حالا ایمان شانزده ساله با کابوسی که گریبان او را گرفته، به فردای مبهم خود می اندیشد. همین چند روز پیش بود که او در میان دوستانش زندگی را فریاد می‌کرد، اما فقط یک اتفاق که او هم هیچ نقشی در آن نداشت، باعث شد امروز دستانش که تا چهار روز قبل در مدرسه قلم به دست می‌گرفت تاول‌ بزند.
کد خبر: ۶۴۰۸۷۶
«ایمان» 16 ساله، قربانی تازه اسیدپاشی

ایمان چند روز است که در حسرت مدرسه و دوستانش است و با شرایط جسمی که با اسیدپاشی از سوی یک زن برایش رقم خورده، اکنون به آینده مبهم خود می‌اندیشد.

با او در آپارتمانی کوچک در شهرک سعیدیه اسلامشهر، به‌گفت‌وگو نشستیم. ایمان با یادآوری حادثه‌ای که در آرایشگاه برایش رقم خورده، بغض می‌کند و نگران هزینه‌های درمانش است که بردوش پدر سنگینی می‌کند. پدر ایمان کارگر یک شرکت است و اکنون او نیز دلواپس آینده است.

ماجرا چه بود؟

عصر چهارشنبه ایمان همراه دوستان خود از مدرسه‌اش در یکی از محله‌های شهرستان اسلامشهر خارج شد. باهم می‌خندیدند و شوخی می‌کردند.

ایمان وقتی مقابل در خانه‌شان رسید، با دوستانش خداحافظی کرد. همان موقع یکی از همکلاسی‌هایش او را صدا کرد و از او خواست فراموش نکند قرار است پنجشنبه باهم فوتبال بازی کنند و حتما در محله بالایی منتظرش است. ایمان گفت حتما می‌آیم و این‌بار می‌خواهم چند گل به یادماندنی هم بزنم.

هیچ کس نمی‌داند چرا ایمان یکباره تصمیم گرفت به‌سلمانی برود. دو خیابان را که رد کرد، به آرایشگاه محله رسید و روی صندلی نشست.

مرد جوانی قبل از او به صندلی دیگر تکیه زده بود تا نادر ـ مرد آرایشگر ـ موهایش را اصلاح‌کند. هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که زنی با ناراحتی، در شیشه‌ای را هول داد و وارد آرایشگاه شد.

ایمان با دیدن زن غریبه، کنجکاو شد بداند وی کیست که به آرایشگاه مردانه آمده است. مرد آرایشگر که از زن غریبه می‌خواست از محل کارش خارج شود به خود‌ آمد که در این هنگام زن چادرش را به کناری زد و گالنی را که به دست داشت،‌ بیرون آورد. ایمان خیلی ترسید، فکر کرد این زن با خودش بنزین ‌آورده و می‌خواهد مغازه را آتش بزند. خواست از جایش بلند شود و فرار کند که پاها یاری‌اش نکرد. زن اول گالن را به سمت‌ آرایشگر گرفت و مایعی که داخل آن بود، روی سر و صورتش پاشید و ناگهان فریاد سوختم، سوختم او به آسمان رفت.

ایمان ترسیده بود و مرد مشتری را نگاه می‌کرد. او نیز وحشتزده بود و می‌خواست راهی برای فرار پیدا کند، اما آن زن مجال هیچ‌کاری را به‌ آنها نداد و بقیه محتویات گالن را روی آنها پاشید و فرار کرد.

حالا ایمان فریاد می‌زد سوختم، کمکم کنید. مرد مشتری و آرایشگر هم فریاد می‌زدند سوختیم، نجاتمان دهید.

یکی پس از دیگری از آرایشگاه بیرون آمدند و آنجا بود که همسایه متوجه اسیدپاشی شده و هر سه نفرشان را به بیمارستان منتقل کرد.

چند نفری زن اسیدپاش را تعقیب کردند و وقتی متوجه شدند او نیز همان حوالی زندگی می‌کند، موضوع را به پلیس گزارش دادند که پلیس وارد عمل شده و زن اسیدپاش را دستگیر کرد.

ایمان وقتی چشمانش را باز کرد، نمی‌توانست دستش را حرکت دهد. باورش نمی‌شد چنین بلایی سرش آمده است. حالا او از بیمارستان مرخص شده و با دستانی باندپیچی شده و صورتی نیمه‌سوخته در کنج اتاق کوچکی روزگار می‌گذراند.

وقتی حالش را می‌پرسم، با بغض می‌گوید: نمی‌دانم آن زن اگر با آرایشگر اختلاف داشت، چرا به من آسیب زد؟ تا همین چند روز مثل همه بچه‌ها مدرسه می‌رفتم. سر کلاس با دوستانم بودم. با هم ورزش می‌کردیم و گاهی هم شیطنت. شب‌ها تا دیروقت تکالیفم را می‌نوشتم و درس‌هایم را می‌خواندم. امتحاناتم تازه تمام شده بود. می‌خواستم خودم کارنامه قبولی‌ام را بگیرم و به پدرم نشان بدهم، اما انگار دیگر نمی‌توانم این کار بکنم.

ایمان ادامه می‌دهد: نمی‌دانم دوباره به مدرسه برم پیش دوستانم. نمی‌دانم دستانم دوباره قدرت می‌گیرند که بتوانم خودکار به دست بگیرم و مشق‌هایم را بنویسم. پای تخته سیاه بروم و به سوال‌های معلمان جواب بدهم. سر کلاس ورزش بدوم و یک دل سیر فوتبال بازی کنم. دستانم خوب می‌شود که بار دیگر مامان و بابام را در آغوش بگیرم. بار دیگر بتوانم زنگ در خانه را بزنم و مامان با خنده در را به رویم باز کند.

او در حالی که بغضش را فرو می‌خورد، می‌گوید: فقط می‌خواهم زن اسیدپاش مجازات شود. نمی‌دانم آن خانم بچه دارد یا نه که بفهمد مادرم الان چه دردی احساس می‌کند. نمی‌دانم درد بچه‌اش را از نزدیک احساس کرده است. می‌خواهم به او بگویم اگر تو یک مادر بودی، موقعی که می‌خواستی اسید را به سمتم بپاشی، قلبت به درد می‌آمد و این کار را نمی‌کردی. من به خاطر تو باید حالا حالا با این سوختگی و درد کنار بیایم.

آخرین گزارش‌ها حاکی است پرونده زن اسیدپاش در شعبه دوم بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان اسلامشهر مفتوح و در حال بررسی است.

هنوز از علت اختلاف زن اسیدپاش با مرد آرایشگر گزارشی منتشر نشده است.

معصومه ملکی - گروه حوادث

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱۱
حامد
Germany
۰۸:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
۰
۰
به نظر من این زن یك روانی به تمام معناست.خدا لعنت كنه اون كسی كه تخم لق این اسید پاشی رو تو دهن مردم شكست.
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۳۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
۰
۰
باید با اشد مجازات با مرتكبین چنین جنایت هایی بدون هیچ گونه ارفاق برخورد شود تا شاهد چنین پدیده ی شومی نباشیم.
نظر
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۴۵ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
۰
۰
خدای نكرده خدای نكرده اگر ....چنین كاری با یكی از عزیزان من می كردهیچ كار ی هم كه نمی توانستم انجام دهم 24 ساعت شبانه روز نفرینش می كردم . حابا هر كی هر تزی می خواد بده اما من واقعا این زن رو نفرینش می كنم كه به مرگ بدی بمیره انشاءا.. . وقتی به قوانین و دستگاه قضا كشور هم امید زیادی نداریم كه این زن رو به سزای عملش برسونند من باتمام اسید پاش را نفرین می كنم كه زودتر بمیرند دنیا از دستشون راحت بشه . آمین
امیر
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۵۸ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
۰
۰
مجازات اسید پاشی فقط اعدامه.
مسلم
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
۱
۰
امیدوارم بزودی محاكمه شود.
جواد
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
۰
۰
متاسفانه برخورد قانونی نمیشود....
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
۰
۰
لعنت خدا بر او
اگر اسیدپاشهای دیگه مجازات میشدن دیگه كسی جرات نمیكرد اینكار رو بكنه!
كتایون
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
۱
۰
لطفا اسید پاشان را اشد مجازات نمایید بدین صورت اول برروی صورتشان اسید بعد از مدتی اعدام
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
۱
۰
متاسفانه هیچگونه مجازات بازدارنده ای برای اسید پاشی وجود ندارد
عباس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۲۶ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
۱
۰
نمیدونم چی بگم
كاراگاه(ام)
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۱
۰
۰
پسره شكل رضا قوچان نژاده.
واقعاٌ كه بد جامعه شده جامعه بعضی ها.
اگه من جای ایمان بود(خدانكنه)اگه زنه بچه داشت از جرمش می گذشتم.
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها