از همینجاست که بنده حق براى مشى در عرصه زمین و گذار از فراز و نشیبهاى تاریخ دست در دستان ولى خدا مىگذارد تا تمامیت، عبودیت و بندگى در صورت فرهنگ و تمدن ظاهر شود؛ ورنه همه درک و دریافت حاصله از بیتوته شباهنگام مشعر و تجربه آفتاب عرفات و اقامت در سرزمین منا و قربانى در پرده اجمال مىماند و امکان ظهور و بروز در هیأت مناسبات فرهنگى و مدنى مبتنى بر عبودیت و معرفت حق پیدا نمى کند.
شاید اینهمه وجهى از اکمال دین و اتمام نعمت باشد که نبى مکرم اسلام (ص) در آخرین سال از حیات با پرده برداشتن از گنجخانه ولایت و امامت منصوب حق، امیرالمؤمنین على (ع) آن را مکشوف همگان ساخت. در حقیقت، شکست تمامى بتها و ویران ساختن بتخانهها و اعلام شهادت به وحدانیت و ربوبیت حضرت حق یک وجه ایمان آوردن است و جارى شدن در زمین و ظاهر ساختن این شهادت در هیأت عملى و مناسبات فردى و جمعى وجه دیگر. وجه مهمى که باعث اصلاح امر معاش و معاد بندگان خدا، مسدود ساختن مجارى فساد و افساد، ناکام گذاردن ابلیس لعین، تأسیس مدینه طیبه، اقامه عدل، تربیت نفوس بندگان و بالاخره نایل شدن کلیه موجودات انسانى و غیرانسانى بهمراتب عالى کمال و رشد مىشود. بهعبارت دیگر، راز آنچه بیان شد در موضوع و مفهوم عهد با ولى خدا بر کرانه غدیر نهفته است.
بر هیچکس پوشیده نیست که نیل به همه مراتب و موارد مذکور در گرو و منوط به حضور خلیفه منصوب از جانب حق در میان مردم و عهد و پیمان عمومى مردم با اوست.
در حقیقت، این رابطه مصدر و منشاء ظهور قدرت دین براى نیل به همه مقاصد متعالى مرضى حق است و بىظهور این قدرت که لازمه تأسیس دولت حقه است هیچیک از مراتب طى نشده و دین و دیندارى در گستره خلوت دل مردان اهل ایمان و در کنج پستوى خانه هایشان مىماند و زمین سرشار از تباهى و فساد و ظلم، تمامى عناصر حیاتبخش خود را از دست مىدهد و تبدیل به ظلمتکدهاى عفن مىشود.
غفلت از غدیر و پیمان با ولى، مانع از ظهور تمامى شئونات ولى و حجت حق و ناگزیر، زمینه ساز ظهور پراکندگى، تشتت، تزلزل و ضعف در تمامى ارکان حیات فردى و اجتماعى انسانها و بالاخره تعطیلى بخش عمده احکام و تکالیفى مى شود که از سوى حضرت حق اعلام و توسط نبى مکرم اسلام (ص) به همگان ابلاغ شده است.
تشخیص تکلیف در میان فراز و فرودها و نقاط عطف مهم (مبتنى بر معیارهاى حقیقى) و انجام و اجراى آن در گستره حیات فردى و جمعى در گرو احراز صلاحیت، علم، اذن و قدرت است.
وصول به این وجوه مهم براى هیچکس ممکن نیست مگر اینکه علم خود را از گنجخانه حضرت حق دریافت کرده باشد و آن را پیراسته و مصون از شک و شبهه و التقاط و امتزاج عرضه کند.
اذن حضرت خداوندى را براى اعلام حکم مبتنى بر دریافت و علم حقیقى حاصل آورده باشد و بالاخره از طریق عهد و پیمان مردم به قدرت براى اعمال حکم و بسط آن دسترسى پیدا کرده باشد.
آنچه واسپس ماجراى غدیر باعث شد تا امر معاش و معاد مردم از مسیر حق خارج و در گرداب ابتلائات آلوده به تفرق، اختلاط، امتزاج و انحراف گرفتار آید، چیزى جز گسست عهد مردم و ایجاد مانع بر سر راه ظهور قدرت نبود؛ ورنه ولى منصوب از جانب حق یعنى آیت کبراى خداوندى، على (ع) از صلاحیت، علم و اذن برخوردار و تمامى شئون را نیز دارا بود، اما اعمال ولایت در گرو قدرت بود؛ همانى که بىهمراهى جماعت مسلمین و ماندن آنان در گستره عهد و پیمان مجال ظهور نمى یافت.
این قدرت مجال مىداد تا مستضعفان و مؤمنان امکان رسیدن به اقتدار را بیابند و امر حق معطل بر زمین نماند.
از آن روز، با وجود آنکه تمامى امکان یعنى صلاحیت، علم و اذن در میان اهل بیت نبى اکرم (ص) و حجج منصوب حضرت حق جمع بود ولى زمینه رسیدن مستضعفان بر مدار اقتدار فراهم نیامد و چنان شد که سال از پى سال و قرن از پى قرن بر حجم و گستره ظلم و تباهى و فساد افزوده شد تا آنجا که بنابر پیشبینى نبى رحمت، زمین آکنده از ظلم و جور شد و همه حجج الهى یکى و سپس دیگرى کشته ظلم ظالمان شدند.
واسپس اینهمه سال و قرن و همه تجربههاى بشرى آخرین حجت خدا، با تمامى صلاحیت و علم و اذن در انتظار بازگشت و تجدید عهد مردم بر کرانه غدیر غیبت نشسته است تا با ذوالفقار کشیده، امکان اعمال قدرت و تأسیس دولت حقه و کریمه را حاصل آورد و داد همه مظلومان را از ظالمان باز پس گیرد.
این سخن بهمعنى ضرورت تجدید نظر در رابطه یکطرفه ما با حجت حق یعنی امام زمان (عج) است. عادت معتاد ما، استفاده بىحد و شرط از شفقت، رحمت و کرامت ولى خدا براى برآورده شدن حاجات ریز و درشت است و غفلت از انتظار حضرت از ما.
بزرگترین انتظار حضرت، تجدید عهد، ماندن بر عهد و ایجاد آمادگى تمام براى یارى ایشان است؛ بدانگونه که این عهد و آمادگى عمومى، مجال بازگشت حق امام به خانه امام و ظهور قدرت اسلام را فراهم آورد تا از این طریق زمین از ظلم و جور پیراسته شود و دولت کریمه مجال استقرار پیدا کند.
در این مسیر، شناسایى امام و حق امام در رأس همه امور است و تجدید عهد در گرو این شناسایى است.
اولین ظلم رفته بر امام، نشناختن امام است. برترى یافتن جماعت کثیرى از خلفا و سلاطین در طول تاریخ حاصل ظلم اول و سلطه آنان بر تمامى امور و مناسبات مادى و فرهنگى خلق روزگار و اولویت اوامر آنان در نسبت با اوامر و نواهى امام معصوم حاصل شوم ظلم آخر یعنى نشناختن حق امام است.
از همین مجرا فرهنگها و تمدنهاى غیرحقیقى و غیروحیانى مجال بسط یافتند و چتر سیاه خود را بر سر خلق عالم گستردند چه، عموم فرهنگها و تمدنها انعکاس و حاصل و محصول نظر و عمل اقوامى هستند که امام منسوب به خود را بر امام مبین و ولى حقیقى مسلمین ترجیح دادند.
از همینجاست که بلافاصله، شناسایى پیشوایان اهل ظلم و ظهور خاستگاه آنها در هیأت فرهنگ و تمدن اهل ظلم و عهدى که بشر با آنها و فرهنگ و تمدن ویژهشان منعقد کرده، ضرورى و لازم بهنظر مىرسد. ما در این باره همانقدر کاهلى و سستى کردهایم که درباره موضوع اول.
اصلاح رویکرد به فرهنگ مهدوى و گذار از نگرشى سطحى، عوامانه، یکسویه و عادت شده به همین معناست. تا این رویکرد اصلاح نشود نوع عملکرد ما و گستره آن روى بهصلاح نمىآورد. این در تکلیف همه ما و بهویژه کسانى است که از مهدویت و فرهنگ مهدوى سخن مىگویند. این حق امام است که شناخته شود و جایگاه حقیقى اش بر مردم مکشوف گردد؛ چنانکه این حق مردم است که براى عهد و آمادگى به نحوه شایسته امام خود را بشناسند تا در میان طوفان بلا و ابتلا، به دام شبهه و باطل نیفتند و ره به منزل مقصود ببرند انشاءالله.
ماهنامه موعود، شماره ۸۳
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
محمود قماطی، نائبرئیس شورای سیاسی حزبالله در گفتوگوی اختصاصی با «جامجم»:
صریح و بیپرده با علیرضا خانی عضو سابق هیأت مدیره استقلال
داود فتحعلیبیگی معتقد است اقتباس از یک متن باید بهگونهای باشد که با فرهنگ بومی ما سازگاری پیدا کند