آداب و رسوم و تاثیر آن بر زندگی جوانان

دست و پا زنجیر و دل‌در‌بند یار

اگر خوب دقت کنید تناقض ظریف اما آشکاری را بین عبارت «رسم و رسومات» و کلمه «جوان» می‌بینیم، آنقدر آشکار که حتی بدون دقت کردن هم می‌توانیم این تناقض را که اتفاقا به زیبایی ماجرا انجامیده است، ببینیم. حتما از خودتان سوال می‌کنید «کدام ماجرا؟ چه موضوعی، ما که خبر نداشتیم». اگر یک جوان ایرانی هستید و خانواده یکی از ارکان مهم زندگی‌تان به حساب می‌آید روی صحبت من با شماست. ماجرا همان رسم و رسومات و ارتباط آن با زندگی جوانان است؛ آن هم زندگی در این دوره حساس از تاریخ که به آن قرن بیست و یکم می‌گویند و انگار بار علمی تاریخ و جغرافی به یکباره بر دوش این نسل افتاده و این مساله به تناقض آشکاری که از آن حرف زده شد، بیشتر دامن می‌زند.
کد خبر: ۳۶۹۰۷۰

سنت، که جزئی از زندگی روزانه مردم در جامعه‌ای مانند ایران است هر چند راهگشاست و می‌تواند مثل آجیل مشکل‌گشا به دادتان برسد اما با دست و پا گیری خیلی از این سنت‌ها چه باید کرد؟ آیا تن دادن به زندگی قدیمی و امتحان پس داده پدر و مادرها، بازی کردن بر اساس همه قواعد آنها، انتخابی درستی است؟ شاید هم معتقدید باید همه این خرافات را دور ریخت و زمان این حرف‌ها گذشته است، آنهم در قرن بیست و یکم. شاید می‌گویید باید زیر همه چیز زد و رسم و رسومات کهنه‌ای که به نظرتان دیگر شکل خرافات گرفته و هیچ کاربردی ندارند را دور انداخت؟

شاید هم جزو دسته سومی هستید که معتقدید باید با این رسومات معامله کرد و در این داد و ستد هر فاکتور خوب و به درد بخوری را از سنت با امکاناتی که زندگی مدرن جلوی رویمان می‌گذارد ترکیب کنیم و رسم و رسومات مناسب حال و احوال دوره خودمان را برای نسل بعدی دست و پا کنیم. اگر جزو دسته سوم هستید از همین حالا بازی را برده‌اید. دنیا به هر حال همیشه مسیرش را به سمت کشف‌های تازه پیش برده و در این راه به هیچ رسم و رسوم دست و پاگیری هم رحم نکرده است.

کار کی می‌تونه باشه؟!

برای شمای جوان ایرانی ازدواج می‌تواند یکی از آن آیین‌هایی باشد که در برخورد با آن دچار تردید و دودلی بشوید. ممکن‌است در انتخاب راه درست، در مسیر اشتباه قدم بگذارید.آیا بهتر آن است که اجازه بدهید مادر و خاله خان باجی‌ها برایتان آستین بالا بزنند و همسری را که مناسب شما و شأن خانواده است، انتخاب کنند؟ به هرحال زندگی همه این خاله و عمه‌ها خوب بوده و تا به امروز هم دوام آورده است. این شیوه امتحانش را پس داده فقط باید صبر و تحملتان را اندازه حضرت ایوب بالا ببرید.

البت بجز این راه دیگری هم دارید. مثلا می‌توانید خودتان دست به کارشوید و براساس اصول روان‌شناسی، کسی را که با او تفاهم دارید انتخاب و با او ازدواج کنید. البته «سنت» فاکتور قوی و مهمی است. آنقدر که می‌تواند شما را به عنوان جوانی تحصیلکرده از پا بیندازد و وادار به اطاعت از خود کند. با این‌که می‌دانید ازدواج کردن به شیوه پدر و مادرهایتان شاید دیگر جوابگوی نیازهای شما نباشد، اما آنقدرها هم جسارت ندارید که روی حرف پدر و مادر مهربان و دلسوزی که می‌گویند «ما خیر و صلاحتو می‌خواهیم مادر» حرف بزنید. ممکن است با همین رودربایستی‌ها و تعلل در تصمیم قاطع گرفتن یکدفعه خودتان را وسط یک مراسم عروسی ببینید که عروس یا داماد مراسم خود شما هستید. یعنی شما برخلاف آنچه فکر می‌کردید راه درست‌تر است به یک ازدواج سنتی تن داده‌اید که نتیجه‌اش ممکن است، شاید هم باشد کسی چه می‌داند؟! آنقدرها هم به دلخواه شما نباشد. می‌دانید که ازدواج کردن مثل لباس خریدن نیست و خیلی سخت‌تر از این حرف‌هاست.

اما چه باید کرد؟

در برخورد با رسوماتی از این دست - البته نوع غلطتش - باید بسیار محتاط بود و با تدبیر عمل کنید. یک بار برای همیشه باید به ریش سفیدهای فامیل نشان داد که تدبیر در جوانی یعنی چه.برای تحقق این منظور مقادیری عقل و شعور و کمی جسارت لازم دارید. باید بدانید چه می‌خواهید و برای رسیدن به آن کم هزینه‌ترین راه را انتخاب کنید. مثلا لازم نیست برای ازدواج با همکلاسی دوران دانشگاه عاق پدر و مادر را برای همیشه پشت سرتان داشته باشید و بچه‌هایتان تا 4 سالگی دایی بزرگشان را ندیده باشند. حواستان هست که چه می‌گویم. نباید بگذارید ندانم کاری دوران جوانی گریبان همه زندگی‌تان را بگیرد. البته این مساله هنوز در مرحله آزمون و خطا قرار دارد. احتمالا باید یکی دو نسل منتظر ماند و دید که نتیجه ازدواج‌های نسل ما به کجا می‌انجامد.ما جوان‌ها که به خودمان امیدواریم.

عروسی گرفتن به شیوه ایرانی هم خودش از آن رسومات دست و پاگیر است که شما به عنوان یک جوان دم بخت باید حتما فکری به حالش بکنید.اصلا هم به حرف در و همسایه و فک و فامیل توجه نکنید.

دیگر گفتن ندارد که مراسم عروسی هفت شبانه روزه مال دوره خان‌ها بود و چه خان‌ها که بعد از عروسی آخرین فرزندشان به کلی ورشکست نشده‌اند. الان دوره ماه عسل‌های رمانتیک و سفرهای زیارتی ‌است. بعضی‌ها هم که فکر اقتصادی‌شان بهتر کار می‌کند هزینه سفر را در جای بهتری مثل خرید خانه سرمایه‌گذاری می‌کنند. خلاصه این‌که عروسی گرفتن به شکل عاقلانه‌اش از هر نوع مراسم عروسی برگزار کردن دیگری بهتر است. از ما گفتن بود.

به هرحال ما با رسوماتمان زنده هستیم.اصلا واقعیت این است که هر ملتی به تاریخش زنده است و سنت‌ها و رسومات قدیمی بخش ماندگاری را در این تاریخ از آن خود دارند.احتمالا بسیاری از رسوماتی که در گذر تاریخ جدی گرفته شده‌اند در ابتدا شوخی یا سرگرمی تازه‌ای از یکی از جوان‌های خلاق قوم و قبیله بوده است. کم‌کم ریش سفیدها هم خودشان را قاطی ماجرا کرده و به آن بازی رنگ و لعاب بزرگسالی داده و خلاصه حسابی در آن دست برده‌اند تا تبدیلش کرده‌اند به رسم و آیینی که آنطرفش ناپیدا. تا آنجا که حالا بسیاری از این رسومات از شکل سرگرمی خارج شده و به کلیشه‌ای بدل شده‌اند که یقه‌مان را ول نمی‌کند.

شب یلدا و رسومات دیگر

بهترین راه برخورد با رسومات این است که به دنبال ریشه و اساس آنها باشیم. اگر قرار است رسمی را به جا بیاوریم باید شاخ و برگ‌های اضافه‌ای را که به سلیقه نافرم کسی در زمانی و مکانی به آن افزوده شده است کنار بزنیم تا از پس آن، واقعیت سنت و رسم قدیمی مورد نظر آشکار شود. راهی جز این نداریم که به خود سنت رجوع کنیم. فرار از سنت مثل فرار از گذشته می‌ماند که خوب می‌دانید امکانش وجود ندارد. شما از گذشته خودتان راه فرار ندارید مگر این‌که راهی برای فرار از خودتان پیدا کرده باشید!

البته وجود قومیت‌ها، فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف در ایران، با رسم و رسوماتی که تفاوت‌های بسیار آشکار و ریز و درشتی با هم دارند، می‌تواند به روحیه همیشه پذیرای ایرانی‌تان کمک کند و امکان ذهنی قبول کردن یک فرهنگ متفاوت را برایتان فراهم ‌کند.مثلا فکر کنید که شما جوانی از اهالی آمل هستید که از قضا در دانشگاه با یکی از دخترهای جنوبی دانشگاه آشنا شده‌اید که احتمالا قصد ازدواج هم دارید. می‌دانید که از ترکیب فرهنگ‌ها و تولد یک فرهنگ جدید حرف می‌زنم که در نتیجه آن جوان‌هایی پا به عرصه جامعه می‌گذارند که با کمترین تعصب بیجایی نسبت به رسم و رسومات و فرهنگ‌های از پیش تعیین شده، مجموعه‌ای از بهترین‌های این فرهنگ‌ها را در خود جمع کرده‌اند.

رسم و رسومات هر چه که نداشته باشند که دارند، برای ما نوستالژی‌ها و خاطرات دوست داشتنی به جا گذاشته‌اند. کمتر کسی را می‌توان سراغ داشت که از تعطیلات نوروز حداقل در زمان کودکی‌اش خاطرات دست اول و به یادماندنی نداشته باشد.یا آن شب زنده داری‌های پر از خوراکی و تنقلات در شب یلدا که همه سال را منتظرش بودیم و تا خود صبح از خوردن آن همه شیرینی خامه‌ای، پسته و میوه‌های جور واجور خواب‌های عجیب و غریب می‌دیدیم.

با این حال رسومات قدیمی در زمان کودکی آنقدرها برایمان دست و پا گیر نبودند. راستش این است که وقتی با هم زندگی مسالمت‌آمیزی داشتیم، کسی کاری با آن یکی نداشت.اما هرچه سن و سالمان بالاتر می‌رود سنت‌ها و رسم و رسومات بیشتر از گذشته خودشان را وارد زندگی‌مان می‌کند؛ وگرنه خود ما که نمی‌توانیم برداریم سنت‌ها را در زندگی‌مان جاری کنیم.

مریم مرتضوی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها