خداداد عزیزی از معدود افرادی است که الان هیچ ارتباطی با فوتبال ندارد، اما هنوز حرفهایش خریدار دارد. او این روزها ترجیح میدهد در خانه بنشیند و با بچههایش بازی کند، اما دور و بر فوتبال پیدایش نشود تا به قول خودش فوتبال سمت او برود. او در این گفتوگو از همه چیز گفت، حتی از خیلیها هم اسم برد و اصلا هم ابایی نداشت که نامشان برده شود، از نکیسا که مقصر اصلی باخت مقابل یوگسلاوی بوده، تا وییرا که از قوطی درآمد و جلال طالبی که جایش نیمکت جامجهانی نبوده است. در حقیقت اگر از این صحبتها به نام «ناگفتههای خداداد عزیزی» یاد کنیم، گزافه نگفتهایم و بعید است کسی با او همصحبت شود و مسائل دیگری غیراز اینها را بشنود.
ظهر یک روز سرد زمستانی جایی میزبان حماسهساز ملبورن بودیم که لولههای آبش یخ زده بود، شوفاژهایش کار نمیکرد و آب آناناس غیرطبیعی جای چای داغ را گرفته بود.
دارم با کسی صحبت میکنم که در یک بازی دو گل زده و 11پاس گل داده، درست است؟
خیلی یکدفعه برگشتید به مقدماتی جام جهانی فرانسه، اما فکر میکنم جالب باشد. ما کلا مسابقات خوبی در دور مقدماتی داشتیم. همگروه ما مالدیو، تاجیکستان و سوریه بود. همه نتایجی هم که در آن دور به دست آمد خیلی عجیب و غریب بود؛ ما 17 گل به مالدیو زدیم. همانطور که گفتید من در 13گلش نقش داشتم، هفت تا به تاجیکستان و یکی هم به سوریه، بازیهای برگشت هم همینطور، اما وقتی رفتیم به مرحله بعدی اوضاع بغرنج شد.
گروه دور بعدی به گمانم چین و قطر و عربستان بود.
بله، بازی اول اگر اشتباه نکنم با عربستان بود که یکدفعه گفتند من دواخطاره هستم، در حالی که اینطور نبود. به هر حال شیطنت عربها جواب داده بود و من جلوی آنها بازی نکردم و بازی مساوی شد. خلاصه دور رفت که تمام شد، صعودمان روی کاغذ قطعی بود، چون با تیم دوم شش امتیاز اختلاف داشتیم، ولی بازیهای برگشت کار را خراب کرد و همه را باختیم.
فکر میکنم عجیبترین باخت این مرحله به قطر بود. درباره این بازی توضیح دهید.
راستش من کلا فکر میکنم در این بازی زمین و آسمان دست به دست هم دادند تا مایلیکهن برکنار شود. من درباره بازی خودم همیشه آدم منصفی هستم، در این بازی اصلا یک حرکت مثبت انجام ندادم، انگار وزنه 30کیلویی به پایم بسته بودند که نمیتوانستم راه بروم.
گفتند شب قبل از بازی بچهها کشک بادمجان خوردند.
نه، آن قضیه مال بازی با بحرین بود. اتفاقا بازی با قطر همه چیز خوب بود، اما نشد که بشود. ما در آن بازی یک مساوی میخواستیم که صعود کنیم.
البته مساوی به شرط اینکه آن طرف عربستان و چین هم مساوی کنند یا چین ببرد.
خب، این اتفاق افتاد. یادم هست مایلیکهن آمد به بچهها گفت اگر عربستان و چین مساوی کنند، یا چین برنده شود، نفری 5000 دلار پاداش میدهیم. خلاصه هرکسی در اتاقش نشسته بود و داشت فوتبال میدید که یکدفعه چین گل زد و بچهها با پیژامه و شورت و رکابی ریختند توی لابی و خوشحالی کردند. به هر حال هرچه بود بازی با گل دقایق آخر چین مساوی تمام شد و تدارکات تیممان آمد جلوی اتاق و دو تا پاکت داد؛ یکی برای من، یکی هم برای اسماعیل حلالی که هماتاقیام بود. یادم هست اسماعیل آمد گفت: «خداداد تو چطوری به فوتبال چین و عربستان نگاه میکردی؟» گفتم: «یعنی چی؟» گفت: «ببین، اگر بازی کنیم و به تو پاداش بیشتری بدهند طبیعی است، به هر حال بازیکن فیکس هستی، اما الان که من هم بازی را نگاه کردهام و تو هم همین کار را کردهای چرا پاداش تو 5000 دلار است و پاداش من 2000 دلار؟!» (میخندد)
مسابقه شما با قطر هم فردای همین بازی بود؟
بله، آنها جنگ روانی بدی راه انداختند. من کم پیش میآید که از بازی خودم ناراضی باشم، اما آن روز افتضاح بودم. گفتم که... آن روز بیشتر از اینکه روز بد تیم ملی باشد، روز بد مایلیکهن بود. من بعد از بازی داشتم میرفتم آلمان، دیدم مصطفوی دنبال برکناریاش بود.
بعد از این ماجراها چطور سر و کله وییرا پیدا شد؟
به نظرم او را از توی قوطی درآوردند. او اصلا در حد و قواره تیم ملی نبود. یعنی کسی نبود که بشود جایگزین مایلیکهن. به هرحال قانون نانوشته میگوید: «وقتی یک مربی را اخراج میکنی، باید یکی بهتر از او بیاوری»، قصد من مقایسه مایلیکهن و وییرا نیست، اما به نظرم وییرا مربی درجه 2 دنیا هم نبود.
یعنی او نقشی در جام جهانی رفتن ما نداشت؟
ببینید، در مدت سه بازی، او چه مساله فنیای میخواست رو کند؟ اما وییرا یک سری حربههای روانی بلد بود که به کارش آمد. خاطرم هست سر بازی با ژاپن آمد به من گفت: «توی تمرین خودت را به مصدومیت بزن»، او با این کارش میخواست خبرنگاران ژاپنی که در تمرین بودند اطلاعات غلط برای کادر فنی ببرند و فکر میکنم جواب هم داد. من خودم را الکی زدم به مدیرروستا و برانکارد آمد من را از زمین خارج کرد و شب هم در هتل با ویلچر بودم، اما فردایش مثل قرقی دویدم توی زمین!
در همان بازی عابدزاده با سر رفت توی تیرک و افتاد؟
قضیهاش را خیلی بزرگ کردند. او با رباط پاره و مصدومیتهای شدیدتر برای تیم ملی بازی کرده بود. دیدید که آنجا هم بظاهر مصدومیتش جدی بود، اما بازی بعدی را بازی کرد.
در همان بازیهایی که وییرا روی نیمکت نشست چند بازیکن هم به تیم ملی اضافه کرد. او آنها را از کجا میشناخت؟
او کسی را نمیشناخت؛ نامجومطلق و پاشازاده را مصطفوی به تیم ملی تحمیل کرد. تحمیل نه به معنای بد قضیه، چون دیدید حداقل پاشازاده خیلی به درد تیم ملی خورد، اما وییرا کلا در تغییرات تیم ملی نقشی نداشت.
او میدانست قبل از جامجهانی قرار است اخراج شود؟
نه، اتفاقا با تمام تفاسیری که گفتم او مربی درجه3 دنیا بوده و با همه این حرفها، به نظرم در حقش نامردی شد. به هر حال هر طور بود او تیم را برد جام جهانی و حقش بود در فرانسه روی نیمکت تیم ملی باشد.
شاید مدیران آن زمان میخواستند به جامجهانی صعود کنند و این اتفاق با وییرا نمیافتاد.
شاید اینطور بود. بعد از وییرا رفتند و ایویچ را آوردند. او مربی بادانشی بود که در تیمهای بزرگی مربیگری کرده بود و فقط نیمکت جام جهانی را کم داشت، اصلا برای همین هم آمد ایران. اما متاسفانه فوتبال ما آنقدر سیاسی است که نه بنده خدا ایویچ و نه کسانی که او را آوردند متوجه نشدند برای چه آوردنش و برای چه فرستادند برود!
اگر ایویچ بود، میتوانستیم به مرحله بعد صعود کنیم؟
به احتمال قوی بله، اما کلا به نظر من تفکراتی که ایویچ داشت به کلیت فوتبال ما کمک میکرد و برداشتناش لطمه بزرگی به فوتبال ما زد. او یک مربی از اروپای شرقی بود و نظم و انضباط حرف اول کارش را میزد، برای همین هم با مدیران فدراسیون کنار نیامد؛ مثلا او میگفت روز تاسوعا و عاشورا تمرین کنیم، معتقد بود دین از ورزش جداست، اما خب، فدراسیونیها اجازه این کار را نمیدادند.
آن باخت 7 بر صفر در ایتالیا نقشی در برکناریاش نداشت؟
ایویچ به همهچیز فکر میکرد جز برکناریاش؛ او حتی برنامه جام جهانیاش را هم نوشته بود و میگفت ما باید به برد یوگسلاوی و آمریکا فکر کنیم و از آلمان امتیاز بگیریم. برای همین در بازی ایتالیا هم داشت خط دفاعی تیم را محک میزد. مثلا خاکپور را گذاشته بود دفاع چپ یا پیروانی رفته بود راست. گفتم که... کسانی که منتظر زمین خوردن ایویچ بودند به هدفشان رسیدند.
بعد از ایویچ هم که طالبی آمد و باز خلاف قانون آوردن یک مربی بهتر به جای قبلی!
طالبی چندسال بود جایی کار نکرده بود و نیمکت جام جهانی را به او دادند. آوردن طالبی و خوب یا بد بودنش به من ربطی ندارد و نظری نمیدهم، من فقط میگویم برداشتن ایویچ اصلا کار صحیحی نبود.
ذوالفقارنسب به عنوان کمک اول چه نقشی در این رفت و آمدها داشت؟
او؟ هیچی... بنده خدا کنار هرکسی بود کار فنی خودش را میکرد.
البته ایویچ با خودش یک دستیار هم آورد.
بله، همین میاچ که سال قبل با دایی در راهآهن بود. کار او فوقالعاده بود. کمتر مربیای دیدم که از لحاظ بدنی آنقدر با بازیکنانش خوب کار کند.
میخواهیم موردی به بازیکنانی بپردازیم که در تیم ملی آن زمان نقش داشتند. اول از چه کسی شروع کنیم؟
همه بازیکنان واقعا زحمت کشیدند. مثلا همان چند نفری هم که به دستور مصطفوی اضافه شدند.
ابراهیم تهامی همانقدر که مدعی است، واقعا در تیم ملی نقش داشت؟
ابراهیم خیلی خوب بود. من با قاطعیت میگویم او جزو فورواردهای تاپ ایران بود و مطمئنا اگر به نسل من و دایی نمیخورد خدایی میکرد، اما خورد به نسل ما، سوخت. بد نیست خاطرهای هم برایتان تعریف کنم؛ رفتیم کویت و میخواستیم در گرمای 50درجه مسابقه بدهیم، همه ما لهله میزدیم، اما ابراهیم مثل جت میدوید و میگفت: «ها وولک، هوا هوا مویه» فردا صبح دیدیم سر میز صبحانه نیست، رفتیم بالای سرش دیدیم عجیب و غریب تب کرده! ابراهیم همانقدر که بازیکن خوبی بود، بازیکن بانمکی هم بود!
واقعا چرا در بازی استرالیا پاس ندادید که تهامی بزند؟
شاید اگر بازی در شرایط دیگری بود و آرامش بیشتری داشتم حتما این کار را میکردم. در آن صحنه شانس گلزنی من یک بود و شانس ابراهیم 99! انصافا در حق ابراهیم ظلم شد.
اما عابدزاده چیز دیگری بود...
قطعا همینطور است. او مثل کوه پشت مدافعان بود. باید با او کار کرده باشی تا بفهمی چه میگویم. احمدرضا همیشه با درد بازی میکرد. او در تمرینات آنقدر با جدیت خودش را به زمین میزد که زمین خسته میشد. اتفاقا همین چند وقت پیش زنگ زد و قرار شد یک جلسه دور هم باشیم؛ شنیدهام دکترها گفتهاند تجدید خاطرات برایش خوب است.
قبول دارید یک نفر این وسط حقش نادیده گرفته شد؛ «کریم باقری»، اگر گل اول او به استرالیا نبود، گل دوم شما خاصیتی نداشت.
کریم جزو معدود فوتبالیستهایی است که من هنوز با او در تماسم. او یکسری خصوصیات داشت و دارد که اگر هرکسی غیر او میداشت، خدا را بنده نبود. شما به سوال اول مصاحبه برگردید؛ من که 11پاس گل دادم، مهاجم بودم، اما کریم باقری به عنوان یک هافبک دفاعی هفت گل زد! او یکسری خصوصیات اخلاقی داشت که یکیاش بیتفاوتی به همه چیز بود. دنیا را اگر آب میبرد کریم میآمد تمرینش را میکرد و میرفت، اما با همین شرایط سر تمرین خیلی جدی بود و همین رمز موفقیتش بود.
با تمام اینها رفتیم جام جهانی. به نظر شما چرا خوشحالی مردم ما آنقدر شدید و عجیب بود؟
چون مردم را زجرکش کرده بودیم! ما اول نتایج خوبی گرفتیم، بعد آن نتایج ضعیف با عربستان و قطر و کویت رقم خورد و بعد هم که نام استرالیا آمد، همه از فکر صعود خارج شدند. اصلا آن روز استثنا بود و نمیشود گفت جزئی از فوتبال بود.
صعودمان که قطعی شد، برنامهریزی به چه ترتیب بود؟ اصلا فکر صعود داشتید؟
ما همین الان هم در فوتبال، فقط به رفتن به جام جهانی فکر میکنیم. تازه با این شرایط که تصور صعودمان به مرحله بعد جام جهانی برزیل چرت و پرتی بیش نیست! شما بگو برای فوتبالمان چهکار کردیم که توقع صعود داشته باشیم؟ ژاپن سالیان سال کار کرد تا به سطح اول آسیا برسد و رسید، بعد کار کردند از آسیا بزنند بالا و زدند.
فوتبال پایه ایران الان در چه وضعی قرار دارد؟
با کجا مقایسه میکنیم؟ شما ببینید؛ ژاپن اولین کاری که کرد کارتون «فوتبالیستها» را ساخت تا بچههایشان عاشق فوتبال شوند. بعد آمدند فکری برای قد کوتاهشان کردند و ازدواج اروپایی با ژاپنی را رواج دادند. بعد که معدل قدیشان بالا رفت، مربیان بزرگ دنیا را آوردند تا سبک فوتبالشان تغییر کند، ما هزار سال دیگر هم به آنها نمیرسیم.
آن زمان ما از ژاپن بهتر بودیم که به جام جهانی رفتیم و آنها نرفتند؟
در آن بازیهایی که با آنها داشتیم، حقمان باخت نبود. هنوز هم سر حرفم هستم رفتن به جام جهانی فرانسه در سال 98 پر از اتفاقات عجیب و غریب است که کنار زدن ژاپن هم جزئی از آن است.
در جام جهانی با جلال طالبی، به یوگسلاوی هم مثل آلمان نگاه میکردید؟
برای این بازی حرف خاصی زده نشد که ببریم یا ببازیم. اما در آن بازی واقعا بهتر از آنها بودیم، یعنی اگر اشتباه بچگانه نکیسا نبود میتوانستیم مساوی کنیم یا حتی ببریم. آن بازی را به تجربه کم نیما باختیم.
اما برد آمریکا کام خیلیها را شیرین کرد.
آن بازی که معرکه بود. البته خودش نه، اتفاقات بعدش! اول که من نمیدانم یک عده با چه جت و هواپیمایی خودشان را بسرعت توانستند به فرانسه برسانند! بعد هم که خواستند پاداشها را تقسیم کنند، دیدیم به فیکسها 7000 دلار و به ذخیرهها 2000 دلار دادند، من و علی و افشین و حمید رفتیم اتاق صفاییفراهانی گفتیم این رسمش نیست، تفاوت ما با ذخیرهها 5000 دلار که نیست، گفتیم همه را هماندازه کنند یا در نهایت کمی بالاتر باشد، صفایی هم قبول کرد، اما مشکل آن افرادی بودند که 7000 دلار را گرفته بودند و مگر کسی میتوانست از آنها بگیرد. (بلند میخندد)
چه کسانی از ایران آمدند؟
هاشمیطبا بود و هیات همراه! اتفاقا شب بازی آلمان بود که او میخواست برای بچهها سخنرانی کند. تدارکات تیم به من گفت: «بیاین حاجی میخواد صحبت کنه» من گفتم نمیآیم، چون کلا بدم میآمد از هاشمیطبا. فکرش را بکنید؛ وقتی توپ طلای 96 آسیا را گرفتم، گفته بود: «ما از خداداد بهتر داشتیم که به او جایزه بدهند!» خلاصه با هزار درخواست و زور و زحمت رفتیم داخل جلسه هاشمیطبا که دیدیم جلوی وایتبرد ایستاده و دارد توضیح میدهد.
من وسط بازی با آلمان به حمید استیلی گفتم: بابا بیا بریم جلو کمک علی حمید گفت: خداداد نریم جلو که 5 بر صفر میبازیم. آقا جلال گفته 2 بر هیچ ببازیم بهتره!» |
یعنی مسائل فنی را میگفت؟
کاش مسائل فنی را میگفت. رفت پای تخته و گفت: «بسمالله الرحمن الرحیم. ما سه نوع پاس داریم؛ پاس از روی ترس: یعنی شما از علی دایی میترسید و به او پاس میدهید. پاس برای رفع مسئولیت؛ یعنی شما برای اینکه قدرت کنترل توپ ندارید پاس میدهید و پاس از روی محبت؛ یعنی شما چون خداداد را دوست داری به او پاس میدهید!» بعد که از اتاق رفت بیرون، ما هم رفتیم پای تخته نوشتیم: «پاس بر هفت نوع است؛ پاس دکل، پاس شهربانی، پاس پاسپورت، پاس نیمهشب، پاس کلانتری، پاس افسر نگهبان و پاس. . . » خلاصه بساط خنده ما شب بازی با آلمان فراهم شد.
بازی با آلمان را با تصور باخت به زمین رفتید؟
حداقل من و کریم و دایی این طور نبودیم، چون در آلمان بازی میکردیم و بارها به کادر فنی گفتیم تیم آلمان پیر است، ما میتوانیم مساوی کنیم یا حتی ببریم، اما هاشمیطبا به طالبی گفته بود خیلی آبرومندانه 2 بر صفر ببازید تا خوشحال فرانسه را ترک کنیم.
که دقیقا هم همین شد!
بله، رفتیم توی زمین دیدیم بچهها 9 نفری جمع شدهاند توی هجده قدم خودمان و علی دایی تنهایی جلو ایستاده، همش هم من را صدا میکرد که بروم جلو، اما واقعا نمیشد هجده قدم را ترک کرد، بچهها ترسیده بودند. من وسط بازی به حمید استیلی گفتم: بابا بیا بریم جلو کمک علی حمید گفت: خداداد نریم جلو که 5 بر صفر میبازیم. آقا جلال گفته 2 بر هیچ ببازیم بهتره!» اینطوری بود که بازی را دادیم رفت وگرنه همان سال کرواسی سه تا گل به همین آلمانها زد.
شما فکر میکنید اگر کسی غیر از طالبی بود، تیم ملی به دور دوم صعود میکرد؟
اینها حدسیات است و نمیشود قاطعانه حرفی زد؛ اما اول میگویم اگر ایویچ را برنمیداشتند موفقتر بودیم و دوم اگر آن حرف ناامید کننده درباره بازی با آلمان را نمیزدند، شرایط بهتری پیدا میکردیم.
با دو شکست و یک برد جام جهانی را ترک کردید و وقتی به ایران رسیدید سر و صدای شما بلند شد و ماجرای محرومیت بیست ماهه پیش آمد.
من وقتی آمدم همه حرفها را زدم؛ اینکه به ما گفتهاند 2 بر هیچ ببازید تا آبرومندانه باشد و اینکه از پولی که از فیفا دریافت کردند هیچی به بچهها ندادند.
حالا مگر سهم شما چقدر میشد؟
هر چقدر! من داشتم در آلمان ماهانه 25هزار دلار حقوق میگرفتم، خیلی اگر به من میدادند همان مبلغ بود که میشد حقوق یک ماه من؛ اما امثال دینمحمدی و لطیفی و ایکس و ایگرگ به این پول نیاز داشتند.
قبول دارید آن زمان که اوج شما و دایی بود، کلی فوتبالیست محو شدند؟
نه، اینطور نیست؛ اما به هر حال تا زمانی که دایی بود، طبیعتا به بهنام سراج بازی نمیرسید. فوتبال در زمان ما سخت بود. در پست ما دایی، تهامی، سراج، موسوی، حیدری، گروسی و مجیدی بودند. یا در خط دفاعی هاشمینسب بود، محمدخانی، خاکپور، پیروانی، فلاحتزاده و استاداسدی هم بودند. اما الان شما یک مهاجم درست و حسابی در لیگ ایران به من نشان بده که بگوییم کسی نمیتواند برای رسیدن به ترکیب با او رقابت کند.
واقعا چنین بازیکنی نداریم؟
مگر داریم؟ شما ببینید ما میرویم قوچاننژاد را از لیگ بلژیک میآوریم و میشود بهترین بازیکن تیم ملی و در هشت بازی 8گل میزند، این بدبختی فوتبال ماست. قصد من بیاحترامی به همشهری خودم نیست. میگویم اگر رضا را از لیگ آلمان و اسپانیا آورده بودیم و گل میکرد، یک چیزی؛ اما این ضعف فوتبال ماست که یک بازیکن در سطح بازیکنی در لیگ بلژیک نداریم. الان ما از بابت مدافع، گلر و مهاجم که تعطیلیم، دو تا هافبک داریم مثل آندو و نکونام که آنها هم از نسل ما هستند.
شما بین صفاییفراهانی و دادکان کار کدام را قبول داشتید؟
قطعا دادکان، من حرفم این است که شما اگر قدرت و پول را از صفاییفراهانی میگرفتید چهکار میتوانست بکند؟ هیچی؛ اما دادکان فوتبالی بود و درد این فوتبال را میفهمید.
مصطفوی چطور؟
مشکلاتی که در زمان مصطفوی بود، اگر صفایی داشت کاری نمیتوانست بکند. ما از نظر نتیجهگیری در زمان صفاییفراهانی کاری نکردیم. تیم با مصطفوی رفت جام جهانی، اما با صفاییفراهانی نه. آمدن صفایی با یک اهرم قدرت سیاسی صورت گرفت و هیچ استراتژی هم پشت سرش نبود.
اتفاقا صفاییفراهانی هم بود که دشمن شما را به ایران آورد؛ میروسلاو بلاژویچ!
نه بابا، من اصلا آن پیرمرد را در حد و اندازه دشمنم نمیدیدم. بلاژ بیشتر دنبال پول و سیاهبازی بود. شما فکر کن از روز اول که برای قرارداد آمده بود به رئیس فدراسیون گفته بود: «شنیدم یک شماره 11 دارین که خیلی یاغیه!»
به نظر شما چرا با وجود موفقیت در تیم ملی کرواسی، در تیم ایران موفق نبود؟
چون در ایران دنبال فوتبال نبود وگرنه زمان او که تیم ملی مشکل مالی و حاشیهای نداشت. تیم بلاژویچ از لحاظ فنی نتیجه نگرفت. باخت 3 بر یک مقابل بحرین را یادتان رفته؟ او نتوانسته بود بازیکنان را اداره کند. کدام مربی ظهر بازی، بازیکن را میبرد سفارت و سلف سرویس را به رویش باز میکند؟ ماشاءالله بازیکنان ما هم مگر از غذا میگذشتند. پنج کفگیر برنج میریختند، بعد هم کوبیدهها را گنبدیشکل رویش درست میکردند و سیر و پر میخوردند تا دو ساعت بعد هم بروند توی زمین.
زمان بلاژویچ هم بود که بازیکنان شبزندهداری میکردند.
این قضیه که الان هم هست، حالا به شکل دیگر. ما برای جامملتها سال 2000رفتیم لبنان، ساعت 4 صبح بازیکنانمان در سواحل مدیترانه در حال سیگار کشیدن و مکدونالد خوردن بودند. یک تعدادشان هم داشتند توی لابی پیانو میزدند و میرقصیدند.
... و البته از هتل محل اردو فرار میکردند!
کاری نداشت که. لباسشان را از پنجره میانداختند بیرون و خیلی طبیعی با لباس گرم میآمدند توی لابی و میگفتند: «بریم یک قدمی بزنیم» و میرفتند لباسشان را از پشت هتل برمیداشتند و تا صبح میرفتند به تفریح و عشق و حال! هرکسی برای فرار از هتل ابداعی داشت. زمانی که ملحفههای هتل را به هم گره میزدند تا مثل طناب از اتاق پایین بیندازند و فرار کنند مال زمان حشمتخان مهاجرانی بوده، بچههای ما همه مبدع شیوههای نوین تخلف بودند و الان هم حتما راههای بهتری برای این کار کشف شده است!
آن زمان نیکبخت را خط زدند و رفت، الان مهدی رحمتی را. میخواهم بدانم چطور بود که شما دائم دعوا میکردید و ناز میآوردید، اما بازهم دعوت میشدید؟
ما اگر ناز داشتیم فوتبال هم بازی میکردیم، منِ خداداد اگر دعوایم میشد، سرم را هم جلوی توپ میگذاشتم. من یک بار سر دیر آمدن آرش برهانی به تمرین پاس با فرشاد پیوس دعوایم شد و مجید جلالی هم حق را به پیوس داد و دلخوری بدی پیش آمد. اما فردایش در بازی با فجر سپاسی بهترین بازی آن فصلم را انجام دادم که حتی خود مجیدآقا گفت: «فکر نمیکردم اصلا امروز برای ما بازی کنی.»
اتفاقا در همین رابطه قهر کردنها، یک بار که قهر کردید دیگر کسی فکر نمیکرد به تیم ملی برگردید.
من با فشار مردم دعوت شدم. صحبت از تعریف نباشد، اما شما الان بگو آقای فلانی از تیم ملی خط خورد. خب خورد که خورد. صدای مردم درمیآید؟ اما وقتی برانکو مرا به تیم ملی دعوت نمیکرد سر در پاساژ قائم میدان تجریش یک طومار دههزار امضایی انداختند و او را مجبور کردند دعوتم کند.
نسل شما هم با نسل قبلتان یک تفاوتی داشت و این بود که از نسل شما مربیان موفقی بیرون نیامدند.
ببینید، در فوتبال ما جز قلعهنویی نمیتوانید مربی تاپی معرفی کنید که هرکجا رفته نتیجه گرفته است. همه در نوسان بودهاند. شما ببینید همین حسین فرکی که در فولاد خوب کار میکند قبلا در پاس چهار هفته نتیجه نگرفت و همان اول فصل اخراج شد. ابراهیمزاده دو فصل با ذوبآهن خوب نتیجه گرفت، اما الان با راهآهن کاری نکرده. گل سرسبد مربیان نسل ما هم علی دایی است که به نظرم بد نتیجه نگرفته در این چند سال.
خود شما چرا هیچوقت بهطور جدی مربیگری نکردید؟
یک نفری نقل قولی از فدراسیوننشینان میکرد و میگفت: «ما در فوتبالمان هفت تا مربی داریم که حتما باید در هر شرایطی تیم داشته باشند. میماند 9 تیم دیگر که باید بین 200 مربی باقیمانده بچرخد.» الان ما یک مربی داریم که در طول فصل 3 تیم عوض میکند و سه تا 400 میلیون میگیرد و از هر سهجا اخراج میشود.
عدهای فکر میکنند تیم ملی در جام جهانی از گروهش صعود میکند شما چه نظری دارید؟
اول بگویم وقتی کسی در ایران این تصور را به مردم القا میکند، پشت حرفش هزاران هدف خوابیده. آخر شما حساب کنید تیم نیجریه با تیم دومش رفته مقام سوم آفریقا را آورده، بوسنی بهعنوان تیم اول از گروه اروپایی صعود کرده، آرژانتین هم که تکلیفش مشخص است. ما بر فرض بوسنی را بردیم، نیجریه را چه کار کنیم؟
به هر حال غیرممکن هم نیست.
ما باید با آرژانتین مساوی کنیم، از بین نیجریه و بوسنی هم یکی را ببریم و یکی مساوی کنیم تا 5 امتیاز بگیریم. ببینید شاید اگر فقط بازی با آرژانتین بود و میگفتند با یک مساوی صعود میکنیم، یک کاری میکردیمش، اما الان صحبت از سه تا 90دقیقه است.
اصلا به نظر شما میشود جلوی آرژانتین دوام آورد؟
فوتبال است دیگر، چرا نشود؟ ما باید همگی بریزیم در هجده قدم خودمان و فقط دفاع کنیم که کمتر گل بخوریم. بابا صحبت یکی دو نفر نیست، ما بیکزاده را میگذاریم مسی را بگیرد، هیگواین را چه کار کنیم؟ ماسکرانو را چه؟ داماد مارادونا که در منچسترسیتی است را چه؟ اصلا شدنی نیست این قضایا. مخصوصا با این مدافعان و هافبکها که نه سرعت دارند، نه قدرت.
البته شما یکی از افرادی بودید که به صعود ایران هم امیدی نداشتید.
این تیم به قرعه خوبی خورد، ازبکستان، قطر و کرهجنوبی، همه اینها تعطیلاند. اصلا اسم گروهمان هم تعطیلات باید میبود. شما مطمئن باشید اگر به گروه دیگر آسیا میخوردیم باید جام جهانی را از تلویزیون میدیدیم. ما با سه برد بازیهای آخر صعود کردیم، اگر یکی از آنها مساوی هم میشد باز ما جا میماندیم.
به هر ترتیب کرش دوباره فوتبال ما را جهانی کرد.
خب اگر قرار بود با 15میلیاردی که گرفته به جام جهانی نرویم، بابای من را میآوردند ماهی یکصد هزار تومان هم بهش میدادند باز هم نمیرفتیم. کرش قرار بود غیر از صعود، کار بزرگی در فوتبال ما انجام دهد که نداد.
چه کاری؟
او میخواست شکل فوتبال ما را عوض کند. زمان ابراهیم قاسمپور توپ را از اوت میانداختند در هجدهقدم تیم حریف، شلوغ میشد یکدفعه میرفت توی دروازه، زمان ما هم همین شیوه بود و حالا هم دقیقا داریم همینجوری بازی میکنیم.
با این تفاسیر فکر میکنید امسال ستاره تیم ملی در جام جهانی چه کسی است؟
ستاره؟ (مکث میکند) به نظرم ستاره تیم ما ماساژور تیم ملی است، چون دائم باید بازیکنان را ماساژ دهد، از بس که این بدبختها مجبورند دوندگی کنند!
مسعود حکمآبادی
ویژهنامه نوروزی جامجم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
محمد نصرتی در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛