سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
آقاخانی، نمایشنامهنویسی است که از آثارش هم برای اجرا و هم چاپ ، استقبال شده است. تاکنون نمایشنامه های «تمام صبحهای زمین» ، «روزهای زرد» ، «ماه و مه» ، «گیلگمش» ، «دوئتی کوتاه برای پاییز» ، «کاپوچینوی ایرلندی» و... را منتشر کرده و متنهایی چون «امپراطور و آنجلو» ، «رودکی ، جادوگر واژگان سبز» ، «آسمان و زمین» و «رویاهای رامنشده» را برای اجرا به دست دیگر کارگردانان سپرده است.
ترجمه فیلمنامههای «باجه تلفن» و «مخمل آبی» و پژوهش «اصول درامنویسی برای رادیو» از دیگر کتابهای آقاخانی است که علاوه بر تمام فعالیتهای هنریاش، در چندین دانشکده هنری هم تدریس میکند. بهانه دیدار ما با این هنرمند، سابقهاش در نویسندگی، کارگردانی و بازیگری در عرصه نمایش رادیویی است که تازهترین کارش، برگردان رادیویی مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان» محسوب میشود.
گفتگوی زیر از تعریف نمایش رادیویی آغاز میشود، با برشمردن تفاوتهایش با شکلهای دیگر درام ادامه پیدا میکند و عاقبت با بحث اقتباس رادیویی از سریال جذاب «فرار از زندان» به پایان میرسد.
وقتی از نمایش رادیویی صحبت میکنیم ، ابتدا باید ویژگیها و مختصات آن را مشخص کنیم. تعریف شما از اینگونه تئاتری چیست؟
نمایشی است که ویژگیهای ساختاریاش با ضرورتهای رسانه رادیو کاملا منطبق شود؛ البته تاکید میکنم که منظور من بحث پدیدارشناسانه رسانه است. برای مثال اگر با دوربین از یک اجرای صحنهای فیلمبرداری و از تلویزیون پخش کنیم، هیچگاه نمیتوانیم آن را نمایش تلویزیونی بدانیم. به همین سیاق هر نمایشی را فقط به این دلیل که از رادیو پخش شده است، نمیتوان نمایش رادیویی خواند.
در واقع دارید روی تعریف ساختاری و پدیدارشناسانه رسانهها تاکید میکنید.
باید به همین سمت برویم، چرا که فنومنولوژی (پدیدارشناسی) رسانهها با یکدیگر فرق میکند. به همین دلیل آنچه که بر صحنه تئاتر اتفاق میافتد، به هیچوجه قابل دیدن روی پرده سینما و شنیده شدن از رادیو نیست. هر کدام از اینها، ویژگیها و کارکردهای خاص خودشان را دارند.
در سینما، تلویزیون و تئاتر، البته با اندکی تفاوت، مخاطب به واسطه دیدن و شنیدن با اثر ارتباط برقرار میکند، اما در نمایش رادیویی تنها پل ارتباطی همان صداست.
خب برای همین تخیل مخاطب نمایش رادیویی بسیار آزاد و رهاتر است.
به قول رابرت هیلیارد، نمایش رادیویی ریشه در تخیل مخاطب دارد. در اینجا باید تخیل مخاطب را به گونهای تحریک کنیم تا پیشبینی ذهنی خودمان را با فرآیند ذهنی او مطابقت دهیم.
منظورتان هدایت و راهنمایی تخیل مخاطب است؟
دقیقا. این مهمترین وظیفه هنرمندان عرصه تئاتر رادیویی است. چرا که نمایش رادیویی از خلا‡ برمیآید، در تاریکی شکل میگیرد و در خلا هم غروب میکند. ما در این میان باید تلاش کنیم خیالپردازی مخاطب را به گونهای سامان دهیم تا در راستای منظور ما قرار بگیرد.
در تئاتر گفته میشود که 2 عنصر بازیگر و تماشاگر غیرقابل حذف هستند. یعنی تماشاگر به کار موجودیت میدهد و بدون او هر تئاتری بیمعناست. اما اینجا این نقش مخاطب بسیار پررنگتر هم میشود.
چون آزادتر از تماشاگر تئاتر است. در حقیقت نمایش رادیویی در بهترین شکل خود، اثری نیمه است که بخشی از آن را باید مخاطب بسازد. هر نمایش رادیویی مثل نسخهای است که به ذهن شنونده تجویز میکنیم تا او تصویر نهاییاش را بسازد.
یعنی در نمایش رادیویی، تخیل مخاطب را هم باید کارگردانی کرد. این هم یک تفاوت دیگر این رسانه با تلویزیون و سینماست.
در سینما، تلویزیون و تئاتر، جنس کارگردانی تخیل تماشاگر بسیار دیکتاتورمآبانهتر از نمایش رادیویی است. در تلویزیون و سینما این کارگردان است که تعیین میکند تماشاگر دقیقا چه چیزی را در قاب ببیند، بر چه جزئیاتی متمرکز شود و چه چیزهایی از چشم او پنهان بماند. در تئاتر اگرچه مخاطب کمی آزادتر است و میتواند روی صحنه چشم بگرداند، اما باز اینجا هم میزانسن، موسیقی و نور او را هدایت میکند که بر چه چیزهایی دقت بیشتر داشته باشد.
پس کارگردانی نمایش رادیویی 50 درصدش برعهده مخاطب است.
علاوه بر این، شنونده نمایش رادیویی، طراح صحنه و لباس هم است. همچنین در این که چه کسی چه نقشی را ایفا کند نیز دخالت میکند و در ذهنش، چهره، تیپ، ظاهر و ... خیلی ویژگیهای دیگر شخصیت را میسازد.
البته مخاطب براساس دادههای شما به عنوان نویسنده و کارگردان این کار را انجام میدهد.
من به او نشانههای صوتی میدهم و مخاطب اجازه دارد آنطور که دوست دارد آن را بسازد. برای همین من ممکن است یک نشانه به مخاطب بدهم و او 10 تا نشانه دیگر براساس تجربه زندگی بسازد و با تصویرسازی، اثر را کامل کند. به این صورت در نمایش رادیویی، مخاطب شریک در خلق اثر است.
همین ویژگی باعث افزایش علاقه مردم به اینگونه نمایشی میشود.
چون گوش دادن به آن لذتی خاص به شنونده میدهد، برای همین با وجود وفور رسانههای تصویری، نمایش رادیویی همچنان مخاطبان ویژه خاص خودش را دارد.
ادبیات دراماتیک با داستان و رمان، ارتباط نزدیکی دارد. آیا این نسبت بین درام رادیویی و ادبیات داستانی بیشتر است؟
از نظر ساختاری درست است، چراکه نمایش رادیویی از تئاتر وسیعتر است. چرا که آن وحدتهای 3 گانه معروف زمان، مکان و عمل که در تئاتر حتی مدرن هم وجود دارد، در درام شنیداری جایی ندارد. در نمایشنامه رادیویی مثل داستان، در یک لحظه میتوانید در صحرای آفریقا باشید و چند ثانیه بعد به کوههای آلپ بروید. در تئاتر صحنهای، چنین کاری خیلی با باور تماشاگر اصطکاک و چالش پیدا میکند و برای همین اغلب شکست میخورد.
در چگونگی روایت چطور؟
این در واقع شباهت اختصاص درام شنیداری با ادبیات داستانی است، چرا که هردوی آنها روایت محورند. البته باید توضیح داد که در سلیقه امروز، ما در تولید نمایش رادیویی از این کار پرهیز میکنیم و به سمتی میرویم که تنه به سینما بزند، عمل محور باشد و کمتر به سراغ قصهگویی از جنس توصیفیاش برود.
همه اینها باعث میشود که بپذیرم نمایشنامه رادیویی، نزدیکی بیشتری با ادبیات داستانی به نسبت درام تلویزیونی و سینمایی دارد.
برای همین رمانها مجال بیشتری مییابند تا به درام شنیداری تبدیل شوند تا در قالب تئاتر صحنهای درآیند.
البته میتواند در قالب یک رمانخوانی نمایشی هم در بیاید. برای مثال یک رمانخوانی نمایشی در سینما غیرقابل تحمل است و در چارچوب آن به هیچوجه نمیگنجد. ولی رادیو این را تحمل و به عنوان یکی از شاخههای حاشیهای و تبصرهوار نمایشی معرفی میکند.
یک مقایسه هم بین سینما و نمایش رادیویی در چگونگی ارتباطشان با ادبیات داستانی داشته باشیم.
ویژگی شنیداری نمایش رادیویی، نزدیکی و قرابت بیشتری پیدا میکند با مقوله توصیفمحور ادبیات داستانی. از این منظر خاص، باید پذیرفت که درام رادیویی (از گونههای مشابهاش به ادبیات داستانی نزدیک است. وگرنه اگر فقط بحث گستره باز زمان، مکان و شخصیت باشد، نمیتوان گفت نمایش رادیویی به ادبیات داستانی نزدیک است و سینما به این لحاظ قرابت بیشتری با رمان دارد.
البته باید به نقش پررنگ عنصر خیال در ادبیات داستانی و درام شنیداری هم اشاره کنیم.
درست میگویید. خاصیت تخیلمحوری و نقش پررنگ مخاطب در ادبیات داستانی و نمایش رادیویی، یکی دیگر از وجوه نزدیکی این دو رسانه است.
با این توضیحات ترجیح میدهید یک نمایشنامه صحنهای را به درام شنیداری تبدیل کنید یا یک رمان را؟
نمایشنامه نوشته شده برای اجرای روی صحنه، بسیار راحتتر تبدیل به درام شنیداری میشود. دلیلش این است که به طور بنیادی از ابتدا برایش دیالوگنویسی شده و اکتیو است. در حالی که وقتی داستان را میخواهیم به نمایشنامه رادیویی تبدیل کنیم، باید تمام توصیفات نویسنده را حذف یا تبدیل به دیالوگ کنیم که این کار هم باید در خدمت عمل نمایشی قرار بگیرد. برای همین این اقتباس بسیار سختتر است.
اما شنوندگان رادیو بیشتر دوست دارند تا پای اقتباس از رمان بنشینند تا یک نمایشنامه صحنهای.
البته باز از منظر مخاطب بخواهید به این ماجرای اقتباس نگاه کنید، حق با شماست و نمایشنامه صحنهای در تبدیل به درام رادیویی، کمتر از داستان و رمان برای شنونده جذابیت دارد.
چرا مخاطب این شکل اقتباس را ترجیح میدهد؟
چون در این تبدیل، تنگنای آن وحدتهای سهگانه تئاتر صحنهای وجود دارد و بسط و گسترش پیرنگ داستان دچار محدودیت است، اما وقتی از داستان، یک نمایش رادیویی را اقتباس میکنید، تنوع و تعدد رویداد گاه وجود دارد، حال و هوای فضا و اتمسفر کار تغییر میکند، با شخصیتهای بیشتری سر و کار دارید و همه اینها بر جذابیت اثر میافزاید.
اشاره به آزاد بودن مخاطب در برداشت ذهنیاش از نمایشی رادیویی کردید. این آزادی حتی در ارتباط برقرار کردن هم بیشتر از سینما، تلویزیون و تئاتر است. در این باره توضیح دهید.
شنونده رادیو، آزادترین مخاطب درامهای جهان است. او میتواند در هر حالت که دلش میخواهد با اثر مواجه شود. میتواند وقتی بر مبل راحتی لم داده است، زمانی که رانندگی میکند یا هنگام کار به نمایش رادیویی گوش فرا دهد. در حالی که مخاطب سینما، تلویزیون و تئاتر اسیر قید و بندهایی است. در این میان حتی در تماشای تلویزیون که به نسبت آن دو تای دیگر کمی راحت و آزادتر است، باز هم مجبور هستید به صفحه آن چشم بدوزید و گوش کردن کافی نیست.
البته این میتواند کار نمایش رادیویی در جذب مخاطب را کمی سخت کند؛ چرا که او هر لحظه ممکن است پیگیری داستان را رها کند و به کار دیگری بپردازد.
این هم مسالهای است که باید به آن توجه کرد؛ چرا که هر چیزی میتواند تمرکز شنونده رادیو را به هم بزند و حفظ این مخاطب از کسی که به سالن تئاتر و سینما آمده یا همه کارهایش را کنار گذاشته و به صفحه تلویزیون زل زده، بسیار سختتر است.
چه چیزهایی در یک نمایش رادیویی بیشتر میتواند باعث دلزدگی مخاطب شود؟
فضاهای یکسان، طولانی و یکنواخت، احتمال این که مخاطب از نمایش رادیویی جدا شود را بالا میبرد. برای همین است که پیش از این تاکید کردم از این لحاظ، اقتباس از داستان یا فیلم سینمایی میتواند برای شنونده درام رادیویی جذابتر باشد.
تا اینجای بحث بیشتر به ویژگیهای متن نمایش رادیویی پرداختیم. حالا برسیم به این که در یک درام شنیداری، نقش کارگردان چه اهمیتی دارد؟
مهمترین وظیفه کارگردان نمایشی این است که بتواند به بهترین شکل ممکن بین خواسته و هدف خودش و تخیل مخاطب پل بزند. بزرگترین چالش یک کارگردان در یک اثر رادیویی این است که صداهای مناسبی برای شخصیتهای نمایشیاش بیابد. برای آن که تنها همین صداهاست که بهصورت شناسه صوتی در ذهن مخاطب، فیزیک و روحیات شخصیت را میسازد.
در واقع مثل بذری است که در ذهن و تخیل او کاشته میشود و از سوی مخاطب باید ساقه و برگ پیدا کند و به تصویری کامل از شخصیت برسد.
البته ترکیب و کنار هم قرار گرفتن این صداها هم اهمیت دارد.
بدون شک؛ چرا که ممکن است صدایی برای یک شخصیت مناسب باشد، اما در تقابل یا همراهی با صدای شخصیت دیگر خیلی خوب شنیده نشود.
مثلا اگر 2 شخصیت شبیه در صحنهای کنار هم قرار بگیرند، 2 صدای مشابه میخواهند که خیلی گوشنواز نیست. یعنی اینجا کارگردان هم باید ویژگیهای مشترک در 2 شخصیت را حفظ کند و هم به دنبال ایجاد کنتراست بین صداها باشد.
اگر بخواهم با مثالی، این وضعیت را تشریح کنم، باید از انتخاب صدا برای هر شخصیت به عنوان کاری فیزیکی یاد کرده و ترکیب، همراهی یا تقابل صداها را به فعل و انفعالی شیمیایی تشبیه کنم. چرا که صداها بر هم تاثیر میگذارند، هم را خنثی میکنند، از هم میکاهند یا همدیگر را تشدید میکنند .
نقش کارگردان در یک نمایش رادیویی، مثل یک رهبر ارکستر است. اوست که تعداد سازها، نوع آنها، زمانبندی، ریتم و تمپو را تعیین میکند و برای همین ممکن است اجرایش با یک رهبر دیگر بسیار متفاوت باشد. در واقع یک اثر موسیقی، از سوی 2 رهبر ارکستر، حال و هواهای بسیار متفاوتی مییابند.
چالشهای پیش روی کارگردان نمایش رادیویی و رهبر ارکستر خیلی شبیه است، با این تفاوت که در اولی این صدای بازیگران است که باید با هم ترکیب شوند و در دومی صدای سازهاست که باید در هم بیامیزند.
پس کارگردان نمایش رادیویی، باید یک تکنسین فنی صدا هم باشد.
با توجه به وظیفهای که دارد، باید در حوزه فنی صدا هم مدیریت مناسبی داشته باشد کارگردان باید قواعد فنی صدا مثل پرسپکتیو صحنه، القاء دور یا نزدیک بودن شخصیتها، بالا یا پایین بودن صداها و تاثیری را که بر مخاطب میگذارد را بشناسد. برای همین نیاز است با سختافزارهای فنی رادیو هم آشنا باشد.
خب برویم سراغ تازهترین کار شما که برگردان سریال جذاب فرار از زندان به نمایش رادیویی است. ابتدا میخواستم بدانم چه ویژگیهایی باعث شد تا سراغ این مجموعه تلویزیونی بروید؟
چون فیلمنامهاش بسیار ظریف و پیچیده است و ریتمی تند دارد.
اما از میان 5 فصل، تنها 2 بخش اول آن را به نمایش رادیویی تبدیل کردهاید.
واقعیتش به نظرم میشد این سریال را در همان پایان فصل اول بست. شبیه آنچه در فیلمهای فرار بزرگ و فرار از آلکاتراز رخ داد، اینجا هم داستان میتوانست با فرار شخصیتهای محبوب بویژه مایکل اسکوفیلد از زندان تمام شود. برای همین فکر کردم بعد از پایان فصل 2 که سرنوشت فراریها مشخص میشود، دیگر ادامه داستان چندان ضرورت ندارد.
این 2 فصل سریال را در چند قسمت فشرده کردهاید؟
نمایش رادیویی فرار از زندان دارای 21 قسمت 27 دقیقهای است و در 3 هفته پخش خواهد شد.
چه زمانی پخش خواهد شد؟
مدتها پیش، تولید آن به پایان رسید و قرار بود در برنامه از رمان تا نمایش رادیو فرهنگ پخش شود که به دلایلی فعلا دست نگه داشتهاند.
چرا؟
چون سریال تلویزیونی فرار از زندان را برای پخش دارند دوبله میکنند و مدیران سیما خواستهاند تا اول پخش آن شروع شود و سپس نوبت به اقتباس نمایشی برسد. آنان اعتقاد دارند در صورت پخش نمایش رادیویی این کار، سریال دوبله شده ممکن است دیگر نتواند مخاطبان تلویزیونی را جذب کند. در حالی که به نظر من، این برداشت اشتباه است؛ چراکه از یک سو این 2 رسانه مخاطبان خاص خود را دارند و همدیگر را چندان پوشش نمیدهند و از طرف دیگر اقتباس رادیویی ما، بخشی از سریال را به صورتی فشرده و متفاوت روایت میکند و اثری نسبتا مستقل محسوب میشود.
اما در خبرها، معاونت صدا با تقدیر از این اقتباس رادیویی، خبر پخش آن را داده بود.
بله، ایشان قسمتهایی از کار را شنیدهاند و گویا بسیار هم کار را دوست دارند؛ اما خب تعامل بین مدیران صداوسیما هم جای خود را دارد.
بحث پخش این مجموعه، کمی ما را از چگونگی اقتباس شما از سریال پرتحرکی مثل فرار از زندان دور کرد. میخواستم بپرسم برای تبدیل یک مجموعه تلویزیونی که فراوانی ماجراهای موازی، سرعت روایت و تعداد زیاد شخصیتهایش آن را به کاری بسیار شلوغ با ریتم تند تبدیل کرده است، چه تمهیدات و ترفندهایی را اتخاذ کردید؟
تمام چالش من در این تولید، چه وقت نوشتن و چه هنگام کارگردانی آن بود تا ریتم جاندار، ملتهب و کوبنده سریال را حفظ کنم.
اما این خیلی با چارچوب ساخت نمایش رادیویی همخوانی ندارد.
درست به همین دلیل باید برخی از قاعدههای رادیو را جسورانه کنار میگذاشتیم و به پارهای از ویژگیهای تلویزیونی سریال هم بیاعتنا میشدیم و در این میان به حد وسطی میرسیدیم که در هیچ کار دیگری تجربه نشده است.
برای مثال ریتم تند و جذاب سریال از طریق صحنههای بسیار کوتاهی که پشت سر هم میآیند، بهوجود آمده است و چنین کاری در رادیو توصیه نمیشود؛ اما ما سنتشکنی کردیم و با استفاده از موسیقی، صداگذاری و میکس متفاوت، صحنههای نسبتا کوتاهی را پشت سر هم آوردیم که خوشبختانه جواب داد. ما در فشردهسازی سریال در قالب نمایش رادیویی، به گونهای کار کردهایم که داستان به تمامی روایت شود و شنونده چیزی را از دست ندهد. هنگام این کار، با چالشی متفاوت روبهرو شدم که خوشبختانه نتیجهاش نیز متفاوت شده است.
از پس تعداد زیاد شخصیتها چگونه برآمدید؟
با همکاری بیدریغ و بیسابقه حدود 80 نفر از بازیگران مرکز نمایش رادیو توانستیم کار را به سرانجام برسانیم. تازه در این میان برخی از بازیگران به جای چند شخصیت صحبت کردند و به همین دلیل شاید در تاریخ تولید نمایش رادیویی تجربهای بیسابقه باشد.
اما همه این تجربههای متفاوت، خلاف آن تئوریهایی است که در کلاسهای دانشگاه تدریس میکنید.
(با خنده) اعتراف میکنم که همینطور است. چون سر کلاس همیشه به دانشجویان توصیه میکنم صحنهها را به طور دقیق تعریف کنند، زمان صحنهها زیر 3 دقیقه نباشد و تعداد شخصیتها از یک حد خاص تجاوز نکند. اما خودم در این نمایش رادیویی به جنگ یک سری نظریهها رفتم که اگرچه درست هستند و در طول سالها جواب دادهاند، اما اینجا واقعا نمیشد آنها را رعایت کرد. در این کار، به نمایشی رادیویی رسیدهایم که متفاوت از تعاریف و نظریههای پیشین است و تبارشناسی خاص خود را دارد.
به عبارت دیگر، همانطور که خودتان اشاره کردید، آنچه تولید کردهاید، حاصل همراهی و همنشینی 2 رسانه رادیو و تلویزیون است و از این منظر باید به آن نگریست.
واقعا غیر از این نیست. برای مثال تیتراژ ما کاملا صوتی و شنیداری است، اما در مسیر کار سعی کردهام 2 رسانه رادیو و تلویزیون را به هم نزدیک کنم. در واقع ورود مخاطب به اثر کاملا رادیویی است، اما در ادامه او را با یک مابهازاهای تصویریتر روبهرو کردهام و به ویژگیهای تلویزیونی نزدیکتر شدهام.
شخصیتهای سریال فرار از زندان، از نظر زبان، رفتار و روان، بسیار متفاوت از هم و خاص هستند. در برگردان شما، این تشخص بویژه از لحاظ گفتار چقدر حفظ شده است؟
خیلی تلاش کردهام در ترجمه دیالوگها و دایره واژگان به کار گرفته شده برای هر نقش، همخوانی گفتار با جنس، روح، فرهنگ و طبقه شخصیت رعایت شود.
آیا در آینده دوباره سراغ اقتباس از سریالهای تلویزیونی خواهید رفت؟
این تجربه چنان تازه و شیرین بود که اگر مجموعهای دیگر مرا جذب کند، حتما چنین خواهم کرد.
مهدی یاورمنش
فرار از زندان در 5 فصل
«فرار از زندان» سریالی تلویزیونی در 5 فصل است که پخش جهانی آن از سال 2005 میلادی آغاز شد و چند ماه پیش به پایان رسید و این روزها در حال دوبله شدن برای پخش از شبکههای داخلی سیما است. داستان این مجموعه از آنجا شروع میشود که مردی بیگناه در دام توطئهای پیچیده گرفتار میشود و به اتهام قتل برادر رئیسجمهور آمریکا به زندان افتاده و محکوم به مرگ میشود.
محکوم به مرگ، برادر کوچکتری به نام مایکل اسکوفیلد دارد که دارای مدرک مهندسی سازه است و با ارتکاب سرقت از بانک، خود را به زندان «فاکس ریور» میاندازد تا موجبات رهایی برادرش را فراهم کند.
فصل اول سریال «فرار از زندان» به ماجراهای تلاش مایکل، برادرش و چند تن دیگر از زندانیان برای رهایی از «فاکس ریور» اختصاص دارد؛ کوششی که به سرانجام میرسد. اما در فصل دوم میبینیم که تعقیب و گریز پایان نیافته و ماجراها شکلی تازه به خود میگیرد. این فصل با زندانی شدن مایکل در زندان مخوف پاناما به پایان میرسد. فصل سوم هم به فرار او از این زندان به یاری برادر بزرگتر و دوستانش اختصاص مییابد.
در فصل چهارم، مایکل به همراه برادر، نامزد، مادر و دوستانش، مبارزه با کمپانی مافیایی مخوفی را آغاز میکند که از ابتدا پشت صحنه تمام ماجراهای سریال بوده و به نوعی دولت آمریکا را در مشت خود دارد.
فصل پایانی سریال هم در برگیرنده نتیجه این نبرد نابرابر است که اگرچه با پیروزی قهرمانان اصلی پایان مییابد، اما به مرگ مایکل اسکوفیلد ختم میشود.
این مجموعه تلویزیونی در واقع ترکیبی از گونههای جنایی، ملودرام، معمایی و اکشن است و تاکنون نامزد دریافت جوایز معتبری چون «گلدن گلاپ» و «امی» شده است. آخرین نکته جالب این که آهنگسازی این مجموعه تلویزیونی را یک ایرانی به نام رامین جوادی برعهده داشته است.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد