روزنامه خندان

مردی روی شیروانی داغ

روزنامه خندان

فرصت ۳۰ ثانیه‌ای برای ثبت‌نام یارانه

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۶۲۷۴۱
فرصت ۳۰ ثانیه‌ای برای ثبت‌نام یارانه

سیاست روز : فرصت ۳۰ ثانیه‌ای برای ثبت‌نام یارانه

چهل سال بعد در چنین روزی (قسمت دوم)

کسانی که به صف ثبت نام یارانه هجوم می آورند چرا وقت رای گیری به صفوف مردم هجوم نمی آورند.
شارمین صفار – سردبیر سایت "مرگ بر یارانه" با اعلام این مطلب افزود: در هنگام ثبت نام برای دریافت یارانه می توان مرز دوستان خودی را از بیخودی و بیخودی را از نخودچی مشخص کرد و این از برکات است.
این فعال سیاسی با انتقاد از سکوت رسانه ها در قبال فاجعه انسانی دریافت یارانه ، تصریح کرد: متاسفانه در زمان ورود "رایانه" به کشور هشدار داده بودیم که با این پدیده مقابله نشد و نتیجه آن را می توان در سایت های انحرافی نظیر "بی بی سی" و "فیسبوک" جستجو کرد و هم اکنون نوبت "یارانه" شده تا به ما تهاجم فرهنگی بکند.
وی افزود: من نسبت به مشکوک بودن سایت "رفاهی – دات – آی آر – هشدار می دهم و اگر فردا این سایت هم مثل سایت "بی بی سی" جوانان ما را آلوده نکرد هر چه دلتان خواست به من بگویید. وی در پایان نسبت به همه چیز هشدار داد.

یارانه یک کلمه فارسی نیست
واژه "یارانه" در نیم قرن پیش ساخته شده و ریشه مغولی دارد و به هیچ وجه واژه ای فارسی نیست.
"سورنا حداد عادل: - رییس فرهنگستان ادب فارسی – در جمع اصحاب رسانه با انتقاد تند از کسانی که این واژه را ساخته اند گفت: معنای یارانه این است که شخصی با یار خود ارتباط صمیمانه داشته باشد و ابدا معادل واژه "سوبسید" نیست.
وی در پاسخ این پرسش یکی از خبرنگاران که پس کلمه معادل "سوبسید" در زبان فارسی چیست ، گفت: سوبسید یک واژه کثیف است و معنای زشتی دارد و از آنجا که در این جلسه زن و بچه مردم نشسته اند از بیان واژه معادل فارسی آن معذورم.

برای ثبت نام در سایت رفاهی سی ثانیه فرصت دارید
متقاضیان دریافت یارانه باید در عرض سی ثانیه نسبت به ارائه مدارک، اسناد و ثبت نام خود اقدام کنند که در غیر این صورت به منزله انصراف آنان خواهد بود.
کتایون ایزدی – رییس کل سازمان هدفمندسازی یارانه ها – اعلام کرد: در نوبت جدید ثبت نام تنها کسانی می توانند یارانه دریافت کنند که حرف اول نام کوچکشان "ژ" و حرف سوم نام خانوادگی آنان نیز "ث" باشد.
وی با انتقاد شدید از عملکرد صدا و سیما ، گفت: اگر صدا و سیما در فرهنگسازی برای انصراف مردم از یارانه، رسالت خود را به درستی انجام می داد امروز مجبور نبودیم به کسانی که حرف اول نام کوچکشان "ژ" و حرف سوم نام خانوادگی آنان "ث" است ، یارانه پرداخت کنیم. کتایون مرادی در پایان منتقدان سازمان هدفمند سازی را نوکر استکبار جهانی و فریب خورده آمریکای جهانخوار دانست.

شرق: 3سوال ریاضی از رییس

الو... آقای رییس؟ سلام... چطوری شما؟ خیلی ممنون... کجام؟ پشت آمبولانس... نه‌نه... دوباره کمر ظریف درد نگرفته... نه... علی جنتی هم اوکی‌یه... قرار شده کلا کاری نکند که کاری به کارش نداشته باشند... بله... من هم خوبم... یارانه؟‌ای‌بابا... واقعا روی انصراف من هم حساب کردی؟‌ گیر همین 44هزاروپونصدتومنی؟ روی چشمم...
الو... آقا راستی یک سوال. الان شما مسوول هستی دیگه؟ اوکی. ببین من سال 86 عهد کردم اگر کتابم چاپ شود، یک گوسفند قربانی کنم. خب؟ آن موقع گوشت گوسفند بود کیلویی شش‌هزارتومان. پس قیمت گوسفند 60کیلویی می‌شد دوروبر صدوچهل-پنجاه‌هزارتومان. از طرفی حق‌التالیف کتاب با هزارتا تیراژ هم می‌شد نزدیک 200هزارتومان. یعنی سود کتاب با بهای گوسفند می‌رفت. اما الان استرس گرفتم. چون ناشر یک کتابم را فرستاده ارشاد. اگر (را کاشتند درنیامد) شما مجوز بدهی، تیراژ کتاب شده پونصدتا. یعنی حق‌التالیف کتاب همان 250هزارتومان می‌شود. ولی گوسفند چند شده؟ گوشتش شده کیلویی 35هزارتومان. یعنی گوسفند 60کیلویی را کیلویی 12، 13هزارتومان هم حساب کنی، می‌شود 750هزارتومان. تکلیف عهد ما چیست؟ یعنی اگر الان کسی آرزویی کرده باشد و برآورده شود، متضرر مالی شده؟
الو... نه برو ماشین‌حساب را بیاور... گوشی دستم است...
جان؟ بله... یک سوال دیگر. آقا این فامیل ما، سال 82 و در دولت خاتمی، به‌مناسبت ختنه‌سوران برادر ما، یک سکه داد. سکه چند بود؟ 80هزارتومان. الان خودش بچه‌دار شده و پنجشنبه ختنه‌سوران گرفتند. ما هم باید یک سکه بدهیم؟ می‌دانی سکه چند شده؟ یک‌میلیون‌تومان. باز خدا را شکر. بچه‌اش توی این دوره ختنه می‌شود. اگر دولت مهرورزی بودیم که هنوز سکه دومیلیون تومان بود. تکلیف چیست؟
جان؟ الو؟ نه بزن تو ماشین‌حساب. نمی‌صرفد دیگر... اصلا این نداشتن ثبات اقتصادی، رابطه‌های خانوادگی را هم متزلزل کرده...
بله... آقا یک چیز دیگر... بابای ما، زمان دولت خاتمی به یکی پنج‌میلیون قرض داد، طرف رفت، چندتا وام اینا گرفت و خانه خرید. الان زنگ زده می‌گوید شماره کارت بده، «آن پنج‌میلیون» را کارت‌به‌کارت کنم. بعد خانه‌اش شده 200میلیون. تکلیف چیست؟ بابای بابای ما را درآورد آن‌بابا. آیا نباید با آمبولانس زد بهش تا حساب کار بیاید دستش، بعد سریع سوار آمبولانسش کرد تا از دست نرود؟
الو... رییس‌جان جز اوهوم‌اوهوم‌گفتن پشت گوشی، جواب‌مواب که نداری؟ نه؟ خیلی‌خب. پس من قطع کنم پول تلفنم زیاد شد. خداحافظ.

کیهان : پیتزا (گفت و شنود)

گفت: چی شده که هر وقت پای یک حرکت غیراسلامی و ضدایرانی در میان است حلقه انحرافی دولت قبلی و اصحاب فتنه در دولت جدید با هم متحد می‌شوند و ائتلاف می‌کنند؟
گفتم: خب! برای این که حلقه انحرافی و اصحاب فتنه دولبه یک قیچی هستند. حالا منظورت چیه؟!
گفت: ده‌ها نمونه می‌توان مثال زد و از جمله این که «ریچارد فرای» جاسوس رسمی سازمان «سیا» هم در دولت احمدی‌نژاد مورد حمایت گسترده بود و هم اصلاح‌طلبان از او حمایت می‌کنند و خواستار دفن وی در کنار زاینده‌رود هستند!
گفتم: در حالی که آمریکا به نماینده ایران در سازمان ملل اجازه ورود نمی‌دهد، این چه احساس حقارتی است که شرکت سهامی حلقه انحراف و اصحاب فتنه در مقابل آمریکا دارند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! ظاهرا علیه یکدیگر موضع می‌گیرند ولی در باطن، سر و ته یک کرباسند!
گفتم: یارو می‌گفت؛ درسته که پیتزا، خودش گرده و موقع خوردن ظاهر مثلث داره ولی نباید گول این ظاهر متفاوت رو بخورید، چون همش توی یک جعبه است که مربعی شکله!

قانون : یگانه هنری که نزد ایرانیان نیست

یکی از معضلات اساسی و نگران‌کننده حال حاضر کشور که به لحاظ اهمیت و حساسیت تنه به تنه خشک شدن دریاچه ارومیه می‌زند، این است که بزرگترها در مراسم خواستگاری مهارت رفتن سر اصل مطلب را ندارند. بنده اخیرا به عنوان ناظر کیفی در دو مجلس خواستگاری حضور داشتم و از نزدیک مشاهده کردم که از هر دری سخنی گفته می‌شود اما شرم و حیای افراطی بزرگترها دست آنها را در ورود به اصل مطلب می‌بندد. الان دو خانواده را می‌شناسم که هفته‌ای یک بار با هم به پیک نیک می‌روند و بسیار با یکدیگر ندار هستند.

آنها اولین بار دو سال قبل در مجلس خواستگاری پسر و دخترشان با هم آشنا شدند اما هنوز سر اصل مطلب نرفته‌اند و بچه‌هایشان کماکان در پیک‌نیک‌ها زیرچشمی به هم نگاه می‌کنند. در خواستگاری اخیر دو خانواده برای اولین بار با هم ملاقات می‌کردند و جو بسیار سنگینی حاکم بود.
پدر عروس( تصمیم می‌گیرد سکوت محض حاکم بر جمع را بشکند): آدرس رو راحت پیدا کردین؟
پدر داماد: بله، سرراست بود. فقط جای پارک یه مقدار سخت پیدا کردیم.
پدر عروس: ای بابا چقدر بد...
(دوباره یک دقیقه سکوت)
مادر داماد: هوا هم یه مقدار گرم شده از دیروز.
مادر عروس: بله... اخبار می‌گفت موج جدید گرما در راهه.
(یک دقیقه و چهل و پنج ثانیه سکوت)
پدر داماد: بچه‌ها چقدر زود بزرگ می‌شن... هه هه هه هه هه هه هه هه.
(همه بی‌خودی با صدای بلند می‌خندند... یک ساعت و نیم بعد چانه‌ها حسابی گرم شده اما هنوز برای رفتن سر اصل مطلب روابط به اندازه کافی صمیمانه نیست)
پدر عروس: آقا ما اینجا اون قدر سر جای پارک دعوا کردیم با همسایه‌ها. یه بار من قاطی کردم وسط کوچه فحش ناموس رو کشیدم به همه. هیچ‌کس جرات نمی‌کرد بیاد سمتم.
مادر داماد: چه جالب... یه وقتایی واقعا لازمه. مردم بی‌ملاحظه شدن. چند روز پیش حدود ساعت 11 صبح من خواب بودم، مامور گاز اومده دستشو گذاشته روی زنگ برنمی‌داره! پنجره رو باز کردم یه تف درشت انداختم رو کله‌اش.
مادر عروس: احسنت... من همیشه تفم خطا می‌ره.
مادر داماد: خب باید جهت و شدت وزش باد رو هم لحاظ کنی.
پدر عروس: ما ساعت 5 منتظرتون بودیم. اگه می‌دونستیم 7 می‌آیید تدارک شام می‌دادیم.
مادر داماد: نه ما اصلا شام‌خور نیستیم. ببخشید اگه یه کم دیر شد. آقا رفته بودن حموم، اینه که یه مقدار طول کشید تا حاضر شدن.
پدر داماد: (می‌خندد) آخه من یه عادتی دارم وقتی می‌رم حموم هی لیف رو پر کف می‌کنم بعد می‌شینم روش. یه صدای جالبی می‌ده.
پدر عروس: بله... بله.
(پدر داماد وسط اتاق می‌ایستد و شلوارش را پایین می‌کشد. زیرش پیژامه پوشیده)
پدر داماد: ببخشید دستشویی از کدوم طرفه؟
(یک ساعت بعد خانواده داماد در ماشین نشسته و در حال بازگشت به خانه هستند)
داماد: حداقل می‌گفتید ما دوتا هم بریم چهار دقیقه با هم حرف بزنیم.
پدر داماد: من می‌خواستم بگم اما روم نشد. به نظرم چنین درخواستی توی جلسه اول صحیح نیست.
مادر داماد: من که زیاد خوشم نیومد ازشون. از نظر فرهنگی با ما فاصله دارن.

قانون : یارانه حاوی چربی است و عمر را کاهش می‌دهد

سازمان هدفمندسازی یارانه‌ها اعلام کرد به آن دسته از هموطنانی که از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند کارت همیاری ملی اعطا می‌شود. یادش بخیر. مدرسه هم که می‌رفتیم هر کسی مشقش را تمیز می‌نوشت و دفترش سیاه نمی‌شد کارت صدآفرین می‌گرفت. البته ما هیچ وقت چنین کارتی دریافت نکردیم چرا که پاک‌کن‌مان از این قرمز– آبی‌ها بود که طرف آبی‌اش برای پاک کردن خودکار بود. همیشه دو طرفش را اشتباه می‌گرفتیم و دفترمان پاره می‎شد. بالاخره یک روز از لوازم‌التحریری محل یک بسته‌ کارت صدآفرین خریداری کردیم. هر روز یکی را در خانه رو می‌کردیم که مثلا معلم‌مان به ما داده. حالا کارت همیاری ملی هم یک چیزی در مایه‌های همان کارت صدآفرین است. شما را نمی‌دانیم اما ما ترجیح می‌دهیم ماه به ماه پول بگیریم تا اینکه یک‌بار کارت همیاری ملی بدهند دست‌مان. این ماجرای انصراف از دریافت یارانه هم جالب است.
دولت ابتدا از مردم خواست بیایند با زبان خوش انصراف دهند. مردم ندادند و دولت این‌بار اصرار کرد که بیایند انصراف بدهند و مردم باز هم ندادند. سپس تبلیغات زیادی پخش شد که فلان بازیگر و خواننده انصراف داده شما هم بیایید بدهید. مردم چون این‌بار مصمم شده بودند، باز هم ندادند. در ادامه سریال‌ها به یکباره رنگ و بوی یارانه به خود گرفتند. کسانی که یارانه دریافت می‌کردند آدم‌های بدی بودند. مانند پدر شوهر ستایش که چون یارانه دریافت کرده بود و زیاد خورده بود خون به مغزش نمی‌رسید و همه دور و بری‌هایش را اذیت می‌کرد. ماموران کبرا دو صفر 11 در اولین قسمت از سری جدید این برنامه، یارانه‌بگیر شده بودند و این بار با اولین تصادف مردند. چون زیاد خورده بودند و چربی دور تا دور بدنشان را گرفته بود نتوانستند از ماشین بپرند بیرون. سمیر و دوستش در ماشینی که اسیر شعله‌های آتش شده بود، گیر کردند و زنده زنده سوختند.
بعد از این صحنه، نوشته‌ای روی تلویزیون ظاهر شد که فردی با صدایی گیرا آن‌را می‌‌خواند: «یارانه حاوی مقدار زیادی چربی، فشار خون، بری‌بری، قانقاریا، بی‌حیایی و چشم سفیدی است. افرادی که یارانه می‌گیرند، اگر سرطان بگیرند راحت‌ترند. پس بیایید با انصراف از یارانه بگذاریم بقیه بمیرند و ما زنده بمانیم. این یک تبلیغ تلویزیونی است و تعداد محدودی می‌توانند از این طریق، از دریافت یارانه انصراف بدهند. پس هر چه زودتر با ما تماس بگیرید. اگر همین الان تلفن را بردارید و با ما تماس بگیرید، یک ماهیتابه دو طرفه سرخ‌کن جفت‌کن بخور از ما هدیه
می‌گیرید.»
پس از این ماجراها، مردم همچنان انصراف ندادند تا اینکه کارت همیاری ملی به بازار آمد. البته نباید فراموش کنید که داشتن کارت‌ همیاری ملی خیلی کلاس دارد و از آنجایی‌که داشتنش مشخص می‌کند شما آدم مایه‌داری هستید، می‌توانید با در دست داشتن آن بدون ضامن وام بگیرید. پس بشتابید و خواهشا این‌بار گول بخورید و انصراف دهید تا سایت ثبت نام خلوت شود و ما بتوانیم ثبت‌نام کنیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها