روزنامه خندان

مردی روی شیروانی داغ

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۶۴۸۶۲
مردی روی شیروانی داغ

کیهان :پنی‌سیلین

گفت: در خبرها آمده است که آمریکا اقساط دارایی‌های مسدود‌شده ایران را به حساب بانکی ایران در سوئیس ریخته ولی به علت تحریم‌های بانکی انتقال آن به ایران امکان‌پذیر نیست.

گفتم: ولی در عوض چند روز پیش برج 36 طبقه متعلق به ایران در نیویورک را به نفع خود مصادره کرده است!

گفت: برخلاف قوانین بین‌المللی به نماینده ایران در سازمان ملل هم اجازه ورود به آمریکا نداده است.

گفتم: در عوض، دنبال آن است که جسد ریچارد فرای یهودی و جاسوس نشان‌دار «سیا» را برای دفن در کنار زاینده‌رود به اصفهان منتقل کند!

گفت: مگر دولت اعتدال نمی‌دانست که به دشمن نباید اعتماد کرد؟

گفتم: چه عرض کنم؟! دکتر از بیماری که سرماخورده بود پرسید؛ تا حالا پنی‌سیلین زده‌ای؟ جواب داد آره! ولی بعد از تزریق پنی‌سیلین حسابی حالش بد شد. دکتر گفت؛ شما که گفتید، قبلا هم زده‌اید؟ و طرف گفت؛ بله! قبلا هم همینطور دچار تشنج شده بودم!

شرق:مردی روی شیروانی داغ

درینگ‌درینگ. «الو. چی؟ با عجله خودم را برسانم؟ چرا؟ یک مورد اقدام به خودکشی؟»

گوشی را دادم آن دستم. «عجله لازم نیست... نگران نباشید... چرا؟ عزیز من، هرچی طرح «در دست اقدام» بوده انجام نشده. حالا شما هم خیالت راحت. «اقدام به خودکشی» یعنی طرف قصد خودکشی ندارد.

مثل اینکه مسوول مربوطه برای آلودگی هوا بنویسد «اقدام فوری شود» یعنی بی‌خیال. مردم دارند نفس می‌کشند.

یا درباره ترافیک تهران بنویسد «حتما اقدام شود» یعنی مجوز طرح‌ترافیک را روزانه و بدون محدودیت بفروشید که تهش یک چیزی برای شهرداری بماند. یا وزیر ارشاد بنویسد «اقدام فوری شود» یعنی بی‌خیال. صبر کنید مشمول مرور زمان شود. یا نویسنده از دست برود. یا چهارسال ما تمام شود و از دست ما خارج شود.

اصلا یک ‌پوشه روی میز همه مسوولان هست به اسم «در دست اقدام» یعنی طرح‌های ول‌معطل. متوجه شدی؟

پس ثابت کردیم خودکشی در دست اقدام هم هیچ‌وقت به بهره‌برداری نمی‌رسد.»

گوشی را قطع کردم.

درینگ‌درینگ. «الو؟ قضیه جدی است؟ خیلی‌خب. رفتم. بای.» گوشی را قطع کردم و گازش را گرفتم و رفتم ببینم جریان چیست.

وقتی رسیدم دیدم آتش‌نشانی آمده و چندنفر دارند سعی می‌کنند نردبان را باز کنند که نردبان هی ناز می‌کند و باز نمی‌شود.

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی خطاب به مردی که بالای بام اقدام به خودکشی کرده بود، داد می‌زد: «ببین پدرجان... اگر بیفتی تقصیر خودت است‌ها... نگویی نگفتم...

آن‌هم «به دلیل ناتوانی در استقرار مستحکم خود لب پنجره یا لب پشت‌بام...» خلاصه تا ما این نردبان را باز کنیم... سفت بچسب لبه را...»

مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی هم داد زد: «ببین عزیزم... در هر صورت باید 15ثانیه بیشتر مقاومت کنی... چون توی حادثه جمهوری هم اگر آن دو زن کارگر، 15ثانیه بیشتر لب پنجره مقاومت می‌کردند همه‌چیز حل بود... نگویی نگفتم‌ها...»

رفتم بلندگو را گرفتم و گفتم: آقا واقعا قصد خودکشی داری؟ چون وقت ناهار است. راستش را بگو. اگر نمی‌خواهی بپری پایین من بروم. اگر می‌خواهی بپری بپر.

آقایی که روی شیروانی داغ بود داد زد: بله... من قصد خودکشی دارم...

توی بلندگو گفتم: آخه چرا؟

آقاهه گفت: چرا؟ چون بدهکارم... چون زیر بار قرض له شدم... چون خسته شدم... کم آوردم... بیکارم... شغل ندارم... یارانه‌ام را هم توی رودروایسی انصراف دادم... بگذارید خودم را راحت کنم...

گفتم: عزیز من. خودت را راحت می‌کنی خانواده‌ات را ناراحت.

گفت: مسوولان چی؟ ناراحت نمی‌شوند؟

گفتم: چرا. اصلا افسردگی می‌گیرند.

گفت: حالا چیکار کنم؟

گفتم: بدهی‌ات چقدر است؟

گفت: سه‌میلیون‌تومان.

گفتم: همین دیگر. آخر سه‌میلیون هم شد پول؟ که منتش روی سر آدم بماند؟ عزیز من... شما باید دست‌کم 3000‌میلیاردتومان پول هپلی‌هپو می‌کردی... بعد می‌رفتی بغل سلین‌دیون، همسایه‌شان می‌شدی... الان به‌خاطر سه‌میلیون‌تومان خودت را هپلی کردی رفتی روی بام. بیا پایین پدرجان... بیا پایین...

داد زد: بیایم پایین چیکار کنم؟ می‌گویم بدهی دارم سه‌‌میلیون‌تومان... حتی وام هم نمی‌توانم بگیرم...

توی بلندگو گفتم: همین دیگر... مسیر را اشتباه می‌روی... نباید بروی بانک وام بگیری که. باید بروی اختلاس کنی، تپل و سرحال بیایی بیرون، بدهی‌ات را هم بدهی... بعد هم توی کار خیر و امور فرهنگی شراکت کنی و تیتر یک شوی.

داد زد: راست می‌گویی؟

گفتم: بله. نگران نباش. همین دیروز فرمانده نیروی انتظامی گفت: «181 پرونده بزرگ فساد اقتصادی کشف کرده‌اند که ارزشش1200میلیاردتومان است. همچنین موفق به کشف 160 پرونده پرداخت تسهیلات غیرقانونی به ارزش 1800میلیاردتومان شده‌اند» که جمعش باز می‌شود 3000میلیاردتومان. اصلا این عدد جادویی است.

مرد روی بام داد زد: یعنی چی؟ من به‌خاطر سه‌میلیون می‌خواهم خودم را پرت کنم پایین، مردم با 3000میلیاردتومان می‌پرند می‌روند هوا...

گفتم: یعنی نگران نباش... جلو ضرر را هروقت بخواهی بگیری می‌توانی فساد اقتصادی یا اختلاس کنی...

مرد روی بام داد زد: حالا چیکار کنم؟

توی بلندگو گفتم: ببین من بروم ناهار. شما هم برو از پله‌ها بیا پایین، صاف برو یک دوست انحرافی پیدا کن و در مسیر درست زندگی قرار بگیر.

بلندگو را دادم به مسوولان آتش‌نشانی که سرشان به نردبان گرم بود و گفتم: «خسته نباشید، آمد پایین.»

سیاست روز:توپ تانک فشفشه

علی‌اکبر جوانفکر: هنوز هم به ... اعتقاد دارم...

نقطه‌چین زیر عبارت زیر را پر کنید.

علی‌اکبر جوانفکر: هنوز هم به ... اعتقاد دارم.

الف) نظریه نسبیت انیشتین

ب) قانون جاذبه زمین

ج) روح

د) هاله نور

دکتر مهندس شوالیه علی فتح‌الله‌زاده:

پس از پایان بازی با تراکتورسازی تبریز، هواداران ما در بدترین حالت خودشان بودند و چون می‌دانستم به من توهین می‌کنند، به سمت آنها رفتم تا خودشان را خالی کنند اما باز هم در قبال معرفت آنها سرم را پایین انداخته بودم چون باز هم مرا شرمنده و تشویق‌ کردند.

به نظر شما ایشان با چه شعاری تشویق شده است؟

الف) توپ تانک فشفشه / فتح‌الله‌زاده خوشگله!

ب) توپ تانک فشفشه / پس جام ما چی می‌شه؟

ج) توپ تانک فشفشه / تیم حریف آبکشه!

د) توپ تانک فشفشه / فتح‌الله برنده می‌شه!

وزیران دولت مشترکا مسئول هستند و نمی‌توان گفت وزیری مسئولیت ندارد بلکه مسئولیت مشترک است و عمومی و خصوصی ندارد و زمانی که مسئولیت مشترک بود، لازم است وزیر به سوال نمایندگان پاسخ دهد.

به نظر شما اگر متن فوق را در آب جوش بگذاریم تا دم بکشد و آن وقت جوشانده‌اش را قبل از ناهار و بعد از شام مصرف کنیم کدام یک از دردها تسکین می‌یابد؟

الف) چسبندگی روده‌ها

ب) تورم لوزالمعده

ج) دل پیچه مزمن

د) خناق

وزیر اقتصاد: حدود ۱۰ میلیون نفر افراد پردرآمد جامعه را شناسایی کرده و در صورت ثبت‌نام این خانوارها زمینه حذف آنها از این فرآیند موجود است.

اظهارنظر فوق یادآور کدام یک از گزینه‌های زیر است؟

الف) یک بنده خدایی بود که می‌گفت اگر رئیس‌جمهور شدم اول از همه یارانه‌ها را قطع می‌کنم.

ب) یک بنده خدایی بود که می‌گفت ما عادت نداریم مثل بعضی‌ها در حساب بانکی مردم سرک بکشیم چون حریم خصوصی آنها محسوب می‌شود.

ج) یک بنده خدایی بود که می‌گفت ما کسی را مجبور نمی‌کنیم از ثبت‌نام یارانه انصراف بدهد.

د) یک بنده خدایی بود که می‌گفت فکر نکنی خیلی زرنگی داداش! از حلقومت می‌کشم بیرون! یه کاری می‌کنم که یارانه "گرفته" و نگرفته" ت رو بالا

بیاری!

قانون: 91- مگه ما با هم خواهر و برادر نیستیم؟

پیش می‌آید که فیلمنامه‌نویس یا کارگردان حال ندارند شخصیت‌های قصه را معرفی کنند و مثلا به بیننده حالی کنند که آدم‌های قصه چه نسبتی با هم دارند. به جای این‌که بیننده کم‌کم به رابطه بین شخصیت‌ها پی ببرد یا آن‌ها در موقعیت‌هایی قرار بگیرند که معلوم شود نسبت‌شان با هم چیست، با گنجاندن یک دیالوگ زحمت خودشان را کم می‌کنند و نسبت‌ها را فوری لو می‌دهند. حتما تا حالا با دیالوگ‌های این‌چنینی زیاد برخورد کرده‌اید:

- ناسلامتی تو زن من هستی.

- مگه نمی‌دونی؟ ما با هم خواهر و برادریم؟

- تو رو خدا نگو نه، داداشی.

- مردم شوهر دارن، ما هم شوهر داریم.

- آخه من همین یه دونه دختر رو دارم.

- پسرم! بیا بغلم.

- چطوری پسرعمو؟

- سلام آقای رئیس.

- تو خواهرمی، من رو تو غیرت دارم و...

این دیالوگ‌ها بیشتر به درد این می‌خورد که دو تا جوان با جنسیت‌های مختلف با هم دارند از جلوی مأموران زحمت‌کش گشت ارشاد رد می‌شوند و قبل از آن‌که از آن‌ها پرسیده شود که شما با هم چه نسبتی دارید، یکی از این دیالوگ‌ها را به طور اتفاقی طوری که مأموران بشنوند بین هم رد و بدل کنند و مثلا مرد بگوید: «ناسلامتی تو زن من هستی» و پلیس هم برای آن‌ها و ادامه زندگی مشترک‌شان آرزوی موفقیت کند.

بازیگران تک‌بعدی

بازیگرانی داریم که خیلی آدم‌های روراستی هستند، یعنی ظاهر و باطن‌شان یکی است. مجسمه این‌ها را باید طلا بگیریم. این‌جور بازیگران نمی‌توانند نقاب بزنند و نقش بازی کنند؛ خودشان هستند عینهو کف دست؛ نمی‌توانند در قالب نقش دیگری فرو بروند و سیاه‌بازی در بیاورند.

- مثلا همین آقای مهران رجبی! یک نقش برای او در نظر می‌گیرند و می‌گویند تکیه‌کلام‌های خودت را هم بین دیالوگ‌ها بگو. مهران رجبی هم یک جمله در میان می‌گوید: «می‌تونی رو هیکل ما حساب کنی.» چند تا خوشمزگی و روده‌درازی هم می‌زند تنگ این جمله‌ها.

- یا مرجانه گلچین که جمله‌ها را با حرکات اغراق‌آمیز دست و بدن ادا می‌کند و راه‌به‌راه به فرزندش تشر می‌زند و می‌گوید: «خاک بر سر کافر» یا وقتی بچه‌اش او را صدا می‌زند و می‌گوید: «مامان»، فورا جواب می‌دهد: «یامان»! جالب اینکه در یک سریال مادرش لهجه قزوینی داشت خودش با لهجه شمالی بازی می‌کرد.

- یا حامد بهداد که استاد بازی در نقش آدم‌هایی است که سراغ یک‌سری بلاهای خانمان‌سوز می‌روند و می‌شوند انگل اجتماع! البته از این افرادی که به مواد مخدر شیمیایی اعتیاد دارند و چت می‌کنند و مدام در حال نشئه‌بازی هستند. این بازیگر فقط همین یک نقش را بلد است بازی کند و اگر نقش گلزار را هم به او بدهید، همین بازی را ارائه می‌دهد، نقش معلم و روحانی را هم به همین شکل بازی می‌کند.

- حلیمه سعیدی همیشه یک پیرزن دوست‌داشتنی شیرین‌زبان است که با لهجه قزوینی اقدام به گفتن کلمه‌های انگلیسی می‌کند و فوتبال دوست دارد و فنیِ ماشین و کامپیوتر هم سرش می‌شود.

- احمد پورمخبر با آن گویش خاص جاهلی نقش جاهل‌های قدیمی را بازی می‌کند و در جای جای فیلم می‌زند زیر گوش آواز و آهنگ‌های کوچه و بازاری می‌خواند و در هر فیلم دست‌کم یک‌بار می‌رود خواستگاری مادر یا عمه یکی از کاراکترها.

- محمدرضا شریفی‌نیا هم که اگر نقش کسی غیر از این حاجی‌بازاری‌های هیز یا مذهبی‌های ریاکار را به او پیشنهاد بدهند با ته کفش می‌زند توی دهان پیشنهاد دهنده.

از این دست بازیگرانی که خودشان را تبدیل به تیپ و کلیشه غیرقابل تغییر کرده‌اند زیاد داریم. استفاده از بازیگرانی که یک جای دیگر یک تیپ را بازی کرده‌اند خوراک ده‌نمکی است. در فیلم‌های ده‌نمکی همه کاراکترها همان تیپی را بازی می‌کنند که قبلا در فیلم‌ها و سریال‌ها با آن مردم را خندانده‌اند. به این لیست نگاه کنید: ارژنگ امیرفضلی، محمدرضا شریفی‌نیا، امین حیایی، برزو ارجمند، اکبر عبدی، علی اوسیوند، کامبیز دیرباز، حلیمه سعیدی، جواد رضویان و همه بازیگران همه فیلم‌هایش نقش‌هایی را بازی کرده‌اند که کاملا تکراری است و تکیه کلام‌های تکراری دارند و جمله‌های تکراری می‌گویند چون اساس فیلمنامه‌های این فیلمساز بر جوک و اس‌ام‌اس‌های شنیده شده استوار است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها