روایت تاریخ از کارنامه روحانیت(بخش سی‌ وهشتم)

اسلام التقاطی ضدروحانیت

روایت تاریخ از کارنامه روحانیت(بخش بیست‌وچهارم)

از عدالتخانه تا مشروطه

نهضت مشروطه به‌عنوان نخستین جنبش قانونگرایی یا قانون‌طلبی در تاریخ معاصر ایران هم با همت و هدایت و رهبری علما و روحانیون آغاز شد. نهضت و جنبشی که از آغاز نام مشروطه برخود نداشت و باعنوان نهضت عدالتخانه درپی برپایی نهاد یا ارگانی بود که در آن قانون شرع اجرا شده و حق مظلوم را از ظالم بستانند.
کد خبر: ۱۴۴۲۲۲۴
نویسنده سعید مستقاثی - نویسنده و مستند‌ساز
 
ماجرا هم از اعتراض علما و روحانیون به ظلم و فسادی آغاز شد که از سوی تتمه حکومت قاجاریه بر مردم می‌رفت؛ ازجمله چوب زدن ۱۴ طلبه به دستور عین‌الدوله و به زنجیرکردن آنها و گرداندن درشهر وسپس تبعید به اردبیل، انتشار عکس موسیو نوز بلژیکی با لباس روحانی درآستانه ماه محرم و اعتراضات آیت‌ا...سیدعبدا...بهبهانی، اهانت شاهزاده ظفرالسلطنه به روحانی بزرگ کرمان حاج میرزا محمد‌رضا کرمانی و اهانت وزیر اکرم به سید‌جمال‌الدین قزوینی و اهانت حاکم سبزوار به روحانی شهر و به‌دنبال آن اعتراضات مرحوم سید‌محمد طباطبایی بر بالای منبر و بالاخره به چوب بستن بازاریان تهران توسط علاءالدوله و عکس‌العمل علما در مقابل این اقدام که همگی نشان از تقابل مستمر علما و روحانیون با حکومت قجرها داشت.
همان‌گونه که ملاحظه می‌فرمایید محور تمام این موضع‌گیری‌ها، روحانیت بودواساس آن تقبیح ظلم و دعوت حاکمان به عدالت و احترام به ارزش‌های دینی. ازهمین روی نخستین اجتماعی که برای تاسیس عدالتخانه صورت گرفت و درواقع بنیاد کلیت نهضت مشروطیت به‌شمار می‌آید توسط علمای تهران با حضور سیدعبدا... بهبهانی، سید‌محمد طباطبایی، صدرالاسلام و سایر علما، طلاب و مردم در مسجد شاه سابق، در اعتراض به ظلم حاکم و درخواست برقراری عدالت برپا شد که به‌دنبال درگیری در مسجد شاه، علمای بزرگ تهران همچون طباطبایی، بهبهانی، شیخ مرتضی آشتیانی و سید‌جمال‌الدین افجه‌ای تصمیم گرفتند تا به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم مهاجرت کرده و از این طریق صدای اعتراض خود را به گوش حکومت برسانند.
خواسته اصلی متحصنین در کنار درخواست‌هایی همچون لغو امتیاز عسگر گاریچی در حمل‌و‌نقل قم، بازگرداندن حاج‌محمد‌رضا کرمانی از تبعید و بازگرداندن تولیت مدرسه مروی به شیخ مرتضی آشتیانی، همچنین برداشتن مسیو نوز از مسئولیت گمرک و اداره مالیه (که وجه ضد‌استعماری نهضت را تشکیل می‌داد)، اساسا برپایی بنیاد عدالتخانه و جاری ساختن قانون اسلام در مورد همه مردم بود. براساس اسناد تاریخی و مدارک معتبر، در آن تحصن هیچ سخن و درخواستی مبنی برمشروطه‌خواهی یا مانند آن عنوان نشد. حتی پس ازآن درمکاتبات حضوری و غیرحضوری مابین علما ودولت از‌جمله در نامه‌ها و صحبت‌های سیدمحمد طباطبایی سخن ازمجلس و دارالشوری به میان می‌آید، ولی این دارالشوری ومجلس بنا به تصریح خود طباطبایی، همان عدالتخانه بوده است. او درنامه‌ای که شخصا به شاه می‌نویسد، عدالتخانه را این‌گونه معنی می‌کند: «...مجلس عدالت یعنی انجمنی مرکب از تمام اصناف مردم که در آن انجمن به داد عامه مردم برسند. شاه و گدا در آن مساوی باشند. مجلس اگر باشد این ظلم‌ها رفع خواهد شد. خرابی‌ها آباد خواهد شد. خارجه طمع به مملکت نخواهد کرد. سیستان‌و‌بلوچستان را انگلیس نخواهد برد‌. فلان محل را روس نخواهد برد. عثمانی تعدی به ایران نمی‌تواند بکند...».
پس از حمله به تحصن علما در مسجدشاه که خواستار عدالتخانه بودند، آنها دست به مهاجرت کبرا به قم زدند که همین موضوع، شاه را وحشت‌زده کرد تا به آنها تلگرام بزند و علما و روحانیون مهاجر نیز در پاسخ آن تلگراف برای نخستین بار تقاضای مجلس مشورتی حکومتی را بکنند. اما بازهم در اینجا تاریخ تکرار شد و درمقابل حرکت علما وروحانیون که به‌طور مستقل و خودجوش تاسیس عدالتخانه را می‌طلبیدند، بازهم نیات واهداف استعمار ازسوی عده‌ای به‌اصطلاح روشنفکر و تجددگرا به مرحله اجرا درآمد. عده‌ای که همین امروز هم درنشریات ورسانه‌های گروهی که خودرااصلاح‌طلب می‌خوانند به‌عنوان انقلابیون و پدران معنوی اصلاحات لقب گرفته‌اند!
بله. همزمان بامهاجرت علما به قم، عده‌ای ازتجار به سرکردگی محمد تقی بنکدار نیز از ترس جان‌شان با هدایت برخی کارکنان ایرانی سفارت انگلیس مانند حسینقلی خان نواب که از اعضای تشکیلات فراماسونری بود و بعضی از به‌اصطلاح روشنفکرانی چون سید حسین تقی زاده و یحیی دولت آبادی به این سفارت پناهنده شدند و مدت زمانی به طول نینجامید که حیاط سفارت انگلیس مملو از این گونه افراد شد، چادرهای اصناف برپا گردید، دیگ‌های پلو بار گذارده شد و خروارها قند و چای توزیع گردید تا به قول یحیی دولت آبادی، اجزای سفارت هرچه بیشتر بتوانند از واردین دلربایی کنند تا این‌که ناگهان درخواست مردم و سران تحصن از مجلس عدالت یا مشورت به مشروطه‌خواهی تبدیل شد.  درواقع طبق روایات تاریخی و اسناد و شواهد موجود، اعضای انجمن مخفی وابسته به فراماسون‌ها و اعضای سفارت، آن‌قدر درمیان متحصنین تبلیغات کردند که درمدت کوتاهی، درخواست عدالت خانه تبدیل به مشروطه شد. اما تاریخ نمی‌تواند نقش مهم و ارزنده مراجع، علما و روحانیون مبارز را در نهضت عدالتخانه و مشروطه فراموش کند همچون آیت‌ا... محمد حسین نایینی که با کتاب معروفش به نام «تنبیه الامه و تنزیه المله» به‌نوعی تئوریسین مشروطه به شمار آمد و درهمان کتاب، حکومت اسلامی رامطرح ساخت یا آیت ا... محمد کاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی که از نجف با بیانیه‌ها و اعلامیه‌هایش و همچنین نماینده‌اش سلطان المتکلمین، نهضت مردم را تا برپایی مجلس شورا، هدایت و حمایت کرد. او همراه شیخ عبدا... مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی سه مرجع امضا کننده مشروطه بودند که به آیات ثلاث نجف و مراجع ثلاثه مشروطه خواه مشهور شده‌اند. آخوند خراسانی در جریان مشروطیت تلگراف‌ها و پیام‌هایی از نجف به ایران می‌فرستاد و در آنها مردم را به مبارزه ترغیب می‌کرد. خراسانی با دو مرجع دیگر در زمان استبداد صغیر، شاه ایران را تکفیر و از سلطنت خلع کردند. همچنین مراجع بزرگ تهران مانند شهید مظلوم شیخ فضل‌ا... نوری و آیات عظام، سید عبدا... بهبهانی و سید محمد طباطبایی که مبارزات مردم مسلمان را در تهران علیه استبداد قاجار، سازماندهی کردند تا آنجا که در مقابل انحراف مبارزات توسط شبه روشنفکران و عوامل سفارت انگلیس هم ایستادگی کردند. ایستادگی که به بر سر دار رفتن شیخ فضل ا...نوری، ترور آیت ا... بهبهانی و تبعید آیت ا... طباطبایی منجر شد و این همه نتیجه انحراف و خیانتی بود که از سوی انگلیس و شبه روشنفکران به این نهضت تحمیل شد. همچنان‌که محمد علی فروغی، نخست وزیر فراماسون رضاخان و عضو لژ بیداری ایرانیان گفت، دست انگلیس ازآستین شبه روشنفکران به درآمد تا برای منحرف کردن خواسته‌های اسلامی وعدالت جویانه مردم تحت ستم وبا استفاده ازغرب زده‌ها و لیبرال‌ها وفریب برخی سردمداران نهضت، خط انحراف را ترسیم کردند و با تحصن درسفارت انگلیس، کلمه مشروطه را به مردم تهران القا نمودند. با استفاده از قوانین بلژیک و انگلیس، قانون اساسی نوشتند وسعی کردند روحانیون و علمایی که نهضت مردم را تا آنجا رهبری کرده بودند به‌وسیله قوانین لیبرالی و غربی محدود نموده وبه حاشیه برانند تا راه نفوذ عوامل انگلیس و استعمار باز شود. اما شیخ فضل‌‌ا... نوری که خود از بانیان و رهبران نهضت مشروطه بود، ازاین توطئه و انحراف پرده برداشت و طی نامه‌ای به علما یادآور شد که: «...شما بهتر می‌دانید که دین اسلام اکمل ادیان و اتم شرایع است واین دین عدالت و شورا را به دنیا عرضه داشت. آیا چه اتفاقی افتاده است که امروز باید دستورالعمل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما را از انگلستان بیاورند... .»
و در جای دیگر آورده‌: «...مشروطه‌ای که از دیگ پلوی انگلستان بیرون آید، به درد ما نمی‌خورد... .»
شهید شیخ فضل‌‌ا... نوری براین عقیده باقی ماند که اگر مقصود تقویت اسلام بود، انگلیس حامی آن نمی‌شد و اگر مقصودشان، عمل به قرآن بود، عوام را گول نداده و پناه به کفر نمی‌بردند و آنها را یاور و معین و محل اسرار خود قرار نمی‌دادند و حال آن‌که چند آیه در کلام‌ا...هست که می‌فرماید کفار را ناصر و دوست و محل اسرار خود قرار ندهید. آخر مقبول کدام احمق است که کفر، حامی اسلام شود و ملکم نصاری حامی اسلام باشد.شیخ فضل‌‌ا... نوری دراثر مقاومت‌ها و ازخود‌گدشتگی‌ها، سرانجام توانست متممی را به قانون اساسی غرب زده مشروطه تحمیل کند که براساس آن، وجود پنج مجتهد جامع‌الشرایط جهت رسیدگی به قوانین مصوبه مجلس، لازم و ضروری شمرده شده بود. شاید همین پافشاری و مجاهدت باعث بر سر دار رفتن او شد و شیخ فضل‌‌ا... نوری عنوان نخستین مجتهدی که به طور رسمی اعدام شد را یافت. و جلال آل‌احمد چه زیبا درباره شهادت شیخ فضل‌‌ا... نوری گفت: «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون بیرقی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد و اکنون در لوای این پرچم، ما شبیه به قومی از خود بیگانه‌ایم‌، در لباس، خانه و خوراک و ادب ومطبوعات و خطرناک‌تر از همه در فرهنگ‌مان فرنگی‌مآب می‌پروریم و فرنگی‌مآب، راه‌حل 
هر مشکلی را می‌جوییم.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها