در دهههای میانی قرن بیستم، سیگار کشیدن در فیلمها نمادی از جذابیت، سرکشی، تفکر عمیق یا حتی قدرت بود. بازیگران بزرگ هالیوود و سینمای اروپا با ژستهای خاص خود در حال سیگار کشیدن، به اسطورههایی تبدیل شدند که تصویرشان با دود سیگار عجین شده بود. این روند، بهتدریج با افزایش آگاهی عمومی درباره مضرات سیگار و کمپینهای بهداشتی، رو به افول گذاشت و بسیاری از کشورها محدودیتهایی را برای نمایش سیگار در رسانهها اعمال کردند اما در سینمای ایران، این روند کمی متفاوت بود. سیگار، با وجود آگاهیهای بهداشتی، همچنان جایگاه خود را حفظ کرد اما کارکرد آن دستخوش تغییر شد.
از قهرمانان تا ضدقهرمانان
حضور سیگار در سینمای ایران را میتوان از همان سالهای اولیه شکلگیری سینمای ناطق ردیابی کرد. در فیلمهای دهههای ۳۰ و ۴۰، سیگار کشیدن اغلب نمادی از مردانگی، اقتدار و گاهی هم دغدغههای روشنفکرانه بود. قهرمانان فیلمفارسی، با سیگاری بر لب، تصویری کاریزماتیک از خود ارائه میدادند. این تصویر، نه فقط در میان طبقه خاصی از جامعه بلکه در میان عموم مردم نیز پذیرفته شده بود و حتی در برخی موارد، سیگار کشیدن بهعنوان یک رفتار «مدرن» یا «باکلاس» تلقی میشد. اما با گذر زمان و ورود به دهههای ۵۰ و پس از انقلاب، نقش سیگار در سینمای ایران پیچیدهتر شد. دیگر تنها قهرمانان نبودند که سیگار میکشیدند؛ ضدقهرمانان، شخصیتهای خاکستری، افراد درگیر با مشکلات اجتماعی و حتی شخصیتهای زن با دغدغههای خاص خود نیز به سیگار پناه میبردند. سیگار به ابزاری برای بیان عصبانیت، سرخوردگی، اضطراب، تنهایی و حتی یاس تبدیل شد. این تغییر کارکرد، نشاندهنده بلوغ سینمای ایران در پرداختن به ابعاد عمیقتر روانشناختی و اجتماعی شخصیتها بود. سیگار دیگر صرفا یک اکسسوار نبود، بلکه به بخشی جداییناپذیر از هویت بصری و روایی فیلم تبدیل شد. این حضور پررنگ، سؤالاتی را نیز مطرح میکند: آیا سینما صرفا بازتابدهنده واقعیت است یا خود نیز میتواند در ترویج یک رفتار نقش داشته باشد؟ و چگونه میتوان این دوگانگی را درک کرد؟
سیگار بهمثابه نماد: کارکردها و معانی پنهان
سیگار در سینمای ایران، فراتر از یک شیء ساده، به یک نماد چندوجهی تبدیل شده که هر نخ آن میتواند داستانی ناگفته را روایت کند. این نمادگرایی، بسته به بستر فیلم، شخصیتها و موقعیتهای دراماتیک، معانی متفاوتی به خود میگیرد. در ادامه به برخی از مهمترین کارکردهای نمادین سیگار در سینمای ایران میپردازیم:
نماد اضطراب و تنش روانی: شاید یکی از رایجترین کارکردهای سیگار در سینمای ایران، نمایش اضطراب، نگرانی و تنشهای روانی شخصیتها باشد. در بسیاری از فیلمها، زمانی که شخصیت در مواجهه با بحران، تصمیمگیری دشوار یا استرس شدید قرار میگیرد، به سیگار پناه میبرد. دود سیگار که به آرامی از دهان خارج میشود، میتواند بازتابی از آشفتگی درونی و تلاش برای آرامش یافتن در میان توفانهای ذهنی باشد. صحنههایی که شخصیتها با دستانی لرزان سیگار روشن میکنند یا پکهای عمیق میزنند، بهوضوح این وضعیت روانی را به مخاطب منتقل میکنند. این کارکرد، بهویژه در فیلمهای اجتماعی و روانشناختی پس از انقلاب، به اوج خود رسید و سیگار به ابزاری برای نمایش لایههای پنهان روان شخصیتها تبدیل شد.
نماد تنهایی و انزوا: سیگار کشیدن یک عمل فردی است و در بسیاری از صحنهها، شخصیتها در تنهایی خود به سیگار پناه میبرند. این صحنهها میتواند نمادی از انزوا، دوری از اجتماع، یا حتی احساس عدمدرک شدن توسط اطرافیان باشد. شخصیتهایی که در گوشهای تاریک، یا در نیمههای شب، تنها با سیگار خود خلوت میکنند، تصویری عمیق از تنهایی و جدایی را به مخاطب ارائه میدهند. این کارکرد، بهویژه در فیلمهایی که به معضلات فردی و شکستهای عاطفی میپردازد، بسیار مشهود است. سیگار در اینجا، نه فقط تسکیندهنده موقت است بلکه به نوعی همدم و محرم اسرار شخصیت تنها نیز میشود. فیلم هامون به کارگردانی داریوش مهرجویی را میتوان بارزترین نمونه نماد تنهایی و انزوای این نماد دانست.
نماد سرکشی و عصیان: در برخی موارد، بهویژه در فیلمهای دهههای پیش از انقلاب مانند فیلم قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی، سیگار کشیدن میتوانست نمادی از سرکشی در برابر هنجارهای اجتماعی، عصیان علیه قدرت، یا حتی بیانگر شخصیتی سنتشکن باشد. شخصیتهایی که در محیطهای سنتی یا محدود به سیگار کشیدن میپرداختند، به نوعی تابوشکنی میکردند و این عمل، به بخشی از هویت «یاغی» یا «آزاد» آنها تبدیل میشد. اگرچه این کارکرد در سینمای پس از انقلاب کمتر به چشم میخورد اما همچنان میتوان رگههایی از آن را در برخی شخصیتها، بهویژه آنهایی که در حاشیه جامعه قرار دارند، مشاهده کرد.
نماد تفکر و تعمق: سیگار در دست یک شخصیت متفکر، یا در حین یک گفتوگوی عمیق، میتواند نمادی از تمرکز، تعمق و فرورفتن در افکار باشد. دود سیگار که به آرامی در هوا پخش میشود، گویی همراه با افکار شخصیت به پرواز درمیآید و به مخاطب این حس را منتقل میکند که شخصیت در حال پردازش اطلاعات یا رسیدن به یک نتیجهگیری مهم است. این کارکرد، بهویژه در فیلمهای روشنفکرانه و فلسفی، به سیگار ابعادی جدید میبخشد و آن را از یک عادت صرف به ابزاری برای نمایش فرآیندهای ذهنی تبدیل میکند.
نماد گذر زمان و انتظار: در برخی صحنهها، سیگار کشیدن میتواند بهعنوان یک شاخص برای گذر زمان یا تحمل یک انتظار طولانی به کار رود. نخهای سیگار که یکی پس از دیگری روشن و خاموش میشود، به مخاطب این حس را میدهد که زمان به کندی میگذرد و شخصیت در حال گذراندن لحظات دشوار یا بیقراری است. این کارکرد، بهویژه در فیلمهایی با فضای تعلیقآمیز یا صحنههای انتظار، بهخوبی میتواند حس و حال شخصیت را به مخاطب منتقل کند.
این تنوع در کارکرد و نمادگرایی سیگار نشان میدهد که چگونه یک عنصر به ظاهر ساده میتواند در دستان یک کارگردان و فیلمنامهنویس ماهر، به ابزاری قدرتمند برای روایت داستان و عمق بخشیدن به شخصیتها تبدیل شود.
مرز باریک بازنمایی و ترویج
حضور پررنگ سیگار در سینمای ایران، همواره بحثبرانگیز بوده و سؤالاتی را درباره مسئولیت اجتماعی و اخلاقی سینماگران مطرح کرده است. آیا سینما صرفا بازتابدهنده واقعیتهای موجود در جامعه است یا خود نیز میتواند در شکلدهی به عادات و رفتارهای عمومی، بهویژه در میان قشر جوان، نقش داشته باشد؟ این پرسش بهویژه در مورد سیگار که یک معضل بهداشتی جهانی محسوب میشود، اهمیت دوچندانی پیدا میکند.
طرفداران نمایش سیگار در سینما اغلب بر این نکته تأکید دارند که سینما باید واقعبین باشد و نمیتواند بخشی از واقعیت جامعه را نادیده بگیرد. سیگار کشیدن، به هر دلیلی، بخشی از زندگی بسیاری از افراد است و حذف کامل آن از پرده نقرهای، میتواند به دور از واقعیت و غیرطبیعی به نظر برسد. از این منظر، نمایش سیگار، بهویژه زمانی که در خدمت شخصیتپردازی واقعگرایانه و عمق بخشیدن به کاراکترها باشد، توجیه میشود. بهعنوان مثال، اگر شخصیتی در فیلمی دچار اضطراب شدید است، سیگار کشیدن او میتواند بهخوبی این وضعیت را به مخاطب منتقل کند و به باورپذیری شخصیت کمک کند.
با این حال، منتقدان بر این باورند که سینما بهدلیل قدرت تأثیرگذاری بالا، بهویژه بر نسل جوان و نوجوان، نباید به ابزاری برای ترویج رفتارهای مضر تبدیل شود. نمایش مکرر و بدون هشدار سیگار کشیدن، بهویژه زمانی که شخصیتهای جذاب یا قهرمانان فیلم به آن میپردازند، میتواند این تصور را ایجاد کند که سیگار کشیدن یک رفتار عادی، جذاب یا حتی نشانهای از بلوغ و استقلال است. این موضوع میتواند به قبحزدایی از سیگار کشیدن و افزایش تمایل به آن در میان مخاطبان جوان منجر شود.
مسئولیت اجتماعی سینماگران
در سالهای اخیر، با افزایش آگاهی عمومی درباره مضرات سیگار و تلاشهای جهانی برای کاهش مصرف آن، مسئولیت اجتماعی سینماگران در این زمینه بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از کشورها، قوانینی را برای محدود کردن نمایش سیگار در فیلمها وضع کردهاند، ازجمله قرار دادن ردهبندی سنی، نمایش هشدارهای بهداشتی قبل یا بعد از فیلم، یا حتی ممنوعیت کامل نمایش سیگار در فیلمهایی که برای مخاطبان زیر سن قانونی ساخته میشوند.
در سینمای ایران نیز این بحثها وجود داشته است. اگرچه قوانین سختگیرانهای در این زمینه وجود ندارد اما بسیاری از سینماگران خود به این موضوع توجه کرده و سعی در کاهش نمایش سیگار یا تغییر کارکرد آن داشتهاند. برخی فیلمها تلاش کردهاند تا سیگار کشیدن را بهعنوان یک رفتار منفی یا نشانهای از ضعف و مشکلات شخصیتها به تصویر بکشند، نه بهعنوان یک عمل جذاب یا عادی.
سیگار، از ابزار صحنه تا آینه جامعه
همانطور که در بخشهای پیشین این گزارش مفصل به آن پرداختیم، سیگار در سینمای ایران، حضوری فراتر از یک ابزار صحنه ساده داشته است. این عنصر بصری در طول دههها، از نماد مردانگی، کاریزما و نشانهای از مدرنیته و باکلاس بودن در سینمای پیش از انقلاب، به نشانهای از اضطراب، تنهایی در سینمای پس از انقلاب تبدیل شده است. سیگار، بهمثابه یک آینه، بازتابدهنده تحولات اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی جامعه ایران و همچنین رویکردهای متفاوت سینماگران در پرداختن به این تحولات بوده است.
سینما، بهدلیل قدرت تأثیرگذاری بیبدیل خود، همواره با چالش بازنمایی واقعیت و مسئولیت اجتماعی در قبال آن روبهروست. در مورد سیگار نیز این چالش بهوضوح دیده میشود. در حالیکه برخی نمایش سیگار را بخشی ضروری از واقعگرایی سینمایی میدانند، عدهای دیگر بر لزوم پرهیز از ترویج ناخواسته این رفتار مضر، بهویژه در میان نسل جوان، تأکید دارند. این دوگانگی، سینماگران را بر آن داشته تا با آگاهی و مسئولیتپذیری بیشتری به این عنصر بصری بپردازند. در نهایت، سیگار در سینمای ایران، نه فقط یک ابزار برای فضاسازی یا شخصیتپردازی بلکه به بخشی جداییناپذیر از تاریخ سینمای ما تبدیل شده است. دودی که از سیگار شخصیتها برمیخاست، گاه روایتگر عشقهای نافرجام بود، گاه حکایت از اضطرابهای پنهان داشت و گاه نیز فریاد اعتراض به نابرابریهای اجتماعی بود. این دود، در هر شکل و با هر معنایی، بخشی از حافظه بصری و فرهنگی ما را شکل داده و همچنان میتواند سوژه تأمل و تحلیل باشد.