در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
نرگس زندگی سختی را پشتسر گذاشته است و حالا در ناامیدی مطلق به سر میبرد. او یک خواهر و یک برادر بزرگتر از خودش دارد. خواهرش دیپلم گرفته، اما او و برادرش در مقطع دبیرستان ترک تحصیل کردند.
متهم میگوید: «پدرم معتاد بود و اخلاق بدی داشت. او ما را همیشه کتک میزد. وقتی خیلی بچه بودم، مادرم طلاق گرفت و از آن به بعد رفتار پدرم با ما بدتر شد؛ طوری که در هفده سالگی از خانه فرار کردم.»
نرگس آن زمان با پسری به نام فرهاد آشنا و به او علاقهمند شده بود. دختر نوجوان بعد از فرار از خانه سراغ فرهاد رفت و آنها مدتی با هم زندگی میکردند تا اینکه از سوی پلیس دستگیر شدند.
نرگس توضیح میدهد: «پس از دستگیری، پدرم دنبالم آمد، اما مرا به خانه برنگرداند. حتی گفت حق ندارم دیگر پایم را به خانه او بگذارم. فقط در محضر رضایت داد تا من و فرهاد عقد موقت کنیم. بعد از آن با شوهرم زندگی میکردم.»
همسر نرگس در یک کارخانه مشغول کار بود، اما بعد از مدتی از آنجا اخراج شد. متهم در اینباره نیز میگوید: «فرهاد به ماده مخدر شیشه معتاد شده بود و به همین دلیل اخراجش کردند. او مرا هم معتاد کرد و بدبختیهایم از قبل بیشتر شد. بعد از آن چون منبع درآمدی نداشتیم، مجبور به سرقت شدیم. من و فرهاد با هم به مغازهها میرفتیم و دعوای الکی راه میانداختیم و وقتی فروشنده برای وساطتکردن حواسش پرت میشد، من از دخل دزدی میکردم، اما چون این کار را دوست نداشتم، از خانه فرهاد فرارکردم و به خانه پدرم برگشتم، ولی پدرم آن شب تا صبح مرا کتک زد و گفت حق ندارم در خانهاش بمانم، برای همین صبح روز بعد دوباره به خانه فرهاد برگشتم.»
زندگی نرگس در همان شرایط ادامه یافت تا اینکه او دستگیر و زندانی شد: «سه سال زندانی کشیدم. خیلی سخت بود.
بعد از اینکه بیرون آمدم، دنبال فرهاد گشتم، اما از او خبری نبود، درست است که مدت صیغه ما تمام شده بود، اما غیر از او کسی را در این دنیا ندارم. هنوز هم بیکس و کار هستم. اگر بمیرم هم کسی دنبال جنازهام نمیآید. اگر بچه داشتم شاید اوضاع فرق میکرد. دو بار باردار شدم، اما هر دو نوزاد نارس بودند و فوت شدند. از هیچ نظر شانس نیاوردم.»
متهم اضافه میکند: «مدتی بعد یکی از دوستان فرهاد را پیدا کردم و او شماره فرهاد را به من داد. وقتی فرهاد مرا دید، گفت دیگر نمیخواهد رابطهای میان ما باشد.روی دستم جای خودزنی بود، او جای زخم را نشان داد و گفت کسی که با خودش این کار را میکند، نمیتواند در کنار او زندگی کند. آخر سر فهمیدم مادر فرهاد به او گفته حق ندارد با من رابطه داشته باشد.
فرهاد هم در مدتی که من زندان بودم، دستگیر شده بود و مادرش همه اتفاقات را از چشم من میدید و خیال میکرد من پسرش را از راه به در کردهام، در حالیکه این من بودم که به خاطر او از خانه فرار کردم و زندگیام را به باد دادم.»
نرگس یادآور میشود: «این دفعه به اتهام درگیری دستگیر شدهام. در پارک با دختری دانشجو دعوایم شد. او از رفتار من ایراد گرفت. من هم عصبانی شدم و تا میتوانستم کتکش زدم.
البته از کاری که کردهام، بشدت پشیمان هستم و از آن دختر عذر میخواهم ولی به هر حال فعلا بازداشت هستم و تکلیفم روشن نیست. اگر آزاد هم بشوم، جایی برای رفتن ندارم، شاید این دفعه قاضی مرا به بهزیستی بفرستد.
من در این دنیا هیچکس را ندارم و همه این اتفاقات به علت این است که پدرم معتاد بود و مادرم مرا رها کرد و دنبال زندگی خودش رفت.»
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم