سرمربی پرافتخار تکواندو مهمان «جام‌جم» بود

پیشنهادهای اروپایی و آمریکایی برای افلاکی

همه زیر سایه پرچم ایران هستیم

از مفت‌آباد تا سیدنی و پاریس. سیدنی به در خورد و پاریس به هدف. چه کسی فکرش را می‌کرد ۲۴ سال بعد، پسری که می‌گفتند حقش را در المپیک خوردند اجازه ندهد کسی حق شاگردانش را بخورد؛ اجازه ندهد کسی جرات کند مدالی غیر از طلا بر گردن آنها بیندازد. به قول خود مجید« مفت چنگش.»
کد خبر: ۱۴۶۹۴۷۳
نویسنده رضا پور‌عالی و مرتضی رضایی - گروه ورزش
 
همه زیر سایه پرچم ایران هستیم
او همین قدرساده و بی‌آلایش است که یک واژه از تهران قدیم که به معنی بادآورده می‌شود را برای طلای المپیک استفاده می‌کند و استدلال خودش را هم دارد:«مفت چنگش دیگر، یعنی حالش را ببر و کیف کن.»پای حرف‌هایش که می‌نشینی احساس می‌کنی سینه‌اش پر از زخم خنجر است؛ خنجرهایی که از رفاقت خورده؛ با این‌که خودش رفیق خیلی‌ها بوده. اسم هر کسی را در تکواندو می‌بریم سریع سند رو می‌کند و می‌گوید:«ببین! پشت سر من چه چیزهایی گفته بودند.» مجید راست می‌گفت. خیلی از آنهایی که نقاب زده‌اند، پاک و معصوم نیستند و در نقشی که دارند فرو رفته‌اند. با این حال افلاکی خود خودش است؛ بدون هیچ ادا و رفتن در پوستین ریا و دو رو بازی. او هنوز خودش را یک مفت‌آبادی می‌داند، لفظ قلم حرف نمی‌زند و با ادبیات خاص خودش مختص یک بچه پایین شهر می‌گوید:«من همینم؛ مجید افلاکی؛ خاک پای مردم ایران.»
 
بدون رودربایستی قبل از مسابقات روی کاغذ شانس چند مدال داشتیم؟
من درباره پسران خودم خیلی ایمان داشتم. یک هفته قبل از اعزام گفتم که به بچه‌های خودم ایمان دارم. ما به کاری که کردیم ایمان داشتیم. الان بچه‌های من قهرمان المپیک شده‌اند. حکم، حکم برنده شدن است اگر نه تا ابد برنده یکی بود.
 
بالاخره انتظارات را که قبلش بالا نمی‌بردید.
من جفت آنها (آرین سلیمی و مهران برخورداری) را مدالیست می‌دانستم. واقعیت را بگویم. به من گفتند ما برای ۲۰۲۸ تمرین می‌کنیم و دور از ذهن هم نبود. در قهرمانی آسیا هم به من گفتند یکی از سکوها را بگیرید بس است. ما آسیا را از دست داده بودیم. آسیا یعنی تکواندوی دنیا. دو سال پیش که رفتیم پنجم شدیم. این بار که خواستیم برویم به من گفتند یکی از سکوها را بگیرید. گفتم من پایم را از اینجا بیرون نمی‌گذارم مگر این‌که برای اولی بروم. این را درباره بازی‌های آسیایی گفتم. من هیچ قهرمانی آسیا ندیدم. چه زمان خودم که مسابقه می‌دادم چه این زمان. تمام قهرمانان آسیا و جهان و واجدان شرایط المپیک در آسیا حضور دارند. همه بودند اما بچه‌های من کار را آنجا درآوردند. این‌که فعل مالکیت را به کار می‌برم دال بر این نباشد که مالک هستم. من یک گرم هم نیستم. اما به خودم این حق را می‌دهم بگویم بچه‌های من چون قلبی، روحی، جسمی و جانی با من آمیخته‌اند. آرین سلیمی را نگاه کنید، من حداقل ۲۰ (تکواندوکار) این شکلی دارم.
همه زیر سایه پرچم ایران هستیم

 
پشتوانه تیم‌ملی؟
بله، پشتوانه تیم‌ملی. حالا چه از لحاظ اخلاقی و چه از لحاظ فنی بهترین هستند.
 
برای المپیک بعدی هستند؟
یک روزی اگر زنده بودم و اینجا بودم؛ فیلمی هست مربوط به دو سال پیش که بچه‌ها در حال تمرین و سرد کردن هستند و کششی انجام می‌دهند. دانه دانه بالای سر آنها می‌روم و می‌گویم این نسل، طلایی‌ترین نسل تکواندوی ایران خواهد شد.
همه زیر سایه پرچم ایران هستیم

 
در راه که می‌آمدیم حداقل سه بیلبورد دیدیم که عکس شما و آرین را زیر پرچم نشان می‌دهد. این عکس خیلی وایرال شده و بخش‌های مختلف خبری آن را نشان می‌دهد. این حرکت از کجا نشات گرفت که زیر پرچم رفتید؟ حس خیلی خوبی بود.
از شب قبل این حرکت در مغز من بود. من روز قبل از بازی مهران به سالن نرفتم. برای این‌که خودم روی کارم متمرکز باشم. روز اول مسابقات هم برای بازی خانم کیانی من سالن نبودم. می‌خواستم متمرکز باشم. شب قبل از بازی آرین، من چنین حرکتی را در مغزم داشتم. به مهران هم گفته بودم که از سکو بیاید پایین تا سه تایی زیر پرچم برویم. اما مامور سالن اجازه نداد. عقیده من این است که پرچم را روی سرت بگیر و بچرخان اما روی زمین انداختن و ماچ کردن خوب نیست. به نظر من پرچم نباید روی زمین بیفتد. پرچم باید بالای سر باشد. به هرحال نشان نزدیک به ۹۰ میلیون ایرانی نشان ایران است. برای این پرچم از بدو تاریخ تا الان چه خون‌هایی که ریخته شده است. 
 
آقا مجید به شاگردانت اعتقاد داشتی اماپسران ماحداقل در دو،سه تا المپیک قبلی هیچ مدالی نگرفته بودند. یعنی در توکیو و ریو .
در المپیک ۲۰۱۲ معتمدی مدال گرفت. بعد از آن هم خانم علیزاده در ریو.

این فضای سخت را چطور با بچه‌ها کار کردی. چطور توجیه‌شان کردی؟ بالاخره آنها کار را در آوردند اما خودت بهتر از همه می‌دانستی المپیک شبیه بازی‌های آسیایی نیست.
قهرمانی آسیا یا قهرمانی جهان شاید از لحاظ سنگینی مسابقات بعضی وزن‌ها خیلی سخت‌تر می‌شود اما در المپیک حساسیت بالاست. همه گلچین هستند. مدال مبارک تونسی باشد و «مفت چنگش» اما خداوکیلی سوت زد و بالا آمد ( اشاره به گروه ) اما مهران در این سمت واقعا نابود شد تا بالا آمد. بدترین قرعه‌ای که می‌شد چید به مهران افتاد. شما اگر می‌خواستی بنشینی و کنار هم قرعه را بچینی این‌قدر سخت نمی‌شد اما برای مهران چنین شد. آرین مسابقه اولش اصلا ساده‌ نبود اما برنامه‌ریزی سنگین و دقیقی داشتیم. در این دو سال کارهایی که کردم همه با مشورت بوده است.
 
با چه کسانی مشورت می‌کردی؟
با کمیته فنی. مخصوصا استاد رحیمی و خداوردی. برنامه‌ریزی زیادی داشتم. اعتقاد زیادی هم به بدنسازی داشتم و دو مربی هم آوردم. بچه‌های من از لحاظ بدنی کم نیاوردند و با لودر از روی همه رد شدند.تمام برنامه‌ها را بدون استثنا نوشته و تنظیم کرده بودیم. همه آنها را اجرا کردیم. مدارک صحت همه اینها موجود است و می‌توانید ببینید. ما با برنامه جلو رفتیم.
 
این برنامه یعنی «در المپیک چه کارهایی باید انجام دهید.»
این‌که برنامه صبح چه بوده و برنامه بعدازظهر چه، همه مشخص بود.
 
خیلی از امتیازات روی کارت‌هایی که کشیدید به دست آمد. روی این اتفاق برنامه داشتید؟
یکی از مهارت‌های مربی در کوچینگ این است که بتواند روی کارت‌هایی که می‌کشد امتیاز به دست بیاورد.

خودت مدال المپیک نداری. در همین پاریس دلت برای خودت با توجه به توانمندی‌هایت نسوخت؟
من درباره سیدنی نمی‌خواهم حرف بزنم. یک چیزی را باید به شما نشان بدهم. (گوشی‌اش را درمی‌آورد) باید در کامنت‌ها نشان بدهم. اگر بتوانید ترجمه کنید خیلی خوب است. حریفی که در المپیک سیدنی با هم بازی کردیم نوشته مجید برایت خیلی خوشحالم. فکر می‌کنم یک بار بازی خودم با او را کامل دیدم. هیچوقت نخواستم درباره آن مسابقه حرف بزنم. به هر حال او نوشته بود مجید برایت خیلی خوشحالم و به تو تبریک می‌گویم. بعد ادامه داد که آن زمان به من گفتی مسابقه دو روی سکه دارد. یک روی سکه برد است و یک رو باخت، الان هم خوشحالم که برای تو روی بردش به زمین افتاده است. واقعیت همین است. بازی تکواندو این است. ورزش در واقع این است. دو رو دارد، یا می‌بری یا بازنده می‌شوی. برنده شوی باید تلاش کنی نگهش داری و اگر بازنده شدی، باید تلاش کنی تا در آینده ببری.
 
الان موفق‌ترین مربی تاریخ تکواندو هستی و این افتخار نصیب شما شد. اما می‌خواهیم از همان المپیک ۲۰۰۰ سیدنی یک ناگفته کوتاه به ما بگویی.
روزی که مهران در پاریس مدال گرفت سریع دویدم و سوار اتوبوس شدم تا خودم را به آرین برسانم. می‌دانید چرا؟ چون این اتفاق برای من در سیدنی افتاد. شب مسابقه در المپیک شب بسیار سنگینی است. کسی که بتواند آن را رد کند خیلی موفق می‌شود. این جفا در مورد من در سیدنی شد. من می‌خواستم این اتفاق برای بچه‌ها نیفتد.

یعنی اگر در سیدنی شب مسابقه یکی پیش تو بود همه چیز خیلی فرق می‌کرد؟
بله.
 
آقای پولادگر به شما تبریک گفتند؟
بله، در فرودگاه ایشان را دیدم. آمده بود. سلام علیک کردیم و رفتیم.
 
خیلی‌ها در فرودگاه خیره در چشمانت نگاه می‌کردند و تبریک می‌گفتند. اما در سال‌های قبل انگار نه انگار که وجود داشتی.
دوست من یک چیز خوبی گفت. گفت باد با شمع خاموش کاری ندارد. اما همین که شمع روشن می‌شود باد با او کار دارد. در این مدت؛ ولش کنید اسم کسی را هم نمی‌خواهم بیاورم.
 
پولادگر؟
نه، او برای تکواندو خیلی زحمت کشید. اشتباه نکنید. دوران طلایی ما در زمان پولادگر رقم خورد. من به پولادگر گفتم دور و برت نامحرم زیاد است. گوش نداد. این در مصاحبه‌هایم هم هست. به او گفتم کسانی که دور و برت نشسته‌اند ترا زمین می‌زنند. سوگند می‌خورم‌؛ آیا می‌دانستید پولادگر را من در وزارتخانه گذاشتم؟ رزومه او را من نزد شهید رئیسی بردم. اما دریغ از یک پیامک از طرف پولادگر. البته من دنبال این نبوده‌ام. قبلا خیلی چیزها ارزش داشت. پولادگر نفهمید چه کسانی دور و برش هستند. بعدا باز هم سراغ همان افراد رفت.
 
الان دوباره برگردد باز هم سراغ همان‌ها می‌رود.
اصلا همین الان هم با آنهاست. برگردیم به بحث خودمان. خیلی من را اذیت کردند. خون من را در شیشه کردند.
 
برای این‌که از هدفت دور شوی و تمرکزت را از دست بدهی؟
دکتر رحیمی خیلی با من صحبت کرد. به من گفت فقط می‌خواهم روی هدفت متمرکز شوی. من هم همین کار را کردم. باور می‌کنید دو، سه هفته قبل از رفتن برای من سناریو چیدند؟ وارد زندگی شخصی من شدند. 
 
ولی تمام شد ماجرا؟
بله تمام شد.
 
الان چه برنامه‌ای دارید؟
به زندگی‌ام برسم.
 
زندگی یعنی تکواندو دیگر.
نه. چند روز پیش به رسول مهربانی گفتم. من از مسئولان خیلی طلب دارم ولی به مردم بدهکارم.
 
شنیده‌ام شما از آمریکا پیشنهاد دارید.
حالا بماند.
 
پس دارید.
بماند.
 
آمریکایی می‌شوید پس؟
نه.می‌گویند یار که را خواهد که میلش به که آید. یکی دو تا پیشکسوت دارم. ورزشکار نیستند و حکم پیر را برای من دارند. باید حتما با آنها بالا و پایین کنم، بسنجم و ببینم چند چند هستیم.
 
در پاریس در بسیاری از صحنه‌ها آرین و مهران نزد تو می‌آمدند سرهایتان را به هم می‌زدید. آنجا چه گذشت به شما؟ در آن ۱۰ ثانیه و ۱۵ ثانیه چه به شما گذشت؟
می‌خواهید همین الان یک کله به شما بزنم؟ (خنده)
 
حتما بزنیم.
من به شما گفتم. مربی باید هم روانشناختی و هم روانشناسی کند. او باید روانکاوی کند. اگرغیر از این باشد، نمی‌شود. دوستی  دارم که یکی از همان پیرهاست. او می‌گوید آدم‌های دور و برت سه قسمت هستند. یکی دوستان، به هم می‌رسید و سلام علیک دارید. یک سری هم هستند که رفیق اند. با آنها رستوران و این طرف وآن طرف می‌روی. اما یک سری که به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسند می‌شوند داداشی هایت. اینها محرم تمام اسرارت هستند. وقتی که روح تو با شاگردانت (تکواندوکاران) یکی می‌شود خصوصی‌ترین مسائل زندگی‌اش را هم می‌دانی. وقتی شبانه‌روز باید با او زندگی کنی و تو را کنار خودش حس کند.وقتی جسم و روح با هم یکی می‌شود با هم زندگی می‌کنید، دوش به دوش هم در واقع زندگی می‌کنید. او حرف‌هایت را می‌شنود.وقتی تا این اندازه به هم نزدیک باشید وسط زمین مسابقه هم نزدیک هم هستید. احساس ترا می‌گیرد. آن وسط باید حسم را منتقل کنم. قبل از مسابقه فینال آرین تلفنی با برادر خانم من صحبت کرد.(فایل ضبط شده گفت‌و‌گوی تلفنی را باز می‌کند.)مجتبی ملکی هم با گویش کردی قبل ازمسابقه فینال برای آرین یک پیام فرستاد.آرین هم جواب اورا داد و خیلی زیبا بود. این عکس راببینید؛ مادرمجتبی ملکی درحال دعا کردن است.
 
قطعا بعد از این موفقیت پیام‌های زیادی دریافت کردی.
خیلی زیاد بود.

یکی از این پیام‌ها را که خیلی به دلت نشست و خستگی‌ات را به در کرد برای ما بگو.
همه آنها قشنگ بود. همه را لایک کردم. یکی هم به شوخی گفته بود رفته بودید زیر پرچم شماره به هم بدهید. یکی دو نفر هم شیطنت کرده بودند که آنها هم بامزه بود. همه به ما لطف دارند.
 
خیلی‌ها می‌گفتند اگر بچه‌دار شویم تشویقش می‌کنیم تکواندو‌کار شود. رفتارها و کارهای آرین و مهران را حین مسابقه دیده بودند. رفتارهای این بچه‌ها خیلی برجسته شده است.
اول از همه دست مریزاد. امیدوارم پدر و مادر آنها که چنین بچه‌هایی تربیت کرده‌اند خیرش را ببینند. دوم دست مریزاد به مربیان پایه آنها. شیر مادر حلال‌شان. این بچه‌ها خیلی باادب هستند. کسی که می‌خواهد به موفقیت برسد باید از خیلی موانع رد شود تا وقتی می‌آید باید گلچین شود. اگر نباشند نمی‌توانند بمانند. در آن فضا دوام نمی‌آورند. من خودم جایزه بگیر هستم! بچه‌ها باید ادب داشته باشند.

نقش افلاکی در قهرمانی آرین 
کیدن کانینگام، تکواندوکار انگلیسی که در فینال المپیک از آرین سلیمی شکست خورد، در بخشی از گفت‌وگوی خود با ورزش سه به نقش مجید افلاکی در قهرمانی آرین سلیمی اشاره کرد. کانینگام در مورد بازی فینال مقابل سلیمی گفت: او را یک بار در یک تورنمنت آموزشی دیدم و فکر کردم این پسر خیلی خوب است. چیزی در موردش نشنیده بودم و ندیده بودمش، پس وقتی دیدم چطور کار می‌کند، فکر کردم وای، این پسر خیلی خاص است و صبح به مربی‌ام گفتم که امیدوارم این پسر به فینال برسد، چون می‌خواهم با او مبارزه کنم. حالا که به عقب نگاه می‌کنم، شاید نباید این را می‌گفتم چون [اگر او به فینال نمی‌رسید] من می‌توانستم قهرمان شوم. اما از ابتدا، از اولین مبارزه، مسابقه‌اش را دیدم و گفتم وای، او خوب کار می‌کند، امیدوارم من و او بتوانیم به فینال برسیم و مبارزه کنیم. او به فینال رسید و نمایش فوق‌العاده‌ای داشت، به او افتخار می‌کنم.نایب قهرمانی المپیک در مورد علت پیروزی سلیمی در فینال نیز گفت: فکر می‌کنم برتری او به این دلیل بود که خیلی ماهر است. فکر می‌کنم مربی‌اش، مربی خوبی است، چون در راند اول که برنده شدم، مربی‌اش به او کمک کرد تا یک طرح جدید مبارزه را دنبال کند و او [در راندهای بعدی] عملکرد بهتری داشت. البته قد بلند او واضح است که کار را برای من سخت‌تر کرد، اما من در دو مبارزه اولم، با دو نفر که از او هم بلندتر بودند، مبارزه کردم. بنابراین، نه این‌که او قدبلند است اما هیچ کسی آن‌قدر قد بلند نیست که شکست نخورد، من این را قبلا ثابت کردم. مبارزه خوبی بود و فقط خیلی سخت بود که به سر او ضربه بزنم. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها