مرضیه محبوب به عنوان عروسکساز، بهادر مالکی در مقام صداپیشه و محمد لقمانیان به عنوان عروسکگردان هر کدام در جان دادن به این عروسک سهم دارند اما به نظر میرسد محمد لقمانیان برای فامیلدور سنگتمام گذاشته و حرکاتی برای او طراحی کرده که در دیگر عروسکها نمیبینیم. به همین بهانه با او به گفتوگو نشستیم.
شما از جمله کسانی بودید که برای «کلاه قرمزی 90» دعوت به همکاری شدید. آیا از ابتدا مشخص شده بود که قرار است کدام عروسک را بازی بدهید؟
نه، ما نزدیک دو ماه بدون عروسک با هم تمرین کردیم و بعد ببعی و فامیل دور رونمایی شدند. من به محض آنکه این دو عروسک را دیدم احساس کردم دلم میخواهد فامیل دور را بازی بدهم. حسی به من میگفت که این عروسک باید مال من باشد.
یعنی بدون عروسک تمرین میکردید؟!
بله. تمرینهای دست، بداههگویی، صداپیشگی و...
چطور شد که بالاخره فامیلدور مال شما شد؟
بعد از اینکه تمرینها را با عروسکها شروع کردیم، هر بار یا خودم سراغ فامیل دور میرفتم یا آقای طهماسب میگفت تو امروز این عروسک را بردار و کم کمدیدیم من و فامیلدور با هم جور شدهایم و این عروسک مال من شده است.
به نظر میرسد فامیلدور تفاوتهای جدی و اساسی با دیگر عروسکهای این مجموعه دارد. برای شما به عنوان عروسکگردان چه مزایایی داشت؟
این عروسک نسبت به بقیه عروسکهای مجموعه بزرگتر است البته به همین دلیل وزنش بیشتر از آنهاست و بازی دادنش سختتر است. یکی دیگر از جذابیتهای فامیلدور برای من این است که برای اولین بار عروسکی به برنامه کلاه قرمزی وارد شد که بچه نیست. او کچل است، سبیل دارد و از همه مهمتر اینکه نگاه خاصی دارد. من احساس میکنم چشمهای فامیلدور با چشم بقیه عروسکها فرق دارد؛ انگار نگاهمان میکند و انگار زنده است. فکر میکنم خانم محبوب او را با حس بیشتری ساختهاست. فامیلدور در مقایسه با دیگر عروسکهای این مجموعه یک ویژگی دیگر هم دارد و آن هم این است که گردن دارد و این به من عروسکگردان فضا میدهد برای اینکه سرش را بچرخانم.
انصافا صدای این عروسک هم حسابی به چهرهاش هماهنگ است. این هماهنگی به کار شما هم کمک کرد؟
بله بسیار زیاد. اوایل کارمان، آقای مالکی برای مدتی نتوانست بیاید. بقیه دوستان کمک میکردند و به جای او حرف میزدند و حتی آقای جبلی هم به جای این عروسک حرف زد اما وقتی بهادر آمد احساس کردم این شخصیت برای خودش هویت پیدا کرده و به راستی جان گرفته است. با صدای بهادر مالکی، فامیل دور زنده شد و آنقدر برای من واقعیت پیدا کرد که شبها خوابش را میدیدم.
در خواب شما فامیل دور یک عروسک بود که شما او را بازی میدادید یا زنده بود و خودش حرکت میکرد؟
زنده بود؛ ما باهم دوست بودیم، حرف میزدیم و بیرون میرفتیم و...
اما شما عروسکگردان هستید و بیشتر اوقات فامیل دور را از زیر میز میبینید نه از آن نمایی که ما میبینیم!
بله. اما او به یک شخصیت جدید در زندگی من بدل شده بود و من دوستش داشتم.
بنابراین همکاری با مجموعه کلاهقرمزی برای شما خیلی هیجانانگیز بوده است!؟
آقای طهماسب هنرمند بزرگی است و کمکاری را نمیپذیرد. همه ما با دل و جان در خدمت این کار بودیم. من بهخاطر همکاری با این گروه هم شور داشتم، هم شوق، هم هیجان، هم استرس و دلشوره.
از اینکه این کار تمام شده چه حسی دارید؟
شاید باورتان نشود اما بیشتر از هر چیز از این موضوع ناراحتم که عروسکها را باید توی صندوق بگذاریم تا دفعه بعدی که نمیدانم کی هست و من هستم یا نه.
فکر نمیکردم یک مرد بتواند تا این حد به یک عروسک احساس داشته باشد!
خود من هم فکر نمیکردم. روزهای اول وقتی میدیدم خانم فنیزاده با کلاه قرمزی حرف میزند، او را نوازش میکند، موهایش را مرتب میکند و قربان صدقهاش میرود، من هم تعجب میکردم اما وقتی خودم عروسکگردانی فامیل دور را انجام دادم، به این عروسک جان بخشیدم و مدتی طولانی با او زندگی کردم، فهمیدم میشود یک عروسک را باور کرد و او را یک موجود زنده دانست. ما از وجود خودمان به عروسکها جان میدهیم و اگر خوب باشیم عروسکها خوب خواهند شد و اگر بد باشیم عروسکها بد خواهند شد. به نظر من غمانگیزترین لحظه برای یک عروسکگردان وقتی است که عروسکاش را میگذارند توی آرشیو.
نمیدانم احساس شما به این عروسک باعث شده، فامیل دور اینقدر واقعی به نظر برسد یا ویژگیهایی که خود عروسک دارد و شاید هم چون فامیلدور یک آدم بزرگ است اینقدر حرکاتش طبیعی است. به نظر شما علت چیست؟
شاید همه اینها. اما من به اندازه خودم تلاش کردهام تا این اتفاق بیفتد. من بازیگر تئاتر هستم و سعیام بر این بوده که فامیلدور را مانند یک بازیگر به حرکت در بیاورم. طوری او را بازی میدهم که به اطرافش دقت داشته باشد، طبیعی رفتار کند مثلا گاهی سرش را بخاراند یا قلنج گردنش را بشکند و طوری روی صحنه حرکت کند که گویی تکنیکهای بازیگری را آموخته و یک بازیگر حرفهای است. البته تمرینها هم در این زمینه بسیار موثر بوده است. آقای طهماسب همیشه از ما میخواست که دست خالی سر تمرین حاضر نشویم؛ پرانرژی بیاییم و حرکات تازه برای عروسکمان طراحی کنیم.
با این وصف باید در مقایسه با روزهای اولتان، خیلی چیزها یاد گرفته باشید!
من وقتی تکرار برنامه کلاه قرمزی سال 90 را دیدم از کار خودم بدم آمد. انگار با ترس و لرز فامیلدور را بازی میدادم، حرکاتم خام بود و به پختگی لازم نرسیده بود. امسال سعی کردم این نقصها را جبران کنم؛ کمی حرکات تازه به عروسک بدهم و برای دست حتی سبیل فامیلدور هم حرکاتی را طراحی کردم.
کار با آقای مالکی چطور بود؟
خیلی خوب. ما دو نفری به یک عروسک جان میدادیم. من به فیزیک و حرکاتش روح میدادم و او به صدا و بیان فامیلدور. بنابراین هماهنگی بین روح و جسم این عروسک به هماهنگی بین ما دو نفر بستگی داشت. خوشبختانه آقای مالکی یکی از خلاقترین صداپیشههای کشورمان است و هر ایدهای را به بهترین نحو اجرا میکند. یادم هست وقتی ایدهای مطرح میشد او مدام در حال تمرین و تکرار بود و این همه پویایی در وجود او مرا هم سر ذوق میآورد. احساس میکنم امسال خیلی هماهنگتر از سال قبل عمل کردیم و همراهی ما باعث شد فامیلدور از سال گذشته خیلی بهتر ظاهر شود.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم