رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
من به خاطر دو فرزندم تا جایی که بتوانم از خودم دفاع میکنم زیرا هرگز نمیخواهم که آنان تا پایان عمرشان از من به عنوان مردی بیرحم و پدری بسیار خشن یاد کنند که زندگی مادرشان را از او گرفته است. من هیچ نقشی در مرگ «سلین» نداشتهام و ثروتمند بودن او میتواند دهها دلیل برای قتلش فراهم کند».
«ریمون لیلیز» 43 ساله ،مردی است که به اتهام صادر کردن دستور قتل همسرش «سلین» به مردی معتاد و خلافکار بازداشت شده است. آقای «لیلیز» که از همسرش صاحب 2 فرزند 16 و 17 ساله است به هیچ عنوان اتهامات خود را نمیپذیرد و حاضر نیست در برابر مدارکی که علیه او جمعآوری شده است پاسخگو باشد. او که وکیل خبرهای دارد که هزاران پوند برایش هزینه در بر داشته است مدعی است که مرگ همسرش به او ارتباطی ندارد و ثروت آنها میتواند انگیزهای برای به قتل رسیدن این زن 40 ساله توسط هر خلافکار یا رقیبی بوده باشد. ادعایی که از نظر پلیس کاملا غیرمنطقی است و براساس مدارک و شواهد جمعآوری شده این مرد قطعا در مرگ همسرش دست داشته و با پرداخت کردن 20 هزار پوند به یک خلافکار دستور قتلش را صادر کرده است.
«وقتی من و سلین با هم ازدواج کردیم پول زیادی نداشتیم. گرچه هر دو ما از خانوادهای نسبتا مرفه بودیم اما در حسابهای بانکیمان پول زیادی وجود نداشت و خوب میدانستیم که باید تا چند سال روی کمک والدینمان حساب کنیم. سلین وضعیت مالی بهتری نسبت به من داشت و از پدرش که یک تاجر موفق بود رسم کار کردن را خیلی خوب آموخته بود این بود که پس از چند سال گذشت از ازدواجمان او توانست پلههای ترقی را به سرعت طی کند.
برای من شرایط فرق داشت. من گرچه از این که وضع مالی خوبی داشته باشیم همیشه راضی بودم اما به اندازه سلین مغزم را برای بیشتر کردن پولهایمان خسته نمیکردم.
آنچه که برایم اهمیت بیشتری داشت سلامت فکری فرزندانمان بود که در درجه اول اولویتهایم قرار داشتند. زندگی ما در کنار بچهها بسیار شیرین بود و از این که میدیدم «سلین» هم مانند پدرش میتواند به هر آنچه دوست دارد دست پیدا کند خوشحال بودم. وضعیت خوب مالیمان سبب شد که خیلی زود به خانه بزرگتری نقل مکان کنیم و هر چه بیشتر امکانات رفاهی را برای فرزندانمان مهیا سازیم. از زندگی با سلین بسیار خوشحال بودم و هرگز هم لحظهای وجود نداشت که بخواهم ذرهای نسبت به او بدبین باشم. ادعاهایی که وکیل این خانواده مطرح میکند کوچکترین صحتی در آنها وجود ندارد.» خبر کشته شدن خانم سلین که با دهها ضربه چاقو از پا در آمده بود توسط دختر 17 سالهاش به پلیس گزارش شد. این دختر جوان پس از ورود به خانه حدود ساعت 5 بعدازظهر با جسد بیجان مادرش که غرق در خون در آشپزخانه منزلشان افتاده بود مواجه شده و فورا ماموران و پدرش را در جریان قرار داده بود. آقای «لیلیز» که همزمان با ماموران به محل سانحه رسید از دیدن جسد بیجان همسرش بشدت ابراز ناراحتی میکرد. او که بشدت میگریست مدام همسرش را صدا میزد و از ضجه زدن دست برنمیداشت. تنها یک ساعت بعد بود که او به ناچار شروع به جواب دادن به سوالات ماموران پلیس کرد. از آنجا که شواهد نشان میداد مرگ این زن ثروتمند حتما قتل بوده، تمامی اعضای خانواده با وجود شرایط بد روحی که داشتند باید به سوالات ابتدایی پاسخ میگفتند.
آقای لیلیز که از ابراز ناراحتیهای لحظه ورودش به منزل دیگر اثری دیده نمیشد شروع به ارائه پاسخهای ضد و نقیضی کرد که برای ماموران بشدت شبههبرانگیز بود، اما از آنجایی که آنها احتمال میدادند او به خاطر شوک شدید قادر به پاسخگویی درستتر نیست، این خانواده را تنها گذاشتند که پس از تحقیقات از محل دوباره برای تکمیل پرونده نزد آنها بازگردند. تنها 72 ساعت بعد بود که مردی معتاد با مراجعه به پاسگاه پلیس به اقدام به قتل زنی اعتراف کرد که خیلی زود خانم «سلین» شناسایی شد و از همانجا با ذکر شدن نام آقای «ریمون لیلیز» توسط این متهم به قتل، او شریک جرم شناخته شد.
«وقتی دخترم با من تماس گرفت، احساس میکردم دنیا در حال آوار شدن روی سرم است. بشدت گریه میکرد و نمیفهمیدم چه میگوید تنها از خلال گریهاش متوجه شدم که اتفاق بدی برای همسرم در خانه رخ داده است. با این که در یک جلسه کاری بودم فورا خودم را به خانه رساندم و آنجا بود که با ازدحام ماموران پلیس که در محل حاضر میشدند متوجه فاجعهای شدم که در خانهام رخ داده بود. چهره همسرم حتی لحظهای از جلوی چشمانم کنار نمیرود و هنوز هم نمیتوانم خاطره تلخ آن روز را فراموش کنم. تنها چند دقیقه بعد از این که جسدش را از خانه به بیرون منتقل کردند چند مامور که خودشان را بازرسان ویژه معرفی میکردند از من خواستند تا به سوالاتشان جواب بدهم.
حال خوبی نداشتم و از این که مجبور بودم در آن شرایط به آنها پاسخ بگویم بشدت عصبی شده بودم، اما انگار چارهای نبود. سوالاتشان مبهم بود و نمیفهمیدم منظورشان از این که با آن نوع نگاهها به من خیره شده بودند چیست. آنقدر از من جزئیات بیربط میپرسیدند که حتی جوابهایی را که از آنها مطمئن هم بودم فراموش کردم. بعد از رفتنشان بود که با فرزندانم تنها شدیم و تازه فهمیدم چه بلایی سرمان آمده است. همسری را که سالهای سال در کنارش بخوبی زندگی کرده بودم را توسط فردی بیرحم از دست داده بودم و باید تا پایان عمر با زجر این ماجرا زندگی میکردم. بیش از همه نگران بچهها بودم که بشدت شوکه شده بودند و هیچ توضیحی برایشان وجود نداشت و در میان بهت و ناباوری هم چند روز بعد به اتهام قتل دستگیر شدم.»
در حالی که آقای لیلیز از رابطه بسیار خوب با همسرش مدام در تعریف و تمجید است، اما شواهد نشان میدهد که این زوج از سالها قبل به خاطر اختلافات بسیاری که با هم داشتند دهها بار تصمیم به جدایی گرفتهاند. به گفته فرزندان آقای لیلیز، او هرگز علاقه زیادی به زندگی مشترک با مادر آنها نداشته و دعواهای شدیدشان همواره سبب ناراحتی و زجر آنان میشده است. بنابه آنچه در پرونده این مرد درج شده او از چند ماه قبل از به قتل رسیدن همسرش به طور جدی به فکر جداشدن از او بوده، اما درگیری آنها بر سر مسائل مالی مانع اجرایی شدن این کار میشده است. ظاهرا این مرد با این که تلاش زیادی برای به دست آوردن مادیات در زندگی مشترکشان نکرده است، اما برای طلاق دادن همسرش درخواست مقدار بسیار زیاد پول کرده که خودش هم میدانسته مستحق آن نیست. درگیریهای لفظی و تهدیدات این زوج در مقابل چشمان فرزندانشان تا جایی ادامه داشته که آنها مدام از مادرشان میخواستهاند تا هر طور شده خانه را ترک کند یا اینکه رفتار پدرشان را به پلیس گزارش کند. با وجود تمام ادعاهای مطرح شده بر علیه آقای لیلیز او هنوز هم زیر بار اتهاماتش نمیرود و تمامی آنها را حسادتهایی میخواند که نسبت به خانواده آنها همواره وجود داشته است.
بالاخره پس از گذشت هفتهها و اثبات گفته های قاتل معتادی که خودش را در پاسگاه پلیس معرفی کرده بود و تحقیقات کامل شده پلیس نسبت به رابطه خشن این زوج، آقای ریمون لیلیز به اتهام صادر کردن دستور قتل عمد دستگیر و دادگاهی شد تا در مورد آنچه که در پروندهاش درج شده پاسخگو باشد.
«من هرگز نخواستم از همسرم جدا شوم. هر زوجی در خانهاش بحثها و گفتوگوهای جنجالی زیادی دارد که خیلی زود هم بر طرف میشود. در مورد من و سلین هم ماجرا همینطور بود. این که ما سر مسائل کوچک با هم تفاهم نداشتیم دلیل آن نمیشود که من دستور قتلش را به یک آواره معتاد صادر کنم و پول زیادی هم به او بپردازم. این مرد بیخانمان که مرا به عنوان قاتل همسرم معرفی کرده از لحاظ عقلی به خاطر اعتیادش در شرایط سالمی به سر نمیبرد و ادعاهایش نمیتواند رای دادگاه به عنوان مدرک شناخته شود. من به خاطر اثبات به فرزندانم و حل سوءتفاهمها هم که شده بالاخره به کمک وکیلم از اتهاماتی که به من وارد شده دفاع میکنم و هرگز حاضر نیستم ننگ عنوان «قاتل» به نام و فامیلم را بپذیرم. من بالاخره ثابت میکنم که در مرگ سلین دستهای نامرئی و مشکوک دیگری در کار بوده است.»
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگو با منوچهر آذری، بازیگر،گوینده،مجری وصداپیشه پیشکسوت رادیو و تلویزیون
فاطمه مجلل در گفتوگو با «جامجم»:
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین: