سند افول
نگرانی از قدرت فزاینده چین و پیگیری دکترین مونرو از ستون‎های اصلی امنیت ملی آمریکا معرفی شدند

سند افول

سند امنیت ملی آمریکا و «دکترین مونروئه جدید»

انتشار پرسر و صدای سند امنیت ملی جدید ایالات متحده از سوی دونالد ترامپ، بسیاری از اندیشمندان روابط بین‌الملل را به بازخوانی تاریخ این کشور و بررسی مجدد راهبرد انزواگرایی پیشین در آمریکا واداشته است.
انتشار پرسر و صدای سند امنیت ملی جدید ایالات متحده از سوی دونالد ترامپ، بسیاری از اندیشمندان روابط بین‌الملل را به بازخوانی تاریخ این کشور و بررسی مجدد راهبرد انزواگرایی پیشین در آمریکا واداشته است.
کد خبر: ۱۵۳۲۱۵۷
نویسنده دکتر مهدی خانعلی‌ زاده - استاد روابط بین‌الملل

در سال‌های ابتدایی اعلام استقلال و تاسیس کشور آمریکا، بحث بر سر نوع طراحی سیاست خارجی این کشور بسیار داغ بود و گروه‌ها و طیف‌های سیاسی مختلف، مباحثاتی را در این زمینه مطرح می‌کردند؛ این‌که واشنگتن باید چه رویکردی را در قبال تحولات بین‌المللی اتخاذ کند و نحوه تعامل این کشور جدید با کشور‌های قدرتمند و ریشه‌دار اروپایی چگونه باشد.

این مسأله زمانی حل شد که یک دکترین از سوی پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا ارائه شد. «جیمز مونروئه» در دوم دسامبر ۱۸۲۳ میلادی ضمن نطق سالانه خود در نشست مشترک دو مجلس قانون‌گذاری این کشور اعلام کرد: «ما در قبال اختلافات اروپاییان با یکدیگر بی‌طرف خواهیم بود ولی هر تلاش تازه از جانب اروپاییان به مداخله و استعمار سرزمین‌های قاره آمریکا، در شمال یا در جنوب این قاره، را تعرض نظامی به ایالات متحده و حالت جنگ تلقی خواهیم کرد و دست به دفاع مسلحانه و حمله متقابل خواهیم زد. این اخطار مربوط به آینده است و دولت ایالات متحده در وضعیت موجود قاره آمریکا (امور مستعمرات وقت اروپاییان در این قاره) مداخله نخواهد کرد.»

دکترین مونروئه – که در ادبیات سیاست بین‌الملل تحت عنوان «انزواگرایی» مطرح می‌شود – سیاست خارجی ایالات متحده در قبال قاره‌های دیگر جهان به‌جز قاره آمریکا را خنثی و بی‌تفاوت اعلام می‌کند و در طرف مقابل، آمریکای شمالی و جنوبی را زمین بازی انحصاری واشنگتن در نظر می‌گیرد؛ موضوعی که باعث شد تا حدود دو قرن، آمریکای لاتین با نام «حیاط خلوت آمریکا» شناخته شود و تمامی تحولات سیاسی در کشور‌های این منطقه، مستقیما با مداخله ایالات متحده همراه باشد. 

دکترین مونروئه، اما همزمان با بمباران اتمی ژاپن و ارائه دکترین ترومن – که ایالات متحده را یک نیروی اخلاقی برای مبارزه با کمونیسم در جهان معرفی می‌کرد - از بین رفت. حالا یک آمریکای جدید متولد شده بود... تمامی اقدامات مداخله‌جویانه آمریکا در امور داخلی کشور‌های مختلف جهان و انجام کودتا‌ها علیه دولت‌های ملی و عملیات‌های نظامی علیه جنبش‌های آزادیبخش، ذیل دکترین ترومن صورت گرفت؛ راهبردی که اساسا ایالات متحده را به طور کامل از انزواگرایی، خارج و تبدیل به یک قدرت مداخله‌گر در نظام بین‌الملل کرد.

از همان زمان، جریاناتی در فضای سیاست داخلی آمریکا با این راهبرد مخالف بودند و بازگشت واشنگتن به دکترین مونروئه را طلب می‌کردند، اما فضای جنگ سرد و تقابل دو ابرقدرت در شرق و غرب، امکان پژواک صدای این مخالفان را فراهم نمی‌کرد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، به نظر می‌رسید که دکترین ترومن با رویکرد‌های هژمونیک آمریکا همخوانی و همسویی داشته باشد، اما هزینه‌هایی که «ریاست جهان» برای کاخ سفید ایجاد کرد، مجددا شعله‌های مونروئه‌گرایی را شعله‌ور کرد.

شکل‌گیری جنبش MAGA با شعار «اول آمریکا» که منجر به روی کار آمدن یک چهره جنجالی به نام «دونالد ترامپ» در سیاست ایالات متحده شد، در راستای همین تحولات بود. درواقع، جامعه آمریکا از مداخلات هزینه‌ساز واشنگتن در مناسبات بین‌المللی تحت عناوینی مانند صدور دموکراسی و مبارزه با تروریسم خسته شده بود و به سراغ طیفی از سیاستمداران رفت که خواهان بازگشت به دکترین مونروئه – البته با تغییراتی که متناسب با زمان کنونی باشد - بودند. 

انتشار دکترین جدید دفاع ملی ایالات متحده نیز نشان می‌دهد که پنتاگون، تمرکز بر آسیا و تلاش برای کاهش شتاب افزایش نفوذ چین در جامعه جهانی را در اولویت دوم قرار داده و تمرکز خود را بر امنیت داخلی و قاره‌ای – یعنی آمریکای شمالی و جنوبی – قرار داده است. این مسیر، منجر به مرگ زودرس راهبرد Pivot to Asia و احیای دکترین مونروئه خواهد شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها