سرمقاله روزنامه‌های صبح پنجشنبه

در ستایش یک قهر

سرمقاله روزنامه‌های صبح یکشنبه

بایسته‌های دولت تدبیر وامید!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «چالش های میانجی گری اروپا در مصر»،«این سه‌گزاره‌ را کنار هم بگذارید!»،«سرابی دیگر»،«خیر کثیر»،«بایسته‌های دولت تدبیر وامید!»،«بایدها و نبایدهای قانون هدفمندی»،«مناظره برنامه هفت و عیان‌شدن چرایی‌ها»،«مسائل نامشخص ارزی»،«احمدی نژاد خوب، بد، خوب!» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۸۱۲۰۹
بایسته‌های دولت تدبیر وامید!

خراسان:چالش های میانجی گری اروپا در مصر

«چالش های میانجی گری اروپا در مصر»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم  علیرضارضاخواه است که در آن می‌خوانید؛همزمان با دیدار کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از مصر جهاد حداد از مقامات ارشد اخوان المسلمین مصر از تمایل اتحادیه اروپا برای میانجی‌گری در بحران قاهره خبر داده است. سخنگوی اتحادیه تلاش برای ترسیم یک مدالیته برای برون رفت از بن بست سیاسی فعلی در مصر را تایید کرده است، امری که دیدارهای اخیر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با مقامات اخوان المسلمین را معنی دار می سازد. البته بایستی خاطر نشان کرد که پیش از این ترکیه تلاش زیادی را برای فعال سازی دیپلماتیک اروپا برای مداخله در مصر آغاز کرده بود.

اروپایی ها با توجه به تجربه شان در تعامل با اسلام گرایان ترکیه به ویژه حزب عدالت و توسعه در تلاش اند تا با تعمیم این الگو به مصر شرایطی را برای گذار از بن بست سیاسی موجود به وجود آورند. بسیاری از تحلیل گران سیاسی از جمله هاکان یاووز استاد مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه یوتا که تالیفات زیادی را در رابطه با تحولات سیاسی یک دهه اخیر در ترکیه دارد معتقدند که اتحادیه اروپا نقش جدی در دگردیسی جنبش اسلام گرای ترکیه و همچنین توازن قدرت آن در مقابل ارتش داشته است.

شباهت های موجود میان مصر امروز و ترکیه در 28 فوریه 1997 باعث شده اروپایی‌ها به میانجی گری در مصر خوش بین باشند. نزدیکی ایدئولوژیک دولت اخوانی مصر با حزب عدالت و توسعه از یک سو، دایکاتومی اسلام گرا و سکولار در فضای سیاسی دو کشور از سوی دیگر و همچنین نقش تعیین کننده ارتش و ماهیت غرب گرای آن در قاهره و آنکارا؛ 3 مولفه اساسی است که باعث شده قابلیت تعمیم "مدل تعاملی اروپا- ترکیه" را به ذهن سیاستمداران قاره سبز متبادر سازد.

با این حال واقعیت این است که ساخت سیاسی ترکیه و مصر با وجود شباهت های ظاهری تفاوت های ماهوی دارند. اول این که نظامیان مصر به رغم همتایان خود در ترکیه نگهبانی از یک ایدئولوژی خاص را وظیفه خود نمی دانند. هرچند برخی تلاش کرده اند با شبیه سازی جمال عبدالناصر به کمال آتاتورک نوعی شباهت میان نظامیان دو کشور ایجاد کنند اما واقعیت این است که ارتش مصر هیچ گاه دفاع از ناصریسم را جزو وظایف خود ندانسته است. تفاوت دوم به نقش نظامیان در شکل دهی به دولت های دو کشور باز می گردد. در حالی که در ترکیه نظامیان همواره قدرت پشت پرده بوده و ژنرال های ارتش کمتر خود را به عنوان رئیس دولت مطرح می ساختند اما از شش زمامدار مصر در فاصله سالهای ١٩٥٢ تا کنون به جز دوره کوتاه محمد مرسی، پنج زمامدار دیگر مصر در دوره ای ٦٠ ساله همه ژنرالهای ارتش بوده اند.ژنرال محمد نجیب، ژنرال جمال عبد الناصر، ژنرال محمد انور سادات، ژنرال محمد حسنی مبارک و ژنرال محمد حسین الطنطاوی .

تفاوت اساسی دیگر به جریان های اسلام گرای دو کشور باز می گردد. هرچند اسلام گرایان دو کشور آبشخوری اخوانی دارند با این حال، آن چه در ترکیه به عنوان ببرهای آناتولی و یا بورژوازی اسلامی مطرح می شود در میان اسلام گرایان مصری دیده نمی‌شود. در ترکیه همزمان با دوران تورگوت اوزال جریانی از بازرگانان مسلمان در منطقه آناتولی شکل گرفت که با گذر زمان توانستند به یکی از قطب های اقتصادی این کشور تبدیل شوند. از همین رو بسیاری توفق های اقتصادی حزب عدالت و توسعه را در همراهی این جریان اقتصادی در کنار یک برنامه اقتصادی متناسب با تحولات جهانی و ظرفیت های بومی می دانند.

با این حال میانجی گری اتحادیه اروپا می تواند مانع از حذف جریان ریشه دار اخوان المسلمین از سپهر عمومی شده و مانع از رادیکال شدن فضای سیاسی مصر شود البته این امر بستگی به این دارد که اروپایی ها در قالب چه چارچوبی و با اتکا به چه ضمانت های اجرایی به دنبال میانجی گری در مصر خواهند بود.

کیهان:این سه‌گزاره‌ را کنار هم بگذارید!

«این سه‌گزاره‌ را کنار هم بگذارید!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛چند سال قبل طی یادداشتی با عنوان «راست‌بگو، نهان مکن» به خاطره‌ای که در پی خواهد آمد اشاره کرده بودیم و امروز تکرار آن را برای نزدیک شدن ذهن به یکی از مسائل حساس این روزها بی‌فایده نمی‌دانیم، و ماجرا اینگونه بود؛

«مهرماه سال 1376 بود و 2 ماه قبل از برپایی کنفرانس سران کشورهای اسلامی که قرار بود آذرماه همان سال و برای اولین‌بار در تهران برگزار شود. آقای دکترحسن روحانی به عنوان نماینده حضرت آقا و دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، از مسئولان رسانه‌های کشور دعوت کرده بود تا درباره اهمیت کنفرانس سران و نقشی که رسانه‌ها می‌توانند در انعکاس اخبار اجلاس و مسائل پیرامونی آن داشته باشند، رایزنی و تبادل‌نظر کند. آن روزها در روزنامه کیهان سلسله گزارش‌های مستندی با موضوع «ثروت‌های بادآورده» را به دست چاپ می‌سپردیم و پرونده‌های متعددی از غارتگری بیت‌المال که حاصل تلاش میدانی خبرنگارانمان و همکاری و اطلاع‌رسانی برادران حزب‌الله بود را برای اطلاع مردم و پی‌گیری مسئولان می‌گشودیم. در نشست آن روز شورای عالی امنیت ملی، مدیرمسئول یکی از روزنامه‌ها، خطاب به آقای دکتر روحانی، رئیس جلسه گفت: پیشنهاد می‌کنم روزنامه کیهان در این فاصله 2ماهه تا برگزاری اجلاس سران، گزارش‌های خود درباره دله‌دزدی‌ها- دقیقا با همین تعبیر- را متوقف کند که باعث آبروریزی نشود! آقای روحانی که قصد داشت مذاکرات جلسه را جمع‌بندی کند نظر نگارنده را جویا شد که به ایشان گفته شد؛ پیشنهاد بنده آن است که به جای درخواست توقف سلسله گزارش ثروت‌های بادآورده در کیهان، از «دله‌دزدها» بخواهید برای حفظ آبروی کشور، لااقل در این دو‌ماه باقیمانده تا اجلاس سران، از دله‌دزدی دست بردارند و غارت بیت‌المال را دستکم برای همین دو ماه متوقف کنند! و توضیح داده شد چرا باید به جای نهیب بر غارتگران بیت‌المال، روزنامه کیهان را که نسبت به این غارتگری‌ها هشدار می‌دهد، سرزنش کرد»؟!

کیهان به گواهی عملکرد و مواضع خود طی 20 سال گذشته نشان داده است که اهل زدوبند با این یا آن گروه سیاسی و سهم‌خواهی از قدرت نیست. این واقعیت در صفحه صفحه روزنامه و سطرسطر آن ثبت و ضبط شده و برای همگان قابل مراجعه می‌باشد و از این طریق که نه پیچیده است و نه پنهان، به آسانی می‌توان دید نگاه و مواجهه کیهان با دولت‌ها و مسئولان نظام، در چارچوب «صراحت آمیخته به صداقت» قابل تعریف است. کیهان برخلاف برخی از جریانات سیاسی که هر روز به اقتضای منافع شخصی و گروهی خود رنگ عوض می‌کنند، دامن یکرنگی را رها نکرده است.

این روزها، باز هم کیهان با همان نگاه در میدان است و به لطف خدای تبارک و تعالی و بی‌اعتناء به وسوسه خناسان و هجوم همه‌جانبه نان به‌نرخ‌روزخورهای وطن‌فروش‌، قصد ندارد از روشنگری‌های مستند خود دست بردارد و دقیقا به همین علت و در بستر همین وظیفه مقدس اصرار دارد آقای روحانی، رئیس‌جمهور منتخب را از خواب شوم و خیانت‌آمیزی که اصحاب‌فتنه و مدعیان اصلاحات برای دولت ایشان دیده‌اند باخبر کند. اگرچه بر این باوریم دکتر روحانی باهوشتر از آن است که از ترفند آنان بی‌خبر مانده باشد.

آنچه کیهان دراین‌باره نگاشته و می‌نگارد با شواهد و قرائن غیرقابل تردید و اسنادی همراه است که انکار کردنی نیستند و اگر غیر از این بود، اصحاب جنایتکار فتنه آمریکایی- ‌اسرائیلی 88 و اعوان و انصار پیدا و پنهان آنها به‌جای فحاشی و ناسزاگویی، برای نفی نظرات مستند کیهان به استدلال منطقی روی می‌آوردند و یا دستکم، برای آن که نشان بدهند قصد مصادره آرای آقای روحانی را ندارند، شاهد و قرینه‌ای ارائه می‌کردند...

و اما، شواهد فراوانی در دست است که نشان می‌دهد اصحاب فتنه و مدعیان اصلاحات در پی مصادره ریاست‌جمهوری آقای روحانی هستند و این خیال شوم- که امید است خام نیز باشد- را از گذرگاه نفوذ عوامل خود به کابینه ایشان پی گرفته و با همه توان دنبال می‌کنند. براساس گزارش‌های موثق که برخی از اطرافیان و نزدیکان عوامل فتنه با احساس مسئولیت اسلامی و انقلابی در اختیار کیهان گذاشته‌اند، مدعیان اصلاحات برای تصاحب چهار وزارتخانه اطلاعات، کشور، علوم و امور خارجه خیز برداشته‌اند ولی از آنجا که دورخیز آنها با هوشیاری آقای دکتر روحانی روبرو شده است، پروژه مصادره ریاست‌جمهوری آقای روحانی را روی سه وزارتخانه اطلاعات و کشور و علوم متمرکز کرده‌اند. مطابق گزارش موثق یاد شده یکی از سردمداران جبهه اصلاحات که از عوامل نشان‌دار فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نیز هست، اعلام کرده است که اگر سه وزارتخانه اطلاعات و کشور و علوم را در اختیار داشته باشیم، روحانی از جایگاه ریاست‌جمهوری رسمی به یک رئیس‌جمهور اسمی تنزل می‌کند و در این حالت، ناکامی‌ها و شکست‌های احتمالی وی به حساب خودش نوشته می‌شود و در مقابل، زمینه‌سازی برای تثبیت موقعیت سیاسی و اجتماعی جبهه اصلاحات دستاوردی است که نصیب ما خواهد شد. در پی درز کردن این خبر به بیرون است که یکی از روزنامه‌های عمیقا وابسته به آیت‌الله هاشمی مجبور می‌شود ملاحظات تاکید شده را کنار گذارده و در اقدامی غیرمنتظره که با توجه به ائتلاف مستحکم و تعریف شده جبهه اصلاحات با آیت‌الله هاشمی بعید به نظر می‌رسید، بنویسد «اظهارات، اشارات و تحلیل‌های سران جناح اصلاح‌طلب، این روزها نشان می‌دهد آنها دولت دکتر حسن روحانی را به منزله پلی برای عبور از شرایط کنونی جهت رسیدن به قدرت می‌دانند. یکی از سران جناح اصلاحات در تشریح وضعیت دولت روحانی می‌گوید: «شاید بهتر باشد اصلاح‌طلبان، درون حاکمیت نباشند تا بتوانند خود را احیا کنند.» به نظر می‌رسد با توجه به شرایط دشوار اقتصادی کشور، اصلاح‌طلبان ترجیح می‌دهند خود را با مشکلات این مرحله درگیر نکنند و با این تحلیل که دولت دکتر روحانی نمی‌تواند توفیق چندانی به دست آورد، خود را برای در دست گرفتن قدرت در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1396 آماده کنند.» این اقدام و افشاگری غیرمنتظره روزنامه یاد شده، گزارش موثقی را که به کیهان رسیده است تائید می‌کند و نشان می‌دهد اصحاب فتنه به دولت آقای روحانی نگاه «نردبانی» دارند.

همین گزارش موثق حکایت از آن دارد که اصحاب فتنه اصرار چندانی برای تسخیر پست معاون اولی ندارند و در توانمندی‌ آقای عارف بر فرض تصدی پست معاون اولی تردید جدی دارند و بر این باورند که ناتوانی عارف با توجه به عضویت اعلام شده ایشان در جبهه اصلاحات، برای این جبهه دردسرآفرین خواهد بود. گزارش یاد شده که بسیاری از شواهد بیرونی دیگر نیز، صحت آن را تائید می‌کند حاکی از آن است که اصحاب فتنه فلش حرکت خود را از تسخیر پست معاون اولی به تسخیر وزارت علوم تغییر جهت داده‌اند. چرا؟!

شاید کیهان را به بدبینی متهم کنند که کرده‌اند و می‌کنند ولی آنچه دراین‌باره ارائه می‌دهیم فقط یک «ادعا» نیست بلکه اسناد و شواهد فراوانی بر درستی آن گواهی می‌دهند، بخوانید؛
پایگاه «اسکوپوس» که معتبرترین پایگاه داده‌ها و سنجش‌های علمی دنیاست رسما اعلام کرده است که ایران در «تولید علم» رتبه پانزدهم جهانی را کسب کرده است و چنانچه با همین روند و آهنگ رشد پیش برود، در سال 2018 رتبه چهارم «تولید علم» دنیا را به خود اختصاص خواهد داد. حالا به این آمار که در مراکز معتبر علمی ثبت شده و به آسانی قابل دسترسی است توجه فرمائید.

در طول 4 سال دوم دولت آقای خاتمی مجموعا 2000 فرصت مطالعاتی به اساتید و دانشجویان داده شده است و در دولت کنونی هر سال 9 هزار فرصت مطالعاتی و در مجموع 4سال بیش از 36هزار فرصت مطالعاتی داده شده است، یعنی 16 برابر دولت اصلاحات. از مجموع 194هزار مقاله علمی ثبت شده در ISI، بیش از 152 هزار مقاله در دولت کنونی به ثبت رسیده و تنها 42 هزار مقاله علمی ثبت شده در ISI مربوط به دولت‌های قبلی بوده است.

در مجموع 4 سال دولت آقای خاتمی اساتید و دانشجویان در 3هزار همایش بین‌المللی شرکت داشته‌اند و این رقم در دولت کنونی هر سال 16 هزار و در مجموع 4 سال اخیر 64 هزار همایش بوده است.

حالا به سابقه مدعیان اصلاحات در دوران حاکمیت خود بر وزارت علوم نگاه کنید، وزرای دولت اصلاحات مخصوصا در دوره تصدی آقای «ج-ت» دانشگاه‌ها را به مرکز جولان احزاب سیاسی تبدیل کرده و با تنش‌آفرینی‌‌های پیوسته «خط علم» را کور کرده بودند. آیا غیر از این است؟! از فرزندان با استعداد این مرز و بوم به جای کسب علم و دانش برای مقاصد سیاسی و دم‌دستی خود بهره می‌گرفتند و در نهایت نیز آقای «س-ح» خطاب به آنها گفته بود؛ «جنبش دانشجویی حرف مفت است، زیاد دویدید و درگیر شدید، حالا دیگر باید بروید کار تئوریک بکنید»! تمامی این نمونه‌ها ثبت و ضبط شده و غیرقابل انکار است.اکنون، این سه گزاره را کنار هم بگذارید؛
اول؛ نگرانی و اضطراب بارها اعلام شده دشمنان بیرونی از پیشرفت‌های علمی حیرت‌آور دانشجویان و اساتید ایرانی، دوم؛ خیانت برملا شده اصحاب فتنه در همراهی با دشمنان بیرونی و سوم؛ تلاش کنونی آنها برای تسخیر دوباره وزارت علوم. آیا از کنار هم گذاردن سه‌گزاره یاد شده به این نتیجه نمی‌رسید که اصحاب فتنه به منظور کور کردن خط علم و خوش‌رقصی دیگری برای دشمنان بیرونی در پی تسخیر وزارت علوم هستند؟! برای آنها همین خوش‌رقصی‌ها حائز اهمیت است و نه موفقیت آقای دکتر روحانی. و در این باره باز هم گفتنی‌هایی هست.

جمهوری اسلامی:سرابی دیگر

«سرابی دیگر»عنوان سرمقاله روزنامه جمهخوری اسلامی به قلم جلیل حسنی است که در آن می‌خوانید؛پس از اعلام شکست کامل تلاش‌های وزیرخارجه آمریکا در احیای مذاکرات سازش خاورمیانه که به یک رسوایی برای آمریکا تبدیل شد، اکنون گزارش‌هایی منتشر می‌شود که گویا تشکیلات خودگردان فلسطین در ازای وعده‌های کم ارزش و بدون پشتوانه حاضر شده است به پای میز مذاکرات باز گردد و با این اقدام سازش طلبانه، درصدد برآمده برای آمریکا تجدید اعتبار کند.

براساس گزارش‌های رسیده طبق آخرین تماسی که جان کری وزیرخارجه آمریکا با ابومازن برقرار کرده، توافق شده است مذاکرات سازش با محوریت مسئله "مرزها و امنیت" آغاز شود.

 این مذاکرات 6 تا 9 ماه ادامه خواهد داشت. وزیر کار حکومت خودگردان که این خبر را می‌داد تأکید کرد جان کری به همین منظور به زودی بار دیگر به فلسطین باز می‌گردد. نکته قابل توجه اینست که تاکنون، کری در مدت 6 ماهی که به سمت وزارت خارجه آمریکا منصوب شده است هفت بار با محمود عباس دیدار حضوری داشته و در چندین نوبت نیز با وی تماس تلفنی برقرار کرد ولی تلاش‌های وی بی‌حاصل بوده است. براساس این گزارش‌ها، صائب عریقات از طرف حکومت خودگردان و لیونی، از جانب رژیم صهیونیستی، مسئول پیشبرد مذاکرات آتی خواهند بود.

موافقت حکومت خودگردان فلسطین با از سرگیری مذاکرات درحالی صورت می‌گیرد که طرف صهیونیستی حاضر نشده است کمترین نرمشی در مواضع خود داشته باشد و به تقاضاهای مکرر واشنگتن برای توقف ساخت شهرک‌های یهودی نشین، ولو به طور موقت، نیز وقعی ننهاده است. در نخستین واکنش‌ها، اتحادیه اروپا با ذوق زدگی و با شتاب از توافق برای از سرگیری مذاکرات سازش استقبال کرد. کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه، ضمن استقبال گرم از توافق‌های حاصل شده از "شجاعت" طرفین و همچنین تلاش‌های خستگی ناپذیر جان کری تقدیر کرده است! اشتون با اینحال اعتراف کرده است مذاکرات سخت و پیچیده‌ای در پیش رو خواهد بود.

از جانب دیگر، گروههای فلسطینی با رد دور جدید مذاکرات سازش، حکومت خودگردان را از افتادن در دام جدید صهیونیست‌ها برحذر داشتند. جنبش حماس به عنوان عمده‌ترین و بانفوذترین گروه فلسطینی، قاطعانه با بازگشت تشکیلات خودگردان به میز مذاکره مخالفت کرد. حماس تأکید کرد مذاکره در شرایط حاضر با صهیونیستها، وقت تلف کردن و خوش خدمتی به آمریکا و رژیم صهیونیستی است و محمود عباس تنها می‌تواند از جانب خودش صحبت کند و از طرف ملت فلسطین هیچ نیابتی برای مذاکره ندارد و فاقد مشروعیت است.

حماس، بازگشت حکومت خودگردان به روند سازش را ناشی از فشارها آمریکا دانست و آن را یک باج و جایزه به صهیونیستهای افراطی حاکم بر تل آویو خواند. جنبش احرار فلسطین، یکی دیگر از گروههای مبارز فلسطینی، نیز پذیرش مذاکره با رژیم صهیونیستی را ضربه‌ای سنگین به ملت فلسطین دانست که موجب خواهد شد انسجام و وحدت مردم فلسطین از هم بپاشد.

البته، این فقط گروههای مخالف محمود عباس نیستند که نسبت به از سرگیری مذاکرات سازش اعتراض دارند بلکه گزارش‌هایی وجود دارد که در درون "ساف" نیز مخالفت‌ها با سیاست‌های سازش طلبانه درحال تشدید است.

آنچه مایه تعجب و تأسف است این است که تشکیلات خودگردان درحالی به گفتگو و مذاکره با صهیونیستها تن می‌دهد که افراطی‌ترین صهیونیستها در هیأت حاکمه رژیم صهیونیستی بر سر کار هستند، صهیونیستهائی که کمترین حقی برای فلسطینی‌ها قائل نمی‌باشند و سیاست‌های افراطی آنها باعث شده است مذاکرات از سال 1389 در بن بست کامل قرار گرفته و متوقف شود. سردمداران کنونی رژیم صهیونیستی در جنایت و اشغالگری گوی سبقت را از اسلاف خود ربوده‌اند و کارنامه‌ای قطور از اقدامات ضد بشری، جنایت و غضب سرزمین‌های فلسطینی در پرونده خود دارند. باند حاکم بر رژیم صهیونیستی، حتی درخواست مکرر هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق دولت اوباما درباره توقف شهرک‌سازی را نیز رد کرد و رفتار تحقیرآمیز این رژیم با وزیر خارجه آمریکا، به عنوان لکه سیاهی در کارنامه کلینتون باقی خواهد ماند.

آنچنانکه اعلام شده است رژیم صهیونیستی طی روزهای آینده، به اصطلاح برای حسن نیت، شماری از زندانیان فلسطینی را آزاد می‌کند. این، تنها امتیازی است که رژیم صهیونیستی حاضر شده است به فلسطینی‌ها بدهد تا آنها را وارد گفتگوهای سازش کند. درحالی که، اولاً مشخص نشده است این زندانیان چه کسانی هستند، ثانیاً در دستور کار مذاکرات هیچ اشاره‌ای به امتیازات بیش‌تر از این مشاهده نمی‌شود.

نکته قابل توجه این است که رژیم صهیونیستی، علیرغم مواضع افراطی‌اش در برابر فلسطینی‌ها،‌ در صحنه بین‌المللی با انزوای روزافزونی مواجه است بطوری که همین هفته گذشته بود که مقامات اتحادیه اروپا، در اثر فشارهای داخلی، ناچار شدند محدودیت‌ها و مجازات‌هایی را برای رژیم صهیونیستی، به سبب ادامه سیاست شهرک سازی این رژیم مقرر کنند.

این انزوای مرگبار رژیم صهیونیستی، از علل اصلی تلاش‌های فشرده و تکاپوی آمریکایی‌ها برای احیای روند سازش می‌باشد.

شرایط حاضر و واقعیت‌های موجود، اهمیت تلاش‌های حامیان رژیم صهیونیستی را برای تجدید مذاکرات سازش مشخص می‌سازد و در عین حال بر عمق خیانت جناح سازش طلب فلسطینی، تاکید می‌گذارد. جای تأسف است که جناح سازگار فلسطین، به تجربه و پیامد 20 سال سازش و مذاکره توجهی ندارد و بار دیگر گام در همان مسیری می‌گذارد که نه تنها ملت فلسطین را به مقصود نمی‌رساند بلکه آنها را به سوی پرتگاه و مخمصه‌ای دیگر می‌کشاند.

کمترین پیامد مشارکت تشکیلات خودگردان در دور جدید مذاکرات سازش با صهیونیستهای افراطی، ایجاد تفرقه در صفوف ملت فلسطین و نجات رژیم صهیونیستی از وضعیت دشوار و وخیم کنونی خواهد بود، بدون اینکه دستاورد قابل توجهی به فلسطینی‌ها ارائه شده باشد.

به نظر می‌رسد حکومت خودگردان فلسطین که در داخل با مشکل مشروعیت مردمی مواجه است درصدد است با گردن نهادن به دستورالعمل دیکته شده آمریکا، بقای حکومت خود را تضمین کند.

مسئولان تشکیلات خودگردان با هر انگیزه‌ای که به سازش جدید تن داده‌اند باید متوجه این واقعیت باشند که ملت فلسطین، سازش و مذاکره با صهیونیستها، به ویژه در شرایط نابرابر و ظالمانه کنونی را خیانتی بزرگ تلقی خواهد کرد و هر مقامی که مجری این اقدام خیانت بار باشد در آینده باید پاسخگو باشد.

رسالت:خیر کثیر

«خیر کثیر»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛این روزها برخی از اصولگرایان انتخاب دکتر روحانی را مصداق آیه شریفه
" عسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا" می دانند. در مقابل عده ای نیز با توجه به اطرافیان رئیس جمهور منتخب، دولت یازدهم را نوعی "شر خفی" می دانند که به مرور ابعاد آن مشخص می شود. برخی دیگر نیز هر گونه قضاوت درباره رویه های دولت یازدهم را تا انتخاب اعضای کابینه اقدامی عجولانه و بی مبنا تلقی می کنند و سیاست "انتظار عملگرایانه" را پیش گرفته اند.

کسانی که می گویند انتخاب روحانی خیر کثیر است ناظر به متغیرهای جدید داخلی، منطقه ای و بین المللی انتخاب رویه اعتدالی توسط ملت ایران و استقبال رهبر معظم انقلاب از این انتخاب را یک اقدام هوشمندانه تفسیر می کنند که می تواند در این "پیچ تاریخی" حساس کشور را به سلامت عبور دهد. در فضای داخلی برخی ضرورت ها نظیر بازسازی اعتماد اجتماعی، احیای فضای نخبگی، کاهش فشارهای اقتصادی و معیشتی، ترمیم و نوسازی جامعه مدنی و... ،در فضای منطقه ای ضرورت پیش دستی در برابر تحولات مشکوک منطقه که در مصر، ترکیه، عراق و سوریه در جریان است و منازعات مذهبی با چاشنی نارضایتی های اقتصادی را دستمایه ای برای آتش افروزی در منطقه قرار داده است و در فضای بین المللی مسئله افزایش تحریم ها در موضوع هسته ای و شکنندگی طرف غربی در حیطه های اقتصادی و سیاسی مجموعه متغیرهایی است که انتخاب دکتر روحانی را تبدیل به یک خیر کثیر می کند و بازتاب آن در فضای داخلی و خارجی برکات و انعکاسات مثبتی است که به تدریج خود را نشان می دهد.

در برابر این نظریه آن عده که بدبینانه می گویند یک "شر خفی" در کشور اتفاق افتاده و شوربختانه به مرور چهره مشوه خود را به خصوص در حوزه های فرهنگی و اقتصادی نمایان می کند قائل به خلا گفتمانی، خلا سازمانی و خلا برنامه حول آقای دکتر روحانی هستند. فقدان گفتمان، سازمان و برنامه امکان سوء استفاده برخی از فرصت طلبان را فراهم می کند و با توجه به اطرافیان رئیس جمهور منتخب به مرور رویه اعتدالی به افراطی گری مبدل خواهد شد و آثار سوئی در حوزه های سیاسی و فرهنگی در پی می آورد. مباحثی که این روزها درخصوص معرفی وزیر پیشنهادی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در  رسانه ها مطرح شده حکایت از این دلنگرانی ها دارد.

گروه سوم اما رویکردی عملگرایانه تر دارند و منتظرند ببینند فرایند توزیع قدرت در کابینه آقای روحانی با توجه به شعار تشکیل دولت فراجناحی چه مسیری را طی می کند. اگر سهم آنها در کابینه آینده داده شد طرفدار دولت آینده هستند و اگر اینطور نبود رویه های انتقادی را در برابر دولت جدید پیش می گیرند.

این دسته بر این باورند ائتلاف‌های سیاسی، محصول مدیریت تکثر منابع قدرت در نظام‌های مردمسالار به منظور تالیف منافع و تحصیل نتبجه مطلوب برای یک جریان سیاسی است. در ایران با پیشرفت کشور،بالا رفتن میزان تحصیلات رای دهندگان، افزایش رفاه عمومی و... قدرت تمایل به تکثر و تفرق روزافزون یافته ونیروهای اجتماعی و سیاسی تازه نفس طالب مجالی برای جولان مثبت هستند. در واقع پلورالیسم سیاسی یا تکثر منابع قدرت  نه تنها یک الگوی تجویزی نیست  بلکه اتفاقی محتوم است که صفحه شطرنج سیاست در ایران را با مهره های جدیدی روبرو می کند. در این سطح تحلیل مدیریت تکثر منابع قدرت و فرایندهای زیردستی ائتلاف نقش تعیین کننده ای در معادلات سیاسی آینده ایران خواهد داشت که البته باید دید که آیا آقای روحانی می تواند دولت فراجناحی یا میان جناحی تشکیل دهد که همه را راضی کند و هیچ کس ناراضی نباشد؟!

نیت ناصواب و عملگرایانه در نظریه سوم و سوء ظن و بدبینی در نظریه دوم پایه های تحلیل اسلامی این دو دیدگاه را سست می کند. اصل بر برائت است و تا به امروز دکتر روحانی بر خلاف سوء ظن های متداول در بین برخی اصولگرایان به خوبی توانسته اطرافیان خود را مدیریت کند. از سویی منفعت گرایی در دیدگاه انتظار عملگرایانه نیز الگوی مناسبی در تعامل با دولت ها نیست و بویی از اصولگرایی نبرد است. تعامل اصولگرایان با دولت یازدهم تابعی از یک سری پرنسیب ها و ایستارها ست و ارتباط منطقی به مناصب و پست های اهدایی در دولت آقای روحانی ندارد. هر چند توزیع نامناسب قدرت نیز می تواند به چهره عمومی دولت روحانی لطمه بزند و شعار تشکیل دولت فراجناحی را با اما و اگرهای فراوانی روبرو سازد.

مآلا با این تفاسیر باید گفت که نظریه اول که ناظر به متغیر های داخلی و خارجی، انتخاب آقای دکتر روحانی را نوعی" خیر کثیر" برای کشور می داند دارای قرینه های سیاسی و اجتماعی بیشتری است. شخصیت سیاسی برجسته دکتر روحانی و درایت و تدبیر ایشان به خصوص در عرصه های بین المللی و همچنین امیدی که در کشور بین آحاد مردم به وجود آمده و تحولات مثبتی که در منطقه از همین حالا با ارتباطات نزدیک و خوب تیم دکتر روحانی با برخی کشورهای عربی خاورمیانه آغاز شده نقطه عزیمت یک بازی جدید و پیش دستانه در منطقه است و دشمن بهتر از هر کس دیگری می داند که در انتخابات ایران به خصوص در جبهه تعمیق اختلافات فرقه ای در منطقه شکست خورده است. غربی ها در پی آن بودند تجربه منازعات مذهبی در جنگ های سی ساله اروپا که منجر به سکولاریزه شدن کشورهای این قاره شد را در خاورمیانه تکرار کنند و با توسل به گروه های تندرو سلفی و تکفیری زمینه دلزدگی ملت ها را از اسلام سیاسی و در نهایت پیگیری پروژه جدایی دین از سیاست ایجاد نمایند.

این اتفاق به شکل پایلوت در مصر رخ داد و مرسی افراطی با ناتوانی در پاسخگویی به مطالبات اقتصادی مردم و دامن زدن به اختلافات مذهبی در داخل مصر و خارج از این کشور مثل سوریه قدرت را به سکولارها تحویل داد. البرادعی گزافه نگفت که مرسی و اخوان المسلمین تاوان خون امثال شهید "شحاته ها" را می پردازند. این در حالی است که بازتاب انتخاب دکتر روحانی در ایران کم شدن شکاف های منطقه ای و مذهبی بین کشورهای مسلمان بوده است و ان شاء الله در آینده ای نه چندان دور با تدبیر و مقاومت، موضوع سوریه و مشکلی که تروریست ها برای این کشور مسلمان به وجود آورده اند، مشکلات عراق و مسائلی که عده ای
می خواهند برای حزب الله پیش بیاورند،حل و فصل خواهد شد.

سیاست روز:بایسته‌های دولت تدبیر وامید!

«بایسته‌های دولت تدبیر وامید!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم حسن اختری است که درآن می‌خوانید؛انتخاب دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس‌جمهور منتخب یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، بارقه‌ای از امید را در دل آحاد جامعه در جای، جای ایران اسلامی و حتی ایرانیان خارج از کشور ایجاد کرد.

امروز دلها امیدوار و چشم‌ها منتظرند تا ببینند این روحانی برخاسته از جامعه روحانیت با تحصیلات دانشگاهی و حوزوی که سوابق متعددی در پستهای کلیدی قانون‌گذاری ـ نایب رئیسی مجلس شورای اسلامی، اجرایی کشور ـ از جنگ تحمیلی گرفته تا دبیری شورای عالی امنیت ملی و ریاست مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ با شناخت دقیقی که از فرصت‌ها و تهدیدهای پیش‌روی ایران اسلامی دارد، برای استفاده بهینه از توانمندیهای ملت بزرگ جهت فائق آمدن بر مشکلات چگونه تدبیر خواهد کرد. او در جریان رقابتهای انتخاباتی، مشی و منش خود را بر پایه میانه‌روی و اعتدال و پرهیز جدی از افراط و تفریط بنا نهاد و در صورتی که مورد اقبال و اعتماد مردم قرار گیرد دولت آینده خود را «دولت تدبیر و امید» نامید، که اتفاقا با استقبال توده‌های میلیونی مواجه شده و با اکثریت مطلق آرا منتخب ملت ایران گردید.

او نیک می‌داند که در کنار این رای اعتماد، برای موفقیت در پاسخ به مطالبات به حق مردم همراهی نیم دیگر جامعه که به رقبای او رای داده‌اند و همچنین پشتیبانی همه جانبه سایر قوا به ویژه حمایت سکاندار کشتی انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین حضرت آیت‌العظمی خامنه‌ای (مدظله) را نیاز دارد و مردم نیز انتظار دارند که «دولت تدبیر و امید» متفاوت از دولت‌هایی باشد که تاکنون با رای آنان بر سر کار آمده‌اند. آنها در حد وسع و توان در عمران و آبادانی کشور کوشیده‌اند اما از آنجایی که نتوانسته‌‌اند به تمام تعهدات خود در قبال مطالبات ملت جامه عمل بپوشند و شاید هم در اولویت‌بندی و یا بعضا شناخت خواسته‌های اصلی و فرعی دچار اشتباه شده‌اند لذا در دوره‌های بعدی مورد تغییر قرار گرفته‌اند که اینک نوبت به دولت اعتدال رسیده است. این امری کاملا طبیعی است که افکار عمومی انتظار داشته باشد که دولت «تدبیر و امید» می‌باید تمام خصلت‌ها و ویژگی‌های مثبت دولتهای قبل را داشته باشد و در مقابل هیچ یک از نقاط ضعف آنها را که باعث رویگردانی مردم شده را نداشته باشد. بنابراین شباهت دولت جدید به هر یک از دولت‌های پیشین می‌تواند در نوع نگاه توده‌ها و تعامل دستگاه‌‌های حاکمیتی تاثیر متقابلی را به همراه داشته باشد. بدیهی است مجموعه مجاهدت‌ها و تلاشهای خدمتگزاران در ادوار گذشته دولت علاوه بر انجام وظیفه در قبال رای اعتماد مردم ویژگیهای بارز هر یک موجب بالا رفتن سطح توقعات از دولت بعدی گردیده است.

لذا در هیچ یک از دوره‌های برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اکثریت مردم هرگز به عقب برنگشته‌اند و حرکتی رو به جلو و همراه با رشد و تعالی داشته‌اند. اگر فراجناحی بودن اعضای کابینه دولت سازندگی را از ویژگیهای بارز و مثبت آن دولت تلقی کنیم یقینا به وجود آمدن طبقه اشرافیت و ایجاد شکاف طبقاتی در جامعه آن روز که از بین مدیران دولتی شیوع پیدا کرد و با تورم پنجاه درصد ناشی از اجرای برنامه‌های سازندگی برای مردم غیر قابل تحمل شده و یا اعتراضات و ناآرامی‌هایی در برخی از نقاط کشور روبرو شد و زمانی که مردم آزادی‌های نشات گرفته از قانون اساسی را در معرض خطر دیدند در پایان دولت سازندگی دست رد بر سینه کسی زدند که شعار محوری او ادامه راه دولت قبل بود و دست بیعت به فردی دادند که با شعار شایسته‌سالاری و توسعه سیاسی به میدان رقابت با سایر کاندیداها وارد شده بود. با گذشت دو دوره از «دولت اصلاحات» وقتی که اصلاح‌طلبان را در تحقق شعار شایسته‌سالاری ناتوان دید در جریان رقابتهای نهمین دوره ریاست جمهوری علیرغم آنکه سردار سازندگی با تمام قوا در صحنه حاضر و مورد حمایت اکثر مدیران یقه سفید دولتهای اصلاحات و سازندگی بود رویکرد مردم متوجه کسی می‌شود که احساس می‌کنند از جنس خود مردم است و شعار محوریش نوکر مردم بودن است (وقتی خبرنگار از او بدین مضمون می‌پرسد که فکر می‌کنید تیپ شما به ریاست جمهوری می‌خورد پاسخ می‌دهد اگر به ریاست جمهوری نخورد به نوکری مردم که می‌خورد). گرچه در ادامه راه جریان اصولگرا با توجه به قرابت‌هایی که احمدی‌نژاد با این جریان سیاسی داشت درصدد مصادره و اداره او برآمد و تمام اعتبار خود را هزینه او کرد اما بعدها با آشکار شدن واقعیت‌ها، نشان داد که احمدی‌نژاد هرگز قاعده‌مند نبوده و چارچوب نخواهد پذیرفت و هیچ تعلق خاطر و تعهدی نیز به جریان اصولگرایی ندارد.

لذا اصولگرایان‌ آش نخورده و دهن سوخته شدند و در جریان رقابتهای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تاوان دولت‌های نهم و دهم را یکجا پرداخت کردند. حال انتظار می‌رود که دولت «تدبیر و امید» که تجربه دولت‌های گذشته را در انبان خود دارد، کابینه‌ای فراجناحی، کارآمد، پرکار، سازده‌زیست، مردمی مشورت‌پذیر که برخاسته از متن مردم بوده باشند را برگزیده و معرفی نماید.

البته با شناختی که از شخصیت منتخب یازدهمین دوره ریاست جمهوری در دست است تشکیل چنین کابینه‌ای به دور از انتظار نخواهد بود.

تهران امروز:بایدها و نبایدهای قانون هدفمندی

«بایدها و نبایدهای قانون هدفمندی»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم غلامرضا تاجگردون است که در آن می‌خوانید؛با نزدیک شدن به زمان شروع کار دولت یازدهم بار دیگر بحث بر سر سناریوهای هدفمندی یارانه‌ها در دولت حسن روحانی بالا گرفته‌است و هر کارشناسی سناریوهای احتمالی پیش رو را مطرح می‌کند و پیشنهاداتی برای تداوم اجرای این قانون ارائه می‌دهد. آنچه مسلم است قانون هدفمندی یارانه، قانونی است که در مجلس تصویب شده و تمام بندهای آن هم روشن و بارز است، بنابراین هیچ دولتی نمی‌تواند از این قانون تخطی کند یا اجرای آن را به کلی منتفی اعلام کند. حسن روحانی و دیگر اطرافیان او هم بارها بر این موضوع تاکید کرده‌اند که قانون هدفمندی یارانه‌ها را همچنان اجرا خواهند کرد و پرداخت‌های نقدی را قطع نمی‌کنند. البته در چند و چون اجرای قانون و مسیر آن در آینده هنوز تردیدها و تصمیم‌های روشن‌نشده‌ای وجود دارد. اتفاقا بحث بر سر ادامه یا توقف قانون هدفمندی یارانه‌ها نیست، بلکه چالش مسیر اجرایی قانون هدفمندی یارانه‌ها در آینده است.

باید توجه داشته باشیم که قانون هدفمندی یارانه‌ها بندها و اصول و مصوبه‌های دیگری هم در کنار خود دارد که دولت فعلی یا از آنها تخطی کرده یا اینکه اصلا وارد فاز اجرایی آنها نشده و این بندها و اصول همچنان اجرا نشده باقی‌مانده‌است. بنابراین دولت یازدهم چنانچه بخواهد این قانون را در مسیر درست خود قرار دهد باید به بندها و اصول دیگر این قانون هم عمل بکند. برای مثال کمک به تولید از منابع و درآمدهای هدفمندی یارانه‌ها یکی از اصول و بندهایی‌است که دولت دهم از آن غافل شد. اگر این بند مهم و اساسی اجرایی می‌شد و دولت به اصول تولید توجه داشت امروز با معضلاتی نظیر تورم، فرار سرمایه از بخش مولد اقتصاد و همچنین رکود تولید مواجه نبودیم. چه بسا پرداخت سهم تولید موجب اشتیاق سرمایه‌داران به سرمایه‌گذاری در بخش تولید می‌شد و حتی قانون هدفمندی یارانه‌ها به رشد و رونق تولید منجر می‌شد. زمانی هم که تولید و تقاضا به‌طور متعادل در کشور برقرار باشد ما با معضلی مانند تورم روبه‌رو نیستیم. بنابراین می‌بینیم که این اصل هدفمندی یارانه‌ها نبوده که اقتصاد را بی‌سامان کرده است بلکه این راه و رسم غلط دولت در اجرای اصول این قانون بوده که شرایط امروز را پیش آورده است؛ راه و رسمی که دولت یازدهم اگر بخواهد قانون هدفمندی یارانه‌ها را به اصل و عیار حقیقی خود بازگرداند راهی جز فاصله گرفتن از آنها ندارد.

از سوی دیگر دولت آینده باید تصمیم بگیرد که برای پرداخت‌های نقدی 45 هزار تومانی به افراد خانوار چه راهی در پیش خواهد گرفت. یکی از سوالات هم‌‌اکنون این است که آیا دولت آینده به کاهش یارانه‌های نقدی رو می‌آورد یا آن را با همین میزان فعلی پرداخت می‌کند.

 مسلما بحث افزایش یارانه‌های نقدی آن هم در چنین شرایطی منتفی‌است اما اگر دولت بخواهد یارانه‌ها را با همین مبلغ پرداخت کند باید سعی کند که از منابع غیرقانونی آن‌را برداشت نکند، بلکه سایر منابع قانونی ذکر شده در بودجه را آزاد کند و از طریق آن و همچنین درآمد حاصل از افزایش قیمت حامل‌های انرژی به پرداخت یارانه‌های نقدی بپردازد. البته ما نباید زندگی مردم را هم فراموش کنیم و تنها و تنها قانون هدفمندی یارانه‌ها را با اهمیت بدانیم. بلکه تا مشخص شدن وضعیت و سامان گرفتن وضعیت اقتصادی و افزایش رشد اقتصاد باید کالا و خدمات اساسی و بنیادی را به‌طور مداوم در اختیار مردم قرار دهیم. حتی اگر پیشبرد قانون هدفمندی نیازمند کاهش یارانه‌های نقدی بود ما می‌توانیم با پرداخت کالا و خدمات به جای پول سطح زندگی مردم را حفظ کنیم تا آنها دیگر با مشکلات این روزها مواجه نباشند.

حمایت:اردوی سی روزه تمرین تقوا

«اردوی سی روزه تمرین تقوا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سیدمحمدمهدی موسوی است که در آن می‌خوانید؛رمضان، ماه خدا، ماه نزول قرآن کریم، موسم عبادت و بندگی، ماه مغفرت و نیز موسمِ روزه‌داری است؛ در روایات متعددی بر این نکته تاکید شده که روزه گرفتن در ایام گرم سال، جهاد است. در این باره پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «در این ماه به وسیله تشنگی و گرسنگی مجاهدت کنید چون اجرش مانند کسی است که در میدان جنگ در راه خدا می‌جنگد و هیچ عملی در نزد خدا از گرسنگی و تشنگی که در راه خدا باشد برتر نیست.»

مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از عرفای بزرگ و بنامی که هم حضرت امام (ره) و هم مقام معظم رهبری و دیگر بزرگان به ایشان ارادت خاصی داشتند، می‌فرمود: «اگر کسی می‌خواهد مسیر سیر و سلوک الهی را طی کند همین گرسنگی فواید بسیار زیادی برای سالک الی‌الله در مسیر کمال و دستیابی به معرفت الهی به همراه دارد.»البته باید توجه داشت که تحمل گرسنگی و تشنگی، مرتبه نخست از مراتب روزه داری است، کما اینکه بر اساس آموزه‌های دینی ما، روزه حقیقی آن است که در آن فرد روزه‌دار فقط امساک از خوردن و آشامیدن نداشته باشد بلکه همه اعضا و جوارح او از تمامی معاصی و گناهان دوری کند؛ در این صورت است که فرد به مراتب بالایی از کمال و معرفت نایل می‌شود و به حقیقت بندگی و عبودیت می‌رسد.

برای رسیدن به چنین قله‌ای، ماه مبارک رمضان یک فرصت عظیم است و به تعبیری یک اردوی سی روزه برای تمرین تقوا و کسب معارف الهی به شمار می‌رود. از این منظر چنانچه ما به حقیقت روزه داری و تقوا دست یابیم به یقین، حالِ خوش دوری از گناه و معاصی در ماه های دیگر سال نیز با ما خواهد بود و ما از برکات آن بهره‌مند می‌شویم.

روزه‌داری در ماه رمضان همچنین دستاوردها و برکت‌های فراوانی نیز برای فرد روزه‌دار به همراه دارد که از آن جمله می‌توان به حضور قلب و خشوع در برابر آفریدگار جهان اشاره کرد. یکی دیگر از دستاوردهای ماه رمضان این است که با تحمل گرسنگی و تشنگی به یاد فقر خویش در قیامت می‌افتیم و از سویی بیش از پیش حال و روز محرومان و مستمندان جامعه را درک می‌کنیم و برای کمک بی‌منت به آنان پیش قدم می‌شویم. کنترل شهوات، تقویت محبت در بین دوستان و خویشاوندان، بهره‌گیری درست از لحظه لحظه عمر، تقویت قوه خویشتنداری و سعه‌صدر نیز از دیگر برکات و نتایج روزه‌داری در ماه رمضان است.

به طبع ما در این ماه مبارک بیشترین خویشتنداری از گناه را داریم و اتفاقاً خداوند هم می‌خواهد به این شکل به ما نشان دهد که بندگان تا چه حد قدرت دارند که از گناه دور و به زیور تقوا و ایمان آراسته شوند.

آفرینش:اندونزی و گرجستان و آینده رویکرد لغو روادید کشورها با ایران

«اندونزی و گرجستان و آینده رویکرد لغو روادید کشورها با ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛پس از انتشار خبر لغو مقررات سفر بدون ویزای ایرانیان به گرجستان دولت اندونزی، هم صدور ویزا در مبادی ورودی این کشور را برای ایرانیان متوقف کرد. این کشور اعلام کرده مقررات صدور ویزا در بدو ورود به کشور را برای ایرانیان در یک ماه آینده لغو خواهد شد.

در این بین جاکارتا دلیل این رویکرد نوین را قاچاق فزاینده مواد مخدر از سوی اتباع ایرانی، استفاده ایرانیان از خاک اندونزی برای اخذ پناهندگی از استرالیا و درخواست «کوین راد»، نخست وزیر استرالیا از اندونزی در مورد سخت تر کردن راه های پناهندگی ایرانیان دانسته است.

در این حال اگر به رویکرد پیشین دولت گرجستان در مورد لغو سفر بدون روادید هم بنگیریم در واقع باید گفت جدا از اعلام های رسمی مقامات کشورهایی چون گرجستان و اندونزی در مورد لغو مقررات پیشین سفر بدون روادید باید به گستره ای از علل های سیاسی، اقتصادی، امنیتی،اجتماعی و... اشاره کرد.

در واقع اندونزی از سال 2005 تاکنون تسهیلاتی را در مورد لغو روادید در اختیار ایرانیان قرار داد و گرجستان نیز چند سال پیش بدین رویکرد توجه کرد اما لغو اخیر این تصمیمات جدا از نوع نگاه غربی ها به اعمال فشار بیشتر به دولت ایران را باید در ناتوانی سیاست خارجی کشور در جلب هر چه بیشتر و توجه به رویکرد لغو روادید با کشورهای دیگر هم نسبت داد.

چرا که گذشته از اینکه امروزه دیگر صدور یا لغو روادید، ابزار کنترلی پیشرفته برای امنیت بیشتر مرزها نیست کشورهای گوناگون هم چندین دهه است که لغو روادید را با توجه به سودهای سرشار اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و گردشگری را مورد توجه قرار داده و اعمال می کنند.

در این رویکرد نرم شدن مرزهای سخت پیشین ، گذر آسان شهروندان در خاک کشورهای یکدیگر جدا از ارتباط دو سویه دولت‌ها تاثیرات متعدد اقتصادی سیاسی و فرهنگی گردشگری نیز دارد.

چنانچه بسیاری از کشورها چون شهروندان کشور اروپایی دانمارک می توانند بدون روادید به 169 کشورجهان مسافرت کنند اما در مقابل نیز ایرانیان تنها با امضای لغو روادید با حدود 42 کشور جهان که گاه بسیار گمنام و کوچک و دور از دسترس هستند در رتبه 96 نامناسب قرار دارند.

آنچه مشخص است اکنون ایران جدا از نوع نگاه کشورهای غربی با بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی رابطه خوبی نیز دارد، اما ایرانیان برای سفر به این کشورها نیز مشکل دارند. در این حال از سویی در سالهای اخیر خبرهایی امیدوار کننده در مورد احتمال لغو روادید با 60 کشور دنیا از سوی برخی مقامات کشور اعلام شده و از سویی نیز اینک لغو روداید قبلی با گرجستان و اندونزی با چالش جدی روبرو شده است.

در این شرایط ناتوانی کشور ما در لغو روادید گسترده با بسیاری از کشورهای مهم، قدرتمند و دارای ارزش گوناگون اقتصادی، سیاسی، تحصیلی، فرهنگی، گردشگری و... در منطقه و جهان مورد پرسش بسیاری است و دولت جدید هم باید در این راستا گام بردارد. چرا که لغو و اعتبار گذرنامه هر کشور در ورود به کشورهای گوناگون روادید نشانه توانایی سیاست خارجی کشور و توان دیپلماسی عمومی و قدرت یک کشور در عرصه بین المللی است.

وطن امروز:افراط در تفریط!

«افراط در تفریط!»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می‌خوانید؛

قبل التحریر ۱

دین مبین اسلام، آنقدر عمیق و محکم اما دقیق و باملاحظه است که فی‌المثل مسافر یا بیمار لایطاق را از گرفتن روزه، معاف کرده تا بعد قضای آن را به جا آورد. اسلام حقا که برترین دین، کامل‌ترین دین بلکه تنها دین و حد واسط سهل‌گیری‌های شل و ول مسیحیت و سختگیری‌های بی‌حد و مرز یهودیت است. شگفتا! در همین احکام روزه، نیک اگر بنگری خواهی یافت که چقدر خدا هوای بنده خود را داشته است تا مبادا روزه سبب فشار مافوق طاقت شود. اندک مروری بر رساله مراجع گرانقدر تقلید، این حافظان راستین شریعت و شعور و شرعیت، منجمله موید این مهم است که اگر روزه‌دار دید تشنگی و گرسنگی دارد به قیمت جان او تمام می‌شود، مکلف است روزه خود را پیش از اذان افطار کند و اگر بعدا قضای آن روزه را بجا آورد، بر او هیچ گناهی نوشته نخواهد شد. القصه! یکی از افراد بیرون از دایره مراجع عظام شیعه که در توهم بزرگی و تصور پوچ تصاحب رساله غوطه‌ور است، هفته گذشته با سوءاستفاده از اعتدال موجود در احکام اسلام، ایضا اعتدال به وجود آمده در ایام ماضیه و فضای جاریه(!) حرف خنده‌دار و مضحکی زد، راه تفریط پیمود و قند در دل معاندان آب کرد! این جناب مدعی شد: «هر وقت روزه‌دار احساس تشنگی کرد، می‌تواند تا آن حد که رافع عطش باشد، آب نوش جان کند!» این فرد اساسا فراموش کرده یکی از فلسفه‌های روزه، اتفاقا همین است که آدمی تشنه و گرسنه شود و اگر قرار بر این باشد که موقع تشنگی یا گرسنگی و با اندک فشاری، آب بنوشیم، خب! اصلا چه حاجت به روزه‌داری است؟! واقعا جای این سوال از محضر ایشان باقی است: «با در نظر گرفتن حکم جنابعالی، اصولا فرق میان ماه رمضان و سایر ماه‌های سال در چیست؟! و مگر نه این است که در الباقی ایام نیز، آدمی هنگام تشنگی، آب می‌نوشد؟! گیرم چند قلپی بیشتر!» ماه رمضان آمده که ما، یکی هم متحمل فشار عطش شویم و تا اذان مغرب صبر پیشه کنیم؛ جز این صبر به عشق خدا- و نه فقط به حکم خدا- مزه رمضان، حقا که از بین می‌رود. آنچه برای روزه‌دار، استثنا شده، مال موارد کاملا استثنائی است که بسیار به ندرت پیش می‌آید، نه اینکه حکم بدهیم: «هر که احساس تشنگی کرد و به فشار دچار آمد، می‌تواند اندازه چند قلپ آب بخورد!» من هم الان خودم خنده‌ام گرفته! مگر کسی هم هست که روزه باشد اما دچار فشار و تشنگی و گرسنگی نشود؟!

قبل التحریر ۲

اینکه «اسلام» را تنها دین شمردم، اولا برگرفته از این آیه شریفه است؛ «ان الدین عندالله الاسلام». بنابراین ما هر چند در مقام واقعیت، منکر ادیان آسمانی دیگر نمی‌شویم اما در عالم حقیقت، اصولا و اساسا به دینی جز اسلام، آنهم «اسلام امیرالمومنین علی علیه السلام… به‌به از نام بلند علی» قائل نیستیم. ثانیا یهودیان اگر واقعا به یهودیت اعتقاد داشته باشند، باید بر اساس آموزه‌های حضرت موسی، دست از آیین یهود بردارند و به اسلام بگروند، چرا که وعده رسالت «محمد»- درود خدا بر او و خاندان او باد- مهم‌ترین و آخرین بشارت کلیم‌الله بوده است. ایضا مسیحیان، خود به نیکی می‌دانند- و حتی در انجیل بارنابا به وضوح خوانده‌اند- که تداوم مسیح و امتداد مسیحیت در دین اسلام است. طرفه حکایت اینجاست؛ ما مسلمین، بیش از یهودیان و مسیحیان به فرامین ۲ پیامبر آسمانی‌شان باورمندیم.

با این دست فرمان، لابد در آینده به اینجا هم خواهند رسید:

- اگر روزه‌دار، برای خوردن سحری، دیر از خواب بلند شد و دید که «ای دل غافل! تا اذان صبح به افق آن قبرستانی که در آن ساکن است، همه‌اش ۱۰ دقیقه مانده»، می‌تواند آرام و با طمانینه غذایش را کوفت کند تا هنگام اذان صبح. همین که اذان را دادند، بر روزه‌دار فرض است که برود نماز صبحش را خیلی سریع، بی‌حضور قلب و باعجله بخواند و بعد بازگردد سر سفره، الباقی غذا را بلمباند! در این حالت، اگر مثلا تا نیم ساعت و ۳۳ ثانیه بعد از اذان صبح، غذا خوردن روزه‌دار طول کشید، بر این روزه‌دار خوابالو فرض است که دقیقا نیم ساعت و ۳۳ ثانیه هم از آن طرف، دیرتر افطار کند! اما آمدیم و طرف در دقیقه ۲۰ دید که دیگر نمی‌کشد! او باید به اندازه‌ای که شورش درنیاید، آب، آب هویج یا شیربستنی - در برخی منابع به آب زغال اخته سن ایچ و دیگر هیچ هم اشاره شده!- میل کند. حال جای این سوال پیش می‌آید که «تکلیف این ۱۰ دقیقه و ۳۳ ثانیه چه می‌شود؟» هیچ! روزه‌دار باید فردای آن روز، دقیقا ۱۰ دقیقه و ۳۳ ثانیه زودتر دست از خوردن سحری بکشد! منتها شرط است که این بار فرد روزه‌دار، شب زودتر بخوابد تا از آن‌ور هم زودتر بلند شود، در غیر این صورت، محاسبه ریز دقایق سحری و افطار، با شخص مکلف و خارج از توان منِ کمترین است!

- فرضا روزه‌دار می‌بیند که تا اذان مغرب، مثلا یک ساعت و ۴۵ دقیقه مانده. بر او واجب است دستش را بگذارد روی شکمش! به محض شنیدن نخستین صدای قار و قور، می‌تواند برود ساعت را به مقدار لازم جلو بکشد! یا اینکه با سیمکارت رایتل، زنگ بزند به یکی از آشنایان ساکن در جایی که آنجا افق مشتی‌تری دارد! و به او با قصد قربت بگوید؛ هی ناقلا! دل من پیش تو، افق تو مال من!

- ظهر شده و روزه‌دار احساس گرسنگی می‌کند. می‌تواند از بستگان بخواهد که حواسش را پرت کنند! بدیهی است مدت پرتی حواس، اگر بیش از نیم ساعت باشد، خیلی دیگر تابلو است! عنوان این نکته لازم است که روزه‌دار باید مطمئن شود که حواسش از نوشیدن آب پرت شده یا خوردن غذا؟! قطعا احکام اینقدر هم دیگر شل و ول نیست که تو حواست برای خوردن ۴ تا خرما از یخچال پرت شود اما بروی چلوکباب بخوری!

- هنگام روزه سیاسی، با تداعی خاطرات تحصن وکلاء‌الشیطان در مجلس ششم، خوردن ژامبون بوقلمون در جای خلوت بلامانع است!

- روزه‌دار در خانه است و میهمان دارد. از سویی گرسنگی هم بیداد می‌کند. به بهانه چشیدن غذا، می‌تواند تا آن حد که قشنگ سیر شود، غذا را مزمزه کند! حال آمدیم و همین فرد، فردای آن روز، جایی میهمانی دعوت بود و باز هم احساس گرسنگی کرد! صرف نظر از اینکه این فرد بهتر است معده و لوزالمعده خود را به دکتر نشان دهد، استثنائا باید با رمز «چند خوردی چرب و شیرین از طعام» صبر کند، لیکن دقیقا دقایقی که گرسنه شده را مد نظر قرار دهد. مثلا ۲ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۵۶ ثانیه. این فرد می‌تواند زمان به دست آمده را یا یک جا، یا به مرور در روزه‌های آتی از ماه رمضان طلبکار باشد و از آن برای خوردن زودتر افطار یا منت گذاشتن سر خداوند استفاده کند!

- هنوز نیم ساعت از سحری نگذشته که فرد می‌بیند تشنه شده! ناظر بر زمان زیاد باقیمانده تا افطار، این فرد باید تا خرخره و آنقدر آب بخورد که در طول روز، دیگر دچار تشنگی نشود که احیانا دوباره بخواهد آب بخورد! طبعا اگر در این هنگام فرد روزه‌دار بازی دربیاورد و فقط تا حد رفع عطش آب بخورد، دیگر نمی‌تواند در طول روز آبی بنوشد حتی اگر به قیمت جانش تمام شود! گفته باشم؛ نگید نگفت!

- اگر روزه‌دار در طول روز، احساس تشنگی کرد، فقط باید آب بخورد، آن هم چند قلپ! اما یک وقت هست که تشنگی دارد به طرف فشار می‌آورد. در اینجا باید دید فشار، حداقلی است یا حداکثری؟! اگر فشار کم بود، علاوه بر آب می‌تواند از آبمیوه هم استفاده کند اما اگر فشار زیاد بود، نوشیدن دوغ، ماءالشعیر و پپسی هم توصیه شده!

تذکر

از آنجا که دوغ، بدتر آدم را تشنه می‌کند، بعد لمباندن دوغ* دوباره می‌توان آب نوشید تا حدی که اثر دوغ از بین برود! لذا یک وقت می‌بینی تشنگی شما کاملا برطرف شده اما چون هنوز اثر دوغ در دهان آدمی هست، بر روزه‌دار فرض است آنقدر آب بخورد که کاملا مزه دوغ از بین برود! در این باب آنچه اهمیت دارد از بین رفتن اثر دوغ است، نه رفع شدن تشنگی شما!

تبصره

اگر فرد متمولی خارج از این موارد، روزه خود را عمدا بخورد، از آنجا که این از خدا بی‌خبر، علی‌القاعده نباید اعتقادی به مقوله «گداپروری» داشته باشد، بر او حتم است که به جای اطعام فقرا، به ۶۰ نفر از اغنیا آن‌هم در رستوران برج سفید افطاری بدهد!

تکمله

در ماه‌های غیر از ماه مبارک، برای خواندن نماز صبح ادا، تا وقتی که فرد صبحانه نخورده باشه، وقت داره واسه نماز!

-----------------------------------

*شاید شماری از خوانندگان این ایراد را بگیرند که «لمباندن» معمولا برای غذا به کار می‌رود، نه نوشیدنی‌ها. ایشان غافلند که دوغ، خودش یک غذای کامل است!

شرق:نگرانی چرا؟
    
«نگرانی چرا؟»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن می‌خوانید؛
تمایل «جک استراو» وزیر خارجه اسبق انگلستان برای سفر به ایران جهت دیدار با رییس‌جمهور منتخب، استقبال «ویلیام هیگ» وزیر خارجه فعلی آن کشور از انتخاب آقای روحانی، نامه نزدیک به 120 نماینده کنگره آمریکا به پرزیدنت «اوباما» مبنی بر حمایت و مدارا با روحانی و به‌تعویق‌انداختن تصویب تشدید تحریم‌های سالانه علیه ایران، از جمله استقبال‌هایی بوده که غربی‌ها از انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم و برگزیده‌شدن آقای روحانی توسط اکثریت ملت ایران، صورت داده‌اند.

به نظر می‌رسد «واشنگتن» و «لندن» متوجه اهمیت انتخاب روحانی شده‌اند و برخلاف اشتباه فاحشی که 16 سال پیش در دوران خاتمی کردند، نمی‌خواهند این فرصت جدید را که 19میلیون‌نفر از مردم ایران در رای تاریخی که به آقای روحانی در 24 خرداد ایجاد کردند را هدر دهند.

می‌توان گفت دست‌کم برخی از محافل غربی مایل هستند که با آمدن آقای روحانی فصلی جدید آغاز شود تا شاید – و فقط هم شاید- بهبودی ولو نسبی در مناسبات ایران و غرب به وجود‌ آید. ضمن اینکه این «اشتیاق احتیاط‌آمیز» در غرب در حال پررنگ‌تر شدن است، به نظر می‌رسد که در داخل کشور خودمان، برخی چهره‌ها و شخصیت‌های اصولگرا نگران شده‌اند که مبادا تنش‌زدایی یا آتش‌بس میان ایران و غرب پدید‌ آید.

به‌عنوان مثال، در حالی که گفت‌وگوی آقای استراو با بخش فارسی «بی‌بی‌سی» مشخص بود و ایشان به هیچ روی نگفته بود که می‌خواهند در مراسم تحلیف آقای روحانی حضور پیدا کنند، برخی رسانه‌های وابسته به جریانات اصولگرا، عمدا موضوع را به گونه‌ای مطرح کردند که انگار آقای استراو چمدان خود را بسته و عنقریب است که از تهران سردرآورد! یکی دیگر از بزرگان اصولگرا در مصاحبه‌ای اظهار کرد: «لندن در ابتدا باید از ملت ایران به واسطه نقش در فتنه 88 عذرخواهی نماید» و دیگری از این اصولگرایان اظهار کرده «هر نوع دعوتی از جک استروا به منظور شرکت در معارفه آقای روحانی غیرقانونی بوده و خلاف مصلحت نظام است.»اگر همین‌گونه پیش برویم، احتمالا از فردا و در پاسخ به موضع‌گیری قریب به 120نفر از نمایندگان کنگره ایالات متحده، این گروه از اصولگرایان خواهند گفت که «اگر آمریکایی‌ها حسن‌نیت دارند (که ندارند) اول دارایی‌های ما را که غیرقانونی 34 سال پیش بلوکه کردند آزاد نمایند» یا «اگر آمریکایی‌ها حسن‌نیت دارند (که ندارند) از زدن «ایرباس» ما در خلیج‌فارس رسما عذرخواهی نمایند» و ایضا همان ترجیع‌بند‌ها و فهرست کیفرخواست همیشگی علیه آمریکا؛ از جمله اینکه آن کشور باید در قبال نقش خود در کودتای 28 مرداد از ملت ایران ابتدا عذرخواهی کند، بعد خواهند گفت از... عذرخواهی کند؛ بعد سروقت پرونده‌های دوران انقلاب، بعد از انقلاب، جنگ تحمیلی، تحریم‌ها و... خواهند رفت.

بحث بر سر فهرست این کیفرخواست‌ها نیست، بحث بر سر آن نیست که آیا سیاست‌های شاه سابق توسط آمریکایی‌ها دیکته می‌شد یا آنکه بسیاری از آنها مولود فکر شاه و مسوولان رژیم وی بوده است. بحث بر سر آن است که در ایران و پس از هشت‌سال سیاست‌هایی که توسط دولت اصولگرایان از سال 84 تا امروز اعمال شد، مردم رییس‌جمهوری را انتخاب کرده‌اند به این امید که در آن سیاست‌ها، تغییراتی صورت گیرد. به بیان ساده‌تر، اگر مردم همچنان خواهان تداوم سیاست‌های هشت‌سال گذشته بودند، می‌توانستند نامزد دیگری را انتخاب کنند اما آنها به آقای روحانی اقبال کردند با علم به اینکه ایشان از رادیکالیزم و ادامه سیاست‌های خارجی تنش‌آفرین، فاصله خواهد گرفت. دست‌کم این مقدار را آقای روحانی به وضوح در مناظره‌هایشان نشان دادند. سوال این است: چرا از استقبال غربی‌ها از انتخاب آقای روحانی استقبال نکنیم؟

چرا اصرار داریم که این فرصت را از بین ببریم؟ به علاوه، این استقبال و چراغ سبز که به سمت اصولگرایان گرفته نشده است. اگر موضع‌گیری جک استراو یا 120نفر از نمایندگان کنگره یا 29 مقام سابق بعد از انتخاب آقای احمدی‌نژاد در سال‌های 84 یا 88 اتفاق افتاده بود اصولگرایان حق داشتند آن را نادیده بگیرند و همچنان بر همان طبل سابق بکوبند. اما استقبال غربی‌ها به دنبال انتخاب آقای دکتر روحانی بوده است. نگرانی یا عدم‌استقبال اصولگرایان از «شاخه زیتون» غربی‌ها برای آقای روحانی و پاسخ‌دادن آنان به جای آقای روحانی، در حقیقت نادیده‌گرفتن تمایل و نظر قریب به 19میلیون رای‌دهنده‌ای است که در 24 خرداد، آقای روحانی و اصلاحات و اعتدال را برگزیدند. به بیان دیگر، ابتدایی‌ترین اصول مردمسالاری به ما می‌گوید اگر هم قرار است پاسخ منفی به استقبال غربی‌ها از سوی آقای روحانی داده شود، این پاسخ باید توسط خود وی صورت گیرد نه اینکه دیگران از سوی او و به نام او، چنین پاسخی به غربی‌ها بدهند.

قانون: مناظره برنامه «هفت» و عیان‌شدن چرایی‌ها

«مناظره برنامه هفت و عیان‌شدن چرایی‌ها»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم فرهاد توحیدی است که در آن می‌خوانید؛جمعه شب شاهد مناظره‌ای دیگر درباره مسئله خانه سینما در برنامه تلویزیونی «هفت» بودیم. قضاوت درباره این مناظره با افکار عمومی است؛ با این همه، امیدوارم توضیحات آقای اسعدیان که به نظرم مستدل و در کمال آرامش داده شد و گویاتر از آن است که نیاز به شرح و تفسیر مجدد داشته باشد، افکار عمومی را قانع کرده و میزان پایبندی آقایان به قانون را روشن کرده باشد. به هر صورت، تصور می‌کنم بحث‌های این چنینی می‌تواند هم به روشن‌شدن ریشه‌های اقدامات صنف‌های دولت‌ساخته و مدیریت دولتی سینما بپردازد و هم دلایلی را که سبب شده تا سازمان سینمایی، اصناف دست‌ساز را جایگزین اصناف مستقل ایران کند، بیش از پیش عیان و روشن کند.

جامعه اصناف سینمای ایران (خانه سینمای2) برای امروز تجمعی را ترتیب داده‌اند. در مورد این تجمع باید گفت که آقایان دارند از اقدامات هیأت‌مدیره خانه سینما تقلید می‌کنند. اشکالی هم ندارد؛‌ ما برای همه کسانی‌که فعالیت صنفی کرده و این فعالیت را به نفع اعضای خود سازماندهی می‌کنند، احترام قائل هستیم. مشکل ما با تشکل دولت‌ساخته خانه سینما 2 - که به عقیده‌ام خانه سینمای جعلی و تقلبی است و نام آن را خانه سینمای چینی می‌نامم؛ چراکه چین از هر جنسی، مشابه آن، اما تقلبی‌اش را می‌سازد–  آنجاست که این خانه می‌خواهد نام خانه سینما را از آن خود کند. اگر این خانه سینمای چینی نمی‌خواست اسم، اموال و اماکن خانه سینما را با فشار سازمان سینمایی غصب کند، مشکلی نبود. دوستان می‌توانند بروند تحت هر نام و عنوان دیگری فعالیت کنند؛ ‌اما نام و عنوان خانه سینما یک نام حقوقی و ثبت‌شده است و شناسنامه مشخصی دارد. همچنین اموال خانه سینما تا هنگامی‌که صاحب شخصیت حقوقی است به همین تشکل تعلق دارد و نمی‌تواند از سوی هیچ مقامی به تشکل دیگری واگذار شود. در مورد تجمع یادشده باید اعلام کنم که این تجمع هیچ ارتباطی به خانه سینما ندارد. این فراخوان، فراخوانی است که اتحادیه 2 اعلام کرده است. با وجود این، اگر تحت نام خانه سینما انجام نشود، محترم است. آن‌ها می‌توانند با تشکلی که ساخته‌اند دوستانشان را احضار کنند و مطالب مورد نظر خودشان را بگویند.

به هر ترتیب، ما در طول هفته جاری با برنامه‌ریزی و نظم و ترتیب کوشش خواهیم کرد مجمع عمومی 6 مرداد را برگزار کنیم و به امید خدا به بحث و بررسی درباره اساسنامه پیشنهادی خواهیم نشست. نهایت کوشش خود را خواهیم کرد که این برنامه به صورت آبرومند برگزار شود.
 
مردم سالاری:اغراق‌های شاعران و « صله » ی 85 هکتاری !

«اغراق‌های شاعران و « صله » ی 85 هکتاری!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می‌خوانید؛آن کسی که بر ما وارد می‌شود و همه «حسن» دیدن او، از عرف‌های معمول و سنت‌های پسندیده خوی ایرانی است؛ همچنین، حمایت بزرگان کشور از مسئولان،از اصول متعارف و مصطلح کشورداری است و گرنه، هیچ مسئولی بدون دلگرمی و با روحیه متزلزل در مقابل کوه مشکلات قادر به ادامه کار و «شق القمر» نیست.

اما این هنجارهای مستحسن و اصول کلی نمی‌تواند به همه دستگاه‌ها و نهاد‌ها تسری یابد . بویژه سازمانی که رسانه ملی و به تعبیر صحیح، دانشگاه جامعه است و «عدالت رسانه»‌ای هم آن است که به قاعده رود و چون متعلق به سرزمین ایران است و از آبشخور همه ایران می‌نوشد باید آینه بازتاب همه نحله‌های فکری و سلیقه‌های سیاسی باشد و گرنه، این « عدالت» به اصطلاح عامیانه،«تعارف» بیش نیست. از طرفی،دانستن این نکته هم خالی از لطف نیست که القابی نظیر «معجزه هزاره سوم»، از اغراق‌های شاعرانه محافلی بوده است که مدیحه می‌گفتند و «صله» می‌گرفتند و در شعر، مصطلح است که به قول نظامی گنجوی:

در شعر مپیچ و در فن او

چون احسن اوست اکذب او

و متعلق به جامعه مبتنی بر قانون و حقوق و نقد درست و عالمانه نیست . و در چنین جامعه‌ای «رسانه ملی» جایگاه هدایت جامعه به قله‌های متعالی است و جلوگاه نقد و نظرهای منطقی و علمی به شمار می‌آید و می‌تواند با ابزارها و کارشناسانی که دارد، همه را و تمامی هنجارها را در مدار قانون نگه دارد و از هر انحرافی پرهیز دهد.

منظور از این مقدمه، چرخش و حکایت عجیب رسانه ملی است که بعد از «سرد مهری» چند ماهه در حق رئیس جمهور محترم کنونی، ناگهان تغییر موضع داد و به مبالغه روی آورد و «آنی» گفت که در زمره «اغراق‌های‌شاعرانه» بود! و هرگز نگفت که ارزش ریال ما به قول درست، 3درصد شده است؛ هرگز نخواست به سراغ بیمارانی برود که از گرانی و نایابی و دیریابی داروی مورد نیاز،«مضطر» شده‌اند. هرگز نخواست با ابزاری که دارد و بایسته چنین دستگاه عریض و طویلی است، «آمار سازان» و «ارقام» پردازان خیال باف را به چالش و نقد بکشد.

هرگز رسانه‌ای نکرد که زندگی حقوق بگیران و دریافت کنندگان مستمری‌های ثابت در مقابل تورم بالای چهل درصدی،چگونه می‌گذرد؟ چه خوب بود که نه از تفنن بلکه با رویکرد جدی از کارگاه‌های تعطیل و در حال تعطیلی، خبری تهیه می‌کرد تا احوال کارفرمایان بر چه منوال است و حال خانواده کارگران بیکار،چگونه است. کاش از برخورد عوامل کشورهای عرب می‌پرسیدید که بر زایران ایرانی و حتی آنان که در کشورشان سرمایه‌گذاری کرده‌اند و بیابان برهوت را بهشتی ساخته‌اند، چه تحقیری روا می‌دارند؟ و به تصویر می‌کشیدید که اینها معلول چیست؟ هرگز نخواست که بپرسد آیا درست است که سال گذشته 7 میلیون تن گندم وارد کرده‌ایم، گندمی که پیش از این دولت، به خود کفایی رسیده بودیم! آیا از قانون گریزی‌ها هم که شکوه مدام مجلسیان است، چیزی گفته شد.

آیا هیچ پرسیدید که چه لزومی‌داشت تا سه هزار طرح نیمه تمام برای دولت یازدهم به میراث بماند؟ آیا هیچ گفته شد که چرا خیل کتاب‌های به چاپ‌های دوم و سوم رسیده و نیز رسانه‌های مکتوب گرفتار ممیزی و توقیف شد؟ آیا این رسانه نمی‌توانست با دعوت از خبرگان، تناقض سیاست و اقتصاد را، با نظرهای کارشناسی به دولت گوشزد کند؟ آیا از صندلی خالی و‌هاله نور هم یادی شد؟ آیا هیچ سوالی شد که چه ساخته‌ایم که ایرانی‌های ما که روزگاری محل کرنش و افتخار جهانیان بودند، اکنون باید سوار برقایق در کنار افغانی‌ها و بنگلادشی‌ها بنشینند و در آرزوی سرزمین موعود استرالیا، گرفتار طوفانی شوند؟ آیا آن همه تخلف از قانون، مورد خطاب اخطارهای قانونی مجلس و دیوان محاسبات قرار گرفتن، تاخیر همه ساله لایحه بودجه و بی اعتنایی به نظرهای بزرگان و محدود کردن دولت به اراده چند نفر و نخبگان را راندن و بد نام کردن و صدها و هزارها مورد این چنینی که از مثنوی هفتاد من کاغذ بیش خواهد شد، بایسته آن تمجیدی بود که بر زبان رفت؟

صد البته، قدرشناسی از دولت پرکار، بر ذمه ماست وناسپاسی بایسته هیچ عقل سلیمی نیست. اما بحث، اندازه نگه داشتن است که باید مشی رسانه باشد هم در دولت‌های گذشته و هم حال و آینده.

و پس دادن محترمانه « هبه » و « صله» 85 هکتاری نمایشگاه بین المللی و نپذیرفتن این اقدام همراه با لطف رئیس جمهور، چون اینجا، رد اکرام،جایز است، بدان سبب که این تاسیسات 850000 متری،آینه صنایع و فرآورده‌های ذوق و هنر و علم ایرانی است و باید برای آیندگان ما بماند وبیت‌المال است و ملک شخصی هیچ تنابنده‌ای نیست که از سر شوق و وجد، در مقابل ستاینده‌ای «هبه» کند. و همت مسوولان و بزرگان کشور را می‌طلبدتا این گنجینه گرانبها و ماندگار از ماخذ اصلی خود جدا نشود.

آرمان:مسائل نامشخص ارزی

«مسائل نامشخص ارزی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر احمد روستا است که در آن می‌خوانید؛نوسان‌های قیمت ارز در کشور ما همچنان تابع هیجانات و انتظارات مردمی است. در افزایش و کاهش قیمت ارز در این روزها پایه و مبنای علمی و منطقی دیده نمی‌شود. به ‌عبارت دیگر نه افزایش قیمت ارز در روزهای اولیه و در سال گذشته تابع عوامل علمی و منطقی بود و نه کاهش قیمت‌های امروز آن. هیچ‌کدام از این واکنش‌های بازار مبتنی بر مطالعات دقیق یا رویدادهای اقتصادی نیست. بلکه همه ناشی از هیجاناتی است که در گذشته بازار را فرا گرفت و قیمت‌ها را بالا برد و اکنون هم همان هیجانات با انتظارات مردمی ترکیب و سبب کاهش قیمت‌ها شده است. بازار و اقتصاد ما همچنان درگیر نکات مبهم و ناشناخته‌ است. عواملی که سبب شده کمتر موضوعی در این اقتصاد قابل پیش‌بینی باشد.

بر همین اساس است که نمی‌توان حتی پیش‌بینی کرد روند تغییرات قیمت ارز به چه سمت و سویی سوق خواهد یافت. آیا قیمت‌ها روند کاهشی به خود می‌گیرد و ارز تک‌نرخی محقق می‌شود یا آنکه بازار آزاد باز هم در حرکتی دیگر به سمت افزایش قیمت پیش می‌رود. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که ناشناخته‌های‌ بسیاری دارد. اقتصادی که علاوه بر عوامل مبهم داخلی، برخی عوامل بین‌المللی هم بر آن تاثیر می‌‌گذارند و این، کار پیش‌بینی شرایط را بیش از پیش دشوار می‌کند.

در حقیقت اقتصاد ما نوعی اقتصاد سیاسی است. اما درمجموع به‌نظر نمی‌رسد که تغییرات و نوسان‌های قیمت ارز شدید باشد. از طرف دیگر با تغییر مبنای ارزی در کشور و انتخاب نرخ 2500 تومانی قرار است به سمت ارز تک‌نرخی حرکت کنیم. اما هیچ چیز مشخصی وجود ندارد. نمی‌توان قیمت مشخص یا زمان دقیقی را برای پایان این نوسان‌های ارزی معلوم کرد.

البته بخشی از این تغییرات قیمتی با تعیین کابینه دولت یازدهم و جهت‌گیری‌های سیاسی و اقتصادی دولت آتی مشخص خواهد شد. بخشی دیگر هم منوط به رابطه ما با دیگر کشورهاست. اما نکته‌ قابل تاکید اینکه همان‌طور که افزایش قیمت‌ها پایه اقتصادی ندارد کاهش و نوسانات آن هم بدون دلایل اقتصادی است. موضوع دیگری که در کاهش نرخ ارز و تغییر پایه پولی مشاهده می‌شود،‌ کم شدن اختلاف ارز بازار آزاد و مرکز مبادلات ارزی است.

اما این موضوع هم که آیا این اختلاف قیمت رو به کاهش می‌گذارد یا روند صعودی خواهد داشت مشروط به میزان منابع ارزی ماست. اگر منابع ارزی ما مناسب باشد، این فاصله می‌تواند کاهش یابد و می‌توانیم به سمت ارز تک‌نرخی برویم. اما اگر منابع محدود باشد این فاصله می‌تواند روند افزایشی به خود بگیرد. فاصله بین ارز بازار آزاد و مبادله‌ای نه به روی کار آمدن دولت بعدی بلکه به شفاف شدن بازار و تعیین ذخایر ارزی منوط می‌شود. با شفافیت در بازار ارزی است که می‌توان به ثبات در بازار دست یافت. اما اکنون تنها باید منتظر ماند و دید در‌ آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.

بهار: نتایج فاجعه‌بار یک جریان محفلی

«نتایج فاجعه‌بار یک جریان محفلی»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم فرهاد توحیدی

اتهاماتی که درباره سیاسی بودن فعالیت‌های خانه سینما مطرح می‌شود یک داستان کهنه است که ارزش بازگو کردن ندارد. کسانی فعالیت سیاسی می‌کنند که خودشان را به قدرت چسبانده‌اند. خانه سینما همیشه در این سال‌ها فعالیت صنفی کرده و از فعالیت‌های سیاسی پرهیز کرده است. درباره تجمعی که قرار است روز یکشنبه برگزار شود و اتحادیه تهیه‌کنند‌کنندگان فراخوان آن را داده‌اند باید توضیح دهم این فراخوان هیچ ربطی به خانه سینما و هیات‌مدیره آن ندارد.

دوستان تا آنجایی که نخواهند از نام خانه سینما، مکان‌های خانه سینما و اموال خانه سینما استفاده کنند آزاد به داشتن هر تشکلی و برگزاری هر تجمعی هستند. آن‌ها می‌توانند با یک نام دیگر و در مکان دیگری به فعالیت بپردازند. خانه سینما نام و نشان یک موسسه ثبت شده، شناخته شده و دارای یک تاریخچه 20 ساله است.

آن‌ها نمی‌توانند این نام و نشان را از آن خود کنند. آن‌ها انتخاباتی انجام دادند که مخدوش است و به هیچ عنوان حق نمایندگی اصناف سینمای ایران را ندارند. این دوستان اگر نخواهند تحت عنوان خانه سینما فعالیت کنند فعالیتشان اشکالی ندارد. اما اگر بخواهند از نام خانه سینما استفاده کنند اصناف خانه سینما زیر بار نمی‌روند و به موجب قانون احقاق حق خواهند کردند. هم‌اکنون زمینه برگزاری مجمع عمومی شش مرداد فراهم است و ما امیدواریم این مجمع به‌خوبی برگزار شود.

برنامه مناظره‌ای که دیشب بین آقای اسعدیان و فرح‌بخش در برنامه هفت برگزار شد نشان داد که منشأ اختلاف ما با آقایان بر سر چه چیزهایی است. بر سر رویکرد به سینما و رویکرد به قانون و... این‌که در ظاهر قانونی کار فراقانونی می‌کنند. این‌که نتیجه مناظره چه بود قضاوت با بینندگان این برنامه است. شخصی که به نمایندگی از آن طرف در این مناظره حضور یافته بود نیز در واقع عیار آن‌ها را نشان داد.

اما نظرسنجی برنامه هفت هم نتیجه جالبی داشت این‌که مدیریت سینما در این نظرسنجی مورد انتقاد مخاطبان قرار گرفته بود. مدیریت سینما درواقع در این سال‌ها از نقش فراجناحی و پدرانه خود خارج و با اعضای اتحادیه 2 در حالت شراکت قرار گرفته است. سوءتدبیر و جانبداری مدیریت سینما از یک جریان محفلی و خاص نتایج وخیم و فاجعه‌باری برای سینمای ایران در پی داشته و زمان زیادی از سینمای ایران وقت باید تلف شود تا آثار سوء این چهار سال از بین برود.

دنیای اقتصاد:احمدی نژاد خوب، بد، خوب!

«احمدی نژاد خوب، بد، خوب!»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم فضل الله یاری است که در آن می‌خوانید؛« کدام احمدی نژاد برای اصولگرایان خوب است ؟ » پاسخ این سوال تا همین چهار سال پیش چندان دشوار نبود. می‌گفتند و در عمل هم ثابت کردند که احمدی نژادی خوب است که بتواند اصلاح طلبان را از میدان به درکند. البته در پوشش زنده کردن شعارهای انقلاب، ایجاد عدالت اجتماعی، مبارزه با فساد و....

تا همین چند هفته پیش همین اصولگرایان به او انتقاد می‌کردند که شعارهای انقلاب را به” انحراف” کشیده، به جای ایجاد عدالت، توزیع فقر کرده، به جای مبارزه با فساد، طبقه ای ایجاد کرده که با استفاده از رانت‌های دولتی به سرمایه‌های کلان دست پیدا کرده است. شدت حملات به خصوص در دو سال گذشته از احمدی نژاد چهره ای ساخته بود که تیشه به ریشه انقلاب و نظام زده است. به همراهی جریان انحرافی چهره ی دیگری از اسلام و امام زمان ( عج ) معرفی کرده و سرمایه‌های مادی و معنوی کشور را به حراج گذاشته... او در چند سال گذشته از یک احمدی نژاد «خوب» به یک احمدی نژاد « نامطلوب » بدل شده بود.

آیت اله احمد جنتی در خطبه‌های نماز جمعه دو روز پیش گفت: « احمدی نژاد شعارهای انقلاب را زنده کرد و در این دوره فرهنگ انقلابی، شعارهای امام و ساده زیستی دوباره مطرح شد و در همان اوایل دولت احمدی نژاد، انقلاب تجدید حیات پیدا کرد، البته من به بعد از آن کاری ندارم. » جمله آخر جنتی ناظر به همان «احمدی نژاد بد» است. همان فردی که پس از چند سال برخورداری از حمایت‌های بی دریغ به موجودی تبدیل شده بود که باید مواظبش بود که نکند حرکتی بر خلاف جریان انقلاب و نظام از او سر بزند. نکند در بر نامه‌های زنده تلویزیونی حرفی خلاف مصالح بگوید. نکند در صحن علنی مجلس سند جدیدی رو کند و ده‌ها نگرانی دیگر درباره رفتارها و گفتارهای غیرقابل پیش بینی او.

در چند سال گذشته همواره به گونه ای کج دار و مریز با او برخورد شد تا زمان باقی مانده از دوره ریاست جمهوری اش تمام شود. همین چند هفته گذشته شجونی، توکلی و باهنر از حامیان اولیه احمدی نژاد گفته اند دعا می‌کنند زودتر دوره ریاست جمهوری به پایان برسد. یعنی دعا می‌کنند که زودتر احمدی نژاد برود.

اما همزمان با آغاز شمارش معکوس پایان دولت دهم و کنار رفتن احمدی نژاد از مصدر امور به ناگهان از جایگاه”بد" به جایگاه”خوب" نقل مکان کرده است. در چند روز گذشته ابتدا حبیب اله عسگراولادی به خدمات احمدی نژاد اشاره کرد. سپس حسین شریعتمداری از خدمات او تقدیر کرد. دو روز پیش نیز آیت اله احمد جنتی از «پرکاری»، «خستگی ناپذیری»و «پاکدستی» دولت احمدی نژاد تقدیر کرد. موضوعی که بلافاصله توسط ائمه جمعه دیگر نیز تکرار شد. بنگرید به سخنان چند تن دیگر از خطیبان جمعه گذشته:

امام جمعه آبادان: تلاشهای خستگی نا پذیر از ویژگی‌های دولت احمدی نژاد بود.
امام جمعه همدان: خستگی در دولت احمدی نژاد مفهومی نداشت.
امام جمعه بیرجند: خستگی نا پذیری ویژگی دولت احمدی نژاد بود.
امام جمعه رفسنجان: کارهای نشدنی در دولت احمدی نژاد تحقق پیدا کرد.
در روزهای آینده بدون تردید بر ویژگی‌های مثبت دوران احمدی نزاد انگشت گذاشته خواهد شد. این موضوع نشان می‌دهد که محمود احمدی نژاد این روزها بدون آنکه خودش تغییری کرده باشد در قسمت خوب ذهنیت اصولگرایان جای گرفته است. یک رئیس جمهور خوب، ساده زیست، خستگی ناپذیر، دشمن فساد و اشرافیگری و...

همه ی عناوین و افتخاراتی که در چند سال اول ریاست جمهوری اش به وی اعطا شده و در چند سال اخیر از وی گرفته شده بود، در حرکتی هماهنگ از سوی اصولگرایان به او باز پس داده شد. او اکنون به احمدی نژاد خوبی تبدیل شده است، اما این تغییر موقعیت هیچ ربطی به احمدی نژاد ندارد. او همچنان به اصولگرایان اعتماد ندارد و همچنان آنها را مسبب بخشی از مشکلات کشور می‌داند. او هیچ تغییری نکرده است.

در حقیقت در سالهای گذشته محمود احمدی نژاد راه خود را می‌رفته است و این اصولگرایان بودند که در نگاه خود، موقعیت او را تغییر می‌دادند. آنها چهره ای از احمدی نژاد نشان می‌دادند که خود می‌خواستند. یک زمان او را رئیس جمهوری ایده آل برای نجات کشور از دست اصلاح طلبان می‌خواندند؛ زمانی اراده می‌کردند که او را نماد جریان انحرافی بدانند و اکنون به رئیس جمهوری خستگی ناپذیر بدل شده است.

اما راز این تغییر دیدگاه اخیر اصولگرایان درباره این مرد ریز نقش و البته مشهور فضای سیاسی یک دهه گذشته ایران در چیست ؟ شاید جواب را در این تحلیل پیدا کرد که دولت احمدی نژاد به پای اصولگرایان نوشته شده است. پس باید از نقاط مثبت او کارنامه ای برای اردوگاه اصولگرایی دست و پا کرد تا در رقابت با رقیب اصلاح طلب به کار تبلیغات بیاید. دیگر و مهم تر این که احمدی نژاد تا چند هفته دیگر نه مقامی در اختیار دارد و نه تریبونی و از این منظر موجود بی آزاری است پس دیگر نمی‌تواند احمدی نژاد بدی باشد. پس باید از همه امکانات اصولگرایی استفاده کرد و از او احمدی نژاد خوبی ساخت، احتمالا برای ثبت در تاریخ. ولی تاریخ اسناد ومدارک خود را دارد و هم درباره احمدی نژاد و هم تغییرات عجیب و غریب اصولگرایان قضاوت خواهد کرد.

دنیای اقتصاد:زمانی برای توافق

«زمانی برای توافق»سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم احسان ابطحی است که در آن می‌خوانید؛نمایندگان کنگره ایالات‌متحده در اقدامی بی‌سابقه اعلام کردند که طرح تشدید تحریم‌ها علیه ایران را به کاخ سفید ارائه نداده و به تعویق انداخته‌اند. این اقدام پس از آن انجام می‌شود که 131 نفر از نمایندگان کنگره آمریکا از باراک اوباما، رییس‌جمهوری ایالات‌متحده خواستند تا فرصت مذاکره و استفاده از ابزار دیپلماتیک با رییس‌جمهوری منتخب ایران را از دست ندهد. اگرچه از این 131 نفر، تنها 17 نفر جمهوری‌خواه هستند، اما نفس این اقدام از سوی نهادی که به طور سنتی مخالف اتخاذ روش‌های دیپلماتیک علیه ایران است، اهمیت بسیاری دارد. هفته گذشته هم حدود 30 نفر از چهره‌های برجسته سیاسی و نظامی آمریکا، در‌خواست مشابهی از رییس‌جمهوری این کشور داشتند.

جک استراو، وزیر خارجه پیشین بریتانیا هم از به نتیجه نرسیدن مذاکرات اتمی با ایران در زمانی که حسن روحانی مسوولیت پرونده هسته‌ای را بر‌عهده داشت، ابراز ندامت می‌کند و مسوول شکست آن مذاکرات را سیاست‌مداران تندرو در واشنگتن و همچنین اسرائیلی‌ها می‌داند.یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه پیشین آلمان هم که در آن زمان به همراه استراو و دومینیک دوویلپن، وزیر خارجه وقت فرانسه در قالب تروئیکای اروپا، مسوولیت مذاکره با ایران را بر‌عهده داشت، به تازگی در یادداشتی تاکید کرد که هم ایران و هم مذاکره‌کنندگان بین‌المللی با این کشور، باید از گذشته درس گرفته و انتظارات خود را بر اساس آن تنظیم کنند.

آیا چنین اقدامات و مواضعی را باید نشانه‌ای خوب برای ایجاد تغییرات مثبت در روابط آمریکا و غرب با ایران تلقی کرد؟ آیا در شرایط جدید ایران ـ روی کار آمدن حسن روحانی ـ و همچنین وضعیت متشنج منطقه ـ برکناری مرسی در مصر، پیروزی‌های اخیر نیروهای دولتی در سوریه و وضعیت متمایل به بحران مشروعیت حزب حاکم در ترکیه ـ فرصت مناسب برای نزدیک شدن ایران به غرب اعم از آمریکا، قدرت‌های اروپایی و هم‌پیمانان آنها، فرارسیده است؟

و در نهایت اینکه این موضع‌گیری‌ها از کجا نشات می‌گیرند؟پس از حوادث یازدهم سپتامبر سال 2001، ایالات‌متحده تصمیم گرفت تا حکومت طالبان در افغانستان را سرنگون کند. ایران هم که طالبان را از دشمنان عمده خود می‌دانست، در راستای منافع ملی خود، به آمریکا کمک کرد تا طالبان را سرنگون کند.اما تنها چند ماه بعد، جورج بوش، رییس‌جمهوری وقت ایالات‌‌متحده، که سرخوش از پیروزی در افغانستان و سقوط طالبان بود، در سخنرانی سالانه خود ایران را در کنار عراق و کره‌شمالی جزو محور شرارت قرار داد. این سخنرانی به شدت موقعیت میانه‌روها در ایران را تضعیف کرد. منتقدان میانه‌رو‌ها در ایران به درستی بر این باور بودند که نتیجه همکاری با آمریکا، قرار گرفتن در محور شرارت است. البته، مقصران این داستان نه میانه‌رو‌های ایران، که نو‌محافظه‌کاران آمریکایی و هم‌پیمانان اسرائیلی آنها بودند.مذاکرات هسته‌ای ایران با غرب در چنین فضایی آغاز شد، فضایی که آمریکا شادمان از پیروزی در عراق و افغانستان بود و از موضعی پیروزمندانه و از موضع قدرت، با ایران و مسائل ایران مواجه می‌شد. نگاه نومحافظه‌کاران آمریکایی و سنگ‌اندازی آنها در مسیر موفقیت مذاکرات هسته‌ای ایران، تا حدود زیادی متاثر از فشارهای اسرائیل و لابی‌های دوستداران اسرائیل بود.

اما واقعیت این بود که ساقط کردن دو دشمن بزرگ ایران، یعنی صدام حسین در عراق و طالبان در افغانستان، منجر به تقویت موقعیت ایران در منطقه شد و حوزه نفوذ تهران را در خاورمیانه افزایش داد و این مساله‌ای بود که آمریکایی‌ها در محاسبات خود از آن غفلت کرده بودند.در سال 2006 و تنها سه سال پس از زمانی که آمریکایی‌ها، متکبرانه، هرگونه مذاکره با ایران را رد می‌کردند، از تهران خواستند تا با هدف کاستن از تلفات سنگین نیروهای آمریکایی در عراق، با واشنگتن به طور مستقیم وارد مذاکره شود، مذاکره‌ای که اتفاقا انجام شد به کاهش شدید تلفات نیروهای آمریکایی انجامید.شاید در همان زمان بود که آمریکایی‌ها متوجه شدند که برای موفقیت در خاورمیانه، نمی‌توان ایران را نادیده گرفت.با این حال فشار لابی‌ اسرائیل در آمریکا و مواضع افراطی نئو‌کان‌ها از یک سو و کارشکنی لابی اعراب در آمریکا که اساسا هرگونه نزدیکی ایران و آمریکا را به ضرر خود می‌دانند و بر این باورند که چنین اتفاقی آنها را به دوستان درجه دوم واشنگتن در خاورمیانه تبدیل می‌کند، از سوی دیگر، مانع نزدیکی تهران- واشنگتن شد و مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب را وارد دور باطل مذاکره بدون نتیجه و تحریم کرد.

اما انتخاب حسن روحانی به عنوان هفتمین رییس‌جمهوری و برگزاری یک انتخابات سالم و بانشاط در ایران بود که امید‌ها برای دستیابی به یک توافق بزرگ هسته‌ای را دوباره زنده کرد. این دقیقا همان موضوعی است که مقامات رژیم صهیونیستی از جمله بنیامین نتانیاهو را بهت زده و سراسیمه کرده‌است. نتانیاهو در واکنش به نتیجه انتخابات ایران و مواضع میانه‌رو‌ها در غرب، در سخنانی که آشکارا از ضعف او حکایت دارد، تلاش می‌کند تا ثابت کند هیچ چیز تغییر نکرده و باید به سیاست اعمال فشار بر ایران ادامه داد.اما همین موضع عاجزانه مقامات رژیم اسرائیل در کنار فاکتور‌های دیگر نشان می‌دهد که اکنون بهترین زمان برای مذاکره و امتیاز گرفتن از غرب و افزایش انزوای اسرائیل است.

بنابراین در مجموع، در نمایی کلی و با توجه به متغیرهای گوناگونی که بیان شد، فضای موجود برای رسیدن به توافق‌های مثبت و سازنده میان ایران، آمریکا و کشورهای اروپایی را می‌توان چنین ترسیم کرد:

1- ایران از یک انتخابات بزرگ و سرنوشت ساز که آینده یک ملت را تعیین می‌کند، سربلند بیرون آمده و رییس‌جمهوری میانه‌رو به قدرت رسیده‌است که رهبر انقلاب به او اعتماد دارد. روحانی یکی از دو نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی است و به پیشنهاد ایشان به عنوان رییس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب شده‌است. (کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای، نوشته حسن روحانی). این انتخابات که به قول روحانی بازنده‌ای نداشت و همه در آن احساس پیروزی کرده‌اند، باعث شده‌است تا ایران با اتکا به مشارکت 73 درصدی مردم و اجماع اکثریت رای دهندگان بر روی حسن روحانی، از موضع بالاتر بتواند وارد مذاکرات شود. این همان اتفاقی بود که تمام محاسبات غرب به طور اعم و اسرائیل به طور اخص را بر هم زد.

2- ترکیه و مصر که از پشیتبانان اصلی مخالفان سوریه بودند، اکنون در وضعیتی بحرانی به سر می‌برند. مخالفان رجب طیب اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه، او را به خودکامگی در حکومت‌داری و همچنین تبعیت بی‌چون و چرا از سیاست‌های آمریکا متهم می‌کنند.

از سوی دیگر محمد مرسی، رییس‌جمهوری پیشین مصر که از اصلی‌ترین حامیان مخالفان سوریه بود، ساقط شده‌است و ارتش سوریه در حال پیشروی به مناطق تحت کنترل شورشیان است. این در شرایطی است که در نحوه کمک‌رسانی به سوریه در میان کشورهای غربی اختلافات شدیدی بروز کرده و همزمان معارضان سوری نیز به شدت با هم درگیر شده‌اند. آخرین اخبار حکایت از آن دارند که ارتش آزاد سوریه وارد جنگ با القاعده و سلفی‌های سوریه شده‌است.

اقدامات وحشیانه سلفی‌ها در سوریه – از جمله خوردن قلب یک سرباز ارتش سوریه- و حضور القاعده در میان کسانی که با اسد مبارزه می‌کنند این سوال را برای مقامات غربی و حامیان مخالفان سوری پیش آورده‌است که در صورت کمک تسلیحاتی به مخالفان سوریه، این سلاح‌ها در نهایت به دست چه کسانی خواهد افتاد؟ میانه‌روهای سوری یا القاعده و گروه‌های تکفیری؟ آنها همچنین از خود می‌پرسند که آلترناتیو حکومت اسد چه خواهد بود؟ نظامی واقعا دموکراتیک یا حکومتی شبیه طالبان در افغانستان؟

این پرسش‌ها در کنار نظر‌سنجی اخیر نهاد اطلاعاتی ناتو- سازمان پیمان آتلانتیک شمالی- از مردم سوریه، که نشان داد 70 درصد مردم این کشور خواستار ابقای بشار اسد در قدرت هستند، غرب را دچار بن‌بست راهبردی در قبال سوریه کرده‌است. به نظر می‌رسد ترکیه بازنده اصلی بحران سوریه است، کشوری که مبتنی بر بر‌آورد‌های اشتباه سازمان‌های اطلاعاتی خود باور داشت که حکومت اسد دو ماهه سقوط می‌کند و به همین دلیل میلیارد‌ها دلار از قرار‌داد‌های خود در سوریه را به طور یکجانبه لغو کرد. با اتکا به این فاکتور‌ها، به نظر می‌رسد که ایران در بحران سوریه در برابر سه رقیب منطقه‌ای خود یعنی ترکیه، عربستان و مصر دست‌ بالا را در اختیار دارد.

3- بهار عربی در دو سال اخیر، اسرائیل را بیش از هر زمان دیگری در خاورمیانه منزوی کرده ‌است. موج دموکراسی‌خواهی ایجاد شده‌ در خاورمیانه، این رژیم را در موضع ضعف قرار داده‌است. از سوی دیگر اسرائیل با کسری بودجه هنگفت و نارضایتی‌های شدید از بی‌عدالتی اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کند. همین مسائل است که نتانیاهو را ناچار به فرافکنی کرده و او را واداشته‌است تا با تاکید بر تهدید ایران، مسائل اقتصادی- اجتماعی اسرائیل را تحت‌الشعاع قرار دهد.

4- اروپا تنها تحت فشار لابی اسرائیل و آمریکا ناچار به همراهی با تحریم‌ها شده‌است. این قاره اکنون با بحران بزرگ اقتصادی مواجه است و باز شدن در‌های بازار اقتصادی ایران، می‌تواند فرصت‌های اقتصادی خوبی را برای اروپا فراهم کند. کشورهای اروپایی به نحو چشمگیری از تحریم‌ها علیه ایران متضرر شده‌اند و اگر روابط فرا آتلانتیکی به جا مانده از جنگ جهانی دوم و همچنین «روابط خاص» آمریکا و بریتانیا – اصطلاحی که وینستون چرچیل، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم آن را برای توصیف روابط لندن-واشنگتن مطرح کرد- نبود، طرف‌های اروپایی، به ویژه در شرایط فعلی بحران اقتصادی، چندان‌ از تحریم‌ها علیه ایران حمایت نمی‌کردند.مجموعه این عوامل خارجی از سویی و به وجود آمدن فضای وحدت‌بخش و آرامش آفرین پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ایران، تهران را در موضعی مناسب قرار داده‌است. از سوی دیگر میانه‌روها در غرب به این نتیجه رسیده‌اند که ایران، عراق، کره‌شمالی و لیبی نیست و راهی جز مذاکره و توافق با تهران وجود ندارد.به نظر می‌رسد اکنون، هم برای ایران و هم برای غرب، زمان مناسبی برای نشستن بر سر میز مذاکره است. به شرط آنکه فضای آرام و متحد داخل ایران پایدار بماند و همه در کنار رییس‌جمهوری منتخب باشند و به او کمک کنند و از سوی دیگر مقامات کاخ سفید هم سیاست‌های خود را در همین کاخ اتخاذ کنند و نه هزاران کیلومتر دورتر، در تل‌آویو؛ مرکز تنها رژیمی که به قول حسن روحانی، از تحریم‌ها علیه ایران سود می‌برد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها