امروز میخواهیم با یکی از داستانهای این کتاب آشنا شویم:
(عسل، انجیر و بچهها): روزی از روزها، چند کودک در حال بازی کردن بودند. ناگهان یکی از آنها پایش به سنگی گیر کرد و افتاد. مردی خوشچهره که از آنجا عبور میکرد، کودک را دید. به سمتش رفت و از زمین بلندش کرد. لباسهای کودک خاکی شده بود، مرد لباس کودک را تکاند. سرش را نوازش کرد و او را دلداری داد و آرامش کرد و بعد مسیرش را ادامه داد. آن مرد حضرت علی(ع) بود. او در زمان خلافتش از خانه بیرون میرفت و از اوضاع و احوال شهر با خبر میشد. هر جا که میتوانست به مردم کمک میکرد و مراقب بود حق کسی ضایع نشود... بقیه داستان را در این کتاب مطالعه کنید و لذت ببرید. این کتاب توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است و شامل ۱۲داستان بسیار زیبا از حضرت علی(ع) و یارانشان است که توسط نشریه رشد آموزش و پرورش معرفی و برگزیده چندین جشنواره بوده است. میتوانید کتاب را علاوه بر انتشارات از کتابفروشیهای معتبر و سایتهای فروش اینترنتی نیز تهیه کنید.
منبع: ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد