کوروش و پیردوست در فروشگاه هستند. پیردوست به اجناسی که داخل قفسه ها چیده شده ، نگاه می کند و مشغول شمردن آنهاست.
پیردوست: 2727، دی وی دی ها کو؛
کوروش: فروختیم.
پیردوست: همشو؛
کوروش: آره همش رفت.
پیردوست: این همه 2727داشتیم چی جوری همشو فروختی؛
کوروش: شب عیده می خرن دیگه... می خوان تو تعطیلات بشیننن فیلم نگاه کنن.
یک مشتری وارد مغازه می شود. مشتری نگاهی به اجناس می کند.
مشتری: ببخشید ما دو تا از این سینما خانگی ها می خوایم. یه تخفیف اساسی به ما می دید؛
پیردوست: شرمنده... اینا قیمتش شرکتیه. همه جا یکیه. تخفیف نداره.
مشتری: اگه 3 تا ببرم چی؛
کوروش: ده تاشم ببرید، تخفیف نداره.
مشتری: یعنی چی؛ جنس بی تخفیف که نمی شه.
کوروش: به ما چه ، وقتی کمپانی به ما تخفیف نمی ده چیکار کنیم؛ از جیبمون که نمی تونیم بذاریم.
مشتری: یعنی چی؛ شما یه نامه براکمپانی بنویسید. بگید ما که داریم اینجا زحمت می کشیم ، مشتریامون تخفیف می خوان. کمپانی باید به شما یه کمکهایی بکنه.
پیردوست: یعنی اگه براشون نامه بدیم ، ممکنه مساعدتی ، کاری کنند؛
مشتری: معلومه ، وظیفه شونه... خلاصه تخفیف رو جنساتون بذارین. ما می خوایم وگرنه که نه.
پیردوست: چشم ؛ پس بذارین ما این نامه رو بدیم. شما بعد از عید دوباره به ما سر بزن ببینم نتیجه اش چی شده.
مشتری تشکر می کند و می رود.
پیردوست: کوروش بردار نامه بنویس.
کوروش: من نامه بلد نیستم بنویسم... بدین به اردل یا بامشاد نامه رو براتون بنویسن. خودتونم با کامپیوترتون نامه رو ایمیل کنین.
حجت ذیجودی: شاید از دور راحت به نظر برسد
حجت ذیجودی از دستیاران و برنامه ریزان خوب سینما و تلویزیون است که بارها نام او را در برنامه های مطرح تلویزیونی دیده ایم.
در میان تصویربرداری 2 سکانس ، فرصتی دست می دهد تا با او هم گفتگو کنیم.
در کارهای روتین به هر حال نقش یک برنامه ریز برای رساندن برنامه به پخش بسیار مهم است.
درباره نحوه این برنامه ریزی توضیح دهید.
برنامه ریزی کارهای روتین با کارهای دیگر مثل فیلمها و سریالهای هفتگی فرق می کند.
مهمترین اصل و ویژگی این کار در این است که شما طوری گروهها را هماهنگ کنید که بتوانید در پایان روز یک قسمت را به اصطلاح جمع کنید.
البته شاید از دور راحت به نظر برسد و همه بگویند خب همه دم دست هستند و باقی قضایا؛ ولی سختی اش به این است که شما یک سری سکانس هایی دارید که در جاهای مختلف تصویربرداری می شود و باید اینها را یک جوری کنار هم بگذارید که در پایان روز بتوانید یک قسمت را جمع کنید.
این متنها چه موقع به دست شما می رسد؛
این متنها داغ داغ دست ما می رسد.
و برنامه ریزی آن کی انجام می شود؛
همان روز، صبح. گفتم که ، سختی این کار به همین است. در واقع همان اول صبح باید طرح کلی کار را روی کاغذ بیاوریم. این جور نیست که ما از یک هفته قبل متن را داشته باشیم و براساس آن جلو برویم.
این طور فشرده و با سرعت کار کردن روی کیفیت کار تاثیر نمی گذارد؛
نوع این کارها می طلبد این گونه باشد، چون الان که پخش نداریم ، مهران مدیری خیلی تمایل دارد به پخش نزدیک شویم تا بتوانیم بازتاب آن را ببینیم و بتوانیم این بازخوردها را در قسمتهای جدید اعمال کنیم.
ما می توانیم 90 قسمت تولید کنیم و به پخش تحویل دهیم ، اما این کار را نمی کنیم و ترجیح می دهیم فشار بیشتری را تحمل کنیم که بتدریج بتوانیم بازتاب نظرات مردم را هم در کار اعمال کنیم.