سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
هر چند انگیزه پدر دانیال از این جنایت فجیع روشن نشده، اما خودکشی او بعد از ارتکاب جنایت نشان میدهد او از افسردگی یا اختلالات روانی دیگر رنج میبرده است. ابتلای والدین به اختلالات روانی یکی از عواملی است که سبب میشود نام کودکان به عنوان مقتول در پروندههای جنایی ثبت شود.
زنی از اهالی استان بوشهر که دو فرزند پنج ساله و 9 ماهه خود را کشته است و سوابق ابتلا به اختلالات روانی دارد، میگوید: «من همیشه منزوی و گوشهگیر بودم. در این دنیا کسی نبود که مرا درک و کمک کند. میترسیدم بچههایم هم مثل خودم همین سرنوشت را داشته باشند برای همین آنها را کشتم. روز حادثه اول دختر کودک پنج سالهام را حین بازی با روسری خفه کردم و بعد همین بلا را سر پسر 9 ماههام آوردم.»
چندی قبل زنی بیست و پنج ساله از اهالی استان خراسان رضوی دست به جنایتی مشابه زد. شوهر او توضیح میدهد: «روز حادثه وقتی از سر کار به خانه برگشتم، دیدم همسرم نوزاد سه ماههمان را کشته است. همسرم بیماری روانی دارد، او حتی مدتی در بیمارستان بستری بود، اما عاقبت با رضایت ما مرخص شد و به خانه آمد. من نمیدانم او چرا این کار را کرد، خودش هم حرفی نمیزند. ظاهرا بیماریاش دوباره حاد شده است. او را باز هم بستری کردهاند.»
«دختر چهار سالهام شیطنت میکرد، او را کشتم.» این بخشی از اظهارات زنی تهرانی به نام فریباست که در پی ابتلا به اختلالات روانی دست به فرزندکشی زده است. او در اعترافاتش گفته است: «کلافه شده بودم. هرچه به دخترم میگفتم شلوغ نکند، توجهی نمیکرد. او حتی خواهر بزرگش را هم اذیت میکرد. ذله شده بودم. دختر کوچکم یکدفعه گوشی تلفن همراهم را برداشت و به طرفم پرت کرد. کنترل خودم را از دست دادم و چند سیلی به او زدم. گریه کرد. صدایش اذیتم میکرد. نمیتوانستم تحمل کنم. دستم را روی دهانش گذاشتم تا ساکت شود، اما چند لحظه بعد فهمیدم دیگر نفس نمیکشد.»
گرچه ابتلا به بیماریها و اختلالات روانی به معنای تبدیلشدن بیمار به فردی خطرناک نیست و قریب به اتفاق این اختلالات قابل درمان و کنترل هستند، اما بیتوجهی به چنین مشکلاتی و درمانهای ناقص یا نادرستی که در باورهای غلط ریشهدار میتواند چنین فجایعی را به بار بیاورد.
یکی دیگر از زمینههایی که سبب میشود کودکان به مسلخ کشانده شوند، ابتلای والدین یا اطرافیانشان به مواد مخدر است؛ در میان ماده مخدر شیشه نسبت به سایر مواد در رتبه بالاتری ایستاده است.
فرزانه سه ساله که قربانی مصرف قرص متادون شد، والدینی معتاد به شیشه داشت. او از وقتی پدرش به اتهام حمل مواد مخدر به زندان افتاد، با مادر خود زندگی میکرد. روز حادثه مادر از ملاقات پدر به خانه بازگشت و بنا به دلایلی که هنوز فاش نشده است، به فرزندش قرص متادون خوراند و مرگ او را رقم زد.
زنی تهرانی که داغدار پسر یک سالهاش است، توضیح میدهد: «شوهرم به شیشه اعتیاد دارد. روز حادثه برای انجام کاری از منزل بیرون رفتم و وقتی برگشتم جنازه پسرم را دیدم و بعد معلوم شد شوهرم او را کشته است. همسرم مشغول مصرف شیشه بود که پسرم پایپ او را شکست. شوهرم هم از کوره در رفت و کودک را به باد کتک گرفت. وقتی بچهام به گریه افتاد برای اینکه صدایش را قطع کند، او را خفه کرد.»
جوانی بیست و شش ساله به نام کامران که فرزند چهار ساله دوستش را به قتل رسانده، در اعترافاتش چنین گفته است: «دوستم با همسرش اختلاف داشت برای همین قرار شد مدتی من از آتیلا مراقبت کنم. روز حادثه، پسر عمویم از من خواست به شهرک اندیشه بروم تا در اسبابکشی خانه به او کمک کنم. بعد از اینکه کارم تمام شد، شیشه مصرف کردم و سوار بر خودروی شخصیام همراه آتیلا به سمت تهران راه افتادم. بین راه متوجه شدم آتیلا به علت مشکل گوارشیاش صندلی را کثیف کرده است. در آن لحظات در توهم شیشه بودم. چند ضربه به سر و صورت پسربچه زدم و بعد برای آن که صدای گریه کردنش را قطع کنم، گردنش را گرفتم و آنقدر فشار دادم تا خفه شد.»
مردی به نام هاشم که در استان تهران دختر یک سالهاش را به قتل رسانده و پروندهاش در حال بررسی است، میگوید: «سه سال پیش از محل کارم اخراج شدم و از آن به بعد به خاطر مشکلاتی که برایم پیش آمده بود، شروع به مصرف شیشه کردم و از آن به بعد، همیشه با زنم دعوا داشتم تا اینکه شب حادثه بعد از مشاجره خوابیدم و حدود ساعت ۴ صبح بیدار شدم. مرتب درگیری لفظی با همسرم به یادم میآمد، همسر و دو فرزندم کنار همدیگر در اتاق خوابیده بودند، لامپ را روشن کردم و پس از به قتل رساندن دخترم فرار کردم.»
گاهی اوقات نیز کودکان قربانی کینهجوییها، اختلافات و خصومتهای بزرگسالان میشوند و به گناهی ناکرده به قتل میرسند.
لیدا، دختر هشت سالهای است که به دست خواستگار مادرش کشته شد. متهم میگوید: «پدر لیدا فوت شده بود و من چون به مادر او علاقه داشتم، چند بار خواستگاری کردم، اما آن زن به من گفت بعد از مرگ همسرش قصد ندارد ازدواج کند. بالاخره از او کینه به دل گرفتم و روز حادثه بعد از رفتن به خانه این زن او را کشتم بعد منتظر ماندم تا دخترک از مدرسه برگشت و او را هم خفه کردم.»
مردی که پسر دو سالهاش توسط برادر زنش به قتل رسید، زمانی که برای طرح درخواست قصاص در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران حضور یافت، ماجرا را چنین شرح داد: «کریم مدتی قبل از قتل برای اقامت موقت به خانه من آمد. من هر کاری از دستم برمیآمد، برایش انجام دادم. مدتی بعد صاحبکارم مرا اخراج کرد و وقتی دلیلش را پرسیدم، گفت قرار است از این به بعد کریم به جای من کار کند. کریم پیش صاحبکارم رفته و گفته بود حاضر است کار مرا با حقوق کمتر انجام بدهد. من که از دست برادر زنم بشدت ناراحت شدم، آن روز از او خواستم خانهام را ترک کند. ما بر سر این موضوع با هم درگیر شدیم. ساعتی بعد او پسرم را خفه کرد تا انتقام را بگیرد.»
مینا زنی از ساکنان استان مازندران است که با انگیزهای مشابه مرتکب قتل شده و جرمش را پذیرفته است. او میگوید: «با شوهرم و خانوادهاش اختلاف داشتم، برای همین تصمیم گرفتم از آنها انتقام بگیرم. نقشهای را طراحی کردم و روز حادثه به بهانهای برادرزاده شش ساله شوهرم را از خانهاش دور کردم و به قتل رساندم.»
پرونده قتل پسری 9 ساله در استان آذربایجان شرقی نشان میدهد این کودک نیز قربانی جنایتی مشابه شده است. متهم که مردی جوان به نام نیماست، میگوید: «با پدر این بچه اختلاف داشتم و میخواستم هر طور شده انتقام خودم را بگیرم. روز حادثه سراغ پسربچه رفتم. او مرا میشناخت و وقتی گفتم میخواهم او را به گردش ببرم، با من همراه شد. بعد او را د رخارج از شهر به قتل رساندم و جنازهاش را به آتش کشیدم.»
مرد میانسال اصفهانی به نام «حمید» که پسر یازده ساله برادر همسرش به نام محمود را به قتل رسانده، در اعترافاتش گفته است: «از چند سال پیش با برادر زنم درگیری داشتم. ما مدتی با هم کار میکردیم، اما اختلاف پیدا کردیم و از همان موقع، کینه به دل گرفتم و میخواستم از او انتقام بگیرم. روز حادثه دخترم از پسر یازده ساله یک ترقه خواست، اما محمود به او نداد و دخترم را کتک زد. من هم عصبانی شدم. وقتی این بچه در کوچه در حال بازی بود به او پیشنهاد موتورسواری دادم. او را روی باک موتور نشاندم و از محل دور شدم. محمود را به بیابانهای اطراف شهر بردم و خواستم او را در جایی مخفی کنم تا خانوادهاش اذیت شوند و فکر کنند او را ربودهاند، اما پسربچه آنقدر گریه کرد که برای ساکت کردنش، دستم را روی دهانش گذاشتم و او خفه شد. بعد جنازه را در ساختمانی نیمهکاره انداختم.»
کودکان، انسانهایی بیدفاع هستند که به حمایت و کمک بزرگسالان نیاز دارند. مروری بر اخبار حوادث نشان میدهد زمانی که این حمایتها از طرف خانواده به هر دلیلی از اعتیاد والدین تا طلاق، خیانت و... به حداقل میرسد، آنان بشدت در معرض آسیب قرار میگیرند و گاه تا مرگ پیش برده میشوند.
زهرا الیاسی
برداشت اول
قتلهای ناخواسته
شبنم خدابخش ـ روانشناس
فرزندکشی از جمله جرایم فجیعی است که افکار عمومی نیز نسبت به آن حساسیت ویژه دارد. درباره چرایی این نوع قتلها تاکنون تحلیلهای زیادی ارائه شده که میتوان تمام آنها را در نابسامانی خانوادهها یا وجود اختلالات روانی نزد والدین خلاصه کرد. البته باتوجه به گزارشهای سازمان پزشکی قانونی که از طریق معاینه و مصاحبه با متهمان به دست میآید، درصد قتلهای ناشی از بیماری روانی والدین کمتر از مورد اول است. در واقع پدر یا مادر فرزندکش گرچه دچار جنون نیستند، از نوعی اختلال رنج میبرند که محصول شرایط نابسامان است؛ به گونهای که میتوان افسردگی یا اضطراب شدید را در این متهمان به وضوح دید.نکته قابل تامل در خصوص مادرانی که دست به فرزندکشی میزنند، این است که آنها از مادر بودن خود پشیمان نیستند و مشکلی با فرزندشان ندارند، مشکل اصلی آنها در واقع با شوهر یا اطرافیان است، اما چون توان مقابله با شخص اصلی را در خود نمیبینند، ناخوداگاه و ناخواسته خشمشان را متوجه فرزند میکنند. بیشتر آنها به هیچوجه قصد ارتکاب قتل ندارند، بلکه در لحظهای دچار خشم افسار گسیخته میشوند و درصدد تنبیه کودک خود برمیآیند که نتیجه این تنبیه وحشتناک و اسفبار است.همین موضوع در بسیاری از پدران فرزندکش نیز دیده میشود. آنها بعد از اختلاف با همسر خود و حتی پس از طلاق وقتی احساس میکنند همسر باعث شکستشان است، برای انتقام گرفتن از او خشم خود را متوجه فرزند میکنند.بنا به آنچه گفته شد، بیشتر فرزندکشیها بدون برنامهریزی قبلی انجام میشود و این نشان میدهد با کمی بالا بردن سطح مهارتهای اجتماعی نزد افراد میتوان از وقوع چنین جنایاتی جلوگیری کرد. اگر اشخاص یاد بگیرند خشمشان را کنترل کنند، اگر بدانند چگونه مشکلات خود را رفع کنند و چطور ناکامیها را بپذیرند و درصدد جبران بربیایند، بسیاری از این وقایع رخ نمیدهد. علاوه بر این باید با انجام کارهای فرهنگی، احترام کودک را در جامعه بالا برد و این راهکار نیز در کاهش چنین فجایعی نقش مهمی دارد.
برداشت دوم
شناسایی کودکان در معرض خطر
کاظم بیرجندی ـ آسیبشناس اجتماعی
یکی از راههای پیشگیری از قتل کودکان، شناسایی بچههایی است که به اشکال مختلف در معرض خطر قرار دارند. طبق مطالعاتی که طی سالیان سال در کشورهای مختلف انجام شده، کودکانی که در خانوادههای معتاد زندگی میکنند، دارای نامادری یا ناپدری فاقد صلاحیت لازم هستند، کودکان ناخواسته و بچههایی که از عقبماندگی ذهنی یا جسمی رنج میبرند، بیش از دیگران در معرض خطر قرار دارند. اگر بتوان مکانیسمی طراحی کرد که طی آن غربالگری صورت بگیرد و کودکان در معرض خطر شناسایی شوند، آنگاه میتوان آنها را با راهکارهایی مانند سلب حضانت، استفاده از مکانیسم شبه خانواده، تحت نظر قرار دادن والدین و امثال آن مورد مراقبت قرار داد، اما ازآنجا که اکثر کودکان به قتل رسیده در سنین خردسالی و حتی قبل از دوران دبستان هستند، شناسایی چنین بچههایی با دشواریهایی همراه است. زمانی که کودک به مدرسه پا میگذارد، اولیای مدرسه باید چنین افرادی را شناسایی کنند، اما تا پیش از آن چارهای جز کمک گرفتن از اقوام، همسایگان یا آشنایان کودک وجود ندارد.
بنابراین باید به همه شهروندان آموزش داد چنانچه کودکی را میشناسند که در معرض آسیب قرار دارد و در شرایط نابهنجاری به سر میبرد، موضوع را اطلاع بدهند. از سوی دیگر دولت نیز باید مراکزی را پیشبینی کند که این گزارشها را دریافت و وارد عمل شود. در حال حاضر مرکز اورژانس اجتماعی برای چنین کاری در نظر گرفته شده است، اما به سه دلیل کارایی لازم را ندارد. نخست آنکه برای کمک گرفتن از این مرکز، فرهنگسازی لازم صورت نگرفته است. دوم اینکه حمایتهای قانونی از این مرکز کافی نیست و آخر آنکه امکانات این مرکز مناسب به نظر نمیرسد.
نکته بعدی آموزش دادن به خود بچههاست. باید به آنها یاد داد دارای حقوقی هستند و اگر احساس امنیت نمیکنند و آزار میبینند، چه کاری باید انجام دهند. این آموزش قطعا باید به صورت غیرمستقیم انجام شود.
به عنوان مثال وقتی با یک کارتون میتوان مصرف اسفناج را تبلیغ کرد، از همین شیوه میتوان به کودکان یاد داد چگونه از خودشان محافظت کنند و در مواقع اضطرار با چه کسانی تماس بگیرند و چگونه کمک بخواهند.موضوع مهم دیگر از بین بردن عوامل و عللی است که باعث قتل کودکان میشود. فقر اقتصادی و فشارهای ناشی از آن و در کنارش فقر فرهنگی یکی از پررنگترین عوامل است. گرچه مطابق قانون، وظیفه پیشگیری از جرم به قوه قضاییه سپرده شده، اما با بررسی آنچه گفته شد، به این نتیجه میرسیم که فقط بخشی از کار به عهده این قوه است و تمام دستگاهها و در کنارش تکتک شهروندان باید برای پیشگیری از این اتفاقات ناگوار و تلخ دست به دست هم بدهند.
تبصره
کمبود قوانین بازدارنده
ابراهیم سماواتی ـ حقوقدان
از منظر قانونگذار فرقی بین کشتن کودکی خردسال و شخصی بالغ وجود ندارد. البته در این میان شاهد یک استثنا هستیم و آن وقتی است که پدر، فرزند خود را میکشد که در این صورت باز هم سن فرزند تاثیری در نحوه برخورد قانونی نخواهد داشت. ماده 220 قانون مجازات اسلامی تصریح کرده است: «پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمیشود و به پرداخت دیه به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد.» به هر حال میتوان گفت قانون اقدامات تنبیهی را پیشبینی کرده اما آنچه خلأ آن احساس میشود، کمبود قانونهای بازدارنده و تامینی است.
همچنین باید گفت همیشه قتل کودکان به دست والدین انجام نمیشود، بلکه در بسیاری از موارد شاهد هستیم اختلافات پدر یا مادر مقتول با شخصی ثالث زمینه جنایت را مهیا میسازد. حال آنکه اگر والدین مقتول پیش از آنکه کار به نقطه بحرانی بکشد، راهکاری منطقی را برای حل اختلافات خود پیدا میکردند و به قانون متوسل میشدند، هرگز چنین اتفاقی به وقوع نمیپیوست.
مشاور
مشاوره قبل از تولد فرزند
مهسا یازندی ـ مشاور خانواده
فرهنگ مشاوره در جامعه ما هنوز آنطور که باید و شاید جا نیفتاده که این مساله دلایل متعددی دارد و بحث دیگری را میطلبد، اما استفاده از مشاور میتواند از بسیاری از حوادث مانند فرزندکشی جلوگیری کند. زن و شوهر چنانچه از پیش از ازدواج مشاوره بگیرند، میتوانند زندگی بهتری را بسازند و در نتیجه احتمال از کنترل خارج شدن مشکلات بشدت کاهش مییابد. از سوی دیگر پدر و مادر باید قبل از تولد فرزندشان مشاوره شوند تا بدانند چه اقداماتی را باید تا پیش از تولد کودک انجام بدهند و بعد از تولد او چه رفتارهایی لازم و چه کارهایی ضروری است. همچنین اگر زن و شوهر در صورت بروز مشکلات خانوادگی به جای دامن زدن به جدالها از راه مشاوره گرفتن وارد شوند، کار به جایی نمیرسد که توان کنترل خشم خود را از دست بدهند و دیگران از جمله کودک خود را قربانی کنند. بنابراین به همه زوجهایی که در حال بچهدارشدن هستند و همچنین همه والدین توصیه میکنم از خدمات مشاورهای کمک بگیرند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد