مولفه‌های قدرت در عرصه جهانی در حال تغییر است.‌ برای درک این گزاره سیاسی حتما نباید سراغ کتب تخصصی علم سیاست رفت، بلکه نگاهی به تحولات موجود در اقصی‌نقاط جهان حاکی از محسوس بودن تغییر مولفه‌های قدرت از «سخت» به «نیمه‌سخت» و «نرم» است.‌
کد خبر: ۶۸۱۷۷۲
گذار از کلاهک‌های هسته‌ای به تبلیغات رسانه‌ای

برای اولین بار جوزف نای از استادان علوم سیاسی دانشگاه هاروارد بود که در دهه 1990 میلادی از قدرت نرم سخن گفت و هرچند در آستانه فروپاشی بلوک شرق، قدرت آمریکا را در حال تغییر از سخت به نرم ارزیابی کرد، اما روند تحولات آینده نشان داد واشنگتن، خود نیز با تهدیدات نرمی مواجه شده که می‌رود تا افول سلطه یکجانبه این کشور را در پی داشته باشد.‌ هرچند برخی تندروهای آمریکایی با انکار محدودیت‌های قدرت واشنگتن تحت تاثیر تغییر مولفه‌های اعمال قدرت در نظام بین‌الملل تلاش می‌کنند بحران نفوذ این کشور در جهان امروز را به انفعال دولت باراک اوباما نسبت دهند، اما ورای این فرافکنی‌ها، مصادیق بحران مشروعیت برای اعمال قدرت آمریکا در جهان آنقدر ملموس است که به‌زحمت می‌توان آن را در سنجش مولفه‌های امروز قدرت نادیده گرفت.‌

یکی از مهم‌ترین این تغییرات، قدرتمندتر‌شدن رسانه‌ها در جهان امروز است به‌طوری که تمام کشورها از جمله واشنگتن برای اعمال قدرت، نیاز به اقناع افکارعمومی دارند و دیگر این فقط برجستگی‌های نظامی نیست که اعمال فشار بر دیگر کشورها را مشروعیت ظاهری می‌بخشد.‌ ناکارآمدی قدرت آمریکا برای اعمال فشار نظامی بر دولت بشار اسد در سوریه یکی از نمونه‌های همین قدرت شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها بود که نشان داد کاخ سفید دیگر قادر به ورود به جنگی تازه بدون اقناع افکارعمومی نیست.‌ باراک اوباما که پیش از این به‌دنبال «بحران شنود» و افشاگری‌های اسنودن در قبال سیاست‌های جاسوسی این کشور، متوجه نفوذ بیش از پیش رسانه‌ها شده بود، در بسیاری دیگر از مسائل بین‌المللی نیز چاره‌ای جز اقناع افکارعمومی پیش از اتخاذ یک سیاست مشخص نداشت و این موضوع بی‌تردید بر دولتمردان کشوری که به استثنای 5300 پایگاه نظامی در خاک خود در دیگر نقاط جهان هم ۸۵۰ پایگاه نظامی دارد، گران آمده است.‌

واشنگتن که سال 2013 به تنهایی معادل 40درصد بودجه نظامی کل جهان را به خود اختصاص داده بود، اکنون بخوبی دریافته مولفه‌های قدرت نرم، دیگر نه وابسته به امکانات نظامی و کلاهک‌های هسته‌ای و پیاده‌نظام مستقر در کشورهای مختلف که تابعی از قدرت اقناع، محبوبیت و نفوذ یک کشور در جوامع دیگر است و باعث شده این کشور بسان بسیاری دیگر از کشورها با سرمایه‌گذاری روی تبلیغات فرهنگی و توسعه آنچه سبک زندگی آمریکایی خوانده می‌شود، برای توسعه قدرت نرم خود تلاش کند.‌

با این همه، آنچه بیش از هر چیز دیگری قدرت نرم آمریکا را در جهان امروز تهدید می‌کند، بی‌اعتمادی ملت‌های مختلف جهان به سیاست‌های تجاوزکارانه ایالات متحده در دهه‌های پیشین است.‌ با وجود این‌که سردمداران کاخ سفید تلاش می‌کنند با عذرخواهی‌های خود از دیگر کشورها به دلیل سیاست‌های گذشته، فضای موجود را تلطیف کنند، اما نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد افکارعمومی جهان دل‌خوشی از واشنگتن نداشته و راغب به همراهی دولت‌‌های مختلف با ایالات متحده نیستند.‌

این در شرایطی است که گفتمان‌های رقیب گفتمان آمریکایی در سطح جهان قدرت تازه‌ای گرفته و همین امر نیز قدرت نرم آمریکا را تهدید می‌کند.‌ نظریه‌پردازان آمریکایی در کرسی‌های شرق‌شناسی خود بخوبی آگاهی یافته‌اند اسلامگرایی غیرافراطی به‌طور بی‌سابقه‌ای محبوبیت یافته و رقیبی برای گفتمان لیبرال‌سرمایه‌داری شده است.‌

هرچند طی دهه‌های اخیر تلاش شده با برجسته‌سازی رادیکالیسم اسلامی، گروه‌های تندروی تروریستی نماینده جهان اسلام معرفی شوند، اما تلاش‌های تازه دولت یازدهم در ایران و ارائه یک چهره میانه‌رو از کشورمان، بخش عمده‌ای از تلاش‌های تبلیغاتی غرب را خنثی کرده و به‌نظر می‌رسد این روند می‌تواند آمریکا و متحدانش را از نظر قدرت الهام‌بخشی لااقل در بخش مهمی از کشورهای اسلامی با مشکل مواجه کند.‌

به هر ترتیب آنچه بخوبی معرف مولفه‌های قدرت در قرن بیست و یکم است، پایان یافتن اتکای محض به بنیه نظامی و اهمیت پیدا کردن توان اقناع و الهام‌بخشی افکارعمومی است و این نه فقط با تکیه بر رسانه‌های قدرتمند و صنعت فیلمسازی و ایده‌پردازی‌های آکادمیک، که با پشتوانه ظرفیت‌های گفتمان‌سازی و اعتمادآفرینی در میان ملت‌های جهان امکان‌پذیر است.‌ بدیهی است ملت‌هایی که به تجربه دریافته‌اند برخی کشورها بجز منافع خود به منافع ملتی دیگر نیندیشیده و حتی ژست کمک‌های انساندوستانه‌شان نیز از سر کسب منافع بیشتر است، نمی‌توانند ادعاهای حقوق بشری را باور کنند.‌ همین امر کشورهایی با سابقه تجاوز به حقوق دیگر ملت‌ها را در شرایط سختی قرار داده است.‌

با وجود این کشورهای دیگری که دارای گفتمانی مستقل و فراگیر بوده و در پیشینه‌شان برهم زدن صلح و امنیت جهانی دیده نمی‌شود از این امکان برخوردار هستند که از این مولفه اثرگذار استفاده کرده و قدرت خود را برمبنای مولفه‌های قرن بیست و یکم افزایش دهند.‌ شاید بر همین مبناست که جنگ‌سرد گفتمانی و تبلیغاتی سال‌هاست بین گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان لیبرال‌سرمایه‌داری آمریکایی در جریان است و گذشت زمان نشان می‌دهد کدام یک از این دو گفتمان امکان پیروزی خواهد داشت.‌ کشورهای غربی بیش از ده سال است تهران را متهم به تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای می‌کنند، چراکه در گفتمان مسلط بر این کشورها، هنوز کلاهک هسته‌ای به‌عنوان قدرتمندترین سلاح نظامی، مولفه لازم برای حفظ اقتدار بین‌المللی یک کشور بوده و این درحالی‌ است که ایران نه در قدرت سخت که در عرصه قدرت نرم منافع این کشورها را تهدید می‌کند و به همین خاطر آنان اکنون دریافته‌اند که شاید اتهامات حقوق بشری، بیش از تکرار ادعاهای هسته‌ای بتواند برایشان راهگشا باشد.‌

با این همه تجربه نشان داده است اتهام‌زنی بی‌اساس نمی‌تواند قدرت نرم یک کشور را محدود کند و با این حال کشور مدعی برخورداری از مولفه‌های قدرت نرم باید از چنان هوشمندی برخوردار باشد تا توان گفتمان‌سازی خود را از طریق درغلتیدن به بحران شعارزدگی تضعیف نساخته و بموقع از ظرفیت‌های خود در رویارویی نرم بهره ببرد.‌

به هر ترتیب همان‌طور که در قرن‌های گذشته، پارادایم‌های حاکم بر مفهوم و اشکال قدرت دچار تغییر شده و زمانی صدرنشینی نیروی دریایی کشورها، جای خود را به نیروی زمینی داد و زمانی دیگر این نیروی هوایی بود که در صدر مولفه‌های قدرت قرار گرفت و بعد سلاح‌های شیمیایی و توان موشکی تعیین‌کننده شد و پس از آن نوبت به سلاح‌های هسته‌ای رسید، حالا مفهوم قدرت در حال پوست‌اندازی دیگر است و مولفه‌های روانی، تبلیغاتی و سایبری اهمیتی مضاعف یافته و در چنین زمانه‌ای، کشورها باید خود را برای رقابت در این عرصه آماده کنند.‌ شاید اگر این تغییر رویکرد به رسمیت شناخته شود، باید در آینده منتظر انتقال بودجه‌های نظامی به سمت سرمایه‌گذاری در پروژه‌های علمی، فرهنگی و رسانه‌ای بود.‌

محمود هرندی‌/‌ گروه سیاسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها