در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گوشی را که برداشتم، گفت: به گوشی؟ گفتم: سلام حاجی. هنوز و همیشه بگوشم. گفت: نتیجه گزارش البرادعی را شنیدی؟ گفتم: بله. بیمقدمه گفت: پیروزی بزرگی بود. این پیروزی مال همه است. کسی حق ندارد به حساب خودش واریز کند. پرسیدم: اتفاقی افتاده مگر؟ گفت: روزنامهها را نخواندهای؛ همین امروز(دیروز) که فقط یک روز از انتشار گزارش آژانس میگذرد، هر کس (از هر جناح) میخواهد آن را به حساب گروه خودش واریز کند. این گزارش، حاصل همان اتحاد ملی و انسجام اسلامی است. باور کن آن مادر شهید در روستاهای سیرجان و مشهد و آذربایجان و جنگلهای شمال و حاشیه کارون هم در این پیروزی سهیم است. سرفههای آن جانباز شیمیایی که انرژی هستهای را حق مسلم ما میدانست در این پیروزی موثر است. حتی موضعگیری ملتهای مسلمان در همه جای جهان که دستیابی ایران به انرژی هستهای را حقی مسلم میدانستند هم در این پیروزی تاثیر داشت. آن مادر شهید و این جانباز و آن مسلمان افغانی و عرب و مالزیایی یا لبنانی و قطری کاری نداشتند چه جناحی طرف مذاکره است. آنها دعا میکردند برای پیروزی مسلمانان.
میگفت: چرا دستاورد این پیروزی را به حسابی واریز نمیکنند که برای همه مردم ایران و ملتهای مسلمان قابل برداشت باشد. اگر به حساب همه باشد، همه از آن دفاع میکنند. گوشی دست من مانده بود و او مثل همان روزها میپرسید: به گوشی؟!
میگفت: اگر بهگوشی، بنویس که یادمان نرود وقتی امریکاییها در طبس زمینگیر شدند یا وقتی خرمشهر را از متجاوزان پاک کردیم، امام فرصت نداد آن پیروزیها به حساب فرد و گروه و لشکر و نیرویی واریز شود؛ «آن شنها ماموران خدا بودند که مثل ابابیل به فرمان حضرت حق بر هواپیماهای امریکایی باریدند»، «خرمشهر را خدا آزاد کرد».
میگفت: یادت هست؟ وقتی شنیدیم خرمشهر را خدا آزاد کرد، چه حسی داشتیم؟ احساس کردیم خدا با ماست. به قدرت لایزالی متصل هستیم که شکستناپذیر است.
خودمان را مثل ریگهای بیابان دانستیم و ریگهای بیابان را هم مثل خودمان سربازانی در فرمان حق تعالی. به این فکر نکردیم فرمانده عملیات چه کسی بود و طرف مذاکره کی بود.
گفت: به گوشی؟ گفتم: همچنان بگوشم. گفت: گزارش البرادعی صرفاً محصول دیپلماسی ما نبود. البته دیپلماسی و تدبیر ما هم بیتاثیر نبود. بلکه اراده خداوند بر این بود که دعای آن مادر شهید و این جانباز قطع نخاع و ... مستجاب شود.
گمان کرد که ارتباط قطع شده، دوباره پرسید: به گوشی؟ گفتم: بله حاجی! بگوشم.
گفت: خلاصه، بنویس که «وما رمیت اذ رمیت...» .
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد