حسینی در کابل به دنیا آمد. پدرش دیپلمات بود و حسینی 11 سال داشت که همراه پدر و مادرش به فرانسه رفت. آنها چهار سال بعد به آمریکا رفتند و خالد حسینی در آنجا به مدرسه رفت، در حالی که زبان انگلیسی را در حد خیلی ابتدایی میدانست. او سال 2003 یعنی زمانی که سی و هشت ساله بود به کشورش افغانستان برگشت، در حالی که به گفته خودش، احساس توریست بودن میکرد! هر سه رمانی که خالد حسینی تاکنون نوشته، پرفروش بودهاند. «و کوهها طنینانداز شدند» نام جدیدترین اثر این نویسنده است.
کتاب محبوب تمام عمرتان چیست؟
مجموعه اشعار «حافظ» که به آن «دیوان حافظ» هم میگویند. حافظ که در دنیای فارسی زبان مورد احترام است، از نظر من بزرگترین شاعر فارسی است. اشعار او با مضمون فلسفه و عشق عارفانه و بیانات جسورانه پر از تصاویر مجلل و ریتمهای جادویی است که همیشه مرا افسون میکند. غزلهای بیریا و صادقانهاش همیشه برایم تکاندهنده بودهاند و هنوز همان خاصیت را برایم دارند. درست مثل زمانی که آنها را در زمان دانشآموزی در کابل میخواندم.
تجربه ایدهآلتان در زمینه مطالعه چیست؟
فقط دو جا میتوانم مدت طولانی مطالعه کنم: یکی در هواپیما و دیگری شب هنگام در تختخواب موقع خواب. کتابهای کاغذی هم میخوانم و تا اینجای کار از کتابهای الکترونیکی پرهیز کردهام.
رماننویسهای مورد علاقهتان چه کسانی هستند؟
جِی.ام.کوتسی، جنیفر ئیگان، همینگوی، الیزابت استراوت، جومپا لاهیری، دِیو اِگِرز، یان مکییوِن، دیوید فاستر والاس، جونو دیاس، کورت وونه گوت، آلیس مونرو (بله، میدانم! او داستان کوتاه مینویسد، ولی خیلی از داستانهای کوتاه او شکل و شمایل یک رمان فشرده را دارند.)
چه کتابهایی را درباره کشور افغانستان پیشنهاد میکنید؟
«غرب کابل، شرق نیویورک» نوشته طمیم انصاری، «ملت تریاک» نوشته فریبا نوا، «کیفر عفت» نوشته سارا چیز، «محافل خیاطی هرات» نوشته کریستینا لم، «سنگ صبور» نوشته عتیق رحیمی و «یک نور نامنتظر» نوشته جیسون الیوت.
نویسنده محبوبتان که مورد بیتوجهی قرار گرفته یا آنطور که شایستهاش بوده از او قدردانی نشده، کیست؟
البته من فکر نمیکنم آلیس مونرو نویسنده قدر نادیدهای باشد؛ یعنی، قطعا در بین نویسندگان اینگونه نیست، ولی او نویسنده کلاسیک قدرنادیده در بین خوانندگان است. این سوال الان دیگر تقریبا موضوعی تکراری است، زیرا او برنده نوبل شد.
چه جور داستانهایی شما را جذب خود میکند؟ داستانهایی هست که از خواندن شان پرهیز کنید؟
من هر داستانی را که خوب تعریف شده باشد و به لحاظ عاطفی تاثیرگذار باشد و رمز و راز مبهمی در خود داشته باشد، دوست دارم. از آخرین بار که داستانهای فانتزی یا علمی ـ تخیلی خواندم، سالهای زیادی میگذرد.
از دیدن چه کتابهایی در کتابخانهتان ممکن است شگفتزده شویم؟
مجموعهای از داستانهای مصور «تنتن»، «مردها چرا سینه دارند؟»، «جنگ جهانی زی»، «من یک لبووسکی هستم.»
بهترین کتابی که در تمام عمرتان بهعنوان هدیه دریافت کردید، چه بود؟
اواسط دهه 1970 که پسربچهای در کابل بودم، پدرم یک ترجمه فارسی از رمان «سپید دندان» نوشته جک لندن به من داد.
چه کتابی بیشترین تاثیر را بر شما گذاشته است؟
از آخرین بار که «خوشههای خشم» را خواندم، سالها میگذرد، ولی اولین بار که آن را در دبیرستان خواندم، واقعا در خاطرم ماندگار شد. تلاش و تقلای آن کارگران مهاجر مستاصل، من را یاد هموطنان تلاشگرم در افغانستان میانداخت. الان وقتی به افغانستان میروم و خانوادههای آواره را میبینم که پای پیاده از یک منطقه به منطقه دیگر میروند و سعی میکنند کار و خانه و جایی پیدا کنند، هنوز هم به شاهکار اشتاین بک فکر میکنم. صحنه پایانی این رمان که «رزاشارون» به آن غریبه شیر میدهد، هنوز هم برایم عمیقا تکاندهنده است.
آیا در زمان کودکی و نوجوانی کتابهای زیادی دور و برتان بود؟ از اینکه در دوران کودکی کسی برایتان کتاب خوانده باشد، چه خاطرهای دارید؟
در زمان بچگی من کتابهای زیادی از مولوی و حافظ و عمر خیام دور و برم بود. پدر و مادرم تمام آثار این شاعران را در خانه داشتند. در زمان بچگی هرگز کسی برایم چیزی نخواند. البته پدرم یا مادربزرگم موقع خواب برایم داستان تعریف میکردند، ولی کتابها را خودم در تختخواب میخواندم.
آیا در زمان بچگی یک شخصیت ادبی محبوب یا قهرمان داشتید؟
شخصیت تراژدیک «سهراب»، جنگجوی بزرگ در «شاهنامه» اثر فردوسی که یکی از گلهای سرسبد شعر کلاسیک فارسی است. سهراب پسر رستم، جنگجوی بزرگی است. هرچند این دو هرگز همدیگر را ندیدهاند. سهراب با یک لشکر راهی میشود تا برای پدرش فر و شکوه بیاورد و تاج را به او برگرداند، ولی در میدان نبرد با او رودررو میشود. آخرین صحنه این داستان خاص، (آنجا که رستم تن در حال مرگ سهراب را در آغوش گرفته، لحظاتی پس از آن که درمییابد آن مردی که او با شمشیر خود زخم مهلکی به او وارد کرده، کیست) به لحاظ ضربه عاطفی ای که به خواننده وارد میکند، بینظیر و بیهمتاست.
ناامیدکننده، بیش از حد بزرگ شده، چه کتابی بوده که خودتان فکر میکردید از آن خوشتان خواهد آمد، ولی اینگونه نشد؟ آخرین کتابی را که بدون تمام کردن آن دست از خواندنش کشیده باشید، خاطرتان هست؟
البته، چند تایی بودهاند. ولی من آدم خوبی هستم! البته بگذارید دقیقتر بگویم: آدم بزدلی هستم! خیلی خب! میگویم: «ناطور دشت»!
اگر میتوانستید نویسندهای را (چه فوت کرده و چه در قید حیات) از نزدیک ببینید، دوست داشتید چه کسی باشد؟ دوست داشتید چه چیزی را درباره او بدانید؟
ویدئویی از یک بحث و مناظره درباره «اعتقاد به آفریدگار» در مقابل «نظریه تکامل تدریجی» در آموزش و پرورش عمومی را از اینترنت دانلود میکردم و بعد از طریق سفر زمان به قرن نوزدهم برمیگشتم و آن را نشان چارلز داروین میدادم که شروعکننده چه بحثهایی بوده است. بعد هم منتظر واکنش او میماندم.
اگر میتوانستید یکی از شخصیتهای آثار ادبی را ببینید، آن شخصیت داستانی چه کسی بود؟
«دکتر منهتن» از داستان مصور «نگهبانان.»
چه کتابی را برای خواندن در برنامه دارید؟
«دفتر مایا»، اثر ایزابل آلنده.
نیویورک تایمز / مترجم: فرشید عطایی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد