مهار دردهای تمام نشدنی یک فاجعه

پس از گذشتن مدتی از یک شکست، از دست دادن چیزی یا یک ناامیدی عمیق و به طور کلی هر فاجعه و رخداد دردناکی، ممکن است آرام آرام حالتان بهتر شود و تا اندازه‌ای احساس امنیت کنید. ممکن است حس کنید از قبل از آن اندوه عظیم و تجربه دردناک قوی‌تر شده‌اید و اکنون باید زندگی پس از رنج را شروع کنید.
کد خبر: ۶۹۷۲۹۷

در این مواقع پس از مدت‌ها به خودتان اجازه آرامش می‌دهید و کم‌کم اعتماد به نفس از دست رفته را باز‌می‌یابید، اما ناگاه و بدون هیچ دلیل خاصی، مغزتان شما را به گذشته برمی‌گرداند و وادار به مرور خاطرات تلخ می‌کند به طوری که رنجی توام با شرمندگی وجودتان را فرا می‌گیرد. تصاویر خاطرات بد همانند فیلم جلوی چشمان شما ظاهر و موجب واکنش درونی‌تان می‌شود و در وجود خود احساس بی‌ثباتی می‌کنید. این احساس تمام اثرات مثبتی را که توانسته‌اید پس از حادثه به دست آورید، آلوده می‌سازد.

چرا درد تمام نمی‌شود

معمولا مصائبی که تاثیر بسیار بد و عمیق روی شما می‌گذارند، موجب تغییر دیدتان نسبت به زندگی، دنیا و امنیت می‌شوند و افزون بر این احساس سرگردانی، اندوه، تنهایی، بی‌ثباتی و نبود اعتماد را نیز به همراه دارند. از آنجا که قربانی حادثه‌ای بد هستید، به طور ناخودآگاه روش‌هایی پیدا کرده‌اید که به وسیله آنها سعی می‌کنید به زندگی‌تان ادامه دهید. تمام این واکنش‌ها برای حفاظت از شما به کار می‌رود. یکی از این واکنش‌ها بازگشت به گذشته و احساس درد و شرمندگی است. در حقیقت به دلایل زیر این وضع بارها و بارها رخ می‌دهد.

با یادآوری مصیبتی که از سر گذرانیده‌اید، می‌خواهید خود را در برابر فاجعه‌ای دیگر حفاظت کنید؛ به این باور رسیده‌اید که اگر نگهبان درون‌تان را بیکار بگذارید، دوباره اتفاق بدی برایتان پیش می‌آید.

حتی اگر زمان زیادی از اتفاق بدی که تجربه کرده‌اید گذشته باشد، بازهم خودتان را از درون، تهی، ازهم گسیخته و بی‌ثبات می‌بینید. در حقیقت بخش‌هایی از وجودتان مدام به شما یادآوری می‌کند که حق ندارید احساس امنیت کنید و از آنجا که احساس بد برایتان آشناتر از هر حس دیگری است دوباره گرفتار اندوه می‌شوید. یادآوری این خاطرات حتی لحظاتی که آرامشی نسبی دارید، تلاش مغزتان است که شما را در حالتی نگه دارد که مغرور نشوید.

مصیبت دیدن این تصور را در شما به وجود می‌آورد که گویی چنان شفاف هستید که دیگران براحتی می‌توانند ذهن‌تان را بخوانند و براحتی دردتان را می‌بینند و هر وقت سعی می‌کنید احساس خوبی داشته باشید، گویی فقط در حال وانمود کردن آن هستید، چون تصور می‌کنید هرگاه می‌خواهید شخصی غیر از کسی که «همیشه وحشت‌زده» است باشید، صرفا در حال وانمود کردن هستید و دیگران شما را لایق خوشحال بودن نمی‌دانند. این احساس باعث می‌شود نتوانید تجربه‌های خوب زندگی را حس کنید.

چرا این اتفاق می‌افتد

وقتی فرد فاجعه‌ای را تجربه کرده باشد، خاطرات بدش بارها و بارها به او حمله می‌کند. حتی اگر آن فرد خود را در برابر آن حملات آماده کرده باشد، نمی‌تواند از اثرات منفی آن بگریزد. بنابراین شخص یاد می‌گیرد توقعاتش را از دنیا مهار کند تا اگر دوباره گرفتار فاجعه‌ای شد زیر ضربه‌های آن خرد نشود. چنین فردی با خود می‌اندیشد اگر به دنیا دید مثبتی داشته باشد، ممکن است روزی تصور کند همه چیز خوب و عالی پیش می‌رود و این موضوع او را بی‌ملاحظه کند و گرفتار مصیبتی دیگر شود. این احساس احتیاط و همیشه انتظار خطر را کشیدن باعث حساسیت بیش از حد و رنج بی‌پایان در فرد مصیبت‌دیده می‌شود؛ در حقیقت او قبل از این‌که کسی یا چیزی موجب شود احساسات مثبت یا امیدهایش نابود شود خودش این کار را انجام می‌دهد، زیرا تصور می‌کند این‌گونه دردش کمتر خواهد بود.

چه باید کرد

چگونه می‌شود این احساسات بد پس از مصیبت را شناخت و درک و مهار کرد؟ اولین و بهترین راهکار این است که خاطره بد و احساس بد ناشی از آن را ـ هرقدر هم که عذاب‌آور باشد ـ با صدای بلند بیان کنید. با این کار می‌توانید از قدرت این حس مخرب بکاهید. درواقع آن بخش از خاطرات بدتان که موجب شرمندگی و عذاب وجودتان می‌شود، همان بخشی است که لاینحل و همچون راز و دردی فراوان باقی مانده است. به همین دلیل با صدای بلند درباره آن سخن گفتن می‌تواند به شما کمک کند خود را سرشار از دانش و آگاهی بدانید. عقلی که خود قبلی‌تان از آن بی‌بهره بوده است. با بیرون کشیدن این احساسات می‌توانید بخش خجالت‌آور و خودتخریبی را از وجودتان رانده و کمتر به آن اجازه حمله بدهید. علاوه بر این، با این کار می‌توانید روی خشم، غفلت و بی‌ثباتی کنترل داشته باشید. در ضمن بهتر است برای انجام این کار از دیگران نیز کمک بگیرید.

با این روش می‌توانید هرگاه گرفتار احساس بد ناشی از فاجعه‌ای شدید، بلافاصله ماهیت آن را درک کنید و بدانید چه اتفاقی در وجودتان در حال رخ دادن است و با سلاح درک و دانایی به جنگ آن رفته، از قدرتش بکاهید. با این روش به ثبات بیشتری دست پیدا می‌کنید و بهتر از پس عوارض ناشی از یک رخداد بد بر‌می‌آیید.

منبع: psychologytoday

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها