در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در دوران صفویه برای نخستین بار تهران کنونی به علت قرار داشتن در مسیر راه گیلان و مازندران اهمیت پیدا کرد و دورتادور آن را دیوار و برج و بارو کشیدند. سر توماس هربرت جهانگرد انگلیسی در همان سالها از تهران عبور کرده و به سبب درختان چنار فراوانی که در تهران بوده آن را «چنارستان» نامید.
پیش از به قدرت رسیدن قاجارها (1210 هـ . ق) تهران، تهرانی و زندگی در تهران هیچ نام و نشان و لطف و صفایی نداشت. هیچ عمارت، اثر تاریخی و فرهنگ مردمی در تهران آن زمان دیده نمیشد. تنها عمارت موجود «ارگ پادشاهی» بر جا مانده از دوران صفویه و «عمارت» کریمخان زند بود. اولیویه و بردنیر نمایندگان دولت فرانسه در سال 1798 م در آغاز پادشاهی آغامحمدخان به تهران آمدند و با حاج میرزا ابراهیمخان کلانتر (اعتمادالدوله) صدراعظم وی دیدار کردند. تهران که هوای بسیار گرمی داشت موجب شد آنها در قصبه تجریش اقامت کنند و از تهران خاطره خوشی نداشته باشند. جمعیت تهران در آن زمان 15 هزار نفر بود و در برابر شهرهای بزرگی مانند تبریز، مشهد، اصفهان و شیراز حرفی برای گفتن نداشت، بنابراین انتخاب این شهر برای پایتخت تا حدودی به موقعیت آن و نزدیکی به «استرآباد» محل اتراق ایل قاجار «یوخاریباش» و «آشاقه باش» بود.
ساختار اجتماعی تهران ابتدا به صورت ایل و عشایر بود و کمکم شهرنشینی در آن شکل گرفت و رونق پیدا کرد. مساله عمده در این شهر عدم دسترسی به دریا و رودخانه بود و این به مشکل کمبود آب آشامیدنی دامن میزد. به میزان افزایش جمعیت تهران این مشکل گستردهتر میشد و هماکنون نیز یک مشکل بزرگ در تهران تامین آب آشامیدنی آن است.
زندگی در تهران قدیم بسیار ساده و بیآلایش بود. نه کوشک و نه قصر و اشرافیت و تفاخر و شهرنشینی و بدون شک همین مرام و مشرب «لوطی»، «لوطیگری»، «داشمنشی و داش مشتی» رایج در تهران که موضوع گفتار ماست ریشه در همان سادهزیستی و یکرنگی و صداقت حاکم در تهران قدیم داشته است. از نیمه دوم پادشاهی ناصرالدین شاه، ساخت عمارتهای شاهانه و تجملی و اشرافی و فرهنگ آن در تهران باب شد و این امر تا حدودی به دیدار ناصرالدین شاه از فرنگ و دیدن شیوه زندگی شهری در اروپا مرتبط بود.
اختراع الکتریسیته در اروپا و آمریکا و لوازم برقی، تحول بزرگی در دنیا ایجاد کرد. ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا، یک کارخانه برق کوچک در محوطه کاخ گلستان بنا کرد. با این تحول «پنکه» های برقی تولید شد که در ایجاد هوای خنک و لذت زندگی مدرن در تهران نقطه آغاز بود، بنابراین پنکههای تولید اولیه کارخانه «زیمنس» آلمان که ناصرالدین شاه آنها را در اروپا دیده بود به کاخ گلستان رونق و سرما و هوای دلپذیر در گرمای تابستان داد. مساله این است که گسترش تدریجی و آرام اشرافیت و رفاه و شهرنشینی مدرن فرهنگ لوطیگری را تحتالشعاع خود قرار داد.
مرام و مشرب «لوطی» و «لوطیگری»، «داشمنشی و داش مشتی» رایج در تهران ریشه در سادهزیستی و یکرنگی و صداقت حاکم بر تهران قدیم داشته است
با این وصف چند نکته موجب شد که تهران بتدریج جایگاه متمایز خود را نسبت به شهرهای دیگر حفظ کند و موقعیت خود را محکم سازد. ازجمله: نزدیکی به گرگان و استرآباد محل زندگی ایل قاجار برای مقابله با تهدیدات احتمالی اقوام «زند» به عنوان دشمنان اصلی قاجارها، دور بودن از دسترس و تجاوز روسها، عثمانیها، انگلیسیها، قرار داشتن در دامنه خوش آب و هوای البرز، مشروب شدن از آب رودخانههای کرج و جاجرود، نبود ایلات و عشایر خطرناک و برهمزننده نظم و امنیت اجتماعی مردم و تهدید برای حکومت، کمجمعیت بودن نسبت به اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز و امکان گسترش یافتن در جهات چهارگانه شمال، جنوب، شرق و غرب. این گونه بود که تهران پایتخت شد.
باباشمل
«باباشمل» نام یکی از عناوین رایج در میان لوطیها و داشمشدیهای طهران قدیم بود. در دوران قاجاریه، این سمت به رئیس قاطرخانه شاهی گفته میشد. در فرهنگ عامیانه باباشمل تصویر شخصی درشت اندام را به ذهن تداعی میکند که دارای رفتاری خشن و بیادبانه است. البته یک فیلم به همین نام توسط علی حاتمی و همچنین نشریهای در دوران پهلوی با سردبیری مهندس رضا گنجهای منتشر میشد. باباشمل همان گونه که از نامش پیداست به اصطلاح امروز گویا بزن بهادر، زورگیر یا لات محل بوده است.
شعبان جعفری معروف به «شعبان بیمخ» شاید بتواند نمونه کاملی از باباشمل باشد. فردی لات و بیسروپا و بیادب و متملق، چاقوکش و هرزه که در جریان کودتای 28 مرداد به عنوان سردسته اراذل و اوباش شماری از مردم را در مخالفت با دکتر مصدق و طرفداری از شاه به خیابانها ریخت و پس از درگیری با طرفداران مصدق آنها را پراکنده و مجروح ساخت و از شاه هدیه گرفت.
کلاه مخملی
کلاه مخملیها را مردانی خوشتیپ و خوشاندام، با سبیل که نشان برجسته مردانگی در سالهای گذشته و پیش از نظام جدید در ایران بود، میشناسیم. شخصیتی بسیار محجوب و دوستداشتنی که امروز هیچ اثری از آن در جامعه به چشم نمیخورد. شخصیتهایی که نقش اول فیلم در سینمای پیش از 57 در ایران بودند. در مرام این شخصیتها نیز ظلمستیزی و دستگیری از تهیدستان و قشر ضعیف جامعه حرف نخست را میزد.
لوطی، لوطیان
لوطی در اصطلاح منسوب به قوم لوط، هرزهکار، قمارباز و شرابخواره ثبت شده است. فردی بیباک، متهور و نترس که در فرهنگ لغت هندیها بانکا «Banca» گفته میشود.
لوطی (بانکا) شخصی رند، حریف، شوخطبع و بذلهگو است. طبق یک رسم قدیمی، لوطی هر ولایتی به یکی از پادشاهان یا حکام و امیران منسوب است. مثلا میگفتند لوطی فلان امیر یا پادشاه است. لوطی همچنین به فردی گفته میشد که با نواختن تنبک و خواندن شعرهای زشت، خرس، بز و میمون را برقصاند. لوطی بیشتر همان شخص دست و دلباز، ندار و بخشنده بیریا را به ذهن متبادر میسازد.
در فرهنگ و جامعه تهران قدیم با توجه به درک و آگاهی مردم نسبت به جامعه پیرامون خود و میزان رشد و آگاهی و همچنین فضای حاکم فرهنگی و مقولاتی که فرهنگ با آن تعریف میشد، لوطیان در بخشی عمده از فرهنگ عامیانه مردم جای داشتند. لوطی انسانی سخی و تند بود. دار و ندار خود را در طبق اخلاص میگذاشت یا به اصطلاح رو میکرد.
در قاموس لوطی و لوطیان، زورگویی، حرامخوری، چشمچرانی، چشم طمع داشتن به نوامیس یا مال مردم نبود.
جامعه و مردم تهران قدیم به پاس همین اخلاق رندانه و بیغل و غش به لوطیان احترام میگذاشت.
داش مشتیها
این فرد هم نمونه بارز مردی و مردانگی در فرهنگ طهران قدیم بود. از نمونه چنین افرادی که به لوطی، مشتی یا داشمشتی معروف بودند میتوان از «طیب حاج رضایی» نام برد. طیب فردی بود که درست در نقطه مقابل شعبان بیمخ، هرگز به شاه و ساواک باج نداد، سر خم نکرد، شکنجهها و مجازاتهای رژیم پهلوی را تحمل کرد و یکی از یاران امام خمینی(ره) شد و در پیروزی و گردآوری و راهاندازی تظاهرات مردم جنوب طهران علیه رژیم در قیام پانزده خرداد نقش چشمگیری داشت.
«محمد آقا عروس» یکی از مبارزانی است که در جریان قیام پانزده خرداد 1342 توسط رژیم شاه بازداشت شد و در زندان با طیب حاج رضایی برخورد کرد. رژیم سعی داشت طیب را مجبور به اعتراف یا همراهی با خودش بکند که بگوید از امام پول گرفته که قیام راه بیندازد، اما طیب در دادگاه میگوید: ما تو قانون مشتیگری، با بچه حضرت زهرا(س) درنمیافتیم. من این سید رو نمیشناسم، اما با او در نمیافتم.
سرانجام طیب زیر بار رژیم شاه نرفت و او را به اعدام محکوم کردند. زمانی که او را برای اعدام میبردند جلوی در سلول محمد آقا عروس ایستاد و گفت: محمدآقا، اگر یک روز [امام] خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو، خیلیها شما رو دیدند و خریدند، اما ما ندیده شما رو خریدیم.
پس از پیروزی انقلاب محمد آقا عروس پیام طیب را به امام خمینی رساند و امام فرمود: طیب حر دیگری بود.
طیب همچنین عشق و ارادتی ویژه به امام حسین(ع) داشت. از ویژگیهای اخلاقی لوطیمنشانه او گفتهاند که: امام خمینی(ره) به طلبههای قم فرمودند به جای روزههای قضای طیب یک روز را همه روزه بگیرند و به این ترتیب، روزههای قضایش را هم یک روزه بجا آوردند.
این روزها که مرام لوطیگری و مشتیمنشی آنهم با رویکرد دستگیری از مظلومان و ستمدیدگان کاملا فراموش شده و جای آن در جامعه خالی است، جای طیب خالی است.
ارادت طیب به اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) موجب شد وی با مرامی لوطیمنشانه به جرگه محبت اهل بیت و اسلام آن هم توسط حاج مهدی عراقی وارد شد و این به حدی بود که در دستههای عزاداریای که طیب و عراقی راه میانداختند 5 تا 6 هزار نفر حاضر میشد و این دستهها در سطح شهر تهران معروف بود، بنابراین فرهنگ پاک لوطیگری، داشمشتی و داشمنشی علاوه بر تاثیر مثبت اجتماعی در دستگیری از ضعیفان و تهیدستان و امور خیریه، موجب حرکت عظیم مردمی در پیروزی انقلاب اسلامی در سالهای بعد شد. طیب و افرادی مانند او که عزت نفس داشتند و به اصطلاح سرشان به تنشان میارزید، هرگز با رژیم شاه کنار نمیآمدند.
قاسم آخته
منابع:
ـ کوچه نقاشها، راحله صبوری طهران قدیم، جعفر شهری، انتشارات معین فرهنگ معین، انتشارات کتابخانه مجلس شورای ملی لغتنامه دهخدا، انتشارات کتابخانه مجلس شورای ملی ماهنامه شاهد شماره 8، ویژه طیب حاج رضایی اینجا تهران است، مجموعه مقالات درباره تهران قدیم، منصوره اتحادیه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد