عضو سابق شورای سیاستگذاری وزارت امورخارجه آمریکا در گفتگو به جام‌جم:

پاسخ ایران به حمله، جهان را غافلگیر خواهد کرد

در خلال 3 دهه اخیر، موسسات تحقیقاتی پژوهشی قارچ‌گونه‌ای در واشنگتن روییده‌اند که تاثیر (Think Tanks) فزاینده‌ای بر شکل‌گیری سیاست‌های کلان کاخ سفید دارند. موسسات تحقیقاتی، موسسات پژوهشی غیرانتفاعی هستند که با به کارگیری کارشناسان و مقامات سابق دولت به بررسی مسائل عمده روز می‌پردازند تا بر تعیین سیاست عمومی تاثیر بگذارند.
کد خبر: ۱۸۸۰۳۵
متنفذترین این موسسات به نوعی مانند دولت سایه و منبع تامین افراد مورد نیاز در دولت‌های بعدی هستند. مقامات سابق دولت آمریکا وارد این موسسات و مقامات دولت‌های جدید از آن خارج می‌شوند.

قدیمی‌ترین موسسه تحقیقاتی و پژوهشی در واشنگتن مرکز بروکینگز است که سال 1916 به وسیله جان بروکینگز، تاجر اهل سنت لوئیز تاسیس شد. این موسسه که از جمله پرنفوذترین موسسات تحقیقاتی در آمریکاست، در گستره وسیعی از موضوعات از اقتصاد گرفته تا سیاست خارجی فعالیت می‌کند.

نفوذ و کارکرد مرکز بروکینگز به حدی است که طبق نظرسنجی اخیر موسسه زاگبی، 10 درصد سیاست‌های کاخ سفید را این مرکز راهبری می‌کند. بروکینگز خود را دانشگاه بدون دانشجو توصیف می‌کند، جایی که هر نوشته را کارشناسان بررسی می‌کنند.

دیوید فروم، سخنران‌‌نویس جورج بوش و خالق دکترین محور شرارت به واسطه تهدید نظامی ایران، عراق و کره شمالی، پل ولفوویتز معاون سابق وزیر دفاع و خالق دکترین طرح دفاع مشروع و حملات پیشدستانه، ریچارد پرل راهبردپرداز دفاعی برجسته، لین چنی محقق ارشد خاورمیانه و همسرش دیک چنی معاون رئیس جمهور، محقق و به تعبیری شاگرد مدرسه بروکینگز بوده‌اند؛ مدرسه‌ای که 228 میلیون دلار دارایی و 10 کمک‌کننده بالای 500 هزار دلار دارد که اغلب یهودی‌اند.

دکتر استیفن کوهن، عضو شورای سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکا بین سال‌های 1985 تا 1987، عضو شورای سیاستگذاری سنای آمریکا در سال‌های 1990 تا 1994 و مشاور ارشد ویلیام ریدلی، معاون امنیت منطقه‌ای و کنترل تسلیحات مادلین آلبرایت در دوره ریاست‌جمهوری بیل کلینتون بوده است.

دکتر کوهن، تحلیلگر ارشد امور امنیتی و نظامی و متخصص در امور کنترل تسلیحات و خلع سلاح و امنیت منطقه‌ای بوده و در حال حاضر مدیر طرح کنترل تسلیحات در مرکز تحقیقاتی بروکینگز است. وی برخلاف مقتضای کاری از منتقدان جدی دکترین امنیتی جنگ‌طلبانه بوش پسر و مخالفان دیپلماسی تهاجمی و فرسایشی نومحافظه‌کاران به بهانه مبارزه با تروریسم است.

کوهن، صاحب کرسی سیاست و دیپلماسی در دانشگاه‌های واشنگتن دی‌سی و پرینستون، نویسنده و مولف کتاب‌ها و مقالات بیشماری در امور خلع‌سلاح و منع تکثیر و تهاجمات نظامی است.

جدیدترین کتاب کوهن «انگاشته‌های امنیتی» رویکردی متفاوت و دریچه‌ای تازه به نوع مواجهه حاکمان کاخ سفید به آنچه وی عدم درک و تدبیر چاله‌های امنیتی نسبت می‌دهد، می‌گشاید که مانند دیگر نوشته‌های وی تمی انتقادی دارد.

تشدید حملات رسانه‌ای و بنگاه‌های خبری غرب در قریب‌الوقوع خواندن حمله احتمالی آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران بهانه‌ای شد تا پای صحبت‌های این کارشناس برجسته امنیت منطقه‌ای و کنترل تسلیحات بنشینیم. آنچه در ادامه می‌آید مشروح گفتگوی اختصاصی «جام‌جم» با دکتر استیفن فیلیپ کوهن، عضو سابق شورای سیاستگذاری وزارت امور خارجه آمریکاست.

دکتر کوهن با استناد به گزارش‌های متعددی نظیر گزارش‌های مکرر مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، مرکز مطالعات راهبردی وزارت دفاع آمریکا یا حتی گزارش‌های مرکز بروکینگز که من مطالعه کرده‌ام، ایران در پی ساخت سلاح هسته‌ای نیست یا حداکثر سال‌ها تا آن مرحله فاصله دارد. برای شروع گفتگو پرسش من این است وقتی مستندات حقوقی و پادمانی سلامت رفتار هسته‌ای ایران را تایید می‌کند، چه اصراری بر این رویه تهاجمی غرب در مواجهه با پرونده‌ای که بسیاری حتی خود را دارای رویه‌ای واحد و مشخص ارزیابی می‌کنند، وجود دارد؟

ابتدا باید بگویم بله. من با شما و تنظیم‌کنندگان آن گزارش‌ها که من نیز با آنها بوده‌ام موافقم، ولی نباید فراموش کنیم که این همه آن چیزی نیست که می‌بینیم و می‌شنویم. دست‌کم 2 دهه تردید که در رفتار هسته‌ای ایران وجود دارد باعث می‌شود دیگر ما نتوانیم اینچنین از راستی آزمایی ایران حرف بزنیم.

در پاییز سال گذشته، اسرائیل با همکاری مرکز بروکینگز، کنفرانس چالش‌های امنیتی را در هرتزلیا برگزار کرد تا مشکلات امنیتی اسرائیل را بررسی کنند که من هم در آن کنفرانس بودم.

شاید شما هم در جریان آن کنفرانس باشید. رئیس موساد، وزیر دفاع و حتی نخست‌وزیر اسرائیل همه در سخنرانی‌هایشان این نکته را متذکر شدند که جمهوری اسلامی ایران، بزرگ‌ترین تهدید و خطری است که اسرائیل از ابتدای تاسیس تاکنون با آن روبه‌رو بوده است.

می‌خواهم این را بگویم که حتی پیش از آن هم برنامه هسته‌ای ایران و ادعای اسرائیل مبنی بر تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای حتی به بهانه حذف این کشور از نقشه جغرافیایی جهان، محور اصلی بهانه‌جویی برای تهدید ایران بود.

حرکت پرونده هسته‌ای‌ ایران از شورای حکام به شورای امنیت، روند حقوقی آن را پیچیده و در عین حال بر دگرگونی آن افزود. واقعیت این است که در برهه کنونی دستیابی به حقوق مشروع و قانونی کشورها از کانال و مسیر چانه‌زنی و دیپلماسی می‌گذرد و درک مشترک کشورها می‌تواند راه را برای دستیابی به این حقوق هموارتر کند.

اما دکتر کوهن! چرا این تهدید و فشار برای برنامه‌ای که بسیاری آن را واجد مشخصه‌های راستی ‌آزمایی می‌دانند، صورت می‌گیرد؟

انقلاب ایران، حکومت ایران و دکترین‌های ایران. من با اطمینان می‌گویم اسرائیل و آمریکا عزم به نابودی ایران کرده‌‌اند و این یعنی عزمی که 3 دهه است پیگیری و دنبال می‌شود.

با وجود ارائه بسته جدید پیشنهادی از سوی ایران و غرب و در هنگامه‌ای که هنوز امید به مذاکره از بین نرفته است، اسرائیل با کوبیدن بر طبل جنگ و قطعی جلوه دادن حمله پیشدستانه به تاسیسات هسته‌ای ایران، چه هدفی را دنبال می‌کند؟

ساختار و جهتگیری ارائه بسته پیشنهادی هسته‌ای ایران و اروپا و سفر خاویر سولانا، کمیسر ارشد سیاست خارجی اروپا به تهران، راهبردی مقتضی برای عبور از بن‌بست فعلی در مذاکرات هسته‌ای است. من فکر می‌کنم دیگر زمان آن رسیده است که ایران و گروه 1+5 از خود خویشتنداری نشان دهند و کمی از مواضع انعطاف‌ناپذیر خود عقب‌نشینی کنند.

به این شکل می‌توان گفت که به مذاکره و دیپلماسی وفادارند؛ اما درخصوص تهدیدات اخیر اسرائیل باید گفت، هدف از حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران به عقب انداختن فعالیت‌های هسته‌ای، دست‌کم به مدت همان 5 سالی است که به آن اذعان دارد.

بریتانیا نیز ممکن است به رویارویی با ایران کشانده شود، زیرا هواپیماهای اسرائیلی احتمالا از پایگاه‌های بریتانیا برای حمله به ایران استفاده خواهند کرد. هدف‌های حملات احتمالی ایالت متحده یا اسرائیل راکتور تحقیقاتی تهران، تاسیسات تولید رادیو ایزوتوپ، تعدادی از مراکز صنعتی و تحقیقاتی مرتبط یا حتی تاسیسات هسته‌ای غنی‌سازی و چرخه سوخت اصفهان، نطنز، بوشهر یا حتی اراک را در بر می‌گیرد، البته نباید تصور کرد هدف‌های حمله صرفا تاسیسات و سایت‌های هسته‌ای است.

با توجه به شکست اسرائیل از حزب‌الله در جنگ 33 روزه و انحلال وزارت امور راهبردی این رژیم برای مقابله با برنامه هسته‌ای ایران، آیا با وجود این اسرائیل می‌تواند اقدام مشابهی نظیر عملیات نظامی سال 1981 در حمله به تاسیسات هسته‌ای اوسیراک عراق انجام دهد؟

مقتضیات سال 2008 با سال 1981 متفاوت است. اکنون اسرائیل قدرت ششم هسته‌ای و چهارمین ارتش بزرگ دنیا را در اختیار دارد؛ اما با این حال در حمله احتمالی نمی‌تواند از بمب اتم استفاده کند و توانایی غافلگیری نظامی ایران را ندارد. ارتش اسرائیل برای حمله به تاسیسات هسته‌ای اوسیراک عراق و نابودی رآکتور تموز، از 16 جت ترکیبی از بمب‌افکن‌های اف  15 و جنگنده‌های اف  16 بهره گرفت.

در بخش کنترل تسلیحات مرکز بروکینگر که راه‌های حمله هوایی به ایران را بررسی کردیم، در مطالعات دفاعی و امنیتی خود به این نتیجه رسیدیم که تضمینی برای موفقیت حمله هوایی به مراکز هسته‌ای ایران وجود ندارد. اگر اسرائیل بخواهد اقدامی نظیر عملیاتی که در او سیراک انجام داد در ایران نیز انجام دهد باید از ترکیبی از جنگنده‌های اف 15 و اف 16 آن هم در چند نوبت استفاده کند.

این نسل از هواپیماها دارای برد کافی بمب‌افکن‌های V52B  برای رسیدن به هدف‌های مورد نظر در ایران و بازگشت هستند، اما به خاطر سوختگیری هوایی که در مسافت‌های طولانی لازم است، از کارایی چندانی برخوردار نیستند. نیروی هوایی ارتش اسرائیل در سوختگیری هوایی از تانکرهای بوئینگ 707A  و 747 B استفاده می‌کنند، اما ایران از اواسط دهه 1990 تعداد نامحدودی موشک‌های بالستیک 300 SV و 300 S از روسیه تحویل گرفته است و به شکلی حداکثری از تاسیسات هسته‌ای خود محافظت می‌کند.

ایران در یک دهه اخیر، موفق به تولید نسل جدیدی از موشک‌های بالستیک شده و در حال حاضر موشک‌های شهاب 3 ایران می‌توانند اهداف دوردستی در خاک اسرائیل را مورد حملات موشکی قرار دهند. هر نوع عملیات نظامی علیه ایران، یک ماجرای کوتاه مدت نخواهد بود، بلکه یک روند پیچیده دراز مدت است و در جنگ ژئوپلتیک برگ برنده ایران خواهد بود.

همچنین باید گفت ایران، عراق نیست. تاسیسات هسته‌ای ایران در سراسر خاک این کشور پخش شده و بشدت از آنها مراقبت می‌شود. نتیجه برآورد کارشناسان امنیتی مرکز هم این بود که حمله به ایران مشکل و خطرناک است. من فکر می‌کنم به نفع اسرائیل و منطقه است که مساله فعالیت هسته‌ای ایران از طریق دیپلماسی و مذاکره حل شود، چرا که در شرایط فعلی توان و ریسک لازم را برای حمله به ایران ندارد و منطقه شکننده خاورمیانه توان و تحمل جنگی دیگر را ندارد که اگر این اتفاق بیفتد، کنترل و مدیریت بحران قابل ساماندهی برای هیچ کشوری نیست.

اخیرا کاندولیزا رایس در نشستی خبری بصراحت اعتراف کرد که بوش بر رویکردی نظامی در مواجهه با ایران تاکید کرد، اما من (رایس)‌ و رابرت گیتس، وزیر دفاع مخالف این برخوردیم. در حالی که رایس بسیاری مواقع از طرح حمله نظامی حمایت کرده است، فکر می‌کنید این عقب‌نشینی‌ها در طیف جنگ‌طلبان کاخ سفید به چه دلیل است؟

نگرانی از احتمال اقدام نظامی آمریکا علیه ایران یک نگرانی راهبردی است که بسیاری آن را درک کرده‌اند. چنین اقدامی نمی‌تواند در این مقطع و به این شکل صورت گیرد. فکر می‌کنم بوش تنها در شرایطی به یک اقدام نظامی احتمالی دست خواهد زد که تهران در آستانه یک آزمایش اتمی قرار گیرد و جهان را در مقابل یک عمل انجام شده قرار دهد که باور آن کمی سخت است. در غیر این صورت، نومحافظه‌کاران علاقه‌مند به یک جنگ دیگر ناگزیرند مراحل لازم برای درگیری احتمالی به ایران را از قبیل تشدید فشارهای شورای امنیت، تحریم انرژی، جلب حمایت اتحادیه اروپایی و اعراب و... را طی کنند.

باید در نظر داشت که سیستم چرخشی و تشدید انزوای ایران و امنیتی‌تر کردن این پرونده ادامه خواهد یافت. تصویب قطعنامه‌های جدید برای ورود به فصل هفتم بند 39 تا 41 منشور سازمان ملل متحد ادامه این راهبرد خواهد بود. من فکر نمی‌کنم که کسی در کنگره و سنا، خواهان کشمکش نظامی دیگری در این منطقه باشد.

کاخ سفید اقدام نظامی علیه تهران را منتفی نمی‌داند، اما هیچ طرح فوری برای حمله به اهداف هسته‌ای در خاک ایران ندارد. من همچنان معتقدم که هرگونه حمله نظامی به ایران باید آخرین گزینه باشد.

آیا فرجام کار تقابل ایران با آمریکا یا اسرائیل، راه نظامی خواهد بود؟ سوال واضح‌تر این که آیا همان‌گونه که بیشتر مردم و کارشناسان می‌پرسند اسرائیل یا آمریکا مسائل هسته‌ای را بهانه تهاجم قرار خواهند داد؟

اگر بخواهم تنها با توجه به روند هارمونی و پیشرفت تحولات منطقه‌ای و کشورهای درگیر به این پرسش شما پاسخ دهم، جواب این پرسش نه خواهد بود.

آمریکا، اسرائیل، ائتلاف نیروهای ناتو یا حتی اعراب منطقه بخوبی به این حقیقت آگاهند که تفاوت ایران با عراق یا افغانستان قابل سنجش نیست. واقعیت این است که ایالات متحده در اشغال عراق و افغانستان به هیچ وجه درگیر جنگ نشد.

بگذارید من برای شما برآورد نقشه طرح دفاع امنیتی را که مارس امسال نیز منتشر شد، بگویم. اگر فرض کنیم که اسرائیل همچنان که شائول موفاز و ایهود اولمرت اکنون می‌گویند برای حفظ موجودیت خویش در مقابل جمهوری اسلامی با نادیده گرفتن افکار عمومی و رژیم‌های پادمانی بین‌المللی دست به اقدام حمله نظامی بزند، عملیاتی سخت را در مقابل خود خواهد داشت.

20 مجموعه تاسیسات هسته‌ای ایران در تمام ایران پراکنده شده‌اند و مخفی و پایین‌تر از سطح زمین در زیر لایه‌های حفاظتی بتون آرمه قرار دارند. فاصله اسرائیل از ایران بیش از آن است که هواپیماهای اسرائیلی قادر باشند پس از هدف قرار دادن تاسیسات ایران به کشور خود بازگردند.

از این رو مجبور خواهد بود از پایگاه‌های نظامی کشورهای اطراف ایران برای مقصود خود بهره بگیرد. محتمل‌ترین گزینه پایگاه‌های نظامی سعدون و بغداد در عراق و اینجرلیک ترکیه است. فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از این کشورها مرتکب این حماقت شوند.

پاسخی که ایران به این تجاوز خواهد داد در نوع خود قابل توجه خواهد بود. پاسخی که مسوولان ایرانی بارها اعلام کرده‌اند، جهان را غافلگیر خواهد کرد این اصلی‌ترین مانع این حمله است. اسرائیل سعی دارد حتی اگر به نابودی کامل تاسیسات هسته‌ای ایران نیز موفق نشود حداقل پرستیژ و غرور هسته‌ای ایران را از میان ببرد.

حتی اگر ایالات متحده در این تهاجم دخالت نداشته باشد که باور آن سخت است، آمریکا با انواع سلاح‌های فوق مدرن از جمله 5000 بمب هوشمندی که ماه گذشته در اختیار تل‌آویو قرار داده تا نسل جدید فانتوم‌ها و بمب‌افکن‌ها و جنگنده شکاری‌ها به این جنگ ناخواسته کشیده خواهد شد.

اسرائیل تا حد زیادی دلگرم به سامانه دفاع موشکی آروست که ماکتی از سامانه دفاع موشکی آمریکا و دارای بیش از 10 هزار موشک بالستیک است و چتری امنیتی بر فراز آسمان اسرائیل می‌گشاید؛ هر چند در این زمینه رفتار اسرائیل پیچیده است. واقعیت این است که اسرائیل ترجیح می‌دهد تا حد ممکن بار این عملیات بر دوش دیگر کشورها بخصوص آمریکا قرار گیرد.

پس از اعزام ناو هواپیمابر آیزنهاوز، کاخ سفید ماه قبل ناو اتمی یواس‌اس استنیس را به ناوگان نظامی خود در خلیج فارس اضافه کرد. تغییرات نظامی و آرایش دلتا در منطقه نیز حکایت از چیدمان تهاجم نظامی آمریکا دارد. در ساختار نظامی اسرائیل هم وضعیت تقریبا به این شکل است. با این روند ‌هارمونی تحولات آیا بروز جنگ محتمل است؟

در نگاه اول این اقدام و تغییرات جدید ارتش آمریکا در آرایش نظامی خود در خلیج فارس که دامنه آن به تغییرات در آرایش زیرآبی نیز کشیده شده، بوش سودای یک حمله محدود نظامی به ایران را در سر می‌پروراند؛‌ اما به نظر می‌رسد او تنهاست و چنان که شما هم اشاره کردید در کنگره، سنا و حتی کاخ سفید بسیاری با این طرح او مخالفند.

توانایی ایران در جنگ‌های طولا‌نی‌

ابراز اشتیاق اسرائیل برای اقدام نظامی علیه ایران، این عقیده را در دنیای اسلام و بخصوص در جهان عرب تقویت می‌کند که اسرائیل یک دژ نظامی برای اجرای سیاست‌های غرب در منطقه خاورمیانه است که رشد چنین تفکری در نهایت مانع تحقق اهداف اسرائیل برای صلح با همسایگان عرب خود می‌گردد.

من هم اینچنین فکر می‌کنم، اما بایدبگویم تل‌آویو خیلی اشتیاق جنگ ندارد، زیرا می‌داند ایران کشوری با منابع بسیار غنی است که توانایی دارد یک جنگ طولانی مدت و سخت را به اسرائیل تحمیل کند. این در حالی است که ایران می‌تواند از متحدان خود در منطقه خاورمیانه نیز استفاده کند.

در صورت بروز چنین جنگی، اقتصاد اسرائیل در معرض خطر قرار می‌گیرد. اسرائیل پیش از حمله به ایران باید به یاد بیاورد که ایران توانایی جنگ‌های بسیار طولانی را دارد. همان‌طور که 8 سال در برابر عراق جنگید.

مواضع یکسانی نیز درخصوص اقدام نظامی علیه ایران وجود ندارد و حتی آمریکا نیز به دلیل گرفتاری در باتلاق عراق برای جنگ با ایران تمایلی ندارد. اسرائیل باید الگوهای ذهنی خود درباره دستیابی ایران یا هر کشور دیگر در منطقه خاورمیانه که به دنبال دستیابی دانش هسته‌ای یا حتی تسلیحات هسته‌ای است تغییر دهد و فکر می‌کنم زمینه‌های این تغییر فراهم شده است.

درست است که انگاشته امنیتی ایران در عصر کنونی موجودیت اسرائیل را تهدید می‌کند و نقطه تلاقی دکترین‌های امنیتی و دفاعی ایران با اسرائیل اصطکاک‌زا و دارای سطحی وسیع از تنش‌زدایی است، اما با این حال همان‌طور که پیشتر نیز گفته‌ام تل‌آویو همچنان یک راه‌حل دیپلماتیک را برای خاتمه بحران هسته‌ای ایران ترجیح می‌دهد.

در شرایط کنونی باید پذیرفت که به هیچ روی برای انجام حمله نظامی به ایران نه آمریکا نه اسرائیل و نه حتی ائتلاف بین‌المللی هیجان‌زده نیست.

ارسلان مرشدی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها