بودند. اما این بار از پذیرش قطعنامه استفاده کرده و سرشان را همینطور انداخته بودند پایین و آمده بودند و البته نیروی آنچنانی هم نبود تا جلوی آنها را بگیرد.همین اندک نیرو هم جلویشان ایستاد.
بچهها میگفتند عراقیها پس از این که آمدند جلو شک برشان داشت و برگشتند عقب البته درگیریهایی هم روی داد با عراقیها.
به خرمشهر که رسیدیم همانی بود که پیش از آن بود. ویرانهای سنگین، شهری جنگ زده که تنها مسجدش باقی بود. بچهها همچنان در همان مسجد پایگاه داشتند.
گهگاهی گلوله خمپاره عراقی زوزه کشان باز هم به ویرانههای خرمشهر میخورد و ویرانه را ویرانهتر میکرد. آن سوی رودخانه عراقیها را به راحتی میتوانستیم ببینیم.
با خبر شدیم که منافقین در عملیات فروغ جاویدان خود همینطور که عراقیها سرشان را انداختند پایین و آمدند،آنها هم راه افتادند برای فتح 48 ساعته تهران!
مغز خر خورده بودند انگار! همان زمان بود که حضرت امام (ره) فرمان دادند برای اعزام سپاه محمد رسول الله و تشکیل سپاه 100 هزار نفری برای مقابله با حملات دوباره ارتش عراق و نیروهای منافقین. شور و حالی دوباره در میان رزمندهها افتاد. آنقدر نیرو آمد که توان اعزام آنها به منطقه نبود.
خبر که رسید منافقین به استان کرمانشاه حمله کردهاند از اهواز راهی آن دیار شدیم. از اهواز تا کرمانشاه هم راه زیادی بود اما رفتیم. دیر رسیدیم و عملیات مرصاد همه منافقین را تار و مار کرده بود.تقریبا آخرهایش بود.
نصیب ما گرفتن چندین عکس و تهیه گزارشی از آن عملیات بود. فرصت مشارکت در عملیات به ما دست نداد.
نیروهای منافقین همینطور قصر شیرین را مستقیم گرفته بودند و راه افتاده بودند تا به کرمانشاه برسند و از آنجا هم تهران!
شهرهای زیادی را گذر کرده بودند و جنایت هم انجام داده بودند. از مردم عادی گرفته تا رزمندهها از جنایاتشان در امان نبودند.
ستون نظامی آنها که در خواب و رؤیای فتح 48 ساعته تهران بودند، بدون هیچ آرایش نظامی همینطور پیش میرفت. قصر شیرین، سر پل ذهاب، کرند، اسلام آباد. محل توقف آنها نرسیده به شهر کرمانشاه و تنگه معروف به مرصاد بود. نرسیده به کرمانشاه با هلی برن نیروهای ارتش و سپاه پشت نیروهای منافقین در حوالی سرپل ذهاب و از روبرو از جاده کرمانشاه حملات گسترده نیروهای خودمان منافقین را زمین گیر کرد.
گرچه جنگندههای عراقی همگام با منافقین چندین نقطه از کرمانشاه را بمباران کردند، اما وعدهای که داده بودند عملی نشد و در واقع عراقیها خلف وعده کرده و آن حملات گسترده هوایی که به سران منافقین قولش را داده بودند، آنها را وارد مسلخ کرده بود.
هلیکوپترهای هوانیروز هم که خوراک خوبی را برای هدف قرار دادن پیدا کرده بودند جانانه از آنها پذیرایی کردند. انهدام دهها دستگاه تانک، نفر بر و ادوات دیگر نظامی و به آنها افزوده کنید هلاکت بیش از 4800 نفر از منافقین دستاورد عملیات فروغ جاویدانی بود که مسعود رجوی برای هوادارانش ارمغان آورد.
ما که به منطقه عملیاتی رسیدیم تنها شاهد تلفات سنگینی بودیم که بچهها به این احمقها وارد کرده بودند. جنازههای نیروهای منافقین همینطور روی جاده و اطراف آن ریخته بود. زن و مرد. ابلهانی که با دروغهای مسعود رجوی خود را فروخته بودند. خشک مغزانی که ذرهای از اختیار تفکر در وجودشان نبود به همین خاطر فریب بزرگی را خوردند و خود را به هلاکت رساندند.
عملیات مرصاد در روز 8 مرداد ماه 1367 پایان یافت. عملیاتی که 3 روز به درازا کشید و در این زمان سه روزه بسیاری از مسائل جنگ حل شد.
پاسخ سنگین ایران به یورش دوباره عراق به خاک کشورمان، و پاسخ کوبندهتر از آن به منافقین کار را یکسره کرد و باعث شد تا ارتش عراق مناطق اشغالی را هر چه سریعتر تخلیه کند و به پشت مرزهای بینالمللی برود.
وضعیت منافقین در بدترین شرایط قرار گرفت تا آنجایی که دیگر نتوانست خود را بازسازی کند. تلفات سنگینی که در عملیات مرصاد به منافقین وارد شد غیر قابل جبران بود.
شهید علی صیاد شیرازی فرمانده عملیات مرصاد، شب پیش از عملیات را اینگونه توصیف کرده است؛ «شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون، به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودروهایی که در انتظار جابه جایی بودند مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. بر این اساس با یک فروند هلیکوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم، نیمه شب چهارم تیرماه بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را بدست آوریم که چه کسی است همین طور در حال پیشروی است... ساعت ۵ به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تأکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است چارهای نداریم هلیکوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم ارتش آماده شد ابتدا خودم با یک هلیکوپتر ۲۱۴ برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.»
منافقین در این تجاوز احمقانه، متحمل تلفات و خسارات سنگینی شدند که بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپارهانداز 80 میلیمتری، 150 قبضه خمپارهانداز 60 میلیمتری و 30 قبضه توپ 106 میلیمتری منهدم شد.
علاوه بر آن دهها دستگاه تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها قبضه سلاح سبک و نیز مقادیری تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی به غنیمت نیروهای اسلامی درآمد. در این عملیات بیش از 4800 نفر از منافقان نیز کشته و زخمی شدند.
محمد صفری-جام جم آنلاین
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد