کدام ویژگیهای شخصیتی در امام خمینی(ره) باعث شد ایشان از پانزدهمخرداد 1342 تا چهاردهمخرداد 1368 بهعنوان یگانه رهبر انقلاب مورد قبول تقریبا تمامی جریانات سیاسی زمانه قرار گیرد و کانون حرکتهای انقلابی بویژه در رژیم گذشته شود؟
ابتدا باید توضیح بدهم قیام 15خرداد 1342 که بدرستی از آن بهعنوان نقطه عطف انقلاب اسلامی یاد میشود، بستری فراهم کرد تا جنبشهای سیاسی و حرکتهای مبارزاتی که از قبل به وجود آمده بود، روح دینی و اسلامی به خود گیرد. تا پیش از حضور امام خمینی(ره) در عرصه سیاست، به دلایل تاریخی که نیاز به بحثی جداگانه دارد، بیشتر حرکتها تحت تاثیر ایدئولوژیهای غیردینی حاصل توفیقات مکاتب مارکسیستی و لیبرالیستی بود، اما پس از 15خرداد تغییر جهت ویژهای پیدا شد و حرکتهای آگاهیبخش مذهبی شکل گرفت و غلبه پیدا کرد که این روند حتی در مسیر حرکت روشنفکران ما دیده میشود. این تغییر جهت به دلیل اندیشه توحیدی و منظومهای یک مرجع تقلید یعنی امام خمینی(ره) بود که دستاوردهای گستردهای داشت.
این دستاوردها محدود به ایران بود یا ابعادی منطقهای و جهانی داشت؟
تا اینجای کار بله، در ایران بود. البته در جهان تسنن، شاهد نقشآفرینی جنبشهای اسلامی بودیم و کسانی چون سیدجمال اقبال لاهوری و عبده ظهور یافته بودند، اما اینکه فرجام این جنبشها چه شد، نیاز به بررسی مستقلی دارد...
وجه تمایز اندیشههای امام(ره) نسبت به تفکرات انقلابی و تلاشهایی که برای سرکوب تفکرات انتقادی میشد، چه بود؟
نکته جالب توجه در حرکت امام خمینی(ره) این بود که ایشان بهرغم تبعید و دوری از صحنه، هیچگاه امید خود را از دست ندادند و از اندیشه مبنایی و منظومهای خود دست نکشیدند. این را باید برد به عالم خاص خودش و توصیف کرد.
که این با معادلات سیاسی آن زمان قابل توضیح نیست...
بله، اصلا با معادلات دنیوی، روزمره و حادثهگرا قابل تفسیر نیست. در اینجا تحلیل باید با شهود همراه باشد. کم نیستند کسانی که نگاه فرآیندی ندارند و در لحظه میاندیشند. بنابراین توفیق یا عدم توفیق یک جنبش را با یک پیروزی قابل مشاهده گره میزنند. اینها اسیر متافیزیک حضورند یعنی همه چیز را در نمودها میبینند. اصولا این مشکل فلسفه غرب است در همه نحلهها چه پوزیتیویسم، چه هرمنوتیک و چه هگلی که همه چیز را در مشاهده میبیند. تعریف آنها از علیت هم چنین است. به همین خاطر وقتی هگل میگوید هر آنچه واقعی است آرمانی است و هر آنچه آرمانی است، واقعی است، باز هم واقعیت به همین سطح قابل مشاهده تقلیل داده میشود.
پس از 15خرداد حرکتهای آگاهیبخش مذهبی شکل گرفت و غلبه پیدا کرد که این روند حتی در مسیر حرکت روشنفکران ما دیده میشود. این تغییر جهت به دلیل اندیشه توحیدی امام خمینی(ره) بود |
با این همه امام(ره) وقایع را در حقایق و ضرورتهای الهی میدید. بعضیها هم هستند که هماکنون پیروزی حقیقی را میبینند حتی اگر هنوز به شکل یک پیروزی نمودین درنیامده باشد. چرا؟ چون از زاویه خدا مینگرند، از زاویه یک نگرش غایتگرا و حقیقتگرا. این یک نگاه دیالکتیک غایتمدار منظومهای است که بشر از آن محروم است. در این چارچوب امام(ره) شکی در پیروزی ندارند هرچند تحقق آن شروطی میخواهد چون میبینند مردم در مسیر هستند، شرایط آماده است، بنابراین کاملا مطمئن هستند. برای همین در شرایطی شعار ریشهای خود را مطرح میکنند که اصلا کسی جرأت ندارد طرح کند. ایشان میگویند «شاه باید برود» که این تفکر بنیادین اصلا با متافیزیک حضور، نمودگرایی و حادثهگرایی قابل توضیح نیست، اما از منظر آن ضروریات اجتنابناپذیر الهی موضع قاطع را میگیرند. امام(ره) موضعی میگیرند که جهت دهد.
بنابراین از نظر شما مواضع امام خمینی(ره) الزاما محدود به چارچوب حوادث تاریخی نیست؟
ببینید، دیگر وقت آن رسیده که امام(ره) را فراحادثهای و از منظر بالا تحلیل کرد. بنابراین باید از حوادث روزمره سیاسی و تاریخی و جریانی خارج شویم. امام(ره) یک نگرش کلگرای توحیدی صدرایی داشت. خیلیها نمیفهمند وقتی میگوییم امام اگر تفکر صدرایی نداشت، نمیتوانست رهبر یک جریان صدرایی باشد، یعنی چه؟ امروزه وقتی صحبت از تفکر صدرایی میکنیم فکر میکنند ملاصدرا باید برای همه مسائل روزمره پاسخ داشته باشد و برای همین مثلا میپرسند نگاه ملاصدرا به محیطزیست چگونه بود؟ در صورتی که این نیست. اگر او برای همه مسائل جزئی حرف داشت که فیلسوف نبود اصلا. هرچند ملاصدرا برای حفظ محیطزیست هم راهحل داشت و وقتی همه چیز را آیه خدا میدید، میشود در مدل فکری او، پاسخی به مسائل زیستمحیطی هم داشت، اما مساله این است که نگاه صدرایی، یعنی از نگاه او به وقایع نگریسته شود.
بنابراین از یک منظر خاص و عالم شهودی و فلسفی باید امام را تحلیل کرد. این نگاه اگر هماکنون جاری شود جریانی از امید و تفکر انتقادی ایجاد میکند. جریانی غایتگرا و فرآیندی که اسیر حوادث روزمره، استرسها و اضطرارها نشود، ولولهای در جان جوانان میاندازد. جوان ما اگر در معرض این تفکر قرار گیرد، آن وقت به مسئولیتهای خود پی میبرد و امیدش زیاد میشود. انقلاب در چنین فضایی به وجود آمد. در این بستر بود که یک جوان در جبهه احساس کرد که میتواند مانند یک فرمانده باتجربه، دفاع مقدس را پیش ببرد. در این میان عدهای هم سوار موج شدند و از این اندیشه سوءاستفاده کردند و برای همین هم ایدئولوژیهای انحرافی، بخشی از جوانان را با آن شور و شوق اسیر کرد. با این حال در دوران انقلاب، همین ایدئولوژیهای انحرافی هم در نبود امام اصلا امکان حضور نداشتند، چون آنها بدلی بودند برای آنچه امام(ره) اصیل آن را ارائه میداد. این ایدئولوژیها چیزی از خود نداشتند. تنها سوار بر موج بودند.
برای همین هم حتی شاهد درگیری در داخل همین گروهکها بودیم...
بله، آنها فقط علم دینی بلند کرده بودند و فریب میدادند. با این حال جریان اصیل را اندیشه امام خمینی(ره) ایجاد کرده بود. امام را از 42 تا 57 باید در این ساحت دید. ایشان هیچگاه کوتاه نیامدند و با پیامهای بموقع خود و رصد شرایط، رهبری انقلاب را انجام میدادند تا زمان لازم برسد. تفکر صدرایی ایجاب میکرد ایشان زمان و مکان را مدنظر قرار دهند. دقت کنید هرچند تفکر صدرایی محدود به زمان و مکان نیست، اما هر تفکر منظومهای دیالکتیکی غایتگرا، به زمان و مکان توجه دارد. برای همین هم هست که پس از پیروزی انقلاب امام میفرمایند زمان و مکان را باید در موضوع دخالت داد.
عدهای که فلسفه خواندهاند، اما ذهن فلسفی ندارند نمیتوانند این نگرش را فهم کنند. با این حال ذهن ناثنویتگرای امامخمینی(ره) و کلگرایی توحیدی ایشان در زیست سیاسیشان بروز و ظهور دارد. برخی میگویند ایشان چرا در برخی مواقع سکوت کردند. این در حالی است که امام(ره) هیچ وقت دست از مبارزه نکشیدند. تنها زمان و مکان را سنجیدند و حتی با دورنمایی که از جمهوری اسلامی در ذهن داشتند، بحث ولایت فقیه را مدون کردند. حالا ممکن است در آسیبشناسی میزان عمل به این اندیشهها مباحثی مطرح باشد، اما حرف من این است که امام خمینی(ره) مسائل را به شکلی کلان دنبال میکردند.
امام خمینی(ره) خودشان میگفتند من مرجعی نیستم که بنشینم و دیگران به من رجوع کنند. من خودم به مردم رجوع میکنم. این همان مرحله چهارم از اندیشه ملاصدراست که معتقد بود عارف غرق خدا باید به سمت تودهها برود و آنها را متحول کند و با خود به سمت خدا ببرد. برای همین امام آگاهیبخشی میکند. در بین مردم تنویر افکار میکند.
و البته این رجوع به تودهها با استقبال مردم هم روبهرو شد، درست است؟
بله، تحولی در جوانان ما ایجاد شده بود که امام را کشف کردند. درواقع امام بین مردم حاضر بود، اما در مقطعی جوانان توانستند ایشان را کشف کنند.
دلیل این کشف چه بود؟
نباید از نقش روشنفکران مبارزی چون مرحوم شریعتی، استاد مطهری، شهید بهشتی و زندانیان سیاسی و مقاومت آنها در آن دوره غفلت کرد. اگر آنها نبودند این حضور پنهان، آشکار نمیشد. در چنین فضایی بود که تودهها احساس کردند باید ازخودبیگانگی را از خود دور کنند و به وضعی از صبغه دینی و تاریخی رسیدند که دریافتند راه نجات، وصل شدن به خداست. آنگاه خود واقعی آنان پیدا شد و همین، انقلاب یا به تعبیر امام راحل، انفجار نور را رقم زد. انفجار نور از نظر من یعنی رسیدن به خود واقعی و کنار گذاشتن خودپنداری.
هرچند ممکن است امروزه این احساس پیش بیاید که باز هم خود واقعی گم شده و ممکن است برخی افراد و سیاستها در این رابطه مقصر بوده باشند و حتی برخی سیاستمداران بدشان نیاید که مردم درگیر خودپنداری باشند، اما وظیفه جمهوری اسلامی همین است که مردم به خود واقعیشان برسند. من واقعی نباید صوری باشد، این نیاز به زیرساخت دارد که من وارد بحثش نمیشوم.
مدل فکری که برای فهم اندیشههای امام راحل توضیح دادید، آیا قابل تکرار در شرایط امروزی ما هم هست یا منحصر به ویژگیهای امام خمینی(ره) است؟ یعنی آن شهودی که در تفکر امام(ره) میگویید، ممکن است در افراد دیگر هم متجلی شود؟
تفکر متصل به خدا را نمیشود به شخص محدود کرد. ما در الهیات بحثی داریم که میگوید تنها خدا بیهمتاست. همه انسانها از آنجا که وجود مطلق نیستند، میتوانند همتا داشته باشند. بنابراین مهم قواعد و اصول است تا خود واقعی و غرق شدن در خدا صورت گیرد و تجلیاتش پدیدار شود. بنابراین بحث بر سر این است که انسان تا چه اندازه قدرت متحول شدن و توان استفاده از قابلیتهای خود را دارد. البته شرایط زمانه هم تعیینکننده است. همه چیز دست ما نیست اما میتوانیم برخی شرایط را تغییر دهیم. چون ما هستیم، مسئولیتهای ما هم هست، خدا هم هست. پس موانع تجلیات قابلیتهایمان را باید از بین ببریم. در انقلاب، شرایط بسیاری دست به دست هم داد تا این تغییر عظیم رقم خورد. البته فرآیند تبدیل شرایط از وضع غیرمطلوب به مطلوب در دوره انقلاب و دفاع مقدس بهتر از وضع کنونی طی میشد و این مسالهای است که در آسیبشناسی باید به آن توجه کرد و کسانی که شعار انقلابی میدهند، میبایست موانع را از بین ببرند.
البته امام(ره) در بستری کشف شد که شاهد استقرار یک رژیم بسته، مستبد و وابسته بودیم. ما اکنون چنین نظامی نداریم.
در بازخوانیای که من در این رابطه دارم، باید اشاره کنم اگر امام الان میبودند، آسیبشناسی مداوم داشتند یعنی وضع موجود را نسبت به آرمانهای انقلاب رصد میکردند چون ایشان به زمان و مکان توجه داشتند.
به تصور دلخواه من، اگر امام(ره) بودند نسبت به این موضوع حساس بودند که چرا علما به نظارت و نظریهپردازی نمیپردازند و چرا فقط تصدیگری مورد توجه قرار گرفته است؟ امام(ره) در اندیشه فقهیشان به زمان و مکان توجه میکردند و اگر امروز هم بودند، براساس شرایط موجود نظر خود را ارائه میکردند.
مصطفی انتظاری هروی / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم