یک دقیقه بیشتر

پاییز با تمام رنگ‌ها جلوه می‌نماید، با طراوت خاک باران خورده خاطرات را لمس می‌کند و قرار است فصلی باشد برای ماندگاری‌؛ مانند نوجوانی که فصلی است زرین به رنگ برگ‌های پاییز و پر از خاطراتی است که تا سال‌ها پس از گذر از این دهه‌ مهم زندگی با شور و شوق نقل محفل‌هاست.
پاییز با تمام رنگ‌ها جلوه می‌نماید، با طراوت خاک باران خورده خاطرات را لمس می‌کند و قرار است فصلی باشد برای ماندگاری‌؛ مانند نوجوانی که فصلی است زرین به رنگ برگ‌های پاییز و پر از خاطراتی است که تا سال‌ها پس از گذر از این دهه‌ مهم زندگی با شور و شوق نقل محفل‌هاست.
کد خبر: ۱۵۳۴۴۲۴
نویسنده رامتین چیت‌سازان - نوجوانه
 
چه بسیاربزرگان فامیل و‌پدربزرگ‌هایی که راوی خاطرات‌نوجوانی خودهستند؛خاطرات تلخ‌وشیرینی‌دارندکه برای نوجوانان امروز نوبرانه‌ای دلنشین است و‌چه وقت محترم و‌ مغتنمی بهتر از آخرین شب پاییز که طولانی‌ترین شب سال هم هست. 
شب یلدا‌؛ شب تولد مهر،آغاز فصل زمستان فصل قصه‌ها و‌داستان، فصل رسیدن ننه سرما‌؛شبی که درخود قصه و روایت‌ها دارد، شب‌های مرور داستان‌های اساطیری و‌ کهن این سرزمین که از دیرباز تا اکنون همواره برای نسل‌ها مانا و ماندنی بوده و هست مانند قصه‌های هزار و ‌یک‌‌شب. شبی که فلسفه و نامش‌؛ اندازه و مقدارش‌؛ سنت و مرامش همه با قصه‌های گوناگون‌ نسل‌‌ به‌ نسل و سینه به سینه منتقل شده است. این‌ تقویم‌ و رویداد‌ جهان هستی برای یک‌دقیقه بیشتر زیستن شاید همان جشن با شکوه زندگی است‌؛ قدرشناسی از لحظه‌لحظه‌های زیستن و درک بودن در این جهان پهناور به بهانه طولانی‌شدن شبی که پس از آن زایش مهر و روشنی اتفاق می‌افتد بسان خوف و رجا و آسانی پس از هر سختی و آرامش پس از طوفان که همه نشانه‌های پروردگار جهان هستی است. حال برای من مسأله این است ما چطور به این رویداد هستی نگاه می‌کنیم؟ آیا به‌راستی قدر دقایق و ‌لحظه‌های عمر را می‌دانیم؟ اصلا یادمان می‌ماند زندگی کنیم؟ شاید باید بازتعریفی از زندگی برای خود و به‌ویژه نسل نوجوان با تجربه زیستی دنیای دیجیتال داشته باشیم، برای پدربزرگ‌ها و‌ مادربزرگ‌ها و‌ حتی نسل‌های کمی نزدیک‌تر ارزش دقایق زندگی بیشتر بود. گویا سرعت زندگی کندتر بود، دقیقه‌ها بیشتر درک‌ می‌شد، روز از طلوع خورشید به آرامی آغاز می‌شد، کار جنبه رونق‌بخشیدن به زندگی داشت، نیم‌چاشت و ناهار و شام زمان معینی داشت، دیدارهای چهره به چهره و زود به زود زندگی را معنا می‌بخشید، لحظه‌های زندگی به آرامی درک می‌شد و شب می‌آمد و روز می‌شد. با آسمان نیلگون و صدای اذان مغرب شب آغاز می‌شد اما شب‌ها برای خودش روایتی دیگر داشت‌. زیست شبانه مفهومی فراتر از درک اکنون ما از شب داشت‌؛ عطر غذای مادر، نور کم خانه، حضور تمام افراد خانواده در کنار سفره شام، تماشای دسته‌جمعی برنامه‌ای از تلویزیون و آماده شدن برای آرامیدن در شب‌های گاه تکراری زندگی لحظات زیستن آدم‌های شهر و دیارمان بود. اما هنگامی‌ که تقویم به آخرین شب پاییز می‌رسید، نامش‌ تغییر می‌کرد. این تغییر با زمان آغاز می‌شد، یک دقیقه بیشتر گویا نوبرانه‌ای برای زندگی بود که همراه خود دگرگونی در مرام برگزاری آن شب، خوراک سفره و روند‌ زیست شبانه را به ارمغان می‌آورد. از سنت‌ها و آیین برگزاری شب یلدا روایت‌ها بسیار است، از گوشه و کنار این سرزمین گرفته تا اقوام گوناگون و مرام و‌ مسلک‌ها، هر ایرانی با پاسداری از این سنت و فرهنگ، شب یلدا را برگزار و احیا می‌کند‌. بله شب زنده‌داری مهم‌ترین سنت و آداب برگزاری این‌ شب است. شبی که نام دیگرش شب چله است، زیرا درگذشته براساس تقویم کشاورزی شروع چله بزرگ زمستانی برای فعالیت کشاورزان را از این شب می‌دانستند. 
به‌هر‌روی شب چله، شب یلدا، طولانی‌ترین شب سال با بقیه شب‌ها فرق داشت؛ به‌رسم پیشینیان، همه اعضای خانواده و فامیل منزل بزرگ‌تری مثل پدربزرگ یا مادربزرگ یا کدخدایی در ده جمع می‌شدند و آن شب را کنار هم سپری می‌کردند؛ در این شب شام و غذاهای ویژه‌ای تدارک دیده می‌شد که در نقاط مختلف با توجه به شرایط زیستی متفاوت بود و آنچه همه بر آن اتفاق‌نظر و اشتراک داشتند شب‌چره بعد شام یلدا بود تا این بیداری و شب‌زنده‌داری مفرح بگذرد؛ خوراکی‌‌هایی مانند انار، هندوانه و ‌میوه‌های زمستانی، آجیل و خشکبار و خوراکی‌های محلی، همه بهانه‌ای بود برای گستردگی جمع صمیمی خانواده و فامیل و گذراندن لحظه‌های خوش در‌کنار یکدیگر و عبور از تاریکی شب و رسیدن به مهر فردا با درک‌ دقیقه‌ای بیشتر برای زیستن اما مهم‌ترین و‌ جذاب‌ترین بخش شب‌های یلدا، گپ‌و‌گفت‌‌‌های آن شب بود از احوالپرسی‌ها و گفت‌وگوهای روزمره تا داستان‌ها و‌ قصه‌های پدربزرگ برای کودکان و نوجوانان که دیگر بزرگ‌ترها هم همیشه با گوش جان نوش می‌کردند؛ لحن صمیمی و مهربان، اداهای منحصر به فرد آن راوی پُر‌ذوق، مثل‌ها و متل‌ها، شعر‌ها و ترانه‌های محلی، افسانه‌ها و داستان‌های اساطیری و روایت زندگی قهرمانان قصه‌ها همگی نُقلِ نَقلِ این شب بود. وقتی پدربزرگ از امیر‌ارسلان نامدار می‌گفت و بیان جوانمردی‌ها، هنگامی که شاهنامه می‌خواند و از حماسه روایت می‌کرد و تفألی هم بر دیوان حافظ و حال‌و‌احوال تغزل به جان‌ها می‌بخشید و ناگهان می‌رسید به «قصه ما به‌سر رسید، کلاغه به خونش نرسید…»، گاهی چشم‌ها هنوز منتظر و گوش‌ها مشتاق شنیدن بودند و زمان آن‌قدر تند و شیرین می‌گذشت که جان‌ها را تازه می‌کرد؛ در این محفل چه بسیار نوجوانانی که با این قصه‌ها همذات‌پنداری می‌کردند و در تلاش بودند با شنیدن دقیق، روایت‌ها را به‌خاطر بسپارند تا فردا برای همسالان خود باز تعریف کنند؛ همچنین گاه برخی نیز پای کرسی و زبان گرم راوی محفل به خواب می‌رفتند... و این‌گونه این محفل گرم و صمیمی این‌ جشن باشکوه خانوادگی در بامدادان اولین روز زمستان به پایان می‌رسید. بسیاری شب یلدا را جشن می‌نامند، جشن یلدا که از فردایش خورشید ذره‌ذره طلوعش زودتر و غروبش دیرتر می‌شود، روزها بلندتر و مهر و نور افزون‌تر می شود. جشنی با سابقه هزاران ساله در تاریخ و فرهنگ ما ایرانیان که همچنان نام و تقویمش ماناست. حال از شما می‌پرسم: جشن شب یلدای خانواده شما چگونه برگزار و این فرهنگ و سنت اصیل چطور احیا می‌شود؟ قدری تامل به این پرسش مرا یاد سفره‌های رنگین و خوراکی‌های جذاب یلدا می‌اندازد که سادگی‌اش مانند شب‌چره‌های قدیم نیست، شکل‌و‌شمایلش تغییر کرده اما خوشحالم که همچنان برگزار می‌شود. حضور و دورهمی‌ها بسان جشن و شب‌زنده‌داری هم شاید مانند گذشته پر‌رونق نیست اما گاه‌گاهی در برخی خانواده‌های مقید به احیای فرهنگ دیده می‌شود اگرچه شاید آنچه دیگر نیست و فقدان بزرگ این جشن و شب زیباست، همزیستی افراد شرکت‌کننده در این محفل با یکدیگر است. دیگر بزرگ‌ترها شوقی برای قصه‌گویی و نوجوانان و‌ جوان‌‌ترها حوصله‌ای برای شنیدن و همراهی ندارند. نوجوانانی‌ که همزیستی با فناوری‌های نوین ارتباطی و تلفن همراه و شبکه‌های اجتماعی را تجربه کرده‌اند، این جمع و تکرار همیشگی و مطول داستان‌ها و گفت‌‌و‌‌شنود‌ها برای‌شان جذاب نیست و‌ حتی کسالت‌آور است. بزرگ‌تر‌ها هم که خود را عقب‌تر از نسل امروز می‌دانند، دیگر آن اعتماد‌به‌نفس و ذوق و شور و اعتبار را در کلام خویش برای جلب نظرها نمی‌بینند و این‌گونه همزیستی و زبان مشترک گم می‌شود در شلوغی و‌ همهمه حضور آدم‌ها و اگر این دورهمی در شب دیگری برگزار شود، نقطه تمایزی با شب یلدا ندارد؛ گویا فقط رفع تکلیف و عادت اجتماعی سبب برگزاری این محفل شبانه است، به‌دور از هیچ درکی از معنای شب یلدا.
مسأله این است؛ نداشتن زبان مشترک و نبودن قصه‌ای برای روایت؛ یا گاهی نداشتن و نبودن گوشی برای شنیدن و حالی برای گفتن‌. بیایید شب یلدا را مانند یک فیلم سینمایی ببینیم.
‌فیلم سینمایی شب یلدا؛ این روزها پدربزرگ یا مادربزرگ ما که نقش اصلی داستان یلدا بودند نقش‌شان در سکانس زندگی کجا بود؟ گویا مانند برخی فیلمسازان نوبر سینما نقش‌ها فروخته شده و داستان فقط در سطح روایت می‌شود و دیگر قرار نیست مادر فیلم علی حاتمی صدایش در تمام صحنه‌ها نخ تسبیح باشد‌. گویا این روزها نقش اصلی فیلم سینمایی شب یلدا به نوجوانان سپرده شده و قرار است یلدا حول محور این شخصیت‌ها بچرخد و روایتگر این داستان نسل امروزند. بیایید از زاویه دیگری نگاه کنیم، بسیار هم خوب است که به جوان‌تر‌ها میدان داده و اجازه دهیم نسل امروز روایتگر این آیین و سنت دیرینه سرزمین‌ ما باشد. شما ستاره نقش اصلی فیلم سینمایی شب یلدا باشید؛ شما میدانداری کنید. شب یلدا را شما روایت کنید‌… خوب؛ اما شما نوجوان نسل امروز از شب یلدا چه می‌دانید؟ از چگونگی شکل‌گیری، فلسفه، آداب، سنن، رویارویی اقوام، روش و‌ منش‌های برگزاری این آیین چه می‌دانید؟ پس اولین گام دانستن و مطالعه پیشینه شب یلداست تا بتوانیم آن را درک و برگزار کنیم…و چند پیشنهاد دیگر هدیه یلدایی من به شما:
قدم دیگر علاقه و مطالعه آیین یلداست این که در گذشته چه آداب و رسومی برگزار می‌شد و هر کدام خاستگاه و هدف و حرف و مرام‌شان چیست.برنامه‌ریزی برای همزیستی چهره به چهره و به دور از فضای مجازی می‌تواند سهم بزرگی در برگزاری اصیل این جشن داشته باشد.
به این‌ منظور که تلفن همراه و اینترنت تعطیل؛ می‌خواهیم در کنار هم نفس به نفس و فضای حقیقی را زیست کنیم و درک بهتری از این رویداد فاخر داشته باشیم. مطمئن باشید آن حلقه مفقوده ‌نسل‌ها با این پیشنهاد نمایان می‌شود و پیوند می‌خورد.
سعی کنیم خودمان روایتگر باشیم؛ شاهنامه‌خوانی، حافظ‌خوانی، کتاب‌های قصه و داستان‌های کهن را تمرین و توسط گروه همسالان مانند دیگر فرزندان و‌ نوجوانان برای اعضای خانواده و فامیل آماده و اجرا کنیم، خواهید دید که این نمایش خانوادگی صحنه بی بدیل هنر و شگفتی خواهد شد.از حضور پدر‌بزرگ و‌مادربزرگ‌ها غافل نشوید؛ مانند کسی که از گذشته آنها هیچ نمی‌دانید با ذهنی آزاد از تاریخ بپرسید و بگذارید خاطرات پیش چشمان‌شان ورق بخورد و برای‌تان از تجربه زیستی خود روایت کنند چیزی که دیگر اتفاق نمی‌افتد و اینگونه شما تجربه سفر در ماشین زمان را خواهید داشت.
یکی دیگر از اتفاق‌های خوش دیگر بازی‌های دست‌جمعی است که شور آفرین محفل‌های خانوادگی و شب‌های بلند زمستان بوده و‌ هست؛ بازی‌هایی مانند اسم فامیل، یه‌قل دو‌قل و بسیاری از بازی‌های بومی و محلی که در روستاها و شهر‌ها رواج دارد می‌تواند سبب خلق خاطرات خوش و دلچسبی شود. فراموش نکنید شب یلدا شب هم آوازی و همنوایی است از ترانه‌های زیبای محلی تا سرودهای ماندگار فارسی و می‌تواند برای شما تجربه همخوانی دلپذیری را رقم بزند.
در آیین ما همیشه هدیه دادن و هدیه گرفتن دلپذیر است حتی هدیه‌ای کوچک مانند چاپ اشعار حافظ و پیچیدن آنها و انداختن در سبدی سرخ که مهمانان هم یادگاری از آن محفل داشته باشند و همچنین با شعری، بیتی به دیوان حضرت حافظ تفال می‌زنند و این هدیه شاید الهام‌بخش فصل جدید سال و زندگی آنها باشد. ده‌ها پیشنهاد دیگر که می‌دانم ذهن کنجکاو و خلاق نسل نوجوان امروز به خوبی آنها را تصویر می‌کند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها