گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

از آ‌منه بیاموزید!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاه‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «آمریکا هم تسلیم محاکمه شد»،«طرحی که استقلال رسانه ها را زیر سوال می برد»،«از آ‌منه بیاموزید!»،«مصر، اولین ایستگاه محاکمه دیکتاتورها»،«آشکار شدن اهداف اقدام تروریستی نروژ»،«پیام غیرمستقیم به پاستور»،«مرجعیت مستقل، مرجعیت وابسته»،«پیشنهادی برای تعطیلات عید فطر»و...که برخی از انها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۱۹۸۸۷

کیهان:آمریکا هم تسلیم محاکمه شد

«آمریکا هم تسلیم محاکمه شد»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛تن دادن غرب، رژیم های وابسته منطقه و هیات حاکمه نظامی مصر به محاکمه حسنی مبارک و خانواده اش بسیاری از حقایق درباره ماهیت و محتوای انقلاب مردم مصر را برملا کرد و راه را بر بعضی چون و چراها و ابهام پراکنی ها راجع به مقصد و مقصود مصری ها و سایر مردم مسلمان عرب منطقه بست. پیش از این غرب با تاکید بر جنبه های «رفرمی» با اصرار وانمود می کرد که مردم صرفا از طولانی شدن دوره حکومت امثال حسنی مبارک و تبدیل شدن رژیم های جمهوری به رژیم های فردی ناراحتند و این ارتباطی با نوع رابطه این حکومت ها با غرب و یا با مردم خود ندارد.

رژیم های وابسته ای نظیر عربستان سعودی و اردن هم وانمود می کردند که انقلاب مردم عرب تلاشی برای بهینه سازی ساختارهای گذشته و رفع بعضی از زنگارها از آن است نه اینکه ارزش ها- و به عبارت دقیق تر ویژگی ها- ی آن را انکار نماید. از این رو این کشورها روی مطلوب بودن چهره هایی نظیر عمروموسی و محمد البرادعی در مصر، محمد الغنوشی در تونس، شاهزاده سلمان بن خلیفه در بحرین و محسن صالح الاحمر در یمن تاکید می کردند ولی محاکمه حسنی مبارک این انگاره ها را باطل نمود، در این خصوص نکاتی وجود دارد.

1-محاکمه حسنی مبارک به هر جرم و دلیلی که صورت گیرد به هرحال محاکمه فرد و حکومتی است که از سال 1354ش بدون چون و چرا در خدمت سیاست های غرب و رژیم صهیونیستی بوده است. رژیم مصر در فاصله 1354 تا 1389 خدمت به جبهه غرب را تا آنجا خالصانه! دنبال کرد که یک مقام رژیم غاصب تل آویو این رژیم را صهیونیست تر از اسرائیل خواند و وجود امثال حسنی مبارک و عمر سلیمان را مهمترین تضمین بقای رژیم صهیونیستی دانست.

محاکمه حسنی مبارک بدون تردید محاکمه حکومتی است که منافع ملتش را قربانی منافع دشمنان این ملت کرده است و البته دارای ابعادی سیاسی، اقتصادی و امنیتی است دقیقا به همین دلیل دو روز پیش یک تحلیلگر ارشد رژیم غاصب اسرائیل اعلام کرد، با فروپاشی رژیم مبارک موقعیت منطقه ای اسرائیل به هیچ وجه قابل بازسازی نیست. این محاکمه در واقع به رژیم های مشابه رژیم مبارک در منطقه می گوید اتصال به غرب و خصومت ورزیدن با مردم مسلمان عاقبت وحشتناکی را برای سران وابسته به همراه می آورد. محاکمه دیکتاتور وابسته مصر در قفس و به اتهام جنایت و فساد پایه های روانی حکومت های عربستان، اردن، مراکش و... را به لرزه انداخت و سران این حکومت ها را از همین امروز برای انعقاد هر قراردادی با غرب دچار تأمل می کند و این یعنی آغاز فروپاشی فوری غرب در منطقه آسیای غربی و شمال آفریقا.

2- حسنی مبارک از اوایل دهه 1350- پس از مرگ جمال عبدالناصر- به نخست وزیری رسید. او پیش از آن در دوره ناصر فرمانده نیروی هوایی بود. مصر در فاصله سالهای 1327- زمان تاسیس رژیم صهیونیستی تا 1354 که سادات به تل آویو رفت- برج دیده بانی و اتاق فرماندهی جهان عرب در مواجهه با غرب و توسعه رژیم صهیونیستی بود اما از آنجا که رهبری مصر از همه ظرفیت این کشور و بخصوص ظرفیت نیروهای اسلامگرا استفاده نکرد، نتوانست در برابر جبهه غرب مقاومت کند و پس از شکست در جنگ 1967عملا به انفعال رفت تا اینکه سادات تصمیم گرفت درگیری مصر و غرب را برای همیشه خاتمه دهد لذا جنگ سری 1973 را طراحی کرد و موفق شد صحرای «سینا» و منطقه «تابا» را از اشغال نظامی اسرائیل آزاد کند ولی به زودی نظامیانش را از این دو منطقه خارج کرد و همه چیز را به مذاکره دوجانبه محول نمود! از این مقطع رژیم مصر به مهمترین نقطه کانونی غرب و رژیم صهیونیستی در منطقه عربی تبدیل گردید. فهمی هویدی محقق سرشناس مصری به درستی می گوید بقای رژیم صهیونیستی در سه دهه اخیر و مقاومت آن در برابر موج اسلامگرایی مرهون خدمات ویژه دولت قاهره به تل آویو است.

محاکمه حسنی مبارک، خانواده و وزیر کشور او در واقع محاکمه تاریخی روندی است که از 1354- زمان سفر سادات به تل آویو- شروع شده و تا 1389- در یک دوره 35 ساله- ادامه یافته است. این محاکمه نشان داد که این دوره معکوس شده و به شدیدترین وجه با واکنش مردم مواجه گردیده است.

3- محاکمه حسنی مبارک و خانواده اش نشان داد که آمریکا و اروپا نفوذ خود را در مصر- تقریبا- بطور کامل از دست داده اند. مبارک در حالی به دانشکده ای در قاهره برای محاکمه منتقل گردید که اولا شش ماه از کناره گیری اش سپری شده است و شش ماه کافی بود تا غضب مردم نسبت به یک حاکم وابسته تخلیه شود که نشد. ثانیا بیماری شدید مبارک بهانه خوبی بود تا آمریکا از نفوذ خودبرای تعلیق و یا تعویق محاکمه مستبد وابسته مصر استفاده کند ولی موفق نشد و مبارک با حداکثر تحقیر به محاکمه کشیده شد.این در حالی است که طی 6 ماه پس از سقوط مبارک، مقامات مختلف آمریکا حداکثر توان خود را برای جلوگیری از تحقیر دیکتاتورهای ساقط شده بکار بستند و فشارهای شدیدی به مقامات جدید این کشورها وارد کردند. در طی این مدت حداقل30 هیات دیپلماتیک آمریکایی و دهها هیات اروپایی به مصر آمدند و با شخصیت ها، احزاب و مراکز مختلف تماس گرفتند تا به قول خودشان روند با مدارا و روش مسالمت جویانه پیش برود که این خواسته ای حداقلی بود. وقتی همین مقدار هم اتفاق نیفتاد همه دریافتند که از آن همه سلطه و نفوذ غرب در مصر- و در کشورهای انقلابی دیگر- چیزی باقی نمانده است. از آن طرف محاکمه مبارک نشان داد که نیروی جدیدی وارد صحنه تحولات مصر شده که هیچ چیز جلودار آن نیست و می تواند بر نیروهای دوره گذشته به راحتی غلبه کند.

4- از چند روز قبل از زمان آغاز محاکمه حسنی مبارک، ارتش و نیروهای امنیتی مصر بشدت با مردم در قاهره، اسکندریه و... درگیر شدند و این درگیری دیروز با آغاز محاکمه مبارک به اوج خود رسید. این درگیری بعضی از تحلیل هایی که مبتنی بر نگاه مثبت به رفتار ارتش طی دوره انقلاب- 5 تا 22بهمن- بود را زیر سؤال برد. بعضی از تحلیل گران طی ماههای اخیر ادعا می کردند که یکی از ارکان اصلی پیروزی مردم در مصر همراهی ارتش بوده و بعضی از این ها حتی ادعا می کردند برنده اصلی تحولات مصر ارتش بوده و نه مردم، بعضی هم تحلیل می کردند که انقلاب مصر نشانه غلبه نیروهای نظامی مصر تحت رهبری حسین طنطاوی بر نیروهای امنیتی تحت رهبری عمر سلیمان است به هر حال نارضایتی ارتش از محاکمه مبارک و درگیری های روزهای منتهی به محاکمه مبارک به خوبی نشان داد که هیچ کدام از این تحلیل ها درست نبوده اند. در واقع باید گفت از آنجا که 35 سال حکومت حسنی مبارک بدون همراهی کامل ارتش این کشور و دستگاه امنیتی آن میسر نبوده است، محاکمه حسنی مبارک و خانواده او هم به معنای محاکمه توأمان دستگاه سیاسی، دستگاه نظامی و دستگاه امنیتی این کشور می باشد. واکنش خشن ارتش و کشته و زخمی کردن دهها شهروند مخالف مبارک نشان داد که نظامیان مصری به همین درک رسیده اند. در عین حال این نکته را هم باید اضافه کرد که ارتش در این صحنه دچار یک «خطا»ی استراتژیک هم شد چرا که جانبداری ارتش از مبارک برای او و ارتش نتیجه ای در بر نداشت و حال آنکه حمایت رسمی از خواست مردم می توانست برای فرماندهان ارتش یک دستاورد به حساب آید و البته خداوند هم که مدبرالامور است حقایق را آشکار می کند تا حق به حقدار برسد.

با توجه به مقابله ارتش با مردم از همین الان قابل پیش بینی است که انقلاب مردم مصر به زودی از ارتش، شورای عالی نظامی و دولت عصام شرف عبور می کند. روزها و هفته های آینده برای ارتش مصر روزهای انتخاب می باشد، انتخاب بین مقابله با مردم و یا پیوستن به مردم. می توان پیش بینی کرد که شورای عالی نظامی و فرماندهان ارشد به خواست مردم تن ندهند کما اینکه تاکنون بصورت مانع عمل کرده اند اما بدنه ارتش حتماً حکایت دیگری دارد. ارتش با این وصف- دوگانگی راس و بدنه- دچار تشتت می شود و به احتمال زیاد تأثیرگذاری خود در مقابله با انقلاب مصر را از دست می دهد.

5- غرب و رژیم صهیونیستی دیروز سوگمندانه محاکمه دیکتاتوری که او را امین خود می دانستند به نظاره نشستند و ناچار شدند بارها تصویر دیکتاتوری نزار و در قفس را از تلویزیون ها پخش کنند این تصویر بخصوص برای دولت هایی مثل آمریکا، فرانسه و انگلیس که وانمود می کردند سررشته تحولات را در دست دارند و از میراث غرب در خاورمیانه دفاع می کنند، مفتضح کننده بود. حالا رقبای بین المللی آمریکا و تروئیکای اروپایی همراه آن- یعنی انگلیس، فرانسه و آلمان- و نیز رقبای منطقه ای رژیم مبارک می توانند «جهانی جدید» را به نظاره بنشینند جهانی که در آن سیدحسن نصرالله در مواجهه با ارتش قوی اسرائیل پیروز شده و حسنی مبارک در یک قفس به پای میز محاکمه کشیده می شود غرب نه می تواند مانع عزت نصرالله شود و نه می تواند از ذلت مبارک جلوگیری کند. با این وصف باید به تحلیل گرانی نظیر «گراهام فولر» حق داد که می گوید:«دوره تمدنی غرب به پایان رسیده و دوره جدیدی شروع شده که در آن اسلام رشته امور را در دست دارد.»

در واقع صحنه محاکمه مبارک برای همه مخالفان سنتی و نو غرب یک فرصت بود طبعاً در این میان آن دسته از قدرت های بین المللی نظیر روسیه، چین و هند که منافع آنان آنچنان با غرب و به ویژه آمریکا گره نخورده است، می توانند تصویر واقعی جهان آینده را که در آن آمریکا قادر به حفظ موقعیت های خود نیست، نظاره کنند و وضعیت آینده خود را نه در اتاق های دیپلماسی رسمی بلکه در بستر دیپلماسی عمومی تنظیم نمایند. این دیپلماسی عمومی یک مسیر روشن دارد و آن تعامل با اسلام گرایی است. از رفتار ماههای اخیر روسیه و هند می توان نشانه هایی از درک این واقعیت را دریافت و راه زیادی نمانده تا همه کشورها وقوع تحول عمده در مناسبات بین المللی را درک نمایند.

6- محاکمه مبارک برای رژیم صهیونیستی بیش از همه دردآور و در واقع روز چهارشنبه برای این رژیم به مثابه «عزای ملی» بود مبارک اگرچه برای ملت مصر «امیل»- دیکتاتور- بود ولی برای رژیم غاصب اسرائیل «امین» بود و آنان به خوبی می دانند که با محاکمه مبارک دیگر رمقی در رژیم اردن و وابستگانی نظیر محمود عباس باقی نمی ماند و از این رو اسرائیل باید خود را برای شرایط دشوارتر آینده آماده نماید. به همین دلیل باید لرزه های شدید ناشی از محاکمه دیکتاتور وابسته مصر را در غرش هایی جستجو کرد که این رژیم بطور مصنوعی حواله مقاومت فلسطین در غزه و یا جنوب لبنان می کند.

خراسان:طرحی که استقلال رسانه ها را زیر سوال می برد

«طرحی که استقلال رسانه ها را زیر سوال می برد»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی خراسان به قلم بهروز بیهقی است که در ان می‌خوانید؛خبرهایی که این روزها از پیش نویس تهیه شده در کمیسیون فرهنگی مجلس برای طرح نظام جامع رسانه های همگانی منتشر می شود، به این نگرانی دامن زده که آیا این شیوه گزینش افراد برای ورود به عرصه رسانه نگاری، استقلال رسانه ها را تحت الشعاع خود قرار نمی دهد؟ طبق پیش نویس طرح مجلس و در صورتی که نهایتا در صحن علنی تصویب شود، صلاحیت افراد متقاضی ورود به عرصه فعالیت در رسانه ها باید توسط شورایی موسوم به شورای عالی نظام رسانه ای مورد تایید قرار گیرد.

این که اعضای شورای عالی نظام رسانه ای براساس چه معیارهایی صلاحیت افراد را برای فعالیت در عرصه رسانه ها احراز می کنند، هنوز روشن نیست اما می توان این پرسش را در برابر طرح کمیسیون فرهنگی مجلس نهاد که این شکل ورود افراد به عرصه رسانه ها، رفع کننده کدام نیاز در جامعه رسانه ای کشور یا در جامعه مخاطبان آن هاست؟ آیا نظارت هایی که هم اینک از سوی دستگاه های ذی ربط بر عملکرد رسانه ها اعمال می شود، وافی به مقصود نیست؟ در روند جاری، رسانه ها با لحاظ ضوابط کلی و قوانین موضوعه کشور، متقاضیان ورود به این عرصه را جذب می کنند و سپس نظارت های قانونی شامل مدیران مسئول یا مدیران عامل رسانه ها و رسانه نگاران می شود.

شاید برخی به حق مدعی وجود نواقصی در این روند باشند اما نمی توان انکار کرد که این رویه  جاری ضمن پاسداشت ضوابط کلی، ضامن استقلال رای و نظر رسانه هاست. افزون بر این بخش قابل توجهی از فعالیت های رسانه ای در عین اتکا به ضوابط قانونی، بر قریحه یا شم رسانه ای رسانه نگاران مبتنی است که آن را نمی توان با سنجه ضوابط خشک قانونی سنجید و ارزیابی کرد.

از سوی دیگر، این نیز پرسشی اساسی است که چگونه می توان از اعمال سلیقه ها در بررسی صلاحیت  افراد جلوگیری کرد؟ چه ضابطه ای می تواند از نفوذ و رسوخ دیدگاه های شخصی در شورای عالی نظام رسانه ای جلوگیری کند؟ آیا تعیین ناظرانی برای اجرای این ضابطه به تسلسلی محال نمی انجامد؟ این پرسش ها دستکم این تردید را به وجود می آورند که کمیسیون فرهنگی مجلس به تالی های فاسد طرح خود برای نظام جامع رسانه ها نیندیشیده بلکه تنها تاسیس حقوقی تازه ای را مطرح کرده که فلسفه وجودی آن در بخش بررسی صلاحیت ها در هاله ای از ابهام است.

کما این که ترکیب پیشنهادی برای تشکیل هیئت بررسی صلاحیت افراد متقاضی کار در رسانه ها شامل معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد، معاون وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، یک نماینده مجلس، یک قاضی عالی رتبه، یک عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، یکی از فضلای آشنا به مسائل رسانه ای از حوزه علمیه و ۷ رسانه نگار این شائبه را به طور جدی تری مطرح می کند که این نهاد جدید حرکتی در راستای محدود کردن بیشتر رسانه ها نیست؟

در لزوم ضابطه مندی ورود افراد به عرصه فعالیت در رسانه ها نمی توان تشکیک کرد اما می توان به جای تعیین سازوکارهای پیچیده، این مسئولیت را به روال کنونی به مدیران مسئول یا مدیران عامل رسانه ها وانهاد و سپس بر آن ها نظارت کرد.این سازوکار به ظاهر ساده در بطن خود موجب می شود که رسانه ها گرایش های فکری و به تعبیر دقیق تر سلایق سیاسی خود را حفظ کنند و در عمل به ضوابط حرفه ای و رسالت رسانه ای خود پایبند بمانند.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛بانگ چاووش رحمت طنین انداز شد و کاروان رمضان به جنبش درآمد. موسم غفران و غوغای عفو از راه آمد و بهار صیام و افطار، سحر و نیایش، نماز و قنوت و سجود و تلاوت کتاب زندگانی فرا رسید. مبادا از کاروان نیایشگران دور بمانیم و ندیم حرمان و حسرت شویم. این ماه، تحفه‌ای بس گرانقدر از بارگاه رحمت کبریایی است که با حلول شکوهمندش، دلهای مشتاق روزه‌دار و شب زنده‌داران پرابتهاج را به لحظه وصل بشارت می‌دهد.

سه روز از روضه رضوان رمضان سپری گشت، روضه‌ای که در آن، جان مؤمنان با نسیم روحبخش قرآن به کمال می‌رسد و راه و رسم زندگانی مرور می‌شود. رمضان راه رسیدن به کرامت انسانی و جامعه‌ای پرفضیلت را نشان می‌دهد و در عین حال درهای توبه را به روی انسان‌های خطاکار می‌گشاید.

ماهی که در آن قرار گرفته‌ایم و به آن سلام گفتیم و در سایه امن و سلامتش آرام داریم، افضل بر همه ایام و ساعات و لحظات است. خدای رحمان برای خریدن جانهای مشتاق، بهای گزافی می‌پردازد. پس سعی کنیم به سوی او بشتابیم و با راز و نیاز و آوردن عذر تقصیر به درگاه خالق بی‌نیاز، از او بخواهیم که عذرهای ما را بپذیرد و عیب‌های ما را بپوشاند و بندگان خطاکار را با عطایای رحمتش بنوازد.

از رویدادهای داخلی هفته جاری باید به رأی اعتماد نمایندگان مجلس به چهار وزیر پیشنهادی رئیس‌جمهور اشاره کرد. مجلسی‌ها دیروز با بررسی صلاحیت 4 وزیر پیشنهادی احمدی نژاد، تکلیف وزارتخانه‌های "نفت"، "ورزش و جوانان"، "تعاون و کار و رفاه" و "صنعت و معدن و تجارت" را مشخص کردند. به این ترتیب رستم قاسمی از قرارگاه خاتم‌الانبیاء سکاندار نفت کشور شد و وزارتخانه جدید "ورزش و جوانان" به "محمد عباسی" وزیر سابق تعاون، وزارتخانه ادغام شده "تعاون و کار و رفاه" به "عبدالرضا شیخ الاسلامی" وزیر سابق کار و وزارتخانه جدید "صنعت و معدن و تجارت" به "مهدی غضنفری" وزیر سابق بازرگانی سپرده شد و به این ترتیب باید قاعدتاً به ماهها کشمکش و بلاتکلیفی در وزارتخانه‌ها پایان داده شود.

این هفته در موضوعات خبری خارجی نیز رویدادهای مهمی را شاهد بودیم و محاکمه مبارک، دیکتاتور مصر، اهم این رویدادها بود. پس از هفته‌ها انتظار، مردم مصر سرانجام به یکی از خواسته‌های اصلی خود که همانا، به دادگاه کشاندن دیکتاتور این کشور بود دست یافتند و این، یک لحظه تاریخی برای مصر و یک دستاورد بزرگ برای انقلاب مردم این کشور محسوب می‌شود. حسنی مبارک دیکتاتور مخلوع درحالی که برروی یک تخت بیمارستانی قرار داشت به دادگاه آورده شد و به همراه دو پسر و شماری از نزدیکانش پشت قفس اتهام قرار گرفت. این صحنه را باید یک لحظه فراموش نشدنی برای ملت مصر و بلکه جهان عرب دانست چرا که در تاریخ کشورهای عربی نیز چنین رخدادی بی‌سابقه است. هر چند، صدام دیکتاتور عراق نیز به پای میز محاکمه کشیده شد ولی صدام را نیروهای خارجی دستگیر و مقدمات محاکمه وی را فراهم ساختند ولی، این ملت مصر بود که با یک خیزش همگانی، در مدت تنها 18 روز، طومار رژیم دیکتاتوری 32 ساله مبارک را درهم پیچید.

مبارک 83 ساله اکنون در دادگاه به اتهاماتی شامل فساد، سوءاستفاده از قدرت و صدور فرمان کشتار صدها معترض روبرو است. دادگاه با حضور 600 نفر از خانواده شهدای معترضین و همچنین دهها خبرنگار داخلی و خارجی برگزار شد و آنچنانکه گفته شده است دادگاه دست کم تا پایان ماه رمضان به طول خواهد انجامید.

محاکمه مبارک و اطرافیانش، اگرچه موجب خوشنودی بسیاری از مصریها شده است ولی تردیدی نیست که جریانهایی از این روند ناخشنود هستند که شاخص‌ترین آنها، شورای نظامی حاکم بر مصر می‌باشد. این شورا که عمده افراد آن منصوبین رژیم گذشته و از وفاداران به مبارک می‌باشند تلاش زیادی کردند تا مانع از محاکمه مبارک شوند ولی حضور قدرتمند و مداوم مردم مصر در صحنه در طول شش ماه گذشته، امکان مانور و آزادی عمل را از شورای نظامی ساقط کرد.

این تشکیلات می‌داند درصورت مخالفت با خواست عمومی مردم مصر، خود نیز با طناب مبارک به چاه سقوط خواهد کرد. یورش وحشیانه نظامیان به معترضین حاضر در میدان التحریر، در آستانه محاکمه مبارک، واضح‌ترین نشانه از عصبانیت و خشم تشکیلات نظامی حاکم بر مصر از وضع موجود می‌باشد. عوامل خارجی نیز وجود دارند که از محاکمه مبارک ناراحت هستند. در این باره گزارش‌هایی منتشر شده است که دولت عربستان پول کلان به دولت موقت مصر برای ممانعت از محاکمه مبارک پیشنهاد کرده بود.

اگرچه هنوز هم نمی‌توان این انتظار را داشت که دادگاه مبارک کاملاً عادلانه برگزار شود و وی به کیفری که مستحقش است برسد ولی تا همین مرحله نیز ملت مصر پاداش پایداری و اتحادش برای سرنگون ساختن دیکتاتوری 32 ساله مبارک را دریافت کرده است و اگر درگذشته، افراد آزادیخواه و مبارز در قفس به بیدادگاه مبارک آورده می‌شدند اکنون، شخص دیکتاتور و عواملش هستند که باید در قفس پاسخگوی اتهامات خود باشند.

این هفته، شعله‌های انقلاب در سایر کشورهای عربی نیز همچنان درحال زبانه کشیدن بود. در لیبی، انقلابیون هر چند با کندی ولی مداوم پیشروی می‌کنند. انقلابیون علاوه بر موفقیت‌های تازه در صحنه نظامی و تسلط بر چند منطقه در غرب کشور، در صحنه سیاسی نیز به پیروزی‌هایی دست یافتند، از جمله اینکه در چندین کشور، سفارت خانه‌ها از عوامل قذافی بازپس گرفته شد و به انقلابیون واگذار گردید.

مجموعه این تحولات، بیانگر این است که قذافی روز به روز در محاصره و تنگنای بیشتر قرار می‌گیرد هر چند رژیم لیبی به شدت تلاش می‌کند بحران گریبانگیر خود را کم اهمیت جلوه دهد و خود را مسلط به اوضاع نشان دهد.

در یمن و بحرین نیز، اعتراضات مردمی با قوت و قدرت ادامه دارد و سراسر هفته جاری این کشورها شاهد تظاهرات علیه حکومت‌های خود بودند. نکته قابل تأمل این است که شرایط همه این دیکتاتورها با هم مشابهت پیدا کرده است و این رژیم‌ها با قرار داشتن در لبه پرتگاه سقوط و سرنگونی، به کشتار و سرکوب مردم خود اصرار می‌ورزند بلکه بتوانند خود را از سرنگونی و عاقبتی مشابه دیکتاتور مصر و یا حتی بدتر از آن نجات دهند.

این دیکتاتورها غافل از آن هستند که دوران چنین رژیم‌هایی به سر آمده است و ادامه جنایات آنها تنها جرمشان را سنگین‌تر می‌کند و در آینده نه چندان دور، آنها نیز همچون همتای مصریشان باید در پیشگاه ملت پاسخگوی جنایات و فسادهایشان باشند.

رسالت:از آ‌منه بیاموزید!

«از آ‌منه بیاموزید!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛بی‌بی‌سی سه شنبه شب گذشته خبر داد محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران در پیامی به آمنه بهرامی از او تقدیر کرد و خطاب به صاحبان قدرت گفت؛ "از آمنه بیاموزید"! بی بی سی می‌افزاید خاتمی در پیام خود این پرسش را مطرح کرده است: "آیا در عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی نیز نمی‌توان از آمنه آموخت و بحران را با آرامش و تنش احترام به یکدیگر پاس داشت و حق و حرمت انسان و دوری از غرور را سودا کرد؟"

حرف آقای خاتمی حرف درستی است، اما باید دید مخاطب او چه کسی باید باشد. من فکر می‌کنم مخاطب او باید خود او و دوستانش باشند نه مردم و نظام! واقعا باید دید صورت مسئله چه بود؟

یک انتخابات آزاد و سالم و رقابتی در 22 خرداد سال 88 برگزار شد. کسانی که نظام برای آ‌نها احترام قائل بود و قانون اساسی این حق را داده بود که در معرض رای مردم قرار گیرند، شورای نگهبان نیز صلاحیت آنها را احراز کرد و اجازه داد وارد فعالیت و رقابت انتخاباتی شوند.

نظام و مردم در اوج اقتدار و کشور در اوج آرامش بود اما قدرت طلبی و تقدیس قدرت باعث شد همین جماعت بنا را بر بی‌مهری با مردم و نظام گذارند و کار را قبل از انتخابات به اردوکشی خیابانی بکشانند و پس از اعلام رای و نتایج انتخابات دست به شورش و اغتشاش خیابانی بزنند. آنها به همه تعهدات خود به مردم و قانون اساسی و رهبری پشت پا زدند و با اسیدپاشی به روی نظام و مردم اقتدار ملی را مخدوش کردند، مصالح نظام و مردم را زیر پا له نمودند و زبان دشمنان نظام را به روی مردم مظلوم ایران درازتر از گذشته کردند.

این جماعت طبق همه قوانین دنیا و قوانین شرع ، محارب محسوب می‌شوند و حکم ‌آنها هم مشخص است. اما نظام بنای مدارا با آنها را گذاشت. از قصاص چشم‌پوشی کرد و کار را به نصیحت و حبس توام با مرخصی برگزار کرد.

آقای خاتمی و دوستانش این لطف نظام را فراموش کردند و در روز قدس، روز 13 آبان، روز 16 آذر و روز عاشورا آرمان‌ها و مقدسات نظام را شخم زدند و همزبان با دشمن همه آنچه را که ملت به آن عشق می‌ورزید به باد اهانت و ناسزا گرفتند یا حداقل در برابر این شرارت و جرایم مشهود سکوت کردند!

آنها آرامش مردم را بر هم زدند، در پی تولید بحران و تنش برآمدند و  حق و حرمت نظام الهی جمهوری اسلامی را که خون‌های پاکی برای آن ریخته شده نادیده گرفتند آن هم برای رسیدن به جاه و مقام دو روزه دنیا!

تمام قواعد دموکراسی را کشک پنداشتند و به درگیری و اردوکشی خیابانی و قداره بندی روی آورده و خون‌های بی‌گناهان را بر زمین ریختند. امروز به بهانه شجاعت و شهامت خانم آمنه بهرامی سخن ازحق و حرمت انسان و دوری از غرور به میان می‌آورند.

خانم آمنه بهرامی از قصاص چشم پوشی کرد اما خواستار ماندن آن جوان مغرور، سرکش، جاه طلب و زیاده طلب در زندان شد.

آن جوان مغرور با آنکه باید در زندان بماند و منتظر حکم دادگاه در مورد جرم عمومی خود باشد آن‌قدر مردانگی داشت که به پای آ‌منه بیفتد و عذرخواهی و اظهار شرمندگی کند اما کسانی که در شرارت و آتش افروزی‌ فتنه سال 88 نقش کلیدی و اساسی ‌داشتند علی‌رغم عطوفت و مهربانی نظام هر روز فحش و ناسزا می‌دهند و فحش نامه آنها زینت‌بخش تیتر یک روزنامه‌های ضد انقلاب و خبر اول رسانه‌هایی چون بی بی سی و رادیو آمریکا و رادیو صهیونیستی است. راستی چه کسی باید از آمنه بهرامی بیاموزد؟

آمنه وقتی برای معالجه به اسپانیا می‌رود و ضد انقلاب و دولت اسپانیا به او پیشنهاد کمک  به شرط پناهندگی می‌کند اما او مثل یک زن قهرمان در برابر خواسته‌های آنان می‌ایستد و دست رد بر سینه آنان می‌زند اما ارتش رسانه‌ای اصلاح طلبان به بهانه شرارت فتنه سال 88 در صف طویل پناهندگی و جیره وابستگی به اجانب می‌ایستند و به قیمت فحاشی و ناسزاگویی علیه مقدس‌ترین و محبوب‌ترین چهره‌های انقلاب یک لقمه نان حرام می‌گیرند.

آمنه بهرامی یک دختر پاک و اصیل ایرانی است. آری باید از او آموخت! اما آیا خاتمی و یارانش حاضرند فلسفه آموزه‌های او را بفهمند و در فعل سیاسی خود به کار برند.

سخن آخر اینکه اگر منظور آقای خاتمی این است که نظام و مردم باید نقش خانم آمنه بهرامی را بازی کنند - که همان‌طور که گفته شد کرده‌اند- و به عفو و بخشش روی آورند، باید اعتراف کنند که وی و دوستانشان بویژه کروبی و موسوی به روی مردم و نظام اسید پاشیده‌اند و توضیح دهند چرا این کار را کرده‌اند و اگر هم منظور آقای خاتمی این است که وی و دوستانشان باید نقش خانم آ‌منه بهرامی را بازی کنند و به عفو و بخشش روی آورند باید پاسخ دهند معطل چه هستند چرا این کار را نمی‌کنند و همچنان بر طبل بی‌مهری با نظام می‌کوبند آنچه مردم هر روز از این جماعت مشاهده می‌کنند اسیدپاشی بر روی نظام از طریق بی بی سی و دیگر رسانه‌های دشمن برای زیر سئوال بردن اقتدار و منافع ملی است!

قدس:مصر، اولین ایستگاه محاکمه دیکتاتورها

«مصر، اولین ایستگاه محاکمه دیکتاتورها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛دیکتاتور مخلوع مصر و دو فرزندش به همراه «حبیب عادلی» وزیر کشور سابق این کشور، دیروز در دانشکده پلیس قاهره به اتهام کشتار مردم طی قیام مصر، صدور گاز این کشور به قیمت پایین به رژیم صهیونیستی و اتهامهای وارده درباره فساد مالی پرونده قطور 20 هزار صفحه ای آنها، محاکمه شدند. این محاکمه برای حاکم مخلوع، حامیان وی و مردم پیامهایی در پی دارد که به آنها به اجمال اشاره می گردد.

اکنون فردی محاکمه می شود که سالها به عنوان پایگاه آمریکا در شمال آفریقا ایفای نقش نمود، به نحوی که سالانه واشنگتن 3 میلیارد دلار به مصر پول می داد و سیر روابط به گونه ای بود که آمریکا به سرعت به صادرکننده اصلی اسلحه به مصر و یکی از بزرگترین کشورهای کمک کننده به این کشور تبدیل شد. اما این کمکها نتوانست سبب بهبود اوضاع در مصر شود و بر عکس سبب شد انتقادهای داخلی و منطقه ای از مصر افزایش یابد تا جایی که مخالفان نفوذ آمریکا، از دولت مصر با عنوان مزدور کاخ سفید در منطقه یاد کردند. ذلت این مهره آمریکایی، یادآور انقلاب اسلامی ایران و سرنگونی شاه آمریکایی بود که پس از سرگردانی، ناگزیر سر در آستان انورسادات فرود آورد و در فلاکت، در قاهره به درک واصل شد. قیام علیه دیکتاتورها امسال بیوه پهلوی را از حضور در قاهره محروم نمود. گفتنی است، خانواده پهلوی هر سال برای شرکت در مراسم یادبود، در قاهره حضور می یافتند.

مردم مصر و قیام کنندگان در کشورهای عربی، محاکمه فردی را به نظاره می نشینند که اکنون تاوان جنایت علیه مردم مظلوم و در بند فلسطین را تجربه می کند. مبارک با بستن گذرگاه رفح، تنها مسیر تردد مردم غزه به دنیای آزاد، عملاً آنها را در باریکه غزه زندانی نمود. هنوز این جمله مبارک از اذهان مسلمانان در غزه پاک نگردیده که تهدید کرد: «اگر جوانان فلسطینی وارد صحرای سینا شوند، گردنشان را می شکنم.»

 سکوت و همراهی در جنگ 22 روزه غزه و همکاری نکردن برای ارسال کمکهای بشردوستانه به مردم در بند فلسطین از سوی دست نشانده واشنگتن نیز، علاوه بر ضدیت با اسلام و مسلمانان، رفتاری ضد انسانی به شمار می رود. آمریکا و دولت صهیونیستی اولمرت، در کنفرانس آناپولیس و دیدار بوش از منطقه در ژانویه 2008 ، از مصر در خواست نمودند همکاری امنیتی و اطلاعاتی خود را با رژیم صهیونیستی تا انهدام و نابودی مقاومت اسلامی در فلسطین، به رهبری حماس ادامه دهد و به پاس این خدمات، رژیم صهیونیستی، پیشنهاد پناهندگی سیاسی را به وی مطرح نمود.
انقلابیون مصری نمی توانند خرسندی خود را از مجرم و در قفس بودن مهره آمریکا پنهان کنند، زیرا این وابسته سیاسی، همواره در آستانه انتخابات با زندانی کردن اسلامگرایان، ضمن نمایش ماکت دموکراسی، مخالفان را از راهیابی به پارلمان باز می داشت، به گونه ای که طبق اظهارات «محمد بدیع» رهبر جنبش اخوان المسلمون، طی یک دهه گذشته بیش از سی هزار عضو این جنبش در زندانهای رژیم مبارک بوده اند و اموال آنان مصادره شده است. اکنون این مجرم، باید در مقابل دیدگان کسانی پاسخگو باشد که روزی آنها را از ابتدایی ترین حقوق شهروندی نیز محروم ساخته بود و به جرم اسلامخواهی، برای ابراز ارادت به اربابان آمریکایی خویش، آنها را راهی زندانها می نمود.

مردم مصر پس از فترت موج اول مبارزاتی که با وعده های ژنرالهای وابسته به مبارک احساس ناکامی نمودند، موج دوم انقلاب را از مبدأ آغاز کردند که اکنون دستاورد محاکمه سران جنایتکار را به همراه داشته است. این موضوع، بیانگر این واقعیت است که اگر مردم خواهان نتیجه مثبت انقلابی هستند که تاکنون 850 نفر شهید و بیش از شش هزار نفر زخمی داشته است، نباید صحنه را ترک کنند و تا دستیابی به هدفها با صلابت در صحنه باقی بمانند. پر واضح است، جریانهایی در صدد کم رنگ کردن حرارت انقلابی مردم هستند تا از فضای ایجاد شده به نفع خود بهره برداری کنند، ولی افکار عمومی اسلامی در قاهره با آغاز فرایند محاکمه جلادان مصر، با پتانسیلی قویتر، پیگیر مطالبات خواهند بود.

اتفاق سه شنبه قاهره، انقلابهای بهار عربی را برای استمرار تا حصول نتیجه امیدوار نمود. قطعاً تظاهرات میدانی صنعا و درگیریهای مسلحانه انقلابیون در لیبی و مطالبات مردم بحرین، با جدیت بیشتری دنبال خواهد شد. پس از این اقدام، نوبت کدام دیکتاتور در جهان عرب خواهد بود؟ این موضوع نگرانیهای زیادی را در بین سران عرب ایجاد نموده و پیوستگی اقدامهای آنها سقوط یک دومینو را رقم خواهد زد.

به همین دلیل، سوزان مبارک از سران عرب در خواست نمود، تمام تلاشهایشان را برای محاکمه نکردن مبارک به کار گیرند، در غیر این صورت در مورد فساد اخلاقی آنها افشاگری خواهد نمود. ریاض با توجه به تأثیرپذیری مردم عربستان از بیداری اسلامی و شایعات مرگ سلطان و نگرانی ناشی از برهم خوردن معادلات قدرت در این کشور، برای متوقف کردن محاکمه مبارک تلاش نمود تا جایی که رشوه میلیونها دلاری را به شورای نظامی مصر پیشنهاد نمود، هرچند نتوانست آنها را از محاکمه منصرف نماید.

بنابراین، عبرتهای تاریخ این واقعیت را ثابت نموده هرچند ظالمان و سرسپردگان بیگانه ممکن است چند صباحی با حمایتهای قدرتهای سلطه گر در مصدر قدرت بمانند، اما اراده پولادین مردم که به صحنه بیاید، همچون سیلی بنیان افکن آنها را مقهور اراده خویش خواهد نمود. واقعیتهای جهان عرب در این 9 ماهه عمر بیداری اسلامی، نشان داد قدرتهای فرامنطقه ای، در مقابل سونامی خشم ملتها، یکی پس از دیگری دست از مهره های خود کشیده و در مقابل خواست ملتها سر تعظیم فرود آورده اند. از سویی مردم مسلمان به این آیه شریفه اعتقاد دارند که «ان ا... لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.»

سیاست روز:آشکار شدن اهداف اقدام تروریستی نروژ

«آشکار شدن اهداف اقدام تروریستی نروژ»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛حادثه تروریستی نروژ که ۷۷ نفر را به کام مرگ برد، بسیاری از مسائل پشت پرده‌ ضدیت و دشمنی غرب و اروپا با اسلام و مسلمانان را آشکار کرد.

در این حادثه تروریستی یک فرد نروژی مسیحی تندرو اقدام به قتل عام نوجوانان و جوانانی کرد که در میان آن ها مسلمانان نیز حضور داشتند.

پس از روشن شدن هویت فرد تروریست، لحن رسانه‌های اروپایی در برخورد با این واقعه تروریستی تغییر کرد، و واژه‌ تروریست به واژه یک دیوانه با احتمالات روانی تبدیل شد. اگر این فرد یک مسلمان بود آنگاه زمینه خوشحالی و نشاط رسانه‌ها و جریان‌های ضد اسلامی اروپا فراهم می‌شد، اما اینگونه نشد. یک افراطی مسیحی به بهانه مقابله با حضور مسلمانان در نروژ و اروپا دست به این کار زده بود.

گرچه اسلام ستیزی در اروپا پیش از این نیز وجود داشته و با اشکال دیگری مانند فاشیسم اقدام به رفتارهای خصمانه با مسلمانان و حتی اقلیت‌های دیگر می‌کرد؛ اما اکنون گروه‌ها و سازمان‌های گوناگون افراطی در اروپا شکل گرفته است و در تلاش است تا به عنوان حزب حاکم در کشورهای اروپایی به قدرت رسیده و اهداف نژاد پرستانه خود را با توان بیشتر به واسطه داشتن قوه اجرایی به اجرا بگذارند.
اکنون در برخی از کشورهای اروپایی مانند فرانسه شاهد هستیم که احزاب افراطگرا برای دستیابی به پست ریاست جمهوری خیز برداشته‌اند که این روند در دیگر کشورهای اروپا نیز به چشم می‌خورد. در صورت روی کار آمدن احزاب رادیکال در اروپا باید شاهد برخوردهای شدیدتر و تندتری با اقلیت‌ها به ویژه مسلمانان در اروپا باشیم.

البته برای این که سیاست‌های احزاب و گروه‌های افراطی اروپا مورد اقبال مردمی قرار گیرد نیازمند زمینه‌سازی و بسترسازی در اذهان عمومی جامعه اروپا است. برای دستیابی به قدرت در یک روند انتخاباتی هر حزب و گروهی نیازمند رای مردم است، پس ابتدا باید افکار عمومی هم جهت سیاست‌های احزاب راست افراطی شوند. که البته با حجم گسترده‌ تبلیغاتی منفی علیه اسلام و حضور مسلمانان در اروپا صورت می‌گیرد. این تاثیر گذاری بر افکار عمومی دور از دسترس نیست.

هم اکنون پس از حادثه تروریستی نروژ که به دست فرد افراطی نروژی انجام شد شاهد برخوردهایی با مسلمانان مقیم اروپا هستیم. در واقع کاری که «آندرس برینگ برایویک» انجام داد پیش زمینه‌ای بود برای انجام اقدامات خصمانه علیه مسلمانان در خاک اروپا. دستمایه‌ای برای گسترش اسلام هراسی و اسلام ستیزی غرب و اروپا که سالهاست در پی آن هستند.

آتش زدن مسجدی در نروژ، محدودیت برای دختران دانش‌آموز مسلمان محجبه در آلمان و موارد دیگری که باید منتظر افزایش برخوردهای سلبی با مسلمانان در کشورهای اروپایی باشیم.

مسلمانان حاضر در اروپا باید راههای مقابله با اسلام ستیزی را بیاموزند، این نیاز اکنون بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود.چگونگی برخورد و رفتار مسلمانان ساکن در اروپا با رفتارهای خصمانه افراطی‌های اسلام ستیز از نکات مهمی است که مسلمانان باید آن را رعایت کنند تا بهانه‌ای به دست آنان ندهند. جامعه اروپایی هر چند یک جامعه مسیحی با دیدگاه‌های متفاوت و خاص نسبت به ادیان به ویژه اسلام و مسلمانان است اما بطن این جامعه معتدل است و افراط گرایی را نفی می‌کند و همین باعث شده است تا احزاب راست افراطی کمتر در مسند قدرت قرار گیرند. اما اگر همچنان اینگونه پیش رود، باید منتظر تغییرات اساسی در نوع انتخاباتی که در اینگونه کشورها برگزار می‌شود باشیم. انتخاب از طریق رای مستقیم مردم از ورود اسلام ستیزان به چرخه دولت‌های اروپایی جلوگیری می‌کند.

هر چند در کنار این اقدامات خصمانه علیه اسلام ، کشورهای اسلامی هم باید از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را در رسانه‌های خود ببرند.

مردم سالاری:صداوسیما و ربنای شجریان

«صداوسیما و ربنای شجریان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در ان می‌خوانید؛سالهاست که مردم وقت معنوی افطار در ماه مبارک رمضان را با زمزمه مناجات معروف به "ربنا" استاد محمد رضا شجریان سپری می کنند، چنان که گویی این مناجات جزیی از مراسم افطار است. اما امسال دومین سالی است که صدا وسیما سعی دارد به خیال خود، جایگزینی برای این نوای ملکوتی پیدا کند و از پخش آن امتناع می کند.

این اتفاق در روزگاری می افتد که سالهاست دنیای دیجیتال، انحصار را از رادیو و تلویزیون گرفته و دیگر مردم منتظر نیستند تا مثلا رادیو لطف کند و آنچه آنها درخواست می کنند، پخش کند. امروز در جیب هرجوان حتی در دور افتاده ترین مناطق کشور، یک رسانه مالتی مدیا قرار دارد که او را از پیروی از آنچه صدا و سیما به او تحمیل می کند، بی نیاز کرده است.

از سوی دیگر توجه به این موضوع هم بد نیست که این روزها حتی بچه هایی که توهم خواننده بودن دارند هیچ احتیاجی به این ندارند که صدا و سیما گوشه چشمی به آنها داشته باشد و بلدند چطور جای خود را در میان جوانها باز کنندو علی رغم ممنوعیت پخش آثارشان در صدا و سیما چنان مطرح شوند که نهایتا صدا و سیما با همه ابهتش مجبور شود برای برنامه های مناسبتی منت آنها را بکشد و با پرداخت پولهای کلان از آنها بخواهد قدم رنجه فرموده و این سازمان را سرافراز فرمایند.حتما دیده یا شنیده اید که سیما برای برنامه های زمان سال تحویل امسال چه کسانی را دعوت کرد و تهیه کنندگان در آوردن هنر پیشه ها و خواننده های نوظهور بازاری چه رقابتی با هم داشتند و در این میان چه پولی از جیب مردم هزینه شد.

در چنین وضعیتی است که صدا وسیمای با زمان جلو نیامده و خودشیفته ما هنوز در این تصور است که با عدم پخش ربنای شجریان، آن هم در حالی که ناتوان از تهیه اثری با کیفیت بسیار پایین تر از آن است، می تواند این استاد بزرگ را از مردم بگیرد; در حالی که همواره و بخصوص امروز، این صدا و سیما است که احتیاج حیاتی به استفاده از اثر یا آثار شجریان و استادانی از این دست دارد، نه اینکه شجریان و مردم، محتاج  عنایت و لطف صدا وسیما باشند تا شاید ربنا را ناقص و با هزار اما و اگر پخش کند.

در همین چند روزی که از ماه رمضان گذشته، دیده ام  دوستانی که در لحظه افطار، نوای ربنای شجریان را از طریق کامپیوتر یا موبایل خود پخش کرده اند و چقدر دیدن این صحنه باعث تاسف برای دستگاه عریض و طویل صدا و سیما است که روز به روز فاصله خود را با مردم بیشتر می کند و از طرف دیگر می خواهد شبکه های ماهواره ای که مخاطب بسیاری در کشور پیدا کرده را از خانه های مردم بیرون کند!  برادران عزیز مسئول رسانه ملی! اگر شما برای برنامه های خودتان نوشابه باز می کنید و با نظرسنجی های غیرعلمی  سعی دارید به خود اعتماد به نفس تزریق کنید ، کمی هم به این فکر کنید که واقعیت برتر از همه این تبلیغات وجود دارد و آن کسی که سرش زیر برف است تنها خود را از دیدن آن محروم کرده است و یک روز بالاخره باید کله را بیرون بیاورد و ببیند که دنیا کجا رفته و مردم چه نگاهی به رسانه ای دارند که روزگاری نام "ملی " را یدک می کشید.

آن روز طنین ربنای شجریان ممکن است از کامپیوتر یا موبایل فرزندانتان در خانه شما بپیچدو شما را متوجه کلاهی که سر صدا و سیما رفته است، بکند.

تهران امروز:پیام غیرمستقیم به پاستور

«پیام غیرمستقیم به پاستور»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم مجید امیری است که در ان می‌خوانید؛رای اعتماد مجلس به چهار نامزد معرفی شده برای تصدی وزارتخانه‌های نفت، صنعت و معدن و تجارت، کار و امور اجتماعی و رفاه، ورزش و جوانان نشان داد که نمایندگان ملت در بهگزینی نیروها و همکاران رئیس دولت هیچ تردیدی به خود راه نمی‌دهند. آرای بالای به دست آمده؛ مهدی غضنفری با 218 رای، رستم قاسمی با 216 رای، عبدالرضا شیخ‌الاسلامی با 204 رای و محمد عباسی با 165 رای موافق که به جمع هیات وزیران راه یافتند، نشان می‌دهد که مجلس فارغ از محاسبات جناحی تنها به شایسته‌سالاری و تعهد و گرایش به خدمتگزاری معرفی‌شدگان توجه داشته است.

متاسفانه تحت تاثیر القائات عناصر جریان انحرافی، برخی از دولتیان و رسانه‌های وابسته به دولت، موضع منفی در برابر مجلس داشتند تا جایی که از به‌کارگیری هیچ دستاویزی برای بهره‌گیری علیه مجلس و نمایندگان مردم پرهیز نمی‌کردند.

دیروز اما مجلس فارغ از گرایش‌های سیاسی و جناحی فراکسیون‌های مختلف آن، پس از سنجش میزان تعهد همراه با شایستگی نامزدهای معرفی شده، آنان را به سوی صندلی وزارت هدایت کرد. رای اعتماد بالای مجلس بدین معنی است که مجلس سرستیز با دولت ندارد. مجلس آنگونه که حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «عصاره فضایل ملت است.»

برآیند نگرش‌های سیاسی موجود در مجلس چنین بود که دولت را با دادن رای اعتماد بالا به افراد با انگیزه، مدیر و مدبر، متعهد و معتقد راهی هیات دولت کند. رای اعتماد بالا به چهار وزیر معرفی شده که سه تن از آنان بیش از 200 رای آورده‌اند، حاکی از نگرش شایسته مدار مجلس است.

به نظر می‌رسد این آرای بالا حاوی پیامی غیرمستقیم برای ساختمان پاستور باشد، بهارستان، پاستور را بدون عناصر جنجال‌طلب انحرافی می‌خواهد. کسانی که مدیر و مدبرند، ولایت‌پذیرند و بیش از هر چیز به خدمت می‌اندیشند نه به سمت.

اکنون چهار وزیر جدید باید نقش پل ارتباطی را میان مجلس و دولت دهم بازی کنند. به نظر می‌رسید که روابط بهارستان و پاستور طی ماه‌های اخیر تیره و کدر شده بود اما اضافه شدن چهار وزیر جدید می‌تواند موجب تعامل بیشتر دولت با مجلس و بالعکس شود.

البته ناگفته نماند که رئیس‌جمهور نیز در معرفی نامزدها، دقت مناسب را داشته است. اکنون دکتر احمدی‌نژاد به خوبی پیام مجلس را درک کرده است؛ پایان دادن به مناقشات احتمالی می‌تواند به نفع کشور و حتما به سود همه جریان‌های سیاسی کشور باشد.

اما باید بدین پرسش هم پاسخ داد که رفتار دولت در معرفی نامزدهای تصدی چهار وزارتخانه و رای بالای مجلس به چهار نامزد معرفی شده تا چه اندازه با تحولات انتخابات مجلس نهم در ارتباط است.

به نظر می‌رسد بررسی پیشینه روابط دولت و مجلس برای یافتن این پاسخ ضروری است. مجلس هشتم در دولت نهم بیشترین میزان همکاری با دولت را داشت اما زاویه‌های اختلاف سلایق هنگامی افزایش یافت که برخی از عناصر خاص در دولت دست به تمشیت امور بردند و جایگاه خود را فراتر از مجلس می‌دانستند و می‌کوشیدند تا دکتر احمدی‌نژاد را نیز تحت تاثیر این اندیشه ناپسند قرار دهند.

به هر رو، به نظر می‌رسد عناصری که نزدیک به جریان انحرافی هستند، روز به روز از توان تاثیری‌گذاری‌شان بر دولت و هیات وزیران کاسته می‌شود. مجلس نیز نشان داده است که اندک اندک باید شأن «مجلس در راس امور است» را حفظ کند و در عین حال با رئیس جمهوری و وزیرانش به تعامل سازنده بپردازد.    

ابتکار:مرجعیت مستقل، مرجعیت وابسته

«مرجعیت مستقل، مرجعیت وابسته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم حسن صنوبری است که در آن می‌خوانید؛عن جامع البزنطی عن هشام بن سالم عن ابی عبدالله (ع) قال: انما علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا
مرجع یعنی محل رجوع. یعنی کسی یا چیزی که دیگران به هنگام نیاز به آنها مراجعه می‌کنند، چرا که آنها در داشتن چیزی بر دیگران برتری دارند. مثلا می‌بینیم سایتی نام”مرجع دانلود نرم افزار” را برای خود انتخاب کرده است و منظورش از این نامگذاری این است که ما بیشتر از دیگران نرم افزار برای دانلود داریم، بنابر این بهتر است هرکس که به دنبال نرم افزار است بیاید و در سایت ما آن را دانلود کند. ما همه روزه در زندگیمان به مراجع احتیاج داریم، چرا که هیچکداممان نمی‌توانیم به تنهایی همه چیز را داشته باشیم.

لاجرم یکی می‌شود مرجع دانلود نرم افزار، یکی می‌شود کتاب مرجع، یکی می‌شود مرجع بازی های کامپیوتری پایتخت، یکی می‌شود مرجع میوه و سبزیجات تهران و حومه، یکی می‌شود مرجع میوه و سبزیجات شهرستان خوی، یکی می‌شود مرجع تقلید... و به همین ترتیب تعداد زیادی از افراد یک جامعه مرجعی هستند برای دیگر افراد جامعه. این یک ضرورت زندگی اجتماعی است. چرا؟ چند خط پیش دلیلش را گفتم: چون هیچکداممان نمی‌توانیم به تنهایی همه چیز را داشته باشیم.

واژه هایی مثل”مستقل” و”وابسته” آنقدر بار سیاسی بارشان شده است که به سختی می‌توان آنها را در معنای حقیقی ترشان به کار برد. شاید به خاطر همین دارم شما را از میدان تره بار و دانلودستان رد می‌کنم تا حواستان را از خط کشی های رسانه ای پرت کنم. در حالت کلی تر،”مستقل” عموما معنای مثبتی دارد، مثل”جوان مستقل”،”هویت مستقل”،”روزنامه ی مستقل”،”کشور مستقل”. برعکس واژه ی متضادش یعنی”وابسته” که عموما در ترکیب های منفی به کار می‌رود. مثل”پادشاه وابسته”،”روزنامه ی وابسته”،”افکار وابسته”،”صنعت وابسته” که همگی لحنی منفی دارند.

ما در این زمان کاری به این نداریم که این منفی یا مثبت بودن چقدر با ذات این دو واژه مرتبطند. اما در این ساحت معنا (که بسیار حقیقی تر از ساحت متداول سیاسی واژه است) تصور روشنی از معنای این دو واژه دریافت می‌کنیم. در این ترکیب ها واژه ی مستقل برای ما تداعی کننده ی نوعی از”اصالت” است و واژه ی وابسته تداعی کننده متضاد این معنا یعنی”اصیل نبودن” است. پس پر بیراه نگفته ایم اگر بگوییم مستقل اصیل است و چون اصیل است خوب است. آنچنانکه وابسته اصیل نیست و چون اصیل نیست بد است.

برای مثال، تمام اخبار وبلاگ خبری فردی به نام سهیل مستقل از اخبار دیگران است. بنابراین، این وبلاگ یک وبلاگ خبری واقعی و یک وبلاگ خبری اصیل است. در مقابل اخبار وبلاگ خبری فردی به نام فاضل هرکدام وابسته به یک منبع دیگر است. مثلا یکی را از وبلاگ سهیل برداشته، یکی را از یکی را هم در تاکسی شنیده. بنابراین، این وبلاگ اصیل نیست. این وبلاگ فقط یک کپی از روی دیگران است.
دو صفت مستقل و وابسته اگر برای هر موصوفی مستحب و مکروه باشند. برای اصطلاح مرجعیت، واجب و حرام اند. چرا؟ به دو دلیل.

یکی فلسفی و دیگری اخلاقی-اجتماعی. اول دلیل فلسفی: ذاتا تعریف واژه ی مرجع با مفهوم واژه ی وابسته بیگانه است. برای مثال در نظر بگیرید وقتی برای دانلود نرم افزار فتوشاپ وارد یکی از صفحات سایت”مرجع دانلود نرم افزار” میشوید متوجه شوید به جای آدرس دانلود مستقیم، آدرس یک وبلاگ دیگر را برای شما نوشته اند؛ واکنش شما چه خواهد بود؟

به گمانم با صدای بلند می‌گویید”اگر تو مرجعی پس چرا به یکی دیگه ارجاع دادی؟ اگه مرجع نیستی چرا اسم خودتو گذاشتی مرجع؟”. وقتی به تعریف مرجع نگاهی دوباره بیندازیم می‌بینیم مرجع ذاتا مستقلی است که دیگران به او وابسته اند. پس اگر این مستقل، خود به دیگرانی وابسته باشد که دیگران هم بتوانند بدون نیاز به این مرجع به آن مرجع اصلی مراجعه کنند، این مرجع وابسته اصالت و اعتبار خود را از دست می‌دهد. به خاطر همین است که سایت های تخصصی خبری (نه تحلیلی) از اخبار دیگران استفاده نمی‌کنند و اگر هم مجبور شوند چنین کنند، به طرز فجیعی! سعی می‌کنند خبر ربوده شده را خبر اختصاصی خود معرفی کنند. این مسئله لازمه ی اصالت و اعتبار این خبرگزاری هاست.

برویم سراغ دلیل دوم، دلیل اخلاقی-اجتماعی: فرض کنید یکی از جوان های معتاد، دروغگو و شایعه پراکن محله ی شما _مثلا به نام سهیل_ یک روز می‌آید درِ خانه ی همه ی اهالی را می‌زند و میگوید"به زودی قرار است یک اتوبان از روی محله ی ما رد شود و به زودی قیمت زمین ها متغیر می‌شود و..." چند نفر از اهالی محل به سخنان یک جوان معتاد چوپان دروغگووار اعتنا می‌کنند؟ شاید فقط چند نفر! یعنی سخنان او چه اصیل باشد چه نباشد تاثیر کمی بر روند خرید و فروش آن محله خواهد داشت. در صورتی که اگر همین سخنان را با همین مقدار اصالت (یعنی درستی و نادرستی) پیرمرد معتمد و فاضل محل به شما بگوید تعداد بسیاری از اهالی محل تحت تاثیر قرار می‌گیرند و اتفاقات زیادی در آن محله روی خواهد داد. بنابر این از این جهت نیز اصالت برای یک مرجع واجب است چرا که به خاطر گستردگی حوزه ی نفوذ، مراجعه و مخاطبینش؛ حوزه ی تاثیرش هم بسیار گسترده است. برعکس یک فرد غیر مرجع که حوزه ی تاثیر اندکی دارد.

تا اینجای بحث در مورد مفهوم”مرجعیت”،”وابسته و مستقل” و همینطور”مرجعیت وابسته و مستقل” برای تان گفتم. حالا برای روشن شدن بیشتر بحث یک تخصیص به مرجعیت وارد می‌کنیم.

در زمان غیبت حضرت صاحب الزمان (عج)؛ مهم ترین نهاد دینی در جامعه ی شیعیان (لا اقل از زمان شیخ طوسی که اولین مرجع تقلید رسمی؛ تا آقای جوادی آملی که آخرین مرجع تقلید معرفی شده به جامعه ی شیعیان است) (حد اقل در حوزه ی شریعت و احکام دین) مرجعیت شیعه است.

مرجع تقلید، مجتهدی ست که نسبت به دیگران اصطلاحا”اعلم” و”اتقی” باشد. یعنی دانا ترین و پارسا ترین. دانا یعنی کسی که دارای دانش زیاد و مستند است. کسی که علمش وابسته ی فرضیات و وهمیات نیست و نسبتا با یقینیات به دانشی مستقل و اصیل رسیده است. پارسا هم یعنی کسی که از پس نفس خودش تا حدود زیادی بر می‌آید. یعنی نمی‌گذارد امیالش بر عقل و اعتقادش حاکم شوند. یعنی فتاوای او وابسته به خواسته های نفسانی خود یا دیگران نیست. یعنی آرائ او مستقل از امیال اوست. یعنی اصیل است.

حدیث معروفی که از امام ششم روایت شده وبسیار در مباحث مربوط به مرجعیت و همینطور ولایت فقیه به کار رود نیز از بین این دو خصیصه ی مرجع تقلید (دانایی و پارسایی) بر خصیصه ی پارسایی تاکید دارد:”و اما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لأمر مولاه؛ فللعوام أن یقلّدوه” چرا یک مرجع باید مخالفا لهواه باشد؟ چرا نمی‌تواند موافقا لهواه باشد؟ چون اگر موافقا لهواه باشد دیگر ممکن است بخشی از سخنانش علمی نباشد چرا که استقلال را از عقل خود گرفته و گذاشتهاست تا به هواهای نفسانیش وابسته باشد در نتیجه فتوای چنین مرجعی اصالت ندارد و در بسیاری موارد ممکن است باعث گمراهی انسان ها باشد.

تا اینجا این شد معنای مرجع تقلید مستقل و مرجع تقلید وابسته از نگاه این مقاله. حال یک بار به اسم مقاله نگاه کنید. با دیدن اسم مقاله بدون خواندن متن مقاله چه تصوری از مرجعیت وابسته ومرجعیت مستقل داشتید؟ انصافا فکر نمی‌کردید من هم می‌خواهم بگویم مرجع تقلید وابسته کسی ست که به حاکمیت (چه دولت و چه حکومت جمهوری اسلامی) ایران نزدیک است و مرجع تقلید مستقل کسی ست که از حاکمیت دور است؟ انصافا همینگونه است مگر اینکه پیش فرض تان از نویسنده نظرتان را عوض کرده باشد. این تعریف از استقلال و وابستگ تعریفی ست که رسانه ها با زبان سیاسی شان مدام در گوش ما زمزمه کرده اند.

تفکر ما نیز گریزی ندارد از فرهنگ اصطلاحات رسانه ای. چون ماهر روز با آن ها درگیریم و آن ها هر روز سعی دارند بیشتر ما را تسخیر کنند. ما که کسی نیستیم؛ در مقاله ای از یکی بهترین و دانا ترین مورخان زمانه ی مان دیدم استاد نوشته اند در فلان زمان مرجعیت بسیار مستقل، سیاسی و مردمی شده بود. قرار گرفتن این سه واژه (مستقل، سیاسی، مردمی) در کنار هم به خاطر مفهوم واقعیشان و قرابت احتمالی شان در آن نیست.

این همنشینی نیز از کرامات نگاه رسانه ای و سیاسی به واژگان است. کم مانده ود استاد به جای آن سه واژه بگوید مرجعیت در آن زمان بسیار”لیبرال” شده بود. مثلا فرض کنید برویم خدمت حضرت جعفر بن محمد و بگوییم:”یابن رسول الله! خوشبختانه مراجع تقلید فلان بلاد مسلمین بسیار سیاسی، مستقل و مردمی هستند! به لطف خدا کم کم همه ی مراجع روشنفکر و لیبرال می‌شوند!” خب حضرت در بهترین حالت شاید به ما یک پوزخند بزند. شاید.

تعریفی که ما به لطف رسانه ها از مرجعیت وابسته داریم مرجعیت وابسته به حکومت است. حالا خود همین را کمی بررسی کنیم: اینکه وابستگی به حاکمیت بد است درست، ولی چرا؟ وابستگی به حاکمیت فی نفسه بد نیست. این وابستگی از آن جهت بد است که ما وابسته به امیال و اهوا حاکمیت باشیم. از طرفی ما حاکمیت را فقط مختص به حکومت کرده ایم. در حالی که حاکمیت های دیگر نیز هستند که وابستگی به آنها نارواست. مثل حاکمیت رسانه ای. رسانه یعنی تجلی اهوا جمعی یک گروه. خیلی باید نادان باشیم که فکر کنیم رسانه فقط یعنی رساننده. نه! رسانه یعنی رساننده ای که نحوه ی رساناییش با سلیقه و میلی خاص مدیریت می‌شود. پس رسانه وقتی به فعلیت می‌رسد دیگر فقط رسانه نیست بلکه رسانه است بعلاوه ی اهوا و امیال گروهی یا فردی.

پس همانطور که وابستگی هرچیزی را از اصالت دور می‌کند وابستگی به حاکمیت اهوا و امیال فتوای یک مرجع تقلید را از اصالت دور می‌کند. رسانه ها تفکر ما را تسخیر کردند. اما این خیلی مهم نیست تا وقتی که ما مرجع نیستیم و مرجع داریم. یعنی دیگران با خطای ما به چاه نمی‌روند و ما اگر دچار خطا شویم می‌توانیم به مرجع و ملجا خود پناه ببریم. اما کابوس من اینجاست که ما مرجع باشیم و در محاصره ی رسانه ها گفت: هرچه بگندد نمکش می‌زنند وای به روزی که فتوای مرجع تقلید هم وابسته به یک رسانه باشد. این خیلی وحشتناک است. خیلی دیوانه کننده است.

این اتفاق در سایه ی غفلت عضی از مراجع از شناخت رسانه و ماهیتش در فتاوای زیادی اتفاق افتاده و خواهد افتاد. مگر اینکه آگاهی جای این غفلت را بگیرد. دوستی دارم که خیلی رنج می‌برد از اینکه فلان مرجع در رساله اش فرموده است:”استماع موسیقی وتار حرام است” یعنی این مرجع بزرگوار آنقدر موسیقی رانمی شناسد که بین اعم و اخص واو عطف گذاشته است و در عین حال برای یک چیز ناشناخته حکم قطعی هم صادر کرده است. خب این یک ضعف است.

اما نشناختن موسیقی کجا و نشناختن رسانه. نشناختن موسیقی نهایتا باعث اشتباه در یک موضوع می‌شود اما نشناختن رسانه باعث اشتباه در کل تفکر و کل فتاواست. در صورتیکه رسانه بر مرجع غالب شود مرجع دیگر مرجع نیست.بلکه این رسانه است که مرجع است و مرجع فقط یک کپی است. فاقد اصلالت و اختیار و اجتهاد.

شاید در روزگار ما هیچ کاری سخت تر وخطیر تر از روحانی بودن نباشد.
اصول اصیل را معصومان درا ختیار ما قرار داده اند. حال ما باید بسیار دانا و پارسا باشیم تا سرمایه ها ی خود را خراب نکنیم.

آفرینش:ادعای عجیب عضو العراقیه برای دریافت خسارت جنگی

«ادعای عجیب عضو العراقیه برای دریافت خسارت جنگی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی  آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛  «این عراق است که باید از ایران درخواست غرامت کند، زیرا ایران آغاز کننده جنگ بود» سخنان عجیب و تازه فوق را اخیرا «زاله النفطجی» نماینده فراکسیون العراقیه کشور همسایه عراق ایراد کرد.سخنانی که در واقع هر چند عجیب می نماید و حکایت از نوع نگاه خاص و همراه با دشمنی این فراکسیون به ایران و ایرانی دارد اما باید گفت این سخنان نباید مورد غفلت قرار گیرد. در این راستا ذکر چند نکته قابل توجه است .

نخست آنکه بی شک در طول سالهای گذشته هر چند مقامات ایرانی بنا به دلایلی همچون حمایت بیشتر از شیعیان عراق و دوستان ایران در عراق اعم از شیعه و کرد چندان در روابط خود برروی مساله مهم و بنیادینی چون در خواست غرامات جنگی از عراق پافشاری انجام نداده اند اما در طرق مقابل دو رویکرد به عینه مشاهده شده است . در یک طرف بخشی از جریان ها و گروه های عراقی خواهان بخشش غرامات حدود 1000 میلیارد دلاری جنگ تحمیلی علیه ایران بوده اند اما از سویی دیگر بخشی از جریان های ایرانی ستیز و بعثی همانند برخی از شخصیت های فهرست العراقیه اصولا این امر را انکار کرده اند و گاه آنقدر در مواضع خویش پافشاری میکنند تا همچون سخن اخیر نماینده العراقیه که ادعا کند این عراق است که باید از ایران درخواست غرامت کند!

دوم اینکه اگر نگاهی مقایسه ای به حمله عراق به ایران و کویت داشته باشیم در می یبایم که کویت توانسته است به مدد دیپلماسی فعال و با کمک سازمان ملل تاکنون 33میلیارد دلار غرامت از عراق دریافت کرده و قرار است 19 میلیارد دلار دیگر نیز به آن کشور پرداخته شود اما کشور ما تاکنون نتوانسته انگونه که باید دیپلماسی موفقی را در این راه به نمایش گذارد . این در حالی است که سازمان ملل نیز عراق را آغاز گر جنگ دانسته و ایران عملا می تواند با توجه به منافع ملی خود در راه ادای خسارت به صدها هزار شهید ، جانباز؛ آواره ایرانی فشارهایی رابر عراق برای مطالبه این امر وارد کند .

سوم آنکه آنچه که مشخص است اظهارات اخیر نمایند گان عراقی مبنی بر اینکه درخواست ایرانیان باعث ایجاد تنش میان دو کشور می ‌شود، درخواست غرامت ایران مستند به معاهده‌ها و قطعنامه‌های بین‌المللی نیست، دولت ایران پرونده غرامت‌ها را باز نکند و همانند دیگر کشورها بدهی‌های خود را ببخشد و...همچنین اظهارات گذشته درمورد عدم پذیرش قرارداد 1975 و.. حکایت از روندی خزنده و تدریجی بر ضد منافع ملی ایران در عراق است در این بین باید توجه داشت که به نظر میرسد در سایه این اظهارات دور زمانی نخواهد بود که برخی گستاخی هایی بیشتر بر ضد منافع ملی کشور مان همچون طلب خسارت جنگ تحمیلی هشت ساله را از عراقی ها بشنویم لذا اکنون بیش از هر زمانی باید به یاد داشته باشیم که نگذاریم آنقدر مطالبه خسارت بحق جنگی از عراق به تاخیر افتد که دچار مرور زمان شود و فرصت ها اندک اندک از دست رود.

حمایت:فرافکنی غربی

«فرافکنی غربی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حمایت است که در آن می‌خوانید؛در روزهای اخیر باردیگر کشورهای غربی هجمه‌ای از تبلیغات را علیه سوریه آغاز کرده‌اند. مقامات ارشد آمریکا، انگلیس، فرانسه ، ایتالیا و.. با تکرار ادعاهایی در مورد تحولات داخلی سوریه حتی این کشور را تهدید به حمله نظامی کرده‌اند.

 هر چند که این کشورها همچنان ادعای حمایت از مردم سوریه را سر می‌دهند اما با توجه به شرایط کنونی این کشور و حمایتهای گسترده مردمی از اصلاحات و طرح های اسد رئیس جمهور این مواضع می‌تواند برگرفته از اهداف و سیاست‌های دیگری باشد که بعضا عبارتند از :اولا ، در شرایطی که اسد گام های بسیاری برای اجرای خواسته‌های مردمی برداشته و حتی اصلاحات در قانون اساسی و حضور فعال گروههای سیاسی را اجرایی ساخته مواضع غربی ها نشان می‌دهد که این کشورها صرفا به دنبال بحران سازی و دگرگونی در ساختار سوریه به نفع منافع خویش هستند و اصولا اعتقادی به خواست و مطالبات مردمی ندارند چرا که اگر واقعا آنها به خواست مردم سوریه توجه داشتند مسلما راهپیمایی‌های میلیونی مردم در حمایت از اسد و اصلاحات وی را مشاهده کرده و به جای فتنه سازی به حمایت از این روند می‌پرداختند نه آنکه خود عامل فتنه و استمرار ناآرامی شوند.

ثانیا، چنانکه بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند کشورهای غربی در روند قیام‌های مردمی در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و شمال آفریقا گرفتار شده‌اند و برآنند تا به نحوی بر اموری چون سرکوب مردم در عربستان و بحرین و یمن، محاکمه مبارک در مصر، تحرکات صورت گرفته برای مصادره قیام مردمی در تونس، ادامه کشتار مردم در لیبی، بحران سیاسی و اجتماعی در اردن سرپوش گذارند. آنها با برجسته سازی تحولات سوریه برآنند تا افکار عمومی را از این تحولات دور سازند.ثالثا، رژیم صهیونیستی در هفته‌های اخیر با موجی از اعتراض‌های داخلی مواجه شده که زوال درونی آن را آشکار می‌سازد.

غربی‌ها که این امر را شکستی بزرگ برای خود می‌دانند به زعم خود با برجسته سازی تحولات حاشیه‌ای به دنبال انحراف افکار عمومی از بحران‌های صهیونیست‌ها و نیز سیاست‌های اشغالگرایانه آنها در کرانه باختری و قدس هستند. رابعا، تقارن افزایش فشارها بر سوریه با تشدید تحرکات دادگاه ترور رفیق حریری نخست وزیر فقید لبنان علیه حزب الله لبنان را می‌توان سناریویی به هم پیوسته برای اعمال فشار بر جبهه مقاومت دانست که با حملات گسترده صهیونیست‌ها به غزه تکمیل می‌گردد. خامسا، مسئله قابل توجه نقش انگلیس در تحرکات غرب علیه سوریه است.

شرق:روزگاری بس غریب

«روزگاری بس غریب»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ی شرق به قلم احمدنقیب‌زاده است که در ان می‌خوانید؛مدتی نه چندان پیش وقتی قدرت و شوکت خود را دید و هزاران سر در حال تعظیم را در برابر خود مشاهده کرد، پیش خود گفت وقتی انسان درست کار کند و هوش و درایت و جهان‌بینی داشته باشد نتیجه‌اش این می‌شود که نه تنها همه انسان را دوست دارند بلکه کسی را هم یارای مقاومت نمی‌ماند. به به، زهی سعادت، این منم طاووس علیین شده. از طرفی حالا که آفتاب عمر به لب بام رسیده آیا کسی بهتر از فرزند دلبند ما برای جانشینی چنین پدری وجود دارد؟ اما امان از چشم بد. دیدی آن قهقه کبک دری- که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود؟

به اندک زمانی صداهای اعتراض از این طرف، مانند رودی خروشان به هم پیوست و به خیابان‌های قاهره سرازیر شد. اما گویا طوری نشده بود. چند جوان فریب‌خورده به تحریک اجانب به خیابان‌ها ریخته‌اند. به چند گروهبان دستور می‌دهیم آنها را به جای خود بنشانند. اعتراض‌ها که بیشتر شد رسما اعلام کرد قصد ندارد فرزندی را به جای خود برگزیند. اما این ترفندها نتیجه‌ای نداشت و صداها بلندتر می‌شد و دوستان خارجی هم هشدار می‌دادند که اعتراض‌ها نباید رادیکال شده و کنترل از دست ما خارج شود. ظاهرا جناب مبارک با این‌گونه هشدارها و مفاهیم خیلی آشنا نبود و بر این تاکید داشت که مصریان نباید خدماتش را فراموش کنند و چند سال باقی‌مانده از عمر شریف ایشان باید در اقتدار کامل سپری شود. اما فریادهای خشم از هر سو بلند بود و گویا این عیش دیگر در خور اورنگ خسروی ایشان نبود.

در نهایت تصمیم گرفتند به ویلای شرم‌الشیخ رفته و به جهانیان اعلام کنند: حالیا مصلحت خویش در این می‌بینم- که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم. حتی کسی متن استعفای ایشان را هم ندید. چون مانند اعلی‌حضرت خودمان فکر می‌کردند چند روزی را در خلوت می‌گذراند و اوضاع که به حالت طبیعی برگشت دوباره به سریر قدرت بازمی‌گردد. اما هنوز حلاوت شرم‌الشیخ را نچشیده، زمزمه‌های دیگری بلند شد. شگفتا که شیوه غرب هنوز هم برای بسیاری از متحدان آنها ناشناخته است. در همین قرن بیستم بیش از 50 متحد خود را قربانی حفظ مصالح خویش کردند. در نهایت جمال مبارک در پشت قفس آهنینی که در گذشته جایگاه مخالفان بخت‌برگشته او بود که در آنجا به عجز و لابه می‌پرداختند تا شاید روزن امیدی پیدا شود، متجلی شد.

آری مردم، پرونده همه حاکمان خود را در سینه ثبت دارند و خشم‌شان را که به فرموده علی علیه‌السلام گوشه‌ای از خشم خداوند است برای روز جزا فرو می‌خورند. آنها چشم‌های تیزبین و پردرایت دارند. این حاکمان هستند که چشم‌هایشان نمی‌بیند و گوش‌هایشان نمی‌شنود و زرق و برق قدرت همه چیز را از آنها می‌گیرد. اولئک کالانعام.

 نه از سرنوشت پینوشه عبرت می‌گیرند و نه از وضعیت میلاسوویچ و نه از درماندگی صدام‌حسین؛ وگرنه پیش‌بینی این روزها خیلی هم مشکل نبود. آنچه در این ماجرا خنده‌دار بود قیافه مطمئن و حق به جانب مبارک در پشت میله‌های قفس بود که گویا هنوز به متحدان غربی خود دلگرم است. در حالی که متحدان غربی معمولا از ترس لو رفتن اطلاعات در چنین بحران‌هایی در اعدام مهره‌های خود تعجیل دارند. وقتی ورق برگشت دوستان داخلی و خارجی یکی پس از دیگری روی برمی‌گردانند ولی ورق را مردم بی‌نام و نشان و توده‌های بی‌نوایی برمی‌گردانند که در محاسبات به جویی هم به حساب نمی‌آیند.

ولی همین‌ها هستند که اجازه نمی‌دهند جنایات ماست‌مالی شده یا به مرور زمان سپرده شوند. روزگار بس غریبی است. این همه خبرهای متنوع و شتابان و ضدونقیض نمی‌گذارند انسان به یک جمع‌بندی برسد: آخرین جنایتکار جنگ بوسنی دستگیر شد، قذافی گفت تا آخرین قطره خون خود می‌جنگد، هارون‌الرشید گفت الملک‌عقیم، پسر مبارک اشک در چشمش حلقه زد، اسد گفت ما رفتنی نیستیم، علی عبدالله صالح گفت اگر اوضاع آرام شود ما خودمان می‌رویم... ولی دادگاه جنایی بین‌المللی لاهه خود را برای روزهای آینده مجهزتر و فعال‌تر می‌سازد.

جهان صنعت:شفافیت تشنه پاسخگویی

«شفافیت تشنه پاسخگویی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم ستاره شهریاری است که در ان می‌خوانید؛دیروز در خبرها مطلبی خواندم که هنوز در شوک هستم.

سال‌هاست بحث تضییع حقوق سهامداران خرد بورس مطرح می‌شود و البته موضوع حمایت از آنها نیز به دنبال آن.

شفافیت به عنوان تاثیرگذارترین عامل در تصمیم فعالان بازار سهام قلمداد می‌شود و مدیران شرکت‌ها در ایجاد این رکن اساسی متعهد بوده و باید پاسخگو باشند چراکه انتشار یک خبر به دروغ‌ می‌تواند بخش چشمگیری از سرمایه یک سهامدار را دستخوش تغییر قرار دهد.

مسوولیت اینکه یک شایعه در بازار رواج پیدا می کند ‌البته که بر عهده مدیران شرکتها نیست (هرچند که گاهی شایعات از درون شرکت‌ها به بازار تراوش می‌کند) اما انتظار می‌رود زمانی که زمزمه‌ای در بازار پیرامون سهام یک شرکت شنیده می‌شود، مدیران آن واحد با شفاف‌سازی و اطلاع‌رسانی صحیح عده کثیری از سهامداران را از گمراهی نجات دهند.

برای سهامدارانی که هیچ استرات‍ژی مشخصی جز پیروی از «جو» برای خرید و فروش سهام ندارند، این‌گونه شایعات می‌تواند ویرانگر باشد آنگونه که به خرید سهامی زیانده با آینده‌ای (حد‌اقل برای کوتاه‌مدت) نامعلوم اصرار می‌ورزند و موجبات تعجب اهل تحلیل را فراهم می‌آورند.

خبری که خواندم اظهار‌نظر مدیر‌عامل یکی از شرکت‌های بورسی بود که در واکنش به رواج شایعات در خصوص این شرکت و به دنبال آن افزایش چشمگیر قیمت سهام در بورس گفته است‌: ‌‌فعلا که سهم در حال افزایش قیمت است و ما هم به شایعات پاسخ نمی‌دهیم چون از روند شکل گرفته استقبال می‌کنیم و فرقی ندارد شایعه‌، خبر ‌یا هر چیز دیگری باعث ایجاد این روند بشود‌. صحت و سقم شایعات را باید از شایعه‌پراکنان جست‌وجو کنید اما ما به علت اینکه از رشد‌ قیمت سهم خوشحال هستیم، در برابر پاسخ به شایعات سکوت می‌کنیم‌.

وقتی مدیری تنها به منافع شخصی می‌اندیشد و در شرایطی که پاسخگویی مانند بیشتر اصول اخلاقی در بسیاری موارد از یاد رفته‌، چه کسی سهامدار را از وضعیت شرکت مطلع سازد‌؟

شاید بهتر باشد نهاد ناظر بازار در راستای حمایت از سهامداران و افزایش شفافیت در این‌گونه موارد جدی‌تر برخورد کند.

دنیای اقتصاد:پیشنهادی برای تعطیلات عید فطر

«پیشنهادی برای تعطیلات عید فطر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن می‌خوانید؛در خبرها آمده ‌است که خوشبختانه دولت محترم، افزایش تعطیلات عید فطر را در دستور کار خود قرار داده‌است. این اقدام علاوه بر تعظیم این عید بزرگ و امکان تفریح و مسافرت مردم، می‌تواند از بروز برخی بی‌نظمی‌ها نیز جلوگیری کند.

یکی از این بی‌نظمی‌ها نامشخص بودن تعطیلات است؛ به‌گونه‌ای که روز دقیق عید فطر مشخص نیست و تعیین تعطیل بودن با تعطیل نبودن به آخرین لحظات موکول می‌شود. به این ترتیب در مورد چنین روزهایی نه می‌توان به عنوان یک روز تعطیل برنامه ریزی کرد و نه می‌توان قرارهای کاری تنظیم نمود.

در برخی کشورها، مردم برنامه کاری و تفریحی خود را حتی تا دوسال آینده نیز می‌دانند و کل اقتصاد نیز به گونه‌ای است که برنامه‌ریزی و منظم بودن در زندگی روزمره را تشویق و تصمیمات آنی و لحظه‌ای را تنبیه می‌کند. به طور مثال، افراد با پیش خرید بلیت هواپیما از چند ماه قبل از تخفیف برخوردار می‌شوند؛ در صورتی‌که اگر بخواهند در فاصله چند روز مانده تا سفر بلیت تهیه کنند، باید قیمت بسیار بالاتری را بپردازند. بر عکس، شرایط در کشور ما به گونه‌ای است که این گونه منظم بودن را با تنبیه مواجه خواهد ساخت.

اینکه نحوه تعیین و اعلام روز عید چگونه است و آیا می‌توان روز عید را پیشاپیش تعیین نمود، مساله‌ای فقهی یا نجومی است و خارج از بحث ما قرار دارد. اما قدر مسلم در حوزه سیاست گذاری می‌توان یک روز مشخص را تعطیل اعلام کرد و مردم را از بلاتکلیفی نجات داد.

بنابراین پیشنهادی که به صورت مشخص در اینجا مطرح می‌کنیم این است که دولت و مجلس محترم، وضعیت تعطیلات عید فطر را برای سال جاری و سال‌های آینده، پیشاپیش تعیین کنند. برای این منظور می‌توان به این ترتیب عمل کرد: از هم اکنون می‌دانیم که دامنه نوسان عید فطر برای سال‌های آینده در یک محدوده سه روزه خواهد بود. ماه‌های شعبان و رمضان هریک می‌توانند 29 یا 30 روزه باشند. یعنی با چهار احتمال مواجه هستیم که در نهایت، عید سعید فطر در یک دامنه سه روزه قرار خواهد گرفت. لذا هر سه روزی که عید فطر قطعا یکی از آنها خواهد بود تعطیل اعلام شود. به طور مثال در مورد سال جاری (سال 90) می‌توانستیم پیشاپیش تعیین کنیم که جدول احتمالات عید سعید فطر به شکل جدول زیر خواهد بود و پیشاپیش این امکان وجود داشت که روزهای 8 تا10 شهریور به عنوان تعطیلات عید فطر سال 90 اعلام شود.

البته در مورد سال جاری احتمالات 1و2 منتفی شده‌اند، ولی در مورد سال‌های آتی برحسب تقویم قمری می‌توان چنین الگویی را به کار برد و روزهای تعطیل برای سال بعد را تعیین و اعلام کرد. نیازی به توضیح ندارد که این تعطیلات هرسال برحسب تقویم شمسی تغییر می‌کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها