سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
از زمانی که شما یکی از مسوولان نظارت و ارزشیابی فیلمنامهها در وزارت ارشاد بودید، تا امروز که سریال «به کجا چنین شتابان» را کارگردانی کردید، اتفاقات زیادی در زندگی هنری شما رخ داده است. اگر بخواهید بگویید که همه چیز از کجا شروع شد، چه میگویید؟
در زمان مدیریت آقای شیری در شبکه دو، حدود 11 سال پیش من سریالی داشتم به نام «طلاق» که توسط همین شبکه تصویب و قرار بر ساخت شد. اما ارزشیابی که روی این سریال انجام شد، بسیار ضعیف بود و من دلم میخواست یک کار قوی را بسازم. پس تقاضای ارزیابی بهتری را کردم، آنها مخالف بودند و من هم گفتم که کار نمیکنم. آنها هم بسیار خوشحال شدند و کار منتفی شد.
و حالا سریال به کجا چنین شتابان؟!
بله، سریال سنگین «به کجا چنین شتابان»...
کار نگارش فیلمنامه چقدر طول کشید؟
نوشتن فیلمنامه حدود یک سال طول کشید اما دیالوگنویسی تا آخرین لحظات فیلمبرداری ادامه داشت. چون خیلی چیزها عوض میشد.
قرار بود خسرو شکیبایی در یکی از نقشهای اصلی بازی کند. در این باره توضیح میدهید؟
بله در دستهای خالی همکاری فوقالعادهای با هم داشتیم. در دستهای خالی خسرو شکیبایی در برابر من خیلی مقاومت کرد چون بازی متفاوتی از او میخواستم. اما وقتی بازی کرد، بسیار راضی بود و میگفت سبک و بازی جدیدی را تجربه کردم. خیلی امیدوار بود که جایزه جشنواره فجر را هم بگیرد اما متاسفانه حتی نامزد هم نشد و همهاش به این دلیل بود که در فیلم من بازی کرده بود. تمام بحث و جدلها هم به این خاطر بود که هر آدم باوجدانی از این کاری که کردند، ناراحت میشد.
او در «به کجا چنین شتابان؟» قرار بود چه نقشی را بازی کند؟
«فریدون» همان شخصیتی که رضا رویگری آن را بازی کرد. در به کجا چنین شتابان تمام حرفها را زده و قرار بود خسرو شکیبایی «فریدون احتشام» را بازی کند که عمرش کفاف نداد و رفت پیش حضرت دوست.
چه شد که رضا رویگری را انتخاب کردید؟
ما تا روزهای آخر، جانشینی برای خسرو شکیبایی نداشتیم تا این که آقای رویگری، یکی از روزهای آخر ماه مبارک رمضان آمد، گفت این نقش را به من بده. یادم است ایشان گفت: الان دم افطار است و میخواهم خواهشی بکنم. تا به حال از کسی چیزی نخواستهام و همیشه نقش را به من پیشنهاد دادهاند؛ اما فریدون احتشام را میخواهم. همان موقع گفتم مبارک باشد. به دلم افتاده بود که میتواند.
راضی هستید؟
بله ایشان واقعا توانست. معتقدم آقای رویگری خمیره خوبی دارند و اگر درست کارگردانی شوند، بازیهای خوبی میتوانیم از ایشان ببینیم.
آیا به کجا چنین شتابان را پختهترین کار ابوالقاسم طالبی بدانیم؟
مردم مسائل و مشکلات را قبول ندارند. حق هم دارند. این که پول داشتیم یا نداشتیم یا امکانات چقدر بود، به آنها ربطی ندارد. با این حال اگر از ویرانگر تا به کجا چنین شتابان یک نمودار رسم کنیم، فکر میکنم صعودی و روبه بالا باشد. این را منتقدان منصف میگویند؛ هرچند خودم راضی نیستم. منتقدان باانصاف هیچوقت نگفتهاند که این کار از کار قبل ضعیفتر است. البته کارشناسان نه افرادی که سوءنیت دارند. اینها که میگویند: تو باید بمیری! اصلا نباید کار کنی! بعد از عمل قلبم و در حالی که داشتم افسردگی پس از عمل را سپری میکردم، یکی از همینها من را دید و گفت: فکر کردیم مردی، از دستت راحت شدیم، اما نشد...!
اگر موافقید به خود سریال «به کجا چنین شتابان» بپردازیم. در قسمتهای ابتدایی این ذهنیت مثبت به وجود آمد که کاراکترها از آن حالتهای سفید و سیاه مطلق سریالهای معمول تلویزیون متفاوت هستند. کمی کاراکترهای انسانیتر و به قول معروف خاکستریتر بودند، اما هرچه جلوتر رفت، این قضیه جای خودش را به همان آدم خوب و آدم بد داد. موافقید؟
آدمهای بد هم بالاخره آدم هستند؛ اما در این کار (به کجا چنین شتابان) جلوه بیشتری دارند. در دستهای خالی، شخصیتی که مسعود رایگان بازی میکند درست است که دائمالخمر است و خیلی از مشکلات را دارد اما در نهایت پدری است مثل آن یکی پدر و به فرزندش عشق میورزد. فریدون احتشام هم یک انسان است، زن و فرزندش را دوست دارد البته اگر در تلویزیون ایران نبود ما مجبور نبودیم استدلال این مسائل را نشان بدهیم.
ممکن است این مساله را بیشتر باز کنید.
فریدون احتشام زن و بچهاش را دوست دارد و ما برای این که نگویند چگونه مجبور شد صحنهای را بگذاریم که او به کلفتش دلایل عشق به همسرش را بگوید. این که همسرش تنها کسی است که او را به خاطر ثروتش نمیخواهد تا قسمت هشتم همه فکر میکردند فریدون احتشام یک شخصیت مثبت است چون مثل همه انسانهای دیگر بود.
چرا تبدیل به این دیو سیاه شد؟
خب طبیعی است هر چه منافع بیشتر میشود اختلافات بالا میگیرد. حتی خانوادههایی را که همه چیز در آنها خوب است اما با مرگ پدر و مادر بچهها به جان هم میافتند. در «به کجا چنین شتابان» هم، وقتی پای 400 میلیارد تومان پول وسط میآید دیگر انسانیت از بین میرود. مشخص است که وقتی این همه پول در یک نعشکش است و یک عده لاشخور دورش حضور دارند، سیاه و سفیدی بیشتر میشود. دیگر جای محبت ورزیدن نیست. اما همین فریدون احتشام در قسمت 44 میگوید به این بچه غذا بدید تا از گرسنگی نمیرد یا میگوید دوست دارد نوه قوی و تنومندی داشته باشد. او هنوز بچههایش را دوست دارد و میخواهد آنها را با خودش ببرد. ما حتی آن دو شخصیت زرنگ دیگر را وقتی در تنهایی میبینیم متوجه میشویم که مورد ظلم واقع شدهاند. حتی یونس الان هم که خراب شده است یادش میآید که چه روزهایی را با مادربزرگ داشته است.
راستی در تلویزیون ملی تا به حال ندیدهایم که قهرمان قصه یا سریال بد از آب درآید؟ چگونه توانستید؟!!
بله یونس یا همان قهرمان سریال نوه حاج جلال است و نماز صبحش را زمانی زودتر از مرتضی میخواند اما میخواهیم بگوییم اگر آدمی حواسش جمع نباشد، در رقابت که بیفتد میشود بد.
این اعتقاد من در قصهنویسی است اما مردم دوست ندارند و با این موضوع سخت کنار میآیند. با این حال از همان ابتدا که کارم را شروع کردم بیشتر به فکر ذائقهسازی بودم تا باج دادن به مخاطب برای خنداندن یا گریاندن مخاطب دست به هر کاری نمیزنم.
در نوشتن فیلمنامه خانم کریمان هم شما را یاری کردهاند. این تقسیم وظایف چگونه بوده است؟
بله در طول کار من و خانم کریمان روی قصه کار میکردیم هر چند دیالوگها را خودم نوشتهام بهعلاوه چند قسمت آخر که تنها روی آن کار کردم.
به دلیل اهمیت قسمتهای آخر؟
بله چون رهبری فرموده بودند در کارها امید، سرزندگی، عبرتآموزی، واقعگرایی و ایرانی بودن وجود داشته باشد، تمام تلاشم این بود که به این اهداف برسم و قسمتهای آخر را خودم نوشتم. هر چند با شدت مورد سانسور قرار گرفتیم.
عجیب است چون این موضوع وجود دارد که میگویند چون ابوالقاسم طالبی این سریال را ساخته، خیلی از خطوط قرمزی که دیگران همواره با آنها درگیر هستند را پشتسر گذاشته است.
باور کنید ما 30، 40 بار سانسور شدیم. این موضوع را خیلیها نوشتند. ولی ما کلی حذفیات داشتیم و ماجرا کاملا عکس شد. آقای ضرغامی رسما و کتبی اعلام کرد چون طالبی منتسب به دوستی با ما است سختتر بگیرید.
آیا گریم، طراحی لباس و حرکات کاراکتر کتایون با بازی نگین صدقگویا نوعی تابوشکنی در نمایش تلویزیونی به شمار نمیرود؟!
نه چرا؟! به جز یکی دو کلوزآپ که در تدوین درنیامد چیز خاصی وجود نداشت. او گریم متفاوتی دارد...
اما شما کدام کاراکتر را در تلویزیون دیدهاید که به این راحتی سیگار بکشد و کک بزند؟
سیگار و کک را که قبل از من آقای مقدم و یک سریالی به نام ساعت شنی نشان داده بودند، اما متاسفانه روی من حساسیت هست.
این تاکیدی که روی دستهای کتایون دارید برای چیست؟
نمیتوانستیم صورت خانم صدقگویا را نشان بدهیم مجبور بودیم این کار را بکنیم. من معتقد بودم که دو نفر در این سریال باید گریم متفاوتی داشته باشند و بقیه باید مثل دیگر افراد جامعه باشند که اینگونه هم شد. یکی خانم صدقگویا و دیگری خانم پرستو گلستانی. من نمیتواستم بگویم زنی جاسوس و معتاد است و روابط نامشروع زیادی داشته و چند بچه را سقط کرده آنوقت شبیه بقیه است. حجاب اجباری است اما باید اجازه داده شود که از برخی المانها استفاده شود.
بازیها چقدر برایتان راضیکننده بوده است؟
من روی بازیگرها خیلی تلاش کردم. اگر بخواهیم انرژی این کار را تقسیم بکنیم باید بگویم اول فیلمنامه یا دیالوگنویسی، دوم بازیها و سوم کارگردانی... هرچند بازیگردانی هم جزئی از کارگردانی است، اما عدهای میخواهند موفقیت آدمها را زیر سوال ببرند و میگویند به خاطر فیلمنامه و کارگردان نبوده و به دلیل دیگری بوده است...
نکته جالب برای من اینجاست که کسانی به من ایراد میگیرند که چرا چنین تصاویری را نشان دادم که خودشان طرفدار آزادی در سینما و تلویزیون هستند. کتایون کاراکتری است که کوکائین میزند، اما من نمیتوانم تغییرات چهرهاش را نشان بدهم پس مجبورم دستهایش را نشان بدهم و با آن حس را به بیننده منتقل کنم.
نظرتان راجع به بابک حمیدیان چیست؟
ابتدا قرار بود حامد بهداد در این نقش بازی کند، اما او خیلی دوستانه به من گفت که پای یک سریال نمیایستد و به خاطر قلبم حاضر نیست با من کار کند.
وقتی دیدم او در قراری که با من همان روز داشت کلی بدقولی کرد منصرف شدم، اما بابک حمیدیان نهتنها مثل بهداد بازیگر خوبی است، بلکه بسیار منظم و حرفهای است. ما در هنگام عقد قرارداد تعهد گرفتیم که بازیگران کار دیگری را قبول نکنند، اما آقای حمیدیان خیلی با ما همکاری کرد و از طرفی ما اجازه دادیم برای سه کار دیگر مرخصی بگیرند. او در طول سریال در دو نمایش و یک فیلم دیگر بازی کرد.
فیلمبرداری چقدر طول کشید؟
دقیقا 361 روز فیلمبرداری داشتیم.
به کجا چنین شتابان جزو سریالهای پرهزینه است؟
نه از لحاظ مالی جزو سریالهای کمهزینه است.
اما شما بازیگران مطرحی را آن هم به تعداد زیاد در این کار طولانی دارید ...
اتفاقا کمترین پول را بازیگران گرفتند. به غیر از یک نفر همه بازیگران از قراردادهای قبلی کمتر گرفتند. شک نکنید رضا رویگری، بابک حمیدیان، نگین صدقگویا، آهو خردمند، بهروز بقایی و ... پول کمتری نسبت به قرارداد قبلیشان از ما گرفتند. علی عمرانی که برای هر سریال 15 میلیون میگیرد از ما 9 میلیون گرفت، اما فتحعلی اویسی برای دارا و ندار 90 میلیون تومان گرفته است. ما پنجاه قسمت ساختیم و یکی دیگر هم روبهرویمان 50?قسمت ساخته است، شما «به کجا چنین شتابان» را با سریال آقایان جوزانی و سلحشور مقایسه کنید، هرچند آنها کارهای تاریخی و وزینی است، اما ما هم کار خودمان را کردیم.
علایق سینمایی شما چگونه است؟
از نظر سبک و البته به خاطر شجاعت الیور استون و از کارهای مایکل مور هم خوشم میآید. بازی بازیگرانی مثل پاچینو، آنتونی کوئین و مارلون براندو را هم دوست دارم.
چرا این کار اینقدر طولانی شد؟
ما، پنجاه و خردهای هزار پلان داریم در حالی که برای یک سریال معمولا 10 تا 15 دقیقه در روز ضبط دارند، ما در روز 5 دقیقه میانگین کار کردیم. پنجاه و خردهای لوکیشن داشتیم. قبل از کار هم به بازیگرها گفتیم ما کار ویژهای را برای آنها میخواهیم انجام بدهیم. من زاویههای مختلفی را از آنها میگرفتم و این کار دشواری است چون هر بار نور، تجهیزات و کل گروه باید جابجا شود و این باعث میشد بازی بازیگران بیشتر به چشم بیاید. آنها هم خیلی خوب همکاری کردند. شما بازی آقای رویگری و بقایی را ببینید. خودشان میگویند که متفاوت است. هیچکدام تیپ نیستند. دو بازیگری که پیش از این در برره بازی کرده بودند از بهترینهای سریال بودند.
حسن شکوهی به عنوان تهیهکننده روبهروی دوربین قرار میگرفت یا بازیگر؟
حسن شکوهی پسر من است. باید از حسن شکوهی بسیار تشکر کنم چون در بعضی مواقع اشک او را درآوردم. او تهیهکنندهای بود که برای کار، خانهاش را فروخت. هیچ تهیهکنندهای اجازه نمیدهد پس از بیست برداشت بد، کارگردان کار را تعطیل کند. شکوهی هنر را میفهمد. او بازیگر است و نقش اول سینمایی بازی کرده است. او درک بسیار خوبی دارد. در این کار به او گفتم که شخصیتی را بازی کند که یک کلمه هم حرف نزند. اوایل خودش راضی نبود اما به مرور جا افتاد و به یک شخصیت تاثیرگذار تبدیل شد.
کار بعدیتان چه خواهد بود؟
درباره حوادث انتخابات، یک فیلم سینمایی داستانی است که اکنون در حال نگارش فیلمنامهاش هستم. این کار تحقیقات وسیعی میخواهد و نمیخواهم مثل دیگر کارها باشد. قصد دارم حرف جدیدی بزنم.
تا امروز بیش از صد هزار صفحه مطلب در اینترنت خواندهام و باز هم در حال تحقیق بیشتر هستم.
پس به سینما بازمیگردید؟
بله باید یک فیلم بسازم. البته تلویزیون در همه جای دنیا دیگر تغییر کرده و اهمیت بیشتری از سینما دارد. تلویزیون دیگر تفنن نیست بلکه تاثیرگذار است. امروزه سریالهای مهم و پرهزینهای ساخته میشود چون مردم با یک فیلم سیر نمیشوند و دنبال سریالهای طولانی و جذاب هستند.
آرین مهاجری
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد