
نی را یک ساز وحشی معرفی میکنند. این یک حسن است یا یک ضعف و نقص؟
یک حسن است. نی، سازی است که ما دخل و تصرفی در آن نکردهایم و تنها روی آن 6 سوراخ و 7 بند داریم. برای همین بیشترین نزدیکی و الفت را در میان دیگر سازها با نوازنده دارد. از آنجا که انسان هیچ دخالتی در ترکیب طبیعی نی ندارد، رابطه مستقیم با نی برقرار میکند و هیچ تقلبی نمیتوان در آن کرد.
در واقع نی، تنها سازی است که آوای انسان را به نوا تبدیل میکند.
آنچه از نی برمیخیزد، همان دم و آه انسان است که ازمیان این بندها و سوراخها میگذرد و به گوش شنونده میرسد. نی، سازی است که ارتباط بسیار مستقیم با خود نوازنده دارد و نمیتوان آن را از پیکر و وجود او جدا کرد. برای همین است که حضرت مولانا میگوید:
همچو نی زهری و تریاقی که دید
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید
البته شاید با یک بیت دیگر بهتر بتوان نگاه این عارف بزرگ را به این ساز پر رمز و راز درک کرد، آن جا که میسراید:
دو دهان داریم گویا همچو نی
یک دهان پنهانست در لبهای وی
با این که ساده و بدوی بودن نی را حسن میدانید، اماهمین ویژگی نواختن آن را سخت میسازد و همراهی اش با دیگر سازها را سختتر.
سخت بودن نواختن یک ساز دلیل ضعف و نقص آن نیست. از سوی دیگر، نی کوکهای متعددی دارد و با تمام سازها میتواند همراه شود.
اما سخت بودن نواختن نی، مشتاقان کمی را به دنبال یادگیری این ساز میکشاند.
نی نیازمند عاشق است تا هنرجو. نی سازی نیست که بتوان زود و راحت صدایش را در آورد و آموختن نوازندگیاش ریاضت و سختی میطلبد. نی با آن که ساختمانی ساده دارد، اما یادگیری و نواختن آن بسیار سخت است. برای همین هم هر 50 یا 60 سال، 2 یا 3 نفر در نوازندگی آن میدرخشند.
خب این که وضعیت خوبی نیست. آیا نمیشود همین اساتید دست جوان ترها را بگیرند و آموزش دهند تا در آینده جای آنان بنشینند و ما در طول هر 50 سال شاهد ظهور نوازندگان چیرهدست بیشتری باشیم؟
چند سال پیش از دکتر دادبه پرسیدم چرا حافظ دیگری نیامد و او پاسخ داد چون کسی راه حافظ را نرفت. در واقع چون عشق و علاقه چندانی برای فراگرفتن نوازندگی نی وجود ندارد، کمتر کسی امروز سراغ یادگیری این ساز میآید.
اما شما در حال حاضر 7 یا 8 شاگرد دارید که مشغول فراگرفتن این ساز هستند.
با این که شاگردانی را قبول میکنم که با عشق و علاقه به این سمت میآیند، به دلیل مسائل دیگر، بسیاری از آنان از ادامه کار باز میمانند. با این حال روزهای پنجشنبه و جمعه که همه تعطیل هستند را اختصاص دادهام به هنرجویان شهرستانی که امکانات کمتری نسبت به تهرانیها دارند و امیدوارم در ادامه راه با موانع معیشتی روبهرو نشوند و به راه خود ادامه دهند.
یعنی مراکز دولتی و نهادها از آنان حمایت مالی کنند؟
نیازی به حمایت مالی مستقیم نیست. بیشتر باید مراکز و نهادهای فرهنگی شرایط و بستر کار را برای هنرمندان فراهم سازند. اگر هنرمند بتواند بدون دغدغه و گرفتاری کنسرت بدهد، آثارش را منتشر کند و حقوق تکثیر آنها محترم شمرده شود، نیاز چندانی به حمایتها ی مستقیم ندارد. وقتی من به دلیل اجرا نشدن قانون کپیرایت مجبور میشوم شرکت نوای نی را تعطیل کنم، چگونه میتوان از تامین هنرمند و نوازنده حرف زد. چند سالی است که آثارم به صورت غیرقانونی در داخل و خارج کشور منتشر میشود و کاری از دست من برای جلوگیری بر نمیآید.
در مورد شرایط کنسرت دادن چطور، آیا نمیخواهید بعد از گذشت یک سال از کنسرت پارسال، دوباره روی صحنه بروید؟
خوب شد به کنسرت سال گذشته اشاره کردید. وقتی هزینههای یک برنامه زنده آنقدر غیراصولی افزایش مییابد، مطمئن باشید بر پایی کنسرت نمیتواند منبعی مالی برای ادامه کار به شمار آید. شاید اینجا هم بیشتر عشق و علاقه است که ما را به سمت بر پایی برنامههای زنده هدایت میکند.
با تمام اینها آیا برنامهای برای اجرای کنسرت دارید؟
نه. در حال حاضر شرایط برای کنسرت موسیقی سنتی مناسب نیست.
در کنسرت سال گذشته، برنامهای بی کلام را برگزار کردید. آیا اعتقاد دارید که موسیقی سنتی و بویژه سازی چون نی میتواند بی همراهی خواننده در جذب مخاطب موفق باشد؟
همواره در طول 50 سال نوازندگیام تلاش کردهام تا ساز نی و وسعت صدای آن را به مردم معرفی کنم. همانطور که در کنسرت سال گذشته هم دیدید، از نی 8 نوای همزمان در میآوردم و کار به قدری تنوع داشت که جای خالی خواننده خیلی محسوس نبود.
پس برخلاف عادت و میل مخاطبان معتقدید موسیقی ایرانی بدون شعر و ترانه هم میتواند موفق باشد؟
قطعاً. درست است که مخاطبان ایرانی به همراهی موسیقی و آواز خو گرفتهاند، اما باید با کنسرتهای بدون آواز مردم را با ارزش سازهای ایرانی آشنا کرد و آنها را به این سلیقه نیز عادت داد.
با این حال در 4 دهه گذشته با استادان نامدار آواز ایران هم در برنامههای زنده و هم در انتشار آلبوم همنوازی کردهاید.
خب منظورم این نیست که سازهای ایرانی نباید آواز را همراهی کنند. تنها مقصودم این است که نوازندگان به تنهایی نیز قدرت جذب مخاطب را دارند. برای همین در طول این سالها با بسیاری از خوانندگان بنام، از جمله تاج اصفهانی، بنان، شهیدی، گلپایگانی، ایرج، ادیب اصفهانی، شجریان، شهرام ناظری و... همکاری کردهام.
اما با جوانترها و خوانندگان نسل بعد از خودتان هم کار کردهاید.
طی این 20 سال بااستعدادهای خوانندگی همچون سراج، محمدیان و عقیلی هم برنامه داشتهام. معتقدم در عالم هنر همانطور که پیشکسوتهای من چون شادروان استاد بهاری در شروع کار به کمکم آمدند، من هم باید همین رویه را در پیش بگیرم.
گویا از کار با همه بزرگان آواز ایران، آرشیو صوتی ارزشمندی را تهیه کردهاید.
این آرشیو بیشتر در برگیرنده کارهایی است که در محافل خودمانی اجرا شدهاند. من از همان ابتدا اعتقاد داشتم اجراهایی که در محافل خصوصی اجرا میشوند، بهدلیل صمیمیت نهفته در آن بویژه در همراهی آواز با ساز تنها یا در نهایت آواز و ساز و تمبک بیشتر به دل مینشینند.
به همین دلیل سیستم ضبط مجهزی را تهیه کردم و هر جایی که میرفتم یا در منزل خودم وقتی دوستان سر ذوق میآمدند و میخواندند و مینواختند، آن را با کیفیتی مطلوب ضبط میکردم. من الان آرشیوی از شاخصترین آوازهای خصوصی بزرگانی دارم که یا با آنها تکنوازی یا به اتفاق بزرگی دیگر همنوازی داشتهام.
حال که بحث به همکاری با بزرگان رسید، چه خوب است به سابقه آشنایی و همنوازی شما با شادروان فرامرز پایور بپردازیم.
اولین بار حسین تهرانی مرا در محفلی دید و گفت که پایور میخواهد با من ملاقات کند. این مقدمه آشنایی من با این نوازنده و آهنگساز بزرگ بود. بعد از آن و به مرور دیدارهای ما افزایش یافت تا به همکاری در گروه اساتید رسید.
این گروه چه زمانی شکل گرفت؟
سال 1367 پا گرفت تا این که 2 سال بعد به مدت 9 شب اولین کنسرت خود را برگزار کردیم.
اعضای گروه چه کسانی بودند؟
جلیل شهناز تار میزد، زندهیاد علی اصغر بهاری نوازنده کمانچه بود، محمد اسماعیلی تنبک مینواخت، من نی میزدم و خود شادروان پایور، نوازنده سنتور و سرپرست گروه بود.
کدام خواننده شما را همراهی میکرد؟
ابتدا شجریان بود و در چند برنامه هم شهرام ناظری با گروه همکاری کرد.
اما این گروه تنها یک بار روی صحنه رفت.
نه، ما چند برنامه هم در اروپا و آمریکا داشتیم.
منظورم در ایران است.
پس از کنسرت تهران به فرانسه، انگلستان و آمریکا رفتیم و چند ماهی به طور فشرده اجراهایی را روی صحنه بردیم. قرار بود برنامه کنسرتها در ایران ادامه پیدا کند که استاد بهاری فوت کرد و در کارها خللی پدید آمد. بعد از آن هم استاد پایور در سفری که به اروپا داشت سکته کرد و گروه از فعالیت باز ایستاد.
همه بر نقش پررنگ استاد فرامرز پایور در پیشرفت موسیقی سنتی کشور اذعان دارند. شما این تاثیر مثبت را بیشتردر چه حوزههایی میبینید؟
کتابهایی که نوشت، شاگردانی که تربیت کرد، کنسرتهایی که داد و آهنگهایی که ساخت او را به استاد بیبدیل موسیقی ایران تبدیل کرد. او از آن آدمهای عاشقی بود که دیگر نظیرش پیدا نمیشود. پایور تمام زندگیاش را وقف موسیقی کرده بود. از صبح تا دیر وقت کار میکرد و از هر تفریح و استراحت میگذشت تا تمام لحظات زندگیاش را به هنر بپردازد. یک ثانیه هم از کارش غافل نمیشد.
از خصوصیات بارز اخلاقی و شخصیتیاش بگویید.
آدم بسیار منظم و دقیقی بود.جلیل شهناز به شوخی میگفت که تو را باید به عنوان سرهنگ پایور صدا بزنیم، چون چنین نظم و انضباطی را تنها باید در محیطهای نظامی سراغ گرفت. یادم میآید یک بار قبل از تمرین تصادف کرده و از آنجا که دیده بود دارد دیرش میشود، ماشین را رها کرده و با دادن کارت خودرو به طرف مقابل، خودش را پیش از همه ما به محل تمرین رسانده بود. همیشه پیش از همه میآمد، نتها را میچید، مقدمات را فراهم میکرد و بعد از همه ما میرفت. برای همین از بینظمی بدش میآمد و در این باره با کسی به مدارا رفتار نمیکرد. علاوه بر این هرکاری را که شروع کرد تمام توان ذهنی و جسمیاش را سر آن میگذاشت.
به عنوان یک آموزگار چه مشخصاتی داشت؟
در یاددهی و آموزش حوصله بسیار داشت و هیچ وقت در این راه خسته نمیشد. آنچه را خودش با تمرین، مطالعه و ممارست آموخته بود، بیهیچ چشمداشتی در طبق اخلاص میگذاشت و دریغ نمیکرد. برای همین هم شاگردانش مجذوبش بودند و او را دوست داشتند.
از جمله سعید ثابت که این سالها همیشه در کنارش بود.
بله. او طی 10 سال گذشته که پایور در بستر بیماری ناشی از سکته مغزی بود، هیچگاه استاد را ترک نکرد و همیشه بالای سرش حضور داشت و کارهای شخصی او را انجام میداد. او یک شاگرد واقعی استاد پایور بود که تمام وظایف شاگرد و استادی را به جا آورد.
اما امروزه متاسفانه چنین رابطه استاد و شاگردی کمرنگ شده است.
متاسفانه بله. امروز بحث استادی و شاگردی بههم ریخته و احترام پیشکسوتها از میان رفته است.این وضعیت حتی در هنر موسیقی سنتی هم تاثیر منفی گذاشته است.چون موسیقی ردیف دستگاهی ما تنها یک هنر نیست و یک فرهنگ است که فلسفه خاص خود را دارد. شما وقتی بخشهایی از این فرهنگ را حذف کنید، آن را از هویت تهی ساختهاید و دیگر آن معنی اصلی را ندارد.
مهدی یاورمنش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان