امید را همه می شناختند، جوانی بود که در بهمن سال 87 به دست رفیقش عادل به قتل رسیده بود. دو رفیق آن روز در کبابی عادل گرم شوخی کردن بودند که عادل، در حالی که با چاقو گوشت خرد می کرد، خواست امید را ، وسط شوخی ، بترساند اما مرگ ، با هیچکدام آنها شوخی نداشت. چاقوی تیز ، گوشت و پوست امید را شکافت و قلبش را از تپش انداخت و عروس جوان، مادر و پدرش را به سوگ نشاند. عادل بعد از این ماجرا از شدت شرم و اندوه، دو بار خودکشی کرد که ناموفق بود و به هر حال کار از کار گذشته بود؛ امید دیگر زنده نمی شد.
روانسری ها که قصه امید و عادل را شنیدند متأثر شدند و به احترام دل شکسته والدین مقتول سکوت کردند تا وقتی که عادل به قصاص محکوم شد. تا اینجای داستان، همه چیز مثل خیلی از پرونده های جنایی پیش رفت و اما روانسری ها نمی خواستند باقی این قصه مثل خیلی از قصههای دیگر به طناب دار برسد.
آنها می دانستند قصاص حق والدین امید است اما برای عادل بخشایش می خواستند. این شد که در پنجشنبه هفته گذشته ، نه فقط ریش سپیدهای شهر را به نمایندگی ازهمه مردم به خانه امید فرستادند بلکه در دعوتی عمومی و حرکتی خودجوش، در جمعیتی 5 هزار نفره، بر سر مزار امید حاضر شدند، به او ادای احترام کردند ، برایش فاتحه خواندند و سپس به سوی خانه اش رفتند و آنجا، زیر آفتاب تند و تیز اردیبهشت روانسر، در سکوت ، روی زمین چهارزانو نشستند.
مادر و پدر امید پرده را که پس زدند ، جمعیت چند هزار نفری همشهری شان را دیدند با چشم هایی ملتمس و اشکبار که خیره مانده بودند به در خانه امید تا شاید کسی آن را باز کند و مژده بدهد که عادل را بخشیده است. خانواده امید اما نیامدند. داغ نشسته بر دل شان سخت و سنگین بود و همین باعث شد آن روز حرفی از بخشایش نزنند اما فرصت بخواهند که بیشتر درباره قصاص عادل فکر کنند.
زمان اجرای قصاص عادل حالا نزدیک شده است. روانسری های مهربان دلنگرانند و خدا خدا میکنند که اشک های پنجشنبه شان پشت در خانه امید، دل والدینش را برای بخشایش نرم کند.
با این همه ، گرچه نهال عاشقانه ای که روانسری ها در پنجشنبه هفته گذشته کاشتند ، هنوز به بار ننشسته و نتوانسته اند عادل را از چنگ دار برهانند، حرکت آنها افتخاری برای همه مردم ایران است که به جهانیان گواهی دهند ایرانی ها فقط آن مردمی نیستند که وقت اعدام محکومی، با ذوق و کنجکاوی به تماشا می ایستند و با تلفن های همراه شان از طناب دار ، فیلم می گیرند بلکه ایرانیان مردمی مهربان و عاشقند که گرچه قصاص را حق صاحبان خون میدانند اما بخشایش را فراموش نمی کنند و حاضرند برای نجات جان انسانی که قتل کرده، غرورشان را بشکنند و پشت در خانه مقتول به خاک بیفتند، اشک بریزند، انتظار بکشند و از صاحبان خون بخواهند با گذشت شان، نور امیدی تازه را بر دل محکوم به اعدامی بتابانند.
مریم یوشی زاده - خبرنگار جام جم آنلاین
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
علی میرزابیگی، در گفت و گو با «روزنامه جامجم»:
«جامجم» روشهای مواجهه با کودکان در فضای مجازی و ضرورت سواد رسانهای بزرگترها را بررسی کرده است
درگفتوگو با دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور بررسی شد
نادر قدیانی معتقد است به جای حمایت مستقیم از ناشر مخاطب یا نویسنده، باید از ترویج کتابخوانی در مدارس حمایت کرد
به جای مرثیه سرایی یه خورده بیشتر در مورد راههای كنترل خشم بگو
متاسفانه هیچیك از علما و رسانه ها در مورد راههای كنترل خشم سخن نمیگن . از همه چی گفته میشه الا این موضوع