بیست سال پیش در چنین روزهایی رونالد ریگان در آخرین روزهای ریاست جمهوری‌اش، گویی برای گرامیداشت موفقیت‌های سیاست خارجی خود در سفری به ظاهر پیروزمندانه به اتحاد جماهیر شوروی رفت. ریگان که در گذشته روس‌ها را با خود دشمن کرده و روسیه را امپراتوری شیطانی نامیده بود ناگهان و محتاطانه آنان را به طرف خود کشید و علنا ابراز امیدواری کرد که خصومت‌ها پایان یابد. وی گفت: دو ملت در آستانه عصری دوستانه‌تر قرار دارند. پیرمرد افزود: «آمریکایی‌ها همیشه سعی می‌کنند از دشمنان قدیمی دوست بسازند.»
کد خبر: ۱۸۰۴۱۶
این در حالی بود که هنگام سخنرانی ریگان موشک‌های روسی به طرف شهرهای آمریکا هدف گرفته شده بودند. آنچه که در این سخنرانی تاریخی چشمگیر است تضاد آشکار آن با دنیای مخلوق جورج بوش است که در آن، گفتگو با مردمی که با آنان موافق نیستند، یک نقص عقیدتی بدنام‌کننده به شمار می‌رود.

ریگان این سخنان را در دانشگاه مسکو، در سایه مجسمه عظیم نیم تنه لنین و در حضور بزرگان انقلاب روسیه بر زبان آورد که محیطی خاص برای سیاستمداری بود که گوشت و خون سیاسی‌اش با ضدیت با کمونیسم سرشته شده بود.

«ما نمی‌دانیم نتیجه این سفر چه خواهد بود اما امیدواریم که وعده اصلاحات تحقق یابد. در این بهار مسکو، در این ماه می 1988، اجازه بدهید امیدوار باشیم که آزادی مانند نهال سبز تازه‌ای که بر گور تولستوی کاشته شده است سرانجام در محیط غنی و حاصلخیز مردم و فرهنگ شما شکوفه دهد و به بار نشیند.»

روز بعد نیویورک‌تایمز در سرمقاله خود این سخنرانی را زیباترین نطق ریگان دانست و اعلام کرد این سخنان نشانه «بلوغ و پختگی» جهان‌بینی رئیس‌جمهوری است. اما با تمامی صحبت‌ها امروز حرف زدن از بلوغ فکری کاری به کلی عبث و دور از ذهن است و در سایه موقعیت کنونی آمریکا در جهان هیچ معادلی برای رویداد شگفت ایستادن ریگان در زیر سایه مجسمه لنین در قلب امپراتوری کمونیسم و صحبت از امید و تغییر به نظر نمی‌رسد. ریگان گفت: «می‌خواهم نه فقط از واقعیات امروز، بلکه از امکانات فردا سخن بگویم.»

شاید هیچ چیز برای بی‌اعتبارتر کردن سیاست دولت کنونی در زمینه عدم گفتگو با دشمنان بدتر از مقایسه آن با تصویر و اقدام ریگان در مسکو نباشد که درباره امیدهای خود برای آینده سخن گفت.

همچنین ممکن است برای تصویر فاجعه جورج بوش هیچ چیزی بهتر از مقایسه موقعیت او در این هفت ماه آخر ریاست‌جمهوری‌اش با موقعیت ریگان در تابستان 1988 نباشد. برخلاف ریگان که می‌توانست از سخنرانی خود در مسکو برای تشویق و ترغیب دشمنان پیشین به اصلاحات بیشتر به خاطر آینده‌ای بهتر استفاده کند بوش مجبور شد از حضور در پارلمان اسرائیل برای توجیه ناکامی‌های بی‌حد و مرز در سیاست خارجی خود و از همه چشمگیرتر در عراق استفاده کند.

بوش به جای نگاه به آینده مجبور است به گذشته نگاه کند و راحتی خود را در موارد مشابه جنگ جهانی دوم جستجو کند که هیچ کدام از آنها در شرایط کنونی ما قابل اعمال نیست. بوش با نابود کردن عراق که عاملی بازدارنده در منطقه بود، ایران را به عنوان قدرتی منطقه‌ای تقویت کرد و اکنون گفتگو با متنفذترین مردم منطقه اشتباه نیست.

اما از همه چشمگیرتر، همچنان که در این روزهای آخر عمر دولت بوش شاهد هستیم بررسی لطماتی است که بوش به حزب جمهوریخواه که در واقع از رونالد ریگان به او ارث رسیده بود، وارد آورده است. با وجود لطمات فراوانی که ریگان به بودجه فدرال، تور ایمنی دولت و بافت سیاسی آمریکا زد، توانست احترام، اعتبار و قدرتی به محافظه‌کاری آمریکایی بدهد که بیش از یک نسل باقی ماند. چنان اعتبار و قدرتی که حزب دموکرات را از گردونه قدرت آمریکا خارج کرد و توانست بوش را با وجود ناتوانی‌های آشکار وی به عنوان یک نامزد ریاست جمهوری، یک مدیر اجرایی و یک متفکر، به ریاست جمهوری آمریکا برساند.

از بوش به عنوان تحقق آرزوهای ریگان و میراث‌خوار او ستایش به عمل می‌آمد. پس از شکست در برابر بیل کلینتون در سال 1992 و گرفتن کنترل کنگره در 1994، محافظه‌کاران به طور کلی و جمهوریخواهان به طور خاص از پیروزی سال 2000 بوش به عنوان غنیمتی استقبال کردند که از سال 1980 در انتظارش بودند یعنی زمانی که فکر می‌کردند لیبرالیسم را برای همیشه به زانو درآورده‌اند. آنان تا سال 2004 تمامی اهرم‌های دولت را در اختیار گرفتند اما برخلاف انتظارهای آنان دستور کار محافظه‌کاری بیش از هر زمان دیگری دچار تزلزل و ناکامی شده بود.

امروز بوش منفورترین و نامحبوب‌ترین رئیس‌جمهوری تاریخ معاصر است. او به عقاید جمهوریخواهان درباره کوچکی ابعاد دولت پشت پا زده و اعتبار آنان را به عنوان نگهبانان مسوول‌تر پول مالیات‌دهندگان نابوده کرده است و البته به جنگ منتخب خود او هم باید اشاره کرد که به ملت‌سازی برخلاف اصول اخلاقی و قانونی و شرورانه ویلسون‌وار که محافظه‌کاران همواره از آن متنفر بوده‌اند، منجر شده است. (توماس وودرو ویلسون بیست و هشتمین رئیس‌جمهوری آمریکا 1921-1913 که بنیانگذار جامعه ملل بود).

این روزها در واشنگتن حرفی که بیش از همه بر سر زبان‌ها است این است که تصویر جمهوریخواهان خراب شده است اما به نظر من واقعیت ممکن است خیلی بدتر از این باشد. نشانه‌هایی وجود دارد که حزب جمهوریخواه به سمت شکست تمام عیار در انتخابات کنگره در پاییز امسال به پیش می‌رود.

ریگان آنچه را که یازدهمین فرمان حزب خود می‌نامید، تدوین کرد: «تو نباید از جمهوریخواه دیگر بدگویی کنی.» هفته گذشته اسکات مک کللان، منشی مطبوعاتی سابق بوش با مجموعه‌ای از افشاگری‌های نابودکننده درباره کاخ سفید، که خود در آن کار می‌کرد و درباره رئیس‌جمهوری که به وی خدمت می‌کرد یازدهمین فرمان ریگان را به کلی بی‌اعتبار کرد اما با توجه به گناهان متعدد بوش درباره کشور، حزب خود و مردم سراسر جهان،‌ این احساس وجود دارد که این حداقل مجازاتی است که او می‌توانست انتظارش را داشته باشد.

منبع: گاردین‌
مترجم: علی کسمایی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها