
باید توجه داشت که آمریکاییها و به طور کلی کشورهای غربی از بدو گفتوگوها با ایران از بیش از دو دهه قبل در تلاش برای پیگیری سه موضوع به عنوان مطلوب نهایی خود بودهاند، اول اینکه ایران باید فعالیتهای هستهای خودش را متوقف کند، دوم پیچ و مهرههایش باز کند و سوم و در مرحله آخر این تاسیسات را تخریب کند. در همین رابطه، آنها اکنون این هدف غایی را با توجیه دیگری پیگیری میکنند: «توجیه غنیسازی صفر در ایران».
دو مغالطه درباب غنیسازی صفر
در مسیر مغالطهپراکنی برای توجیه غنیسازی صفر آمریکاییها مدعی هستند که صرفا کشورهایی غنیسازی را درون خود انجام میدهند که میخواهند بمب اتم درست کنند این در حالی است که کشورهایی چون هلند، اسپانیا، برزیل، آرژانتین، کرهجنوبی، ژاپن و ... داخل خاکشان غنیسازی دارند و بمب اتم هم ندارند. ادعای دوم که اتفاقا اخیرا توسط خود دونالد ترامپ هم مطرح شده، این است که «کشوری که دارای ذخایر سوختهای فسیلی هست؛ مثل نفت و گاز، اصلا ضرورتی ندارد که غنیسازی انجام بدهد». این ادعا بدون توجه به این حقیقت است که دانشگاه استنفورد آمریکا در سال ۱۳۵۳ که جمعیت ایران حدود ۳۲ میلیون نفر بود، برای ایران پیشبینی کرد که ایران باید ۲۳ هزار مگاوات برق اتمی داشته باشد. این بسیار روشن است که الان ایران با جمعیتی حدود ۹۰ میلیون نفر و میزان استفاده چندین برابری از انرژی برای رفع ناترازی در این حوزه، نسبت به آن زمان بهمراتب نیازی بسیار بیشتر به بهرهگیری از ظرفیتهای انرژی هستهای خود دارد. البته این گزاره مغالطهآمیز ترامپ جواب دیگری هم دارد که خود آمریکا است. آمریکا خود در زمره کشورهایی است که دارای ذخایر بسیار گسترده سوختهای فسیلی است، پس چرا همچنان درپی توسعه توانایی هستهای خود است، چنانکه همین هفته گذشته دولت ترامپ مقرر کرد ساخت نیروگاههای جدید اتمی با جدیت و سرعت بیشتری پیش برود.
سودای گرفتن بازدارندگی از ایران
خاطره استنکاف قدرتهای بزرگ در سال ۱۳۸۹ در فروش اورانیوم 20 درصد غنیشده به ایران برای تامین نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران در شرایطی که ایران برای تامین رادیوداروهای یک میلیون بیمار سرطانی مشکل داشت، هنوز از ذهن ایرانیان پاک نشده است. علاوهبر طیف گسترده نیازهایی که با استفاده از غنیسازی اورانیوم رفع میشود، از داروسازی و کشاورزی گرفته تا تولید برق پیشران کشتیها، شناورها و ... که این صنعت را به یکی از پیشقراولان پیشرفت کشور تبدیل کرده است، زمینه فشار آوردن دول غربی بر ایران را از بین برده یا فروکاسته و غرب بهخوبی مشاهده کرده است که ظرفیت ایران چگونه به اهرم چانهزنی موثر در مذاکرات برجام تبدیل شد. از همین رو طبیعی است که غرب در مسیر جلوگیری از بههم ریختن توازن قوای جهانی در تلاش باشد تا چینن اهرمی را از دست ایران خارج کند. درواقع، اساسا تولید سانتریفیوژ مستلزم شکلگیری مجموعهای از صنایع زیرساختی است که با خودکفایی سبب کاهش هزینهها نسبت به تامینکنندگان خارجی خواهد شد و در بسیاری از موارد غربیها حتی با پرداخت چند برابر قیمت هم حاضر به فروش نیستند تا به زعم خود، ایران را از این بازدارندگی محروم سازند. در نگاهی راهبردی تسلط ایران بر فناوری غنیسازی اورانیوم با آنکه در چارچوب پادمانهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای اهداف صلحآمیز است، به صورت طبیعی اساسا نوعی بازدارندگی راهبردی فناورانه دربرابر رویکرد توسعهطلبانه غرب ایجاد کرده است.
از سوی دیگر غربیها این واهمه را دارند که تایید حق قانونی ایران در بهرهبرداری از فناوری هستهای صلحآمیز طبقNPT، میتواند الگویی برای جهان اسلام باشد که بدون خروج از تعهدات بینالمللی، مسیر بومیسازی این فناوری حساس را طی کند و در عین حال تسلیم فشارهای سیاسی نشود.
درنهایت باید گفت فناوری غنیسازی اورانیوم صرفا یک فرآیند صنعتی یا علمی محدود نیست بلکه پدیدهای در تقاطع چهار حوزه بنیادین استقلال علمی، امنیت انرژی، مشروعیت حقوقی و قدرت ژئوپلیتیکی است و ابزاری است راهبردی برای ایجاد توازنی در نظم جهانی که مطلوب غرب نیست.
تجربه گفتوگوها با غرب، نشان میدهد که نگاه غرب به این ماجرا، یک موضوع حقوقی و فنی نیست و باتوجه به موضع سیاسیشان غربیها همواره کوشش کردهاند از توان رسانهای خود برای تاثیرگذاری روی افکار عمومی و بهرهگیری از جایگاه کانونی آن در شکلدهی به تحولات و امتیازگیری پشت میز مذاکره کمال بهره را ببرند.
ناظر به همین توانمندی رسانهای غرب برای فرار از مسئولیتهای اخلاقی ناشی از توافق، عملیات رسانهای دیگری را پیش میبرند: خبرسازی در مورد قریبالوقوع بودن توافق میان ایران و آمریکا؛ به نظر میرسد این عملیات رسانهای درپی تحقق دو هدف طراحی شده است: اگر توافق صورت گرفت، بگویند که این ایران است که از مواضع خود عقبنشینی کرده است نه مثلا آمریکا که لزوما باید از غنیسازی صفر کوتاه بیاید. هدف دوم عملیات رسانهای غرب این است که اگر در صورت اصرار آمریکا بر مواضع نامعقول خود، توافقی صورت نگرفت، زمینه مقصرنمایی از ایران و طرح این ادعا که ایران کارشکنی کرده، فراهم شود.
بایدهای یک توافق
اگر آمریکاییها صادقانه به دنبال توافق هستند، باید از دست عملیات رسانهای بردارند و حق ایران برای داشتن چرخه کامل سوخت و غنیسازی درون خاک خود را براساس قوانین منع اشاعه (انپیتی) به رسمیت بشناسند. ایران پیشتر اثبات کرده است آمادگی لازم برای شفافسازی در این مورد را دارد و از همین جهت هم در چارچوب تعهدات پادمانی، مکررا اجازه بازرسی از سایتهای هستهای خود را داده و گزارههای متعدد آژانس هم موید عدم انحراف ایران به سوی اهداف غیرنظامی بوده است. آمریکا همچنین باید متعهد شود که تمام تحریمها علیه ایران را لغو کند بهگونهای که ایران کاملا از منافع عملی این لغو بهره ببرد و واشنگتن به هیچ بهانه دیگری این تحریمها را اعمال نکند. اگر آمریکا چنین گامهای صادقانهای را بپذیرد، بهراحتی امکان دسترسی به یک توافق وجود دارد. درواقع، ایران چیزی فراتر از حق خودش نمیخواهد و تحت هیچ شرایطی از حقوق خود کوتاه نخواهد آمد.