کد خبر: ۳۵۶۵۵۱

برای خوشبخت بودن، خیلی چیزها باید دست به دست هم بدهند یعنی تکه‌های پازل زندگی باید با هم چفت شوند، بعضی‌ها هم می‌گویند باید کمی شانس بیاوری تا هندوانه دربسته زندگی ات خوش آب و رنگ از کار در بیاید. شاید هم یک اتفاق خوب لازم باشد؛ حادثه‌ای که مسیر زندگی را به سمت خوشبختی بگرداند.

به دنیا آمدن در خانواده‌ای مهربان و اهل علم، متولد شدن با استعدادی خدادادی، پیشرفت در تحصیل و کار، پیش آمدن موقعیت‌های استثنایی برای رشد، انتخاب کردن همسری ایده‌آل، تشکیل خانواده‌ای بی‌حاشیه و... احساسی سرشار از خوشبختی به ما تزریق می‌کند که شاید کمتر چیزی در این دنیا قادر به ساختنش باشد.

زندگی با آدم‌هایی که ما را همان‌گونه که‌هستیم دوست دارند و داشتن آدم‌هایی که به خاطر خوبی‌هایشان دوستشان داریم، اوج خوشبختی است. داشتن زندگی بی دغدغه، سرشار از احساس مثبت و اعتماد و عشقی که هر لحظه در مکان و زمان جاری است، نهایت سعادتمندی است. اینها را نمی‌شود با هیچ چیز دیگر دنیا عوض کرد اما بعضی وقت‌ها در زندگی چیزهایی پا پیش می‌گذارند و آنقدر اهمیت می‌یابند که نداشته‌هایمان را بزرگ و داشته‌هایمان را بی‌ارزش می‌کنند.

اگر بگوییم یکی از گزینه‌های اصلی، پول است اشتباه نکرده‌ایم. حالا شاید انگشت شمار باشند کسانی که پول را چرک کف دست می‌دانند، چون حتی سرسخت‌ترین آدم‌ها هم به اجبار آموخته‌اند که پول می‌تواند حلال بسیاری از مشکلات باشد.

با پول می‌شود خیلی کارها را انجام داد اما هرگز نمی‌شود محبت را با آن خرید. اصلا پول و عشق از یک جنس نیستند تا با هم معامله شوند ولی با پول می‌شود کسی را که دوستش داری خوشحال کنی یا گرهی از کارش باز کنی. پول خوشبختی هم نمی‌آورد اما اگر خوشبخت باشی پول به زندگی‌ات رنگ و لعابی بیشتر می‌دهد. پول سعادت نمی‌آورد همان‌طور که فقر قطعا بدبختی نمی‌آورد اما پول می‌تواند اسباب سعادتمندتر بودن را فراهم کند.

مهم نوع نگاه ما به زندگی است، این‌که از دنیا چه بخواهیم و دنبال چه باشیم، این‌که خوشبختی را در ثروتمند بودن جستجو کنیم یا کاسه و کوزه بدبختی را بر سر فقر بشکنیم، پس باید انتخاب کرد.

شادی یعنی پول بعلاوه 60 چیز دیگر

این شعاری خسته‌کننده نیست، چون روان‌شناسان نیز تایید کرده‌اند که فقط با پول نمی‌توان خوشبخت بود. آنها ثابت کرده‌اند که عوامل زیادی در شادی نقش دارند و تاکنون 60 عامل اساسی را کشف کرده‌اند؛ عواملی مثل دوستی، احساس احترام، اعتماد به نفس، خدمت به دیگران، پایگاه اجتماعی مناسب و همسر دلخواه، هرچند به باور آنها پول هم در زمره این عوامل قرار دارد ولی هرگز رتبه‌ای بهتر از چهاردهم به دست نمی‌آورد.

روان‌شناسان می‌گویند، فقر و ناکامی افراد را افسرده و ناشاد می‌کند اما وقتی میزان درآمدشان بالا می‌رود، لزوما شادی و نشاطشان بیشتر نمی‌شود. این در حالی است که تحقیقی جدید نشان داده که پول می‌تواند به عنوان یک داروی ضدافسردگی عمل کند یعنی جلوی نگرانی، اندوه و استرس‌ها را بگیرد ولی این‌که پول به طور دائم شادی‌آفرین باشد، چیزی است که هرگز ثابت نشده است.

هر شادی‌ای قیمتی دارد

خوشبختی را در هیچ فروشگاهی نمی‌فروشند پس خودمان باید دست به کار تولیدش شویم اما اگر تا به‌حال فکر می‌کردیم که لزوما پول ما را به سمت خوشبختی می‌برد، حالا می‌دانیم که در اشتباه بوده‌ایم. شاید مرور نتایج یک تحقیق جدید در این رابطه نیز به ما کمک کند. چندی قبل دانیل کانمان، روان‌شناس دانشگاه پرینستون و برنده نوبل اقتصاد سال 2002 با اعلام نتایج تحقیقاتش نشان داد که پول نمی‌تواند برای ما عشق بخرد اما اگر درآمد بالایی نداشته باشیم، می‌تواند ما را شاد کند.

وی روی هزار آمریکایی مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که میزان افزایش شادی با سطح درآمد افراد در خطی موازی قرار دارند، با این شرط که فرد سالی 75 هزار دلار درآمد داشته باشد. کانمان در این پژوهش از افراد خواست تا هر روز میزان شادی خود را براساس تجربه احساسات مختلف مثل رضایت، ناراحتی، نگرانی و لذت تعیین کنند و پس از آن براساس میزان رضایت خود از زندگی، امتیازی از صفر تا 10 به خود بدهند.

او به نتایج جالب توجهی رسید و دریافت میزان رضایت از زندگی به صورت ثابتی با افزایش درآمد افزایش پیدا می‌کند، شادی نیز با افزایش درآمد بیشتر می‌شود اما به شرطی که درآمد از سالی 75هزار دلار بیشتر یا کمتر نباشد. این در حالی است که برای افرادی که بیش از این مقدار درآمد دارند، میزان شاد بودن به عوامل دیگری بستگی دارد. کانمان سرانجام به نتیجه جالب دیگری نیز دست یافت و اعلام کرد که بحران‌های عاطفی ناشی از تجربیات منفی مثل طلاق یا ابتلا به بیماری در کنار فقر تشدید می‌شود. یعنی شاید پول نتواند شادی را برای فرد به ارمغان بیاورد اما بی‌پولی به‌طور قطع با دردها و بحران‌های عاطفی در ارتباط است.

خوشبختی در کاسه سرمان است

آنهایی که می‌گویند با پول می‌شود تا حدی خوشحال بود، بیراه نمی‌گویند چون وقتی ثروت می‌تواند گرهی از کار ما باز کند، معلوم است که خوشحالی به دنبالش می‌آید. البته پول داشتن همه چیز نیست، چون اصولا هیچ چیز مطلقی در دنیا وجود ندارد ولی آنچه از همه مهم‌تر است، این است که بدانیم خوشبختی جایی نیست جز در کاسه سر ما.

دکتر غلامرضا علیزاده، جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه می‌گوید: آخرین مطالعاتی که در ایران انجام شده، نشان می‌دهد مردم روستایی احساس خوشبختی بیشتری نسبت به جمعیت شهرها دارند؛ این در حالی است که مردم شهرها و روستاها از نظر سطح درآمد و امکانات زندگی تفاوت زیادی با هم دارند. به باور وی، این مساله نشان می‌دهد که داشتن پول، شرط لازم برای خوشبختی است ولی شرط کافی به حساب نمی‌آید.

وی به «جام‌جم» می‌گوید: خوشبختی باید درون کاسه سر ما باشد اما گاهی وقت‌ها احساس می‌کنیم که با فراهم کردن پول و امکانات زندگی به خوشبختی می‌رسیم؛ در حالی که خانه‌های بسیاری از ما امروز به محل تجمع اسباب و اثاثیه‌ای تبدیل شده که روزی فکر می‌کردیم باعث خوشحالی‌مان خواهند شد ولی حالا احساس خفگی و دلتنگی را در ما تشدید می‌کنند.

پولدارها خوشبختند؟

نگاه کردن از دور به خانواده‌ای که از پشت شیشه‌های بالا کشیده ماشینی آخرین مدل، خوشحال به نظر می‌رسند خیلی از بیننده‌ها را به آه کشیدن می‌دارد. وقتی پس از کلی روی پا ایستادن کنار خیابان حتی یک تاکسی قراضه هم برای رسیدن به مقصد گیرت نیامده و در آن لحظه هم همان ماشین آخرین مدل و سرنشینانش با سرعت بالایشان گرد و خاک را به چشم و گلویت می‌فرستند، دیگر ایمان می‌آوری که پول اگر نگهداری‌اش هم دردسر داشته باشد، لااقل این مزیت را دارد که دغدغه رفت و آمد را نداشته باشی.

گذشتن از کنار مغازه‌های لوکس با ویترین‌هایی که اجناس بسیار گران را به نمایش گذاشته‌اند ولی تو با دیدن قیمت‌ها کمی سبک و سنگین می‌کنی و می‌بینی که با حقوق یک ماهت شاید فقط بتوانی چند جنس کوچک تزئینی را بخری، دوباره ممکن است بغضت را بترکاند و آه حسرت را از گلویت بیرون بریزد.

دیدن آنهایی که به خاطر داشتن پول مدام رخت سفر به تن دارند یا با آدم‌هایی خاص رفت وآمد می‌کنند یا به خاطر احترامی که میان مردم دارند، کارهایشان سریع‌تر از بقیه راه می‌افتد هم می‌تواند احساساتی مشابه ایجاد کند. وقتی ما به خاطر دیدن داشته‌های دیگران و مقایسه آن با نداشته‌های خودمان بغض می‌کنیم و افسوس می‌خوریم، اولین حسی که دچارش می‌شویم، حس بدبختی است. البته شاید این حس کمی طبیعی باشد، چون به هر حال همه آدم‌ها با نسبت متفاوت ، زندگی در رفاه را دوست دارند. این نکته هم بسیار مهم است که برخلاف باور بعضی‌ها فقر و نداری نه تنها موجب فخر نیست اگر در کنار عوامل ناخوشایند دیگر قرار بگیرد، معنایی جز تشدید بدبختی ندارد.

اما تجربه ناخوشایند زندگی آدم‌هایی که در زندگی جز پول هیچ چیز دیگری ندارند و برخلاف نظر مردم خوشبخت نیستند، آدم را به فکر فرو می‌برد. چندی قبل آماری منتشر شد که نشان می‌داد 68 درصد ازدواج‌های انجام شده در یکی از تالارهای مشهور تهران منجر به طلاق شده است، یعنی از 100 زوجی که جشن ازدواجشان را در این تالار برگزار کرده‌اند، 68 موردشان کارشان به طلاق کشیده است. این در حالی است که عمر زندگی مشترک این عده به یک‌سال نیز نرسیده است، به طوری که وقتی مدیر تالار قصد داشته از کسانی که در یک سال گذشته مراسم خود را در این تالار برگزار کرده‌اند برای برگزاری جشن سالگرد ازدواجشان دعوت کند، 68 درصدشان اعلام کرده‌اند که ازدواجشان به طلاق انجامیده است.

این در شرایطی است که گفته می‌شود در برخی ازدواج‌های این تالار، میزان مهریه تعیین شده سکه بهار آزادی به ارتفاع قله‌های هیمالیا (8000 متر) و دماوند (نزدیک به 6000 متر) تعیین شده و در یکی از این جشن‌های عروسی ارزش تقریبی خودروهای مهمانان حاضر در تالار، نزدیک به 20 میلیارد تومان برآورد شده است.

این آمارها حد اعلای ثروت را نشان می‌دهند و ثابت می‌کنند که فقط با پول و امکانات نمی‌توان به خوشبختی رسید. شاید اگر این زوج‌های جوان تا این حد ثروتمند نبودند و برخی کاستی‌ها در زندگی‌شان آنها را به حرکت و تلاشی دو نفری وامی‌داشت، آن وقت شوق به دست آوردن چیزهایی که تاکنون نداشته‌اند، آنها را در کنار هم نگه می‌داشت.

شاید اگر این عروس و داماد‌ها بجز فکر کردن به شرکت در مسابقه تجملات، در اخلاق و روحیات یکدیگر دقیق می‌شدند و کسی را انتخاب می‌کردند که‌ غیر از پول، محسنات دیگری نیز داشت، آن‌وقت راحت‌تر با هم کنار می‌آمدند و به خاطر خوبی‌های یکدیگر به تعهدی که داده‌اند، پایبند می‌ماندند.

خوشبختی را تمرین کنیم

پس اگر پول فقط شرط لازم خوشبختی است و برای شاد بودن به تنهایی کفایت نمی‌کند، باید دنبال چیزهایی بود تا به ما یاد بدهند برای خوشبخت بودن باید دست به تکرار و تمرین زد. البته کسی در زندگی به خوشبختی می‌رسد که خودش دنبال آن باشد، چون کسی که فکرش گرد داشتن زندگی خوب نمی‌گردد، هیچ‌وقت به خوشبختی نمی‌رسد؛ چون هرگز شاد بودن و شاد کردن دیگران، گمشده‌اش نبوده‌اند.

ولی ساختن زندگی‌ای که خروجی‌اش چیزی جز احساس لذت و خوشبختی نیست، واقعا زیباست. چنین خانواده‌هایی نیز ویژگی‌هایی دارند که می‌توان با شاخص قرار دادن این ویژگی‌ها فهمید که آدم‌های اطراف ما و حتی خودمان تا چه حد خوشبخت هستیم.

علم روان‌شناسی می‌گوید، یکی از مهم‌ترین مشخصه‌های خانواده خوشبخت، خوش‌اخلاقی، خوش‌خلقی و خوش‌رفتاری در میان اعضای آن است؛ یعنی آدم‌هایی که در بدترین شرایط هم می‌توانند عصبانیت خود را کنترل کنند و اگر عصبانی شدند پا را از مرز احترام فراتر نگذارند. همکاری، همفکری و هماهنگی نیز رمز بقای خانواده خوشبخت است، بویژه آن‌که هنگام بروز مشکلات این هماهنگی بیشتر و با صبر و حوصله برطرف شود.

در میان اعضای خانواده خوشبخت الفاظ خودخواهانه نیز رد و بدل نمی‌شود، چرا که اعضا به گفتگو و مشورت منطقی معتقدند و در قبال یکدیگر احساس مسوولیت می‌کنند. خانواده خوشبخت با هدف و برنامه‌ریزی پیش می‌رود، در حالی که اعضای آن به هم اعتماد دارند و از اعتماد هم سوءاستفاده نمی‌کنند.

آدم‌های خوشبخت همیشه همراه یکدیگرند و هرگز در مهمانی‌ها و کارهای مربوط به خانه تنها ظاهر نمی‌شوند، چون اعتقاد دارند که همدلی و همفکری شرط بقای خانواده است. آنها مرتب از اوضاع نیز شکایت نمی‌کنند و دیگران را نیز مقصر موفق نبودنشان نمی‌دانند، بلکه می‌کوشند برای آینده‌ای بهتر طرحی نو بریزند.

اعضای یک خانواده خوشبخت به سلامت جسم و روان یکدیگر نیز اهمیت می‌دهند و اگر مشکلی پیش آمد، در کنار هم می‌مانند. آنها چیزی را از یکدیگر پنهان نمی‌کنند و دیکتاتوری، زور و قدرت‌طلبی بر خانواده‌شان غلبه ندارد. زن و شوهر در چنین خانواده‌ای به خاطر همدیگر زندگی می‌کنند، یعنی اول خود و بعد دیگران، در حالی که زندگی آنها به خاطر فرزند، ترس از طلاق، حرف مردم، مهریه و... نیز ادامه پیدا نمی‌کند. چنین زوج‌هایی خود را رفیق هم می‌دانند نه رقیب هم، برای همین همیشه در کنار هم قرار می‌گیرند.

آدم‌هایی که عضوی از یک خانواده خوشبخت هستند، می‌دانند که خوشبخت کسی است که صبح با لبخند برمی‌خیزد و با لبخند سر بر بالین می‌گذارد و مرتب پیش خود این جمله را مرور می‌کند که ما در زندگی به آن چیزی می‌رسیم که همیشه به آن فکر می‌کنیم و آن چیزی را به دست می‌آوریم که همواره طلب کرده‌ایم.

حمید بروغنی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها