آفتاب سپیده دم در لابه‌لای زیتون زاران

شعری با عنوان «آفتاب سپیده دم در لابه‌لای زیتون زاران» را بخوانید.
کد خبر: ۱۴۷۵۴۱۶
نویسنده احمد میراحسان - نویسنده، شاعر و مستندساز

تو 
سید حسن!
حالا دوباره تابش کربلایی
از غزه 
تا ضاحیه 
☆☆☆☆
ضاحیه‌ی بی‌وقفه 
ضاحیه دریای سرخ 
ضاحیه‌ی بمب‌های یک تنی
 بر سر فرشتگان پنج ساله
و خیمه سید‌حسن 
خیمه توحید با با پرچم ما خدا را داریم 
یاحسین 
یا ابا صالح ادرکنی 
آه ای طنین توحید 
در مدرنیته‌ی سیاه‌ترین عصر
سیاه‌ترین کفر 
سیاه‌ترین شیطان:
سیاه‌ترین آمریکا 
آمریکا و سگ خبیث هفت پستان او 
☆☆☆☆☆
اسرائیلِ کاشته شده‌ی شیطان بزرگ 
اسرائیل زنازاده‌ی همه‌ی جنایت‌ها
اسرائیل تمام ساعات همچنان حرمله
همچنان شمر
در جهانی 
روزهایی گرگ
زوزه‌هایی گرگ
☆☆☆☆☆
قاتل تو این است این
این شیطان دریده 
این تجلی همه درنده‌ها 
همه عقده‌های اهل فساد در ارض
از هر چه نسیم هستیستان نرگس و گل محمدی 
این منزجر
از آفتاب سپیده دم در لابه‌لای زیتون زاران 
منزجر 
از نوزادان و از هرچه آبی 
از خدا و از آیه‌های خدا
این عفونت صهیونی
☆☆☆☆☆
و صهیونیسم یعنی استریب تیز آمریکا 
 یعنی پایگاه شیطان بزرگ 
در دل مظلومیت پیامبران و خاورمیانه
اما ضاحیه یعنی تابش کربلا 
ضاحیه یعنی خزی الدنیا 
و عذاب الآخره‌ی سرمایه‌داری جهانی
و حرامزادگی مدرن 
ضاحیه یعنی کلمات وحی 
ازین پس شما و وعده‌های خدا 
شما و اتفاقات پیشاظهور موعود
 زمانی که مردگان و خفتگان زنده می‌شوند 
و اشتیاق دادگری جهان را 
دوزختان می‌کند 
و منتقم راز قیامت را فاش به تماشا 
می‌نهد 
تصویر همه‌ی زجرها که روا داشته‌اید 
حالا شما و خدا و فرشتگان عذاب او که می‌میراندتان و زنده می‌کند 
و پوست سرهاتان را می‌کشد و 
دوباره زنده می‌کنندتان و می‌میراندتان...
☆☆☆
 آری شعر کافی نیست 
وحی و 
جبریل کلمه‌های خدا را می‌خوانند اکنون
من صدای آتش ضاحیه را می‌شنوم 
زبانه‌ها زبان دارند
 گوش کنید 
آیا نمی‌شنوید؟
☆☆☆☆☆
 بیا دریچه معارج را باز کنیم
کمی آیه‌های محشر تماشا کنیم 
کمی ضجه‌ی صهیونیسم سامری و
زوزه‌ی یهودایی پروتستان‌ها را 
 در دوزخ بشنویم
شهادت سوره التکویر را
 بر عذاب آمریکا و اسرائیل 
با چشم‌هایمان ایمان بیاوریم 
زمانی را که پوست سر نتانیاهو 
در آتش شعله‌ور است 
نزاعه الشوی 
نزاعه الشوی 
می‌شنوید 
خدا این آتش نار و سعیر را
 به صهیونیستهای جهان وعده می‌دهد 
و به قدرت‌هایی که بمب‌های یک تنی 
به حرامزاده‌شان پیشکش کرده‌اند تا 
بر سرور مقاومت
فرو ریزد‌
و دیگر شعر کافی نیست
☆☆☆☆☆
شعر کافی نیست 
نه کوهی از باروت در دل 
نه انزجار خشم در کلمات 
 اکنون نوبت کلمات خداست و
 آیه‌ی عظما
اکنون ما 
مدد ترا فریاد می‌کنیم 
ای کلمه منتقم
 مدد ترا 
پس از قرن‌ها که ندبه‌ها 
 به آسمان‌ها پرکشید 
و استغاثه‌ها 
و الحاح‌الملحین فرشتگان را بارانی کرد 
اکنون این تاریکی دنیا
 نیر اعظم می‌خواهد
ترا می‌خواهد که معنای اضطرار 
هزار سال در قلب مضطرت
طنین دارد و تکرار می‌شود 
ترا می‌خواهد
که هزار سال زمین مرده را
شکیب ورزیده‌ای
چنان که غنچه گل نرگس
یخبندان یک زمستان طولانی را
در آفتاب قلبش
تاب می‌آرد
دیگر نه شعر ما را کفایت می‌کند و 
نه اجساد تکه‌تکه شده کلمات چشم براه
اکنون‌ما چشم براه خود وحی 
می‌سوزیم و شعله می‌کشیم 
هزار بار خاکسترمان را به‌باد می‌دهیم 
اما دیگر تنها ترا ترا ترا 
 بیا بیای ترا 
در بادهای سراسر زمین 
فریاد می‌کنیم 
و با خون مان 
ترا نشر می‌دهیم
و این هیچ کشتنی نیست
و پایان نمی‌پذیرد 
تا محو ظلمات دنیا
 در تابش کربلایی بقیه‌ا... عج
و‌ پژواک آوای تو 
جاری است 
تا
آن تجسد پیروزی خدا میان ما
تا آن ظهور موعودا... 
آن ولی‌ا... 
☆☆☆☆☆
و پژواک ‌آوای تو 
پژواک تو در دل زدودنی نیست
سید‌حسن:
ما خدا را داریم‌
چه کم داریم
چرا شهادت
تاجی گواه 
بر سر تو ندرخشد
و ما آن را به الحاح طلب نکنیم 
تا فتح‌الفتوح منتقم خون فرزند فاطمه
تا ظهور مهدی موعود

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها