این الگوی تاریخی که ریشه در اعماق حافظه جمعی ملت ایران دارد، در تقابل نظامی اخیر نیز بار دیگر خود را به نمایش گذاشت و تحلیلهای رسانههای اپوزیسیون را که بر فروپاشی انسجام ملی در پی یک حمله خارجی حساب باز کرده بودند، نقش بر آب کرد.
در گفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، تاریخپژوه و نویسنده، به تحلیل ریشههای این پدیده و بررسی سرنوشت محتوم جریانهایی میپردازیم که در طول تاریخ، با قرار گرفتن در کنار نیروی متجاوز، خود را به ورطه «ننگ ابدی» و طردشدگی سیاسی و اجتماعی افکندهاند؛ از میرفتاح تبریزی در جنگ با روسیه تزاری تا حزب توده در ماجرای فرقه دموکرات و سازمان مجاهدین خلق در اتحاد با صدام حسین. این گفتوگو نشان میدهد که چگونه «ایران» بهعنوان یک مفهوم فراگیر، همواره نقطه اشتراک و خط قرمز تمام ایرانیان، فارغ از گرایش سیاسی و قومی، بوده است.
تحلیلهای بسیاری، بهخصوص در میان رسانههای اپوزیسیون و جریان مهاجم به ایران، بر این مبنا استوار بود که با توجه به مشکلات موجود و شکافهای اجتماعی، مردم در مواجهه با یک تهدید خارجی بلافاصله کنار مینشینند و حتی شاید آن را یک اتفاق مثبت تلقی کنند اما دیدیم که چنین نشد. به نظر شما چرا این تحلیلها اشتباه از آب درآمد و علت واکنش متفاوت مردم چه بود؟
علتش این است که ملت ایران بیش از هر چیز روحیه ملیگرایی دارند و ایران را دوست دارند. این تجربه قبلا هم بارها تکرار شده است. همیشه ممکن است ملت ایران اختلافاتی با حکومت خود داشته باشد، ولی در مقابل تجاوز خارجی متحد هستند. روحیه استقلالطلبی، علاقهشان به ایران و هویت ایرانی، و اینکه اصلا حاضر نمیشوند که اجنبی بر آنها مسلط شود، این منحصر به جنگ دوازدهروزه نیست. این جنگ در امتداد طبیعی تاریخ ایران است؛ یعنی همواره ایرانیها، حتی اگر بزرگترین مشکلات را هم با حکومت خود داشته باشند، با مداخله خارجی و با تجاوز خارجی به کشورشان مخالف هستند و شان و غرور تاریخیشان به آنها اجازه نمیدهد که اجنبی بخواهد برای آنها تعیین تکلیف کند و سرنوشت آنها را رقم بزند. بنابراین، به طور آشکار در مقابل هر نوع تجاوز خارجی و هر نوع مداخله خارجی میایستند.
آیا در گذشته تاریخی ایران هم با تجربههای مشابه همدلی و همبستگی مردم در برابر تجاوزات خارجی مواجه بودیم؟
در دفاعمقدس هشتساله هم همین اتفاق افتاد. در دفاعمقدس هشتساله ما میدیدیم که خب، برای نمونه، در ارتش پس از انقلاب بسیاری از امرای ارتش اعدام شدند و حتی با ردههای پایینتر از امرا هم بعضا برخوردهای تند صورت گرفت. ولی وقتی دیدیم که دشمن خارجی به ایران حمله کرد، همان ارتشیها، که خیلی از آنها پاکسازی شده بودند، برگشتند. آنهایی که خارج از ایران رفته بودند، برگشتند. نمونه داریم: غفور جدی، خلبان اردبیلی، آمد و شهید شد. وقتی پای ایران وسط باشد، همه آمدند و ایستادگی کردند و آن حماسه دفاعمقدس در برابر تجاوز رژیم بعثی را رقم زدند.
نمونه دیگر، کودتای ۲۸ مرداد است. کودتای ۲۸ مرداد نمادی از مداخله خارجی در امور داخلی ایران است. الان حدود هفتاد و دو سال از این واقعه میگذرد. در طول این ۷۲ سال، آنهایی که در صف کودتا بودند و حاضر شدند دولت ملی را ساقط بکنند و مداخله خارجی را بپذیرند، همواره با ننگ از آنها یادشده و این عمل بهعنوان یک ننگ تاریخی ثابت شده که با هیچ شستوشویی این ننگ از بین نمیرود.
نمونه دیگر، مسأله فرقه دموکرات پیشهوری است. حزب توده تا زمانی که مسأله فرقه دموکرات و حمایت شوروی از تجزیهطلبی در آذربایجان و کردستان پیش نیامده بود، یک سازمان سیاسی محبوب در بین روشنفکران ایرانی بود و بخش زیادی از روشنفکران تمایل یا سمپاتی به سمت حزب توده داشتند اما وقتی حزب توده آمد و از تجاوزگری شوروی حمایت کرد، وقتی از سیاست شوروی در تجزیه آذربایجان از ایران حمایت کرد، ما شاهد بودیم که حزب توده بهسرعت منفور شد و اصلا پرونده سیاسی حزب توده بعد از ماجرای فرقه دموکرات و بعد از حمایتی که از سیاستهای تجاوزکارانه شوروی و حمایت ضمنیاش از تجزیه آذربایجان کرد، بسته شد و دیدیم که حزب توده همواره بهعنوان نمادی از یک سازمان بیگانهپرست و نوکر اجنبی در تاریخ ایران مطرح شده و عضویت در حزب توده به مثابه یک لکه سیاه است.
همین بلایی که سر حزب توده آمد، عینا سر سازمان مجاهدین خلق آمد. سازمان مجاهدین خلق در دهههای ۴۰ و ۵۰ اعتباری بین اپوزیسیون، مخالفین، مبارزان و غیره داشت. بعد از اینکه رفت و به صدام حسین وابسته شد، این عمل بهعنوان خیانت و وطنفروشی شناخته شد و دقیقا به همان سرنوشت سیاه حزب توده و بلکه بدتر دچار شد.
همین شرایط الان بعد از جنگ دوازدهروزه در مورد رضا پهلوی و سلطنتطلبان رخ داده است. آنها هم علیرغم اینکه شاید عدهای از مردم نوستالژی دوره پهلوی را داشتند، ولی وقتی او در کنار نتانیاهو و دوشادوش متجاوز قرار گرفت، این علاقه فورا مبدل به نفرت شد. تاریخ ایران همین است؛ هر کسی که در کنار متجاوز و در کنار اجنبی قرار گرفته، منفور شده است. ما میبینیم که وقتی انگلیس، آمریکا و شوروی در شهریور ۲۰ به ایران حمله کردند، آنهایی که کنار آلمانها بودند محبوب شدند، برای اینکه مردم فکر میکردند اینها در مقابل متجاوز هستند. در جنگ جهانی اول همینطور؛ در جنگ جهانی اول کسانی که کنار انگلیس و روسیه تزاری قرار گرفتند، همه منفور شدند. در مقابل، آنهایی که مهاجرین را تشکیل دادند و رفتند دولت ایجاد کردند، مثل نظامالسلطنه مافی و مرحوم مدرس و اقشار پایینترشان مثل عارف و عشقی و غیره، آنها همیشه بهعنوان آدمهای خوشنام در تاریخ ایران ثبت شدند.
باز گذشته را ببینیم در دوره جنگهای ایران و روس که الان ۲۰۰ سال از آن وقایع گذشته است، هنوز میبینیم که میرفتاح تبریزی که دروازه تبریز را به روی پاسکویچ باز کرد، منفور است. در مقابلش، حسینقلیخان بادکوبهای سرِ سیسیانوف، فرمانده روسی را در بادکوبه برید و به حضور فتحعلیشاه فرستاد و قهرمان ملی شد. جوادخان گنجهای بعد از ۲۰۰ سال قهرمان است، برای اینکه جلوی روسیه ایستاد، برای اینکه پیشنهاد سازش روسیه را قبول نکرد اما نام میرفتاح بعد از ۲۰۰ سال با خیانت آلوده و همراه شده است.
قبلتر برویم؛ در جنگهای ایران و عثمانی در دوره صفویه، همه آن کسانی که با عثمانی همراهی کردند، کلاه دوازدهتَرْک قزلباش را کنار گذاشتند و کلاه عثمانی بر سر گذاشتند، همه آنها بهعنوان خائن در تاریخ ایران ثبت شدهاند. نام آنهایی که در دوره شاه عباس، دوره شاهطهماسب و دوره شاهاسماعیل با عثمانی همراهی میکردند، همه بهعنوان خائن در تاریخ ایران ثبت شده است.
باز حتی به گذشته دورتر برویم. باید ببینیم که آنهایی که در مقابل بابک خرمدین بودند، آنهایی که در اشغال ایران به وسیله اعراب کمک کردند... باز قبلتر برویم؛ آنهایی که در کنار رومیها بودند در جنگهای ایران و روم، همیشه نامشان با بدی یادشده است. حتی آن کسی که آریوبرزن را به اسکندر لو داد. هرچه در تاریخ پیش برویم، میبینیم آنهایی که در خط ایران بودند و در مقابل تجاوز خارجی ایستادند، نامشان با تجلیل یاد میشود، ولی از ماهوی سوری یا خسرو آسیابان در تاریخ ایران بهعنوان نماد خیانت ذکر شده است. فردوسی میگوید که: «ماهوی بود، خسرو به نام و به جای / که او بود بر آسیابان کدخدای». اینها بنابراین یک خط مستقیم است که هر کس در کنار وطنش و در مقابل متجاوز بود، نامش با تجلیل یاد میشود و هر کس کنار اجنبی و بیگانه بود، مایه شرمساری ابدی شده و بهعنوان یک انسان خائن در تاریخ، حتی بعد از گذشت صدها سال، نامش ثبت شده است.
ما شاهد فعالیتهای جریان تجزیهطلب بودیم و بهنظر میرسید گمان آنها این بود که در خلال جنگ دوازده روزه، فرصت برای پیشبرد اهداف جداییطلبانهشان در ایران مهیا شده است. این جریانات در این مدت چه وضعیتی پیدا کردند و اکنون در چه شرایطی قرار دارند؟
اتفاقا یک نکته مهم این بود که تمام اقوام ایرانی در برابر تجاوز متحد شدند. در آذربایجان، با اینکه نیروهای گریز از مرکز فعالیت داشتند اما اساسا اینها در طول جنگ دوازده روزه و بعد از آن، امکان ابراز وجود پیدا نکردند. آذربایجانیها همگی میهنپرستانهترین واکنش را نسبت به این جنگ داشتند. احساسات ملی در میان توده مردم آذربایجان به غلیان درآمد. کردها را اگر دقت بکنید، هیچ جایی برای گروههای تجزیهطلب نبود و کردها همگی در کنار میهنشان بودند. بنابراین خدمت شما عرض کنم که بلوچها هم همینطور... خوزستان هم همینطور.
برای مثال، یک نفر مثل عبدالله مهتدی، رهبر کومله، وقتی جو را اینگونه دید، گفت: «از تجاوز اسرائیل به ایران حمایت نمیکنیم.» گروه پژاک ابتدا آمد یک موضعی گرفت اما بعد با یک واکنش خیلی شدید، موضعش را دوباره پس گرفت. تنها کسی که آنقدر ابله و سادهلوح بود که تا آخرش در کنار این متجاوزین ایستاد، رضا پهلوی بود. احزاب تجزیهطلب جرات نکردند با توجه به این شرایط، تقلایی داشته باشند.
با توجه به این همگرایی مردمی که بهویژه در فضای مجازی شاهد آن بودیم و به نوعی باعث شد جریانهای واگرا در موضع ضعف قرار بگیرند، چگونه میتوان این روند وحدت ملی را تقویت کرد تا تداوم پیدا بکند؟
با فضای باز، با آزادی بیان، با درک اهمیت توسعه مناطق پیرامونی، با احترام به فرهنگهای قومی، با توسعه کلی کشور، با ایجاد امنیت پایدار در سرتاسر ایران، با همه کارهایی که در مورد همه شهروندان ایران باید انجام بشود؛ در واقع با ایجاد حس برابری میتوان این روحیه را تدوام بخشید.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
خانواده مهدیه اسفندیاری در گفتگو با جام جم از ۱۳۸ روز زندان انفرادی خواهرشان میگویند
درگفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، واکنش ملت ایران به مداخلات خارجی و منفوربودن تجزیهطلبان را مورد بررسی قرار دادیم
مهدی مهدی قلی، مجری برنامه «راهبرد» در گفتوگو با «جامجم» از رویکرد این برنامه در دعوت از مهمانانی از طیفهای مختلف سیاسی گفته است