در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
البته او مدام صدایش را تغییر میداد و به جای تک تک عروسکها حرف میزد و هر چیزی که میگفت، میرفت و روی کاغذها یک خط میکشید. چند دقیقهای ازشروع بازی اش گذشته بود و برای این که کلاسش جدیتر بشود به عروسکها گفت: بچهها ساکت باشید و خوب گوش کنید، میخوام یه خبری بهتون بدم؛ خرسی و هاپو شلوغ نکنید، حواستونو جمع کنید!
پشت پنجره اتاق مریم که به سمت کوچه قرار داشت درخت بزرگی بود که شاخههایش تقریبا تا نزدیکی پنجره آمده بود و دخترک از درخت خیلی خوشش میآمد و با آن دوست شده بود و بعضی وقتها با او حرف هم میزد.
حالا مریم میخواست درخت را به عروسکهایش معرفی کند؛ برای همین به آنها گفت: خب؛ الان وقتشه که شماها رو با یه دوست جدید آشنا کنم.
بعدش به طرف پنجره اشاره کرد و از عروسکها خواست که آنجا را نگاه کنند و گفت: بچهها دوست جدید ما این درخت قشنگه که خیلی هم مهربونه ودلش میخواد باهامون بازی کنه و با ما دوست بشه، اما چون خیلی بزرگه نمیتونه بیاد توی اتاق و همون جا که وایستاده میاد تو بازیمون!
و بعد بلند شد و کنار پنجره ایستاد و مثل یک معلم واقعی ادامه داد: راستی بچهها میدونید که درخت چقدر فایده داره و به درد ما میخوره؛ خب حالا خودم براتون میگم؛ درخت هم قشنگه وهم هوارو تمیز میکنه و تازه سایهام داره و این قدر خوب و مهربونه که اجازه میده پرندهها رو شاخههاش لونه بسازن و زندگی کنن.
مریم وقتی این حرف هارو زد دوباره آمد و پیش عروسکها نشست و گفت: اما چند روز پیش که داشتم باهاش حرف میزدم از دست بعضی بچهها و بزرگترها ناراحت بود؛ اون میگفت که منو اذیت میکنن، پوستمو میکنن، تنه منو زخمی میکنن و گاهی هم میخ به من میزنن و از من میخواست تا به بچهها بگم از درختها مواظبت کنن و با اونا مهربون باشن.
مریم با دهانش صدایی شبیه زنگ درآورد و رو به بچههای کلاسش گفت: خب بچهها جون زنگ تفریح شده حالا برید توحیاط بازی کنید تا بعدا دوباره باهم درباره درخت حرف بزنیم، فقط یادتون نره به همه بگید که مواظب درختها باشند.
رضا بهنام
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم