مرد میانسال زمانی که مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: ۳۰ سال است با همسرم زندگی میکنم اما حالا در این سن و سال باید پایم به دادگاه باز شود آن هم بهخاطر اینکه همسرم به زندگی تنها دخترش حسادت میکند. از وقتی تنها دخترم ازدواج کرده، زندگی من سیاه شده. دخترم خوشبخت شده ولی من بدبخت شدهام! از آنجا که دامادم مرد ثروتمندی است، همسرم تازه یادش افتاده به من اعتراض کند. مرتب زندگی دامادم را به رخم میکشد و میگوید من بیعرضهام. سوسن هربار به خانه دخترمان میرود یا میشنود که دامادمان فلان چیز را خریده جار و جنجال بهراه میاندازد و تا یک هفته با من قهر میکند. میگوید در این سالها اگر مثل دامادمان زرنگ بودم و شغل درست و حسابیای انتخاب میکردم الان وضعیت زندگیمان این نبود. دیگر تحمل سرکوفتهایش را ندارم. از اینکه باید با دامادم مقایسه شوم و زندگی او بهرخم کشیده شود خسته شدهام. حالا که این زن از زندگی با من ناراضی است بهتر است از هم جدا شویم تا شاید بتواند زندگی بهتری در کنار دخترش داشته باشد. آقای قاضی! من مرد هستم و غرور دارم. در این سن و سال نباید از سوی همسرم تحقیر شوم. برای همین دیگر تحمل ندارم.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی! شوهرم موضوع را بزرگ کرده. راستش او چندسال پیش مثل دامادم درکار ساختوساز بود اما این موضوع راجدی نگرفت ودرنهایت این شغل راکنارگذاشت اما اگر آن کار را ادامه میداد الان زندگیاش مثل دامادم بود. من این موضوع را به شوهرم گوشزد میکردم چراکه آن زمان خیلی به او گفتم این کار را ادامه بده تا به پول و درآمد خوبی، برسی. ولی این مرد آنقدر بیمسئولیت و تنبل بود که بهراحتی کارش را از دست داد و باز هم کارمند شد! الان هم بعد از این همه سال کار تنها یک حقوق بازنشستگی دارد. در صورتی که شغل بساز و بفروش میتوانست زندگی ما را از این رو به آن رو کند. شوهرم طاقت شنیدن حقیقت را ندارد. برای همین ناراحت میشود. به همین دلیل است که موضع گرفته و دعوا بهراه انداخته. وقتی زندگی دختر و دامادم را میبینم حسرت میخورم. دست خودم نیست. وقتی میبینم شوهرم میتوانست زندگی خوبی برای من و فرزندش فراهم کند اما بهخاطر بیفکری کارش را از دست داد عصبانی میشوم. اونباید ناراحت شود.چون میداند حقیقت رامیگویم. وقتی طلاق راپیش کشید بهشدت شوکه شدم امامن تصمیمم را گرفتم ومیخواهم از این مرد خودخواه جدا شوم.
در پایان قاضی سعی کرد این زوج را ازجدایی منصرف کند.برای همین رسیدگی به این پرونده رابه جلسه آینده موکول کرد.
اثرات مخرب مقایسه در زندگی زناشویی
سارا شقاقی - روانشناس دراین خصوص میگوید: مقایسه درزندگی مشترک میتوانداثرات بسیارمخربی داشته باشد.این کار نهتنها رابطه را فرسوده میکند بلکه باعث ایجاد احساسات منفی درهردوطرف میشود.مقایسه باعث میشودفرد به داشتههای دیگران حسادت کند و بخواهد زندگی خود را با آنها تطبیق دهد.این حسادت میتواند به رقابت ناسالم در زندگی مشترک منجر شود و زوج به جای همکاری و همدلی، درصدد پیشی گرفتن از دیگران باشند.همچنین مقایسه باعث میشود زن و شوهر از یکدیگر دور شوند.وقتی فردی احساس کند همسرش ازاو راضی نیست وهمیشه درحال مقایسه با دیگران است و مورد پذیرش و دوست داشتن قرار نمیگیرد؛ این احساس میتواند بهمرور زمان صمیمیت راکاهش دهد و باعث ایجاد فاصله عاطفی شود. مقایسه میتواند به تنش ودرگیری درزندگی مشترک منجر شود.وقتی یکی از طرفین احساس میکند دائما مورد انتقاد و مقایسه قرار میگیرد ممکن است عصبانی شود و واکنش نشان دهد. این واکنش میتواند به بحث وجدلهای بیپایان منجرشودو رابطه را به سمت نابودی ببرد.زوجها باید بدانند هیچ زندگیای کامل نیست وهرکسی با چالشها ومشکلات خاص خود روبهروست؛ بنابراین باید جای مقایسه زندگی خود با دیگران، سعی کنند روی ساختن یک زندگی شاد و رضایتبخش تمرکز کنند.