سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
هر سه فیلمی که ساختهاید، براساس فیلمنامههای لوک بسون است. در همین حال، همکاری شما دو تا با هم به خیلی قبل از فیلمساز شدنتان برمیگردد. چگونه میشود که او به سراغ شما میآید و میگوید: آیا میتوانی این فیلمنامه را کارگردانی کنی؟ این روزها وضعیت چگونه است؟
من همیشه رابطه کاری خیلی خوبی با لوک داشتهام. دوستی و همکاری ما به خیلی زمان پیش برمیگردد. آن زمان که با او آشنا شدم، در گروه فیلمبرداری کار میکردم. از همان ابتدای کار کمکم کرد و اسباب ترقیام را فراهم کرد. خیلی خوب میدانست که دوست دارم فیلمساز شوم، یک روز به سراغم آمد و فیلمنامه «ناحیه سیزدهم» را به دستم داد و گفت: میدانم میخواهی فیلمساز شوی. نکته جالب این بود که همه کسانی را که قرار بود در این طرح کار کنند، از نزدیک میشناختم. لوک پرسید: میخواهی فیلمنامهاش را بخوانی؟ اگر دوستش داشتی میتوانی آن را کارگردانی کنی.
فیلمنامه را پسندیدم؛ خیلی ساده و راحت بود. اما سر فیلم ربوده شده فیلمنامه را به من نداد و فقط قصهاش را برایم تعریف کرد. یک روز داشتیم در رستوران غذا میخوردیم و او ناگهان وسط صحبتها، این قصه را تعریف کرد. البته یکسال پس از این ماجرا، بحث تولید آن مطرح شد. اولین چیزی که پرسید این بود: آیا هنوز قصه را دوست داری؟ هنوز هم میخواهی کارگردانیاش کنی؟ پاسخ من مثبت بود. هنوز همان حس اولیه را نسبت به آن داشتم. قرار بود نقش اصلی را لیام نیسن بازی کند. او بازیگری است که خیلی دوستش دارم. پس چطور میشد کارگردانی این فیلم را رد کنم؟ همکاری با لوک این حسن را دارد که همه چیز خیلی تند و سریع اتفاق میافتد و پیش میرود. البته شما سرصحنه فیلمبرداری هیچوقت او را نمیبینید. خوبیاش این است که موی دماغ آدم نمیشود و تو میتوانی در کمال آرامش کار خود را انجام دهی. پیش از شروع فیلمبرداری کمی بحث و جدل داریم و همه چیز همانجا تمام میشود، به همین دلیل او دیگر سرصحنه فیلمبرداری نمیآید و مطمئن است. برای همین است که میگویم کارگردانی فیلمی برای لوک، یک تجربه لذتبخش و روحافزا است.
آیا او ایدهها و نظرات زیادی مطرح و پیشنهاد میکند؟ معمولا فیلمنامهای که پیشنهاد میکند کامل است یا اینکه در طول کار جنبههای مختلف آن کشف میشود؟
فیلمنامهها هنگام فیلمبرداری کامل و آماده است. ولی فضا را برای تغییرات احتمالی باز میگذاریم. سرصحنه دست ما باز است و میتوانیم هر کاری بخواهیم انجام دهیم. معمولا لوک به من اعتماد دارد و نمیپرسد دارم چهکار میکنم. این بخش از شخصیت او فوقالعاده است. از این نظر، او در نقطه مقابل تهیهکنندگان آمریکایی قرار دارد که در همه کارها مداخله میکنند و میخواهند اظهار نظر کنند.
گفتید لیام نیسن را برای نقش اصلی در ذهن داشتید. به جز این چیز دیگری هم در قصه فیلمنامه بود که شما را به سرعت جذب خودش کند؟
این جور فیلمنامهها با وجود غیرمتعارف بودنشان خیلی ساده هستند. فکر میکنم این چیزی است که هر فیلمسازی به آن توجه دارد. من خودم یک پدر هستم، البته در مقایسه با لیام نیسن پدر جوانتری به نظر میرسم، اما یک پدر هستم و خیلی خوب میدانم که اگر کسی به حالت تهدید به سراغ فرزندتان برود، شما بلافاصله واکنشی خشونتآمیز از خودتان نشان میدهید. البته همه آدمها مهارتها و تخصص یک مامور پلیس که شغل کاراکتر لیام نیسن در فیلم است را ندارند. ولی مطمئن هستم هر کسی میتواند احساسات کاراکتر پدر فیلم را درک و با او همدردی و همراهی کند. ترس ناشی از دزدیده شدن فرزند، چیزی است که همه آن را به یک اندازه درک و حس میکنند. همین بخش قصه هم بود که بلافاصله مرا مجذوب خودش کرد.
این چیزی بودکه حتی پیش از این که متوجه شوم لیام در فیلم بازی دارد، مورد توجهم قرار گرفت. لیام هم جذب همین بخش قصه شده بود و گفت مایل است تا جایی که میتواند، از خودش در جلوی دوربین تحرک نشان دهد. 99 درصد صحنههای اکشن فیلم را خودش بازی کرد، این بخش کار هم خیلی هیجانانگیز و جالب توجه بود. تجربه ناحیه سیزدهم به من ثابت کرده بود اگر صحنههای اکشن را خود بازیگران انجام دهند (و نه بدلکار) حاصل کار خیلی طبیعیتر خواهد شد. وقتی دیدم لیام خودش میخواهد بدلکاریهای فیلم را انجام دهد، خیلی خوشحال شدم. احساسم این بود که فیلم خیلی قویتر خودش را نشان میدهد.
تماشاگران لیام نیسن را بیشتر برای نقشهای دراماتیک میشناسند و دیدن او در یک نقش اکشن کمی تعجببرانگیز است. چه عاملی باعث شد احساس کنید او میتواند در کنار صحنههای درام فیلم، صحنههای اکشن را خوب بازی و اجرا کند؟
او فوقالعاده بود و بازیاش همه را شگفتزده کرد. خودم هم نمیدانم چرا ولی او اصرار داشت خودش را کاملا وقف پروژه کند. میدانستم او توانایی اجرای صحنههای دراماتیک دارد، ولی مطمئن نبودم بتواند از عهده اجرای صحنههای اکشن و مشتزنی آن برآید، او مثل یک ورزشکار باید مدام این طرف و آنطرف میرفت و تحرک میداشت. جالب اینکه وی بشدت مراقب خودش بود و در عین حال دلش میخواست همه چیز را یاد بگیرد. کار تمرینهای او برای اینکه از نظر جسمی آماده بازی در صحنههای اکشن شود، حدود 3ماه طول کشید. این تمرینها در طول فیلمبرداری هم ادامه داشت.
او خیلی سخت تمرین و کار کرد و همه ما از این اراده قوی او تعجب کرده بودیم. یادم میآید اولین باری که با لیام ملاقات کردم تا درباره فیلم صحبت کنیم، خیلی سریع گفت: خوبه. میخواهم این نقش را بازی کنم. برایم این واکنش او جالب بود، زیرا تا پیش از آن وی در هیچ فیلم اکشنی بازی نکرده بود. تنها بازی اکشن او در «جنگهای ستارهای» بود که آن هم در جلوی پردهسبز بود و لیام آن را دوست نداشت، چون واقعی نبود.
فضای فیلم کاملا رئالیستی است. ولی خیلی جالب میشود اگر درباره سبک نبردهای آن صحبت کنید. این روزها در فیلمهای سینمایی، نبردهای هنرهای رزمی زیادی میبینیم. زمان کارگردانی «ربوده شده» در این فکر بودید که سبک مبارزات رزمی را به دلیل وضعیت فیزیکی لیام نیسن تغییر دهید؟
البته که این کار را کردم. هدفم این بود که فیلمی بسازم که تا حد ممکن رئال به نظر برسد. به همین دلیل، فکر کردم اگر لیام را در وضعیتی داشته باشیم که کمی کارهای رزمی چینی بکند، خوب خواهد شد، اما اگر او این کار را به شیوهای غریب و غیرقابل توجیه انجام میداد، احمقانه به نظر میرسید.
صحنهها را کاملا برای مدیر فیلمبرداری فیلمم توضیح دادم و مراقب بودم که صحنهپردازیها شبیه کارهایی نباشد که خودم فیلمبرداری کردهام
برای همین سبکی را پیدا کردم که تلفیقی از انواع و اقسام دفاعهای شخصی بود. این شیوه مبارزه با حال و هوای کاراکتر لیام همخوانی داشت و به عنوان یک مامور پلیس، کارهایش را خیلی خوب توجیه میکرد. براساس نوع شغلی که او داشت، هر زمان ضرورت ایجاب میکرد، میتوانست هنرهای رزمی خودش را نشان دهد. او برای مزاح و خنده مبارزه نمیکند و قصد هم ندارد عرضاندام کند. او راهی پاریس شده تا ربایندگان فرزندش را پیدا کرده و حق آنها را کف دستش بگذارد. برای همین میخواستم همه چیز خیلی سریع و رئال ساخته شود و به پیش برود. قرار نبود او یک جکی چان یا جت لی باشد. با این حال، لیام هنرهای رزمی را خیلی خوب یاد گرفت.
درباره انتخاب مگی گریس هم صحبت میکنید؟ او معمولا در نقش کاراکترهایی کوچکتر از سن واقعیاش بازی میکند. او را چگونه پیدا کردید و این همه انرژی را برای ایفای نقش فرزند لیام نیسن از کجا آورد؟
برای نقش کیم ما یک آگهی انتخاب بازیگر دادیم. خیلیها آمدند و او جزو اولین کسانی بود که خودش را به محل تستگیری رساند. در اولین برخورد توجه زیادی به او نداشتم و این مساله باعث ناراحتیاش شد. ولی وقتی بار دوم جلوی دوربین قرار گرفت، عالی بود. هیچ شکی وجود نداشت که او انتخاب اصلی و نهاییام خواهد بود.
فیلمنامه ربوده شده یکی از بهترین فیلمنامههایی است که لوک بسون نوشته است، 20 دقیقه اول فیلم هم محشر است. معرفی کاراکترها در این مدت عالی است. معمولا در فیلمهایی از این دست، شما میخواهید سریعا وارد اکشن ماجرا شوید و وقت را تلف نکنید. میشود کمی درباره این 20 دقیقه اول فیلم و نوع معرفی کاراکترها صحبت کنید و بگویید چرا برایتان اهمیت داشت در چنین فیلمی، چنین کاری را انجام دهید؟
بله، برای خودم هم خیلی مهم بود که این کار را بکنم. در پرده اول، نمایش آن خانواده خوشبخت نیویورکی مدت زمان زیادی از وقت فیلم را نمیگیرد. ولی این صحنهها خیلی پیش از این که اکشن قصه شروع شود، اتفاق میافتد. ولی احساسم این است که کار خوبی کردهام، چراکه همین نوع آغاز فیلم هم شگفتی بیشتری خلق میکند. وقتی شما فیلمتان را به شکلی شبیه ربوده شده شروع میکنید و کمی بعد ناگهان، همه چیز در مسیر متفاوتی میافتد، تاثیر بیشتر و قویتری بر بینندهاش میگذارد. خیلی جالب است که شما کاراکتر لیام نیسن را آدمی آرام و خانوادهدوست معرفی میکنید که شباهتی به یک آدم اکشنکار ندارد. این در حالی است که به واسطه سکانس اول فیلم، متوجه این نکته شدهایم که او چه مهارتهایی دارد. ولی نیازمند آن هستیم که او را به عنوان یک پدر مهربان و دوستداشتنی و موجودی خونسرد معرفی کنیم. او آدمی است که از کارش استعفا کرده و دیگر نمیخواهد درگیر اقدامات اکشن و خشن شود. در حقیقت، او مجبور میشود دوباره دست به چنین کارهایی بزند. در این حالت، وقتی او قدرت و تواناییاش را به نمایش میگذارد، تاثیر بیشتر و قویتری دارد.
شما تعداد زیادی فیلم را برای لوک بسون و دیگر فیلمسازان فیلمبرداری کردهاید، اما فیلمبرداری ربوده شده از بسیاری از فیلمهای دیگری که مدیر فیلمبرداری آنها بودهاید، متفاوت است. برایتان مهم بود که نگاه این فیلم از دیگر فیلمها متفاوت به نظر برسد؟
هدفم دقیقا همین بود. در عین حال که میخواستم همه چیز فیلم واقعی به نظر برسد، به دنبال متفاوت بودن آنها هم بودم. صحنهها را کاملا برای مدیر فیلمبرداری فیلمم توضیح دادم و مراقب بودم که صحنهپردازیها شبیه کارهایی نباشد که خودم فیلمبرداری کردهام.
نسخهای که در فرانسه به نمایش درآمد، خشونت بیشتری داشت که از نسخه آمریکایی کوتاه شده است. روی جنبه خشونتآمیز فیلم اصرار داشتید؟
فکر میکنم اگر نسخه فرانسوی را به اداره سانسور آمریکا نشان میدادیم، درجهR میگرفت و نه فیلمی که مناسب حال تماشاچی بالای 13 سال است. ولی صحنههایی که در نسخه آمریکایی کوتاه شدهاند، صحنههای خیلی مهمی نیست و لطمهای به کلیت قصه فیلم نزده است.
مترجم: کیکاووس زیاری
منبع: movieonline.com
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد