در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
پسری که تمام دوران کودکیاش را با حسرت استقلال گذراند. او یک بار وقتی 10 ساله بود، این آرزو را به پدر گفت: دوست دارم یک بار هم که شده با نام خودم خوانده شوم نه عمو. البته اینها باعث نشد که او از عمویش دور یا از او متنفر شود که خیلیها بر این عقیدهاند که رفتار متواضعانه، همان چیزی است که همه در میگل آنخل نادال هم میدیدند.
با این حال، نسبت داشتن با فردی سرشناس مثل میگل آنخل نادال بزرگ که شاید برای خیلیها یک رویای شیرین بود، برای برادرزادهاش فقط حکم یک کابوس را پیدا کرده بود. رافائل همه جا به نام عمویش خوانده میشد و زیر سایه او بود. این کابوس روزی باید تمام میشد؛ اما نه در ورزشی که میگل را به ثروت و شهرت رساند. او سختترین راه را انتخاب کرد. با آن که به فوتبال علاقه داشت و آن را دنبال میکرد، از فوتبال حرفهای دور شد و به زمین تنیس پا گذاشت. به این صورت بود که او دستهای سرنوشت را به هم گره زد تا تقدیر این بچه، جور دیگری نوشته شود.
رافا پسر خانوادهای کاملا ورزشی بود. پدر او (سباستین نادال) در تیم مایورکا بازی میکرد و اگرچه به فوتبال علاقه داشت، اما هیچ وقت مانند برادر به مراحل بالای فوتبال حرفهای راه نیافت.
مادرش ماریا پارنا، قهرمان شنای ایالت خود بود، ولی او هم ورزش شخصی را فدای زندگی خانوادگیاش کرد.
خواهرش ماریا ایزابل هم به ورزش علاقه داشت و دارد، اما این علاقه هیچ گاه او را به طور جدی به سمت ورزش حرفهای نبرد یا شاید هم بخت با او یار نبود. این خانواده به شکلی کاملا محسوس زیر سایه نامی بزرگ قرار داشت: میگل آنخل نادال. عموی رافائل بعد از بازی در مایورکا به بارسلونا رفت و در تیم ملی اسپانیا هم جای ثابتی برای خود دست و پا کرد. او سالها حرف اول ورزش در مایورکا و اسپانیا بود و یکی از محبوبترین بازیکنان نیوکمپ محسوب میشد.
رافا اما نه به ورزش مورد علاقه عمو گرایشی نشان داد نه به تیم محبوبش؛ او تنیس را برای ورزش کردن انتخاب کرد و وقتی هم قرار شد در فوتبال به تیمی علاقه نشان دهد، رئال را انتخاب کرد تا به این ترتیب هیچ وجه مشترکی با عموی نامدارش نداشته باشد. همه اینها شاید برای این بود که او میخواست به طور کامل از زیر سایه برادر مشهور پدرش بیرون بیاید. البته در علاقهاش به رئال نباید از کنار نقش پررنگ زینالدین زیدان بیتفاوت گذشت. او آنقدر عاشق این بازیکن بود که نهتنها بیشتر بازیهای رئال را به دلیل این بازیکن دنبال میکرد، بلکه جام قهرمانی سال 2005 رولان گاروس را هم به این بازیکن هدیه کرد.
اینها همه نشان میدهد او تا چه اندازه در آتش استقلالی که در 10 سالگی صحبتش را با پدر کرد، میسوخت. البته اینها دلیلی برای خصومت او با عمویش نمیشود. چون آنخل خود در وقت آزادش علاقه فراوانی به تنیس داشت. البته تنیس در این خانواده، در انحصار تونی، عموی کوچک رافا بود. همان کسی که استعدادهای برادرزاده جسورش را شناسایی کرد و او را به زمینهای تنیس و زمینهای تنیس را به او معرفی کرد.
زمینهای تنیس جای مناسبی برای پسری بود که با وجود سپری کردن دوران نونهالی، اندام مناسبی داشت. آرام آرام با شکلگیری کامل استخوانها عضلاتش بیشتر به چشم آمد و تنومندی او نگاه همه را متوجه بازیاش کرد.
خوان پدرو رئیس باشگاهی که او تنیس را از آنجا آغاز کرد، همیشه میگوید: «اگر به جای تنیس هر ورزش دیگری را انتخاب میکرد، موفق میشد. بخصوص ورزشهایی که در آن اندام، نقشی کلیدی بازی میکند. با این حال خودش اصلا چنین عقیدهای ندارد. «سرنوشت من به یک انتخاب بسته بود. در این راه مدیون علاقه درونی و استعدادم در این ورزش هستم.» او راست میگفت. استعداد بینظیر رافا حتی تونی را هم شگفت زده کرد. او دو مرتبه برای تمرین به زمینهای تنیس رفت. یک بار دو هفته تمرین پشت سر هم و بار دوم بعد از 8 هفته استراحت! 6 روز تمرین. همین کافی بود تا او قهرمان مسابقات زیر 12سال ایالت شود. این قهرمانی، تونی را بیشتر از برادرزادهاش ترغیب کرد که دنبال ماجرا را بگیرد. به این ترتیب او رسما مربی رافا شد. تمرینهای تونی از رافا بازیکنی آماده ساخت. بازیکنی که در فورهند با دست چپ و در بک هند با هر دو دست عمل میکرد و از همان ابتدا به دلیل قدرت بدنی بالا عاشق زمینهای خاکی بود. قهرمانی ملی و اروپایی او در 14 سالگی، نامش را سر زبانها انداخت و همه از این نوجوان اسپانیایی میگفتند. می همان سال (2001)، اتفاق رویایی زندگی او افتاد و او با بوریس بکر بزرگ در جام اسپانیا بازی کرد. اگرچه آن بازی با برتری بکر به پایان رسید، ولی او به دلیل مقاومت بالایی که در برابر قهرمان آن زمان جهان نشان داد، مورد تشویق همه تماشاگران حاضر در ورزشگاه بارسلون قرار گرفت. از زمانی که او حضور در تورنمنتهای مختلف را شروع کرد تا اولین موفقیت، تونی همیشه در شکستها به او روحیه میداد تا آن که در اولین تجربه حضور در تورنمنتی حرفهای که زیر نظر اتحادیه حرفهای تنیس (ATP) برگزار میشد، او رومن دلگادو، بازیکن مطرح آن روز اسپانیا را در سن 15 سالگی شکست داد و وقتی قهرمان آن مسابقات شد که تنها چند ساعت تا جشن تولد 16 سالگیاش فاصله داشت.
او آنقدر مسیر ترقی را سریع طی کرد که در 16سالگی در فهرست 50 بازیکن برتر دنیا دیده میشد و در 17 سالگی به عنوان دومین بازیکن جوان 100 تنیس باز اول جهان مجوز شرکت در معتبرترین گراندپری تنیس دنیا در ویمبلدون را پیدا کرد تا مرحله سوم بالا آمد، اما شکست خورد و حذف شد.
سال 2005، زندگی به رافا لبخند زد. او در گفتگوی 8 جولای با فرانس پرس گفت: 2 بار از ته دل خندیدم یک بار در سال 2005 و یک بار هم همین چند روز پیش در فینال ویمبلدون.
ابتدای سال در اولین گراندپری سال در استرالیا تا نیمهنهایی پیش رفت، ولی در 5 ست مغلوب سید 2آن زمان (لیتون هیوئیت) شد تا با این تجربه در گراندپری اول، قدم به مسابقات بعدی و بعد هم گراندپری دوم بگذارد. 2 ماه بعد در تورنمنت میامی آمریکا باز هم تا فینال پیش رفت و این بار مقابل مرد شماره یک تنیس دنیا راجر فدرر در حالی که تنها 2گیم تا پیروزی فاصله داشت، مرتکب اشتباهاتی ناشی از هیجانزدگیاش شد و باخت.
قهرمانی در 2 تورنمنت مونت کارلو (فرانسه) و رم (ایتالیا) او را تا رده 5 تنیسور حرفهای دنیا بالا آورد تا نوبت به دومین گراندپری سال برسد. او در اپن فرانسه هم تا فینال پیش رفت، ولی این بار دیگر قرار نبود، او شکست بخورد.
زمینهای خاکی فرانسه در گراندپری رولان گاروس به معنای واقعی کلمه با او همکاری کرد تا او در فینال، ماریانو پوئرتا از آرژانتین را شکست بدهد و اولین جام معتبر تنیس را به کلکسیون شخصیاش وارد کند. جامی که از آن سال تا حالا از دست رافا خارج نشده است. اقتدار مثال زدنی او در زمینهای خاکی باعث شد از سال 2005 به این سو قهرمانی رولان گاروس را به کس دیگری ندهد، اما او در زندگی حرفهایاش نیاز به جامی معتبر داشت. جامی که در زمینی غیر از خاک رس برگزار شود و او بتواند انتقاد برخی افراد را بشکند و نشان دهد تنیسوری تک بعدی نیست. این مقام، همین امسال و تنها چند روز پیش در ویمبلدون به دست آمد. مسابقهای که در تاریخ تنیس بینظیر بود و دنیای ورزش را تحت تاثیر خود قرار داد.
زندگی با فدرر
فینالهای رافا به شکلی عجیب با سید شماره یک دنیای تنیس گره خورده است. او 4 بار به فینال گراندپری رولان گاروس رسیده که 3 بار آن (در 3 سال اخیر) را مقابل راجر فدرر و یک بار هم مقابل پروئتای آرژانتینی پیروز شده است. در معتبرترین گراندپری جهان تنیس یعنی گراندپری ویمبلدون هم 3بار تا فینال پیش رفت که هر 3 بار مقابل فدرر برگزار شد. 2 بار (2006 و 2007) شکست خورد و امسال هم قهرمان شد.
او در مسابقات مسترز که زیر نظر اتحادیه حرفهای تنیس برگزار میشود هم 11 قهرمانی و 4 نایب قهرمانی را در 4سال اخیر به دست آورده که از این 15فینال 7 بار در برابر فدرر مسابقه داد و 5 بار (مونت کارلو و رم 2006، مونت کارلو 2007 و مونت کارلو و هامبورگ 2008) پیروز شد و 2 بار هم (میامی 2005 و هامبورگ 2007) شکست خورد.
آینده درخشان
بازیکن 22 ساله تا چند سال میتواند برای جامهای قهرمانی گرانداسلمهای چهارگانه دنیای تنیس نقشه بکشد. او جای خالی قهرمانی در گرانداسلمهای استرالیا و آمریکا را در کلکسیون افتخارات شخصیاش احساس میکند و نمیخواهد مانند فدرر که هنوز در حسرت قهرمانی در رولان گاروس باقی مانده، قهرمانی به دست نیامدهای در عمر ورزش حرفهایاش داشته باشد. بازیکنی که به دلیل برخورد خوب، تواضع و خوشرویی زبانزد اهالی ورزش اسپانیاست، بعد از قهرمانی در ویمبلدون گفت: «خیلی دوست داشتم حالا که اسپانیا بعد از مدتها در یورو قهرمان شد و یک رویا را برای ما وقعی کرد، من هم به یک رویای دیگر برای مردم اسپانیا برسم. به همین خاطر برای قهرمانی در ویمبلدون بیشتر از خودم برای مردم خوشحالم».
نکته مهم در زندگی حرفهای رافا این است که او برخلاف فدرر که به تکنیکهای خود وابسته است، بیش از اندازه به توان فیزیکیاش وابستگی دارد و این نظر درباره او شکل گرفته که خیلی زود دوران اوج را پشتسر بگذارد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد