نگاهی به کتاب «رودخوانی» سروده محمدمهدی سیار

گوش خواباندن بر کرانه یک رود

مافیای شعرا

افسردگی روزهای سرد و تاریک زمستانی که به سراغم آمد، تصمیم گرفتم برای فرار از این احوالات و تنوع در فضای کار از خانه بیرون بروم. 
کد خبر: ۱۴۵۲۸۲۱
نویسنده  مریم یگانه‌فرد - رشت
 
کوله به دوش و هندزفری به گوش، طوری‌ که انگار تنها هدف بیرون آمدنم از خانه پیاده‌روی بوده، طولانی و بی‌هدف زیر سایه‌ درختان بی‌‌برگ قدم می‌زدم که عطر قهوه‌ اولین کافه‌ای که از کنارش رد می‌شدم، با صندلی‌های رنگی که کنار در ورودی گذاشته شده بود، توجهم را جلب کرد. خیلی کوتاه نگاهی به داخل کافه انداختم. عکس شاعران روی دیوارِ ساده‌‌ کافه، به قدری برایم دلچسب بود که نیاز نباشد به چیز دیگری توجه کنم و وارد شوم و پشت میز کوچکی، کنار همان قاب عکس‌ها بنشینم و حتی وقتی منوی بدون قیمت را دیدم، نظرم در رابطه با کافه‌اش تغییری نکند.تا سفارشم آماده شود، لپ‌تاپ را از کوله بیرون آوردم و روی میز گذاشتم تا آخرین بخش‌های تحقیقم را انجام دهم اما هر چقدر تمرکز می‌کردم، با خواندن نهایتا دو خط از مطلب حواسم پرت آهنگی می‌شد که در کافه با صدای بلند پخش می‌شد.تازه تلاش‌هایم برای کنار آمدن با صدای بلند آهنگ جواب می‌داد که سروصدای بازی مافیا هم اضافه شد و کلا از انجام‌دادن کار منصرفم کرد.من به‌تنهایی شرمنده‌ چهره‌های روی دیواری بودم که از آنها فقط برای زیباسازی فضا یا حتی بدتر، برای خالی‌نبودن محیطی استفاده می‌شد که هیچ درکی از آنها نداشتند. وقتی هم که سفارشم را حساب کردم و از آنجا بیرون آمدم، با دیدن قیمت روی رسید متوجه شدم هیچ‌وقت ظاهر یک کافه، دلیل قابل قبولی برای منوی بدون قیمتش نیست.
newsQrCode
برچسب ها: شعر مافیا کتاب
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها